Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

شعله جاوید شماره پنجم

امپرياليزم امريكا ,  استبداد طالبان

و" دموكراسي " رژيم دست نشانده

امپرياليست هاي امريكايي براي تجهيز و سازماندهي نيروهاي ارتجاعي اسلامي ، در جنگ عليه سوسيال امپرياليست هاي شوروي و مزدوران شان در افغانستان ، ميليارد ها دالر به مصرف رساندند تا مقاومت عليه اشغالگران سوسيال امپرياليست و دست نشاندگان شان را بخود وابسته سازند . پس از آنكه اشغالگران از افغانستان بيرون رفتند و پس از آنكه رژيم پوشالي نجيب با فروپاشي شوروي سوسيال امپرياليستي از هم پاشيد و قدرت به نيروهاي ارتجاعي اسلامي ( جهادي ها ) انتقال يافت ، امپرياليست هاي امريكايي درميان " جهادي ها " دست به انتخاب زدند و حزب اسلامي گلبدين حكمتيار و " شوراي هماهنگي اسلامي " تحت رهبري اش را بر گزيدند . دليل آن روشن بود : جناح مقابل حزب اسلامي يعني جناح تحت رهبري " جمعيت اسلامي " و" شوراي نظار "  ، به امپرياليست هاي روسي ، نسبت به امپرياليست هاي امريكايي ، نزديكتر بودند .
    جنگ هاي خونيني كه ميان دو جناح ارتجاعي اسلامي وابسته به امپرياليست هاي امريكايي و روسي براي چند سال بر افغانستان مخروبه و مردمان بخاك و خون نشسته آن تحميل گرديد ، كشور ويرانه را بيشتر از پيش ويران ساخت و بربادي مردمان آنرا تداوم بخشيد . در اين سال ها نه تنها امپرياليست هاي امريكايي و متحدين شان و همچنان امپرياليست روسي و همركابان شان ، افغانستان را فراموش نكرده بودند ، بلكه با توجه و دقت تمام جنگ ارتجاعي خونين ميان جناح هاي وابسته بخود در " حاكميت اسلامي " را در جهت تامين منافع شان مشتعل كرده و به پيش هدايت مي كردند .
مادامي كه جناح عمدتا امريكايي " شوراي هماهنگي " نتوانست كاري از پيش ببرد و مسلم شد كه حزب اسلامي حكمتيار و متحدينش در حال شكست هستند ، جناح امپرياليستي و ارتجاعي خارجي تحت رهبري امپرياليست هاي امريكايي دست به مانور زده و با سازماندهي نيروي ارتجاعي اسلامي ديگري بنام طالبان و اعزام آنها به افغانستان ، خواست تا ابتكار عمل در افغانستان را بدست خود بگيرد .  طالبان با حمايت هاي مستقيم و غير مستقيم جناح امپرياليستي و ارتجاعي تحت رهبري امپرياليست هاي امريكايي ، جنگ هاي ويرانكن چند ساله را در افغانستان به پيش برده و در ظرف تقريبا هفت سال از بازارك سرحدي سپين بولدك به نزديكي هاي بدخشان رسيدند و تقريبا 90 % سر زمين كشور را تحت تصرف گرفتند . در اين سالها بنياد گرايي شديد اسلامي و سياست هاي ارتجاعي دد منشانه طالبان ، منجمله شوونيزم غليظ مليتي و شوونيزم خشن جنسي آنها ، مورد حمايت هاي مادي و معنوي امپرياليست هاي امريكايي و متحدين امپرياليست و دنباله روان مرتجع خارجي آنها قرار داشت .
در اواخر قرن بيست و شروع قرن بيست و يك ، امپرياليست هاي امريكايي ، عميقا و وسيعا به سازماندهي سياست خارجي شان بر محور مداخلات مستقيم و لشكركشي هاي اشغالگرانه دست زدند .  در چنين حالتي آنها دريافتند كه گرچه طالبان در آخرين مراحل " فتح " سرتاسري افغانستان قرار دارند ، اما اين كشور نه تنها نتوانسته حيثيت معبر مطمئن دستيابي به منابع نفت و گاز آسياي ميانه را براي شان كسب كند ، بلكه بد تر از آن و بيشتر از پيش ، به مانعي بر سر تحقق اين هدف مبدل گرديده است . آنها متوجه شدند كه حاكميت طالبان در افغانستان ، كشور هاي آسياي ميانه را مجددا بطرف روسها مي راند و حتي زمينه هاي گسترش بيشتر نفوذ چين را در اين منطقه فراهم مي آورد . اين بود كه دست پرورده
دلخواه ديروزي يكبار راكت باران شد و بار ديگر مورد حمله مرگبار قرار گرفت . اگر حملات خونين به سفارتخانه هاي امريكا در شرق افريقا توانست بهانه راكت كوبي قرار گيرد ، حادثه خونين وسهمگين يازده سپتامبر 2001 كه مستقيما در داخل سر زمين امريكا بوقوع پيوست ، به طريق اولي توانست به مثابه محمل " مناسب " براي لشكر كشي سنگين و دهشت افگنانه امپرياليستي ، مورد استفاده قرار گيرد .
تجاوز به افغانستان و اشغال اين كشور ، تحت پوشش " مبارزه با تروريزم " القاعده و طالبان صورت گرفت . دهشت افگني تجاوزكارانه و اشغالگرانه امپرياليستي ، يكبار ديگر مردمان ما را بخاك و خون كشيد و سرزمين ويرانه ما را ويرانه تر ساخت . رژيم طالبان سقوط داده شد و بار ديگر نوكران رانده شده مورد نوازش قرار گرفتند .  جنگ سالاران " جهادي " ميداندار سياست خاينانه ملي در كشور شدند و " جهادي " تربيت شده توسط استخبارات و خريده شده توسط " كمپني " ايالات متحده امريكا در راس آنها قرار گرفت و رژيم دست نشانده اي از نوع " سلطنت " شاه شجاع و" جمهوريت " ببرك كارمل در كابل به كار گمارده شد .                                                        
امپرياليست هاي امريكايي در راس تمامي متجاوزين و اشغالگران امپرياليست ديگر ، در طول سه سال گذشته ، شكلدهي و پرورش اين رژيم دست نشانده و خائن و تحميل آن بر مردمان ما را ادامه داده اند و نام آنرا دموكراسي و مردمسالاري گزاشته اند .
اما ماهيت خائنانه و چهره فريبنده اين دموكراسي و مردم سالاري دروغين نه تنها در جريان نمايشات مسخره و مسخ شده  تاريخي  لويه  جرگه ها ،  تصويب
قانون اساسي ارتجاعي و تعيين نظام جمهوري اسلامي براي افغانستان ، خود را نشان داده بود ، بلكه در صحنه سازي انتخاباتي براي تعيين به اصطلاح رئيس جمهور رژيم دست نشانده نيز بروشني عيان گرديد .  
قواي يكصد هزار نفري متجاوزين و اشغالگران امپرياليست و خائنين ملي ، مجهز به مدرن ترين تجهيزات هوايي و زميني و وسايل كنترل نظامي ، بسيج شدند تا امنيت اين انتخابات را تامين كنند . تنها مصارف اداري اين " انتخابات " كه تماما توسط اشغالگران امپرياليست پرداخت شد ، در حدود دو صد ميليون دالر گرديد . صد ها نشريه ، راديو ، تلويزيون و سايت انترنيتي امپرياليستي و ارتجاعي در يك كمپاين سنگين چند ماهه در جريان اين انتخابات و در جريان نامنويسي براي آن ، اين صحنه سازي اشغالگرانه امپرياليستي را آرايش كردند تا بتوانند بخوبي به خورد مردم بدهند .  چندين چهره ارتجاعي در اين بازي  دروغين به ميدان آمدند تا با بازي كردن نقش انتخاباتي در مقابل كرزي ، احساسات مليتي غير پشتون ها را در جهت شركت در اين نمايش ، بر انگيزانند و در عين حال به او نيز فرصت دهند كه با استفاده از اين وضعيت ، به تحريكات
مستقيم و غير مستقيم شوونيستي در ميان پشتون ها بپردازد و راي آنها را براي خود جلب نمايد . آخوند هاي تسليم طلب و خائن ، فتوا پشت فتوا صادر كردند تا صواب دنيوي واخروي شركت در اين " بيعت عام " را ثابت سازند . روشنفكران تسليم طلب و خائن ، تحليل پشت تحليل پيشكش كردند تا اساسات " علمي " اين " مردم سالاري " و ضرورت تاريخي اين حركت " ترقيخواهانه " را توضيح و تشريح كنند . ده ها حزب سياسي تسليم طلب و وطنفروش پا به عرصه وجود گزاشته و به سختي كوشيدند كه هم از " مزاياي " اين " دموكراسي " استفاده كنند و هم اين " مزايا " را به توده ها پيشكش كنند .  قوت هاي بروكراتيك چند هزار موسسه دولتي و " غير دولتي " همه بسيج شدند تا به طرق و ذرايع گوناگون ، برگزاري موفقانه نمايش يقيني شود . در جريان " انتخابات " و در جريان توزيع " كارت هاي انتخاباتي " تقلبات وسيعي صورت گرفت تا بتوانند ميزان شركت مردم در اين بازي را در حد قابل قبولي نشان دهند . اين تقلبات آنچنان وسيع و گسترده بود كه خود كانديدا ها بار بار با هم در افتادند و رسوايي هاي تقلب كارانه همديگر را افشا كردند ، آنچنانكه كانديدا هاي مخالف نه تنها در جريان توزيع كارت هاي انتخاباتي بلكه در روز برگزاري انتخابات هياهوي تحريم براه انداختند و اعلام كردند كه نتايج انتخابات را نخواهند پذيرفت . آنها ادعا كردند كه تنها در ولايت قندهار به تعداد سه صد هزار كارت بدون راي دهنده به نفع كرزي در صندوق ها انداخته شده است .
اما با وجود اين همه تجهيز و بسيج و محكم كاري و تقلب ، صرفا توانستند اعلان كنند كه هشت ميليون افغانستاني در انتخابات رياست جمهوري سهم گرفته اند . اين رقم حتي در صورت واقعي بودن
صرفا پنجاه فيصد از مجموع  پانزده يا شانزده ميليون نفر واجد شرايط شركت در انتخابات را دربر مي گرفت . اما رقم واقعي ، طبق محاسبات ارائه شده توسط بعضي از كانديداها ، بيشتر از پنج و نيم و حد اكثر شش ميليون نبود ، يعني تقريبا در حدود چهل فيصد مجموع واجدين شرايط شركت در انتخابات .
اعلام كردند كه حامد كرزي در حدود پنجاه و پنج فيصد مجموع آراء ريخته شده به صندوق ها را بدست آورده است . اين رقم حتي در صورتي كه واقعيت داشته باشد ، صرفا كمي بيشتر از بيست فيصد مجموعه آراء افراد داراي حق راي را در بر مي گيرد . اينك او با تكيه بر قوت هاي مهيب و پول هنگفت اشغالگران ، گويا بيست فيصد مجموعه آراء افغانستاني ها را بدست آورده و رئيس جمهور منتخب اين كشور انگاشته مي شود !!
ميزان عدم شركت مردم در انتخابات سركاري سركار دست نشانده ، وسيع بود . اكثريت زحمتكشان و زنان كشور در اين انتخابات شركت نكردند و نمي توانستند شركت كنند . در مناطق پشتون نشين ، اكثريت مردان نيز در انتخابات سهم نگرفتند . بطور بسيار واضح و روشن اكثريت مردم افغانستان اين انتخابات را از خود  ندانسته ودرآن شركت نكرد ند .                     
اينك اشغالگران امپرياليست و دست نشاندگان حقير شان براي برگزاري انتخابات پارلماني آمادگي مي گيرند . تقريبا يقيني است كه آنها نخواهند توانست ، و نمي خواهند ، آنرا در وقت تعيين شده قبلي برگزار كنند . يكي از عوامل مهم اين تعويق ، رقابت شديد بين دو جناح امپرياليستي – ارتجاعي در درون حاكميت دست نشانده است . جناح خاص امريكايي يعني جناح " كمپني ها " از طريق به تعويق انداختن انتخابات پارلماني مي خواهد وقت بيشتري براي تقويت خود در اين انتخابات بخرد . از اين طريق جناح مذكور خواهد توانست بيشتر از پيش طرفداران خود را سازماندهي كند و كسان بيشتري از جناح مقابل را جذب كند . اما جناح مقابل آنها كه مي توان گفت عمدتا جناح مربوط به امپرياليست هاي روسي و متحدين آنها است و بيشتر از " جنگ سالاران جهادي " تشكيل يافته است ، با اين امر مخالف است و ميخواهد انتخابات پارلماني در همان موقع تعيين شده قبلي بر گزار گردد . آين جناح اميد وار است كه به اين طريق خواهد توانست موقعيت نسبتا مستحكمي در پارلمان آينده بدست آورد . گرچه تباني و سازش ميان اين دو جناح امپرياليستي – ارتجاعي از همان جلسه بن جنبه عمده مناسبات ميان آنها را ساخت و تا كنون نيز مي سازد ، اما در طول مدت سه سال گذشته رقابت ميان اين دو جناح امپرياليستي – ارتجاعي نيز ادامه يافته است . آنها در عين حاليكه در پيشبرد بازي فريبنده و دروغين انتخاباتي منافع
مشترك داشته و با هم متحد هستند ، در متن اين تباني و سازش رقابت هاي شان را هم پيش مي برند .  اما حساب توده هاي مردم و منافع واقعي آنها از حساب تمامي امپرياليست ها و مرتجعين جدا است . توده هاي مردم فقط و فقط با مبارزه عليه امپرياليزم و ارتجاع و در حال حاضر عمدتا با مبارزه  و مقاومت عليه امپرياليست هاي اشغالگر و خائنين ملي دست نشانده شان ، خواهند توانست به منافع اساسي شان دست يابند . در حال حاضر ، تحريم بازي هاي دروغين انتخاباتي امپرياليست ها و مرتجعين در افغانستان ،  جزء مهمي از مبارزه عليه اشغالگران امپرياليست و دست نشاندگان خائن شان و جزء مهمي از مبارزه عليه امپرياليزم و ارتجاع در كل است .
حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان ، انتخابات رياست جمهوري رژيم دست نشانده را تحريم كرد و در حد توان براي تحقق عملي آن كوشيد . ما جدا آرزو داريم كه در امر تحريم انتخابات پارلماني رژيم دست نشانده مبارزات جدي تر و فعال تري داشته باشيم . 
ما با درك اين ضرورت ، تمامي حلقات و شخصيت هاي انقلابي ، ملي و دموكرات در داخل و خارج كشور را فرا مي خوانيم تا دست در دست هم داده و  مشتركا براي ايجاد و پيشبرد يك حركت سياسي متحدانه و گسترده عليه بازي انتخاباتي پارلماني اشغالگران امپرياليست و دست نشاندگان خائن شان ، مبارزه نمائيم . 
مرگ بر اشغالگران امپرياليست !
مرگ بر خائنين ملي دست نشانده !
مرگ برانتخابات پارلماني رژيم پوشالي !

جلسات عمومي واحد هاي تشكيلاتي حزب كمونيست (مائوئيست ) افغانستان

   در ماده هفدهم اساسنامه حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان گفته شده است : " جلسه عمومي منطقوي بعد از سراسري فرا خوانده مي شود تا منطبق با فيصله ها و رهنمود هاي كنگره              
   الف : رهنمود هاي مهم جهت رهبري فعاليت هاي حزب در منطقه و محلات مربوطه را تعيين و تصويب نمايد . 
    ب : كميته منطقوي را انتخاب كند .
اين كميته در ميان دو جلسه عمومي منطقوي فعاليت هاي حزب در منطقه را تحت رهبري كميته مركزي , هدايت مي نمايد . منشي كميته منطقوي توسط كميته منطقوي تعيين ميگردد .                     
     ج : فيصله ها و رهنمود هاي جلسه عمومي منطقوي بعد از تائيد كميته مركزي رسميت مي يابد  
    منطبق با اين حكم اساسنامه حزب , بعد از تدوير كنگره وحدت جنبش كمونستي ( م ل م ) افغانستان و تامين وحدت اين جنبش در حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان , تا حال جلسات عمومي چندين واحد تشكبلاتي حزب موفقانه برگزار گرديده اند . اخبار مربوط به برگزاري جلسات عمومي چهار واحد تشكيلاتي حزبي در شماره دوم شعله جاويد ارائه گرديد . اينك خبر مربوط به برگزاري جلسه عمومي يك واحد تشكيلاتي ديگرحزبي را در اين شماره شعله جاويد ارائه مي نمائيم :    

                           
جلسه عمومي واحد تشكيلاتي شماره  51

    قبل از برگزاري جلسه عمومي واحد تشكيلاتي شماره 51 حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان , جلسات متعددي در طول چند ماه ميان رفقاي شامل در اين واحد ادامه داشته است . از زمان برگزاري كنگره وحدت جنبش كمونيستي ( م ل م ) افغانستان و تامين وحدت مشمولين كنگره در حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان تا ماه ميزان 1383 ( اكتوبر 2004 ) , رفقاي مربوط به اين واحد , اسناد اساسي تصويب شده در كنگره ( برنامه و اساسنامه حزب , گزارش به كنگره , قطعنامه كنگره , پيام هاي جوابيه به كميته جنبش انقلابي انترناسيوناليستي و حزب كمونيست ايران ( م ل م ) -  به شمول خود آن پيام ها - و همچنان پيام به حزب كمونيست نيپال ( مائوئيست )  ) را مورد مطالعه و تجزيه و تحليل قرار داده بودند . همچنان اين رفقا شماره هاي اول , دوم , سوم و چهارم شعله جاويد دوره سوم ( ارگان مركزي حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان ) را  مطالعه كرده و به ارزيابي گرفته بودند. در هريك از اين جلسات , در مورد پروسه وحدت جنبش كمونيستي افغانستان , تدوير كنگره وحدت جنبش كمونيستي ( م ل م ) افغانستان و تامين وحدت مشمولين كنگره در حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان گزارش داده شده و در مورد اسناد اساسي تصويب شده در كنگره توضيحات لازمه ارائه مي گرديد . سلسله اين جلسات و جرو بحث ها تا ماه ميزان 1383 ( اكتوبر 2004 ) ادامه يافت . در نتيجه , پروسه وحدت جنبش كمونيستي ( م ل م ) افغانستان , كنگره وحدت جنبش كمونيستي ( م ل م ) افغانستان و تشكيل حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان مورد تائيد و حمايت تمامي رفقاي شامل در واحد حزبي شماره 51 قرار گرفته و همه رفقا آمادگي شان را براي رزميدن در چوكات تشكيلاتي حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان اعلام كردند .
جلسه عمومي واحد تشكيلاتي شماره 51 , در يك نشست موجز و قاطع فيصله هاي فوق را مورد تائيد و تصويب قرار داده و طي نامه اي به اطلاع رهبري حزب رساند .  
     جلسه عمومي واحد تشكيلاتي شماره 51  داراي خصوصيت ويژه اي است . اين جلسه , اولين جلسه عمومي يك واحد حزبي در كشور هاي غربي است . تدوير اين جلسه وضعيت نسبتا غير فعال واحد هاي تشكيلاتي حزب در آن ديار را تغيير داده و يقينا جلسات عمومي سائر واحد هاي آن مناطق را  بدنبال خواهد داشت .   

انتخابات يا تقلبات ؟

   قدر مسلم است كه انتخابات رياست جمهوري يا پارلماني در يك كشور مستعمره -  نيمه فئودال كه قوت هاي اشغالگر امپرياليستي سرنوشت ملك و مردم را در دست داشته , كشور فاقد استقلال و مردمان آن فاقد آزادي و حق تعيين سرنوشت هستند , يك امر پوچ و بي معني است . چنين انتخاباتي نه تنها با معيار هاي انقلابي و  منافع علياي توده هاي مردم يعني معيار هاي دموكراتيك نوين خوانايي ندارد , بلكه با معيار هاي بورژوا دموكراتيك كهن و حتي با معيار هاي دموكراسي سر و دم بريده در كشور هاي نيمه مستعمره -  نيمه فئودال نيز نمي تواند انطباق داشته باشد . چنين انتخاباتي حتي پرده ساتري بر استبداد حاكم نيمه فئودالي و سلطه سياسي , اقتصادي و اجتماعي  نيمه مستعمراتي  امپرياليزم نيز نمي تواند تلقي گردد , بلكه صريح و روشن يك امر پوچ و بي معني و يك مضحكه رسوا و فاقد حيثيت است .

  انتخابات رياست جمهوري رژيم دست نشانده در افغانستان يك چنين نمايش پوچ و بي معني و يك چنين مضحكه رسوا و فاقد حيثيت بود و نمي توانست غير از اين باشد . يكي از جوانب مهم اين رسوايي و بي حيثيتي , تقلبات بي پرده و وسيعي بود كه در جريان اين انتخابات و قبل از آن در جريان توزيع كارت هاي انتخاباتي صورت گرفت . به همين جهت عبارت " انتخابات يا تقلبات " تقريبا زبانزد عام شده بود . در سطور ذيل همين موضوع را در هر دو مرحله متذكره مختصرا مورد دقت و ارزيابي قرار مي دهيم :                      

                                                      

تقلبات  در جريان توزيع کارت های انتخاباتی

 

    1 –  محاسبه مجموع واجدين شرايط شرکت  در  انتخابات رياست جمهوری رژيم دست نشانده  برمبنای احصائيه نفوس سال 1358 ( 1979 ) رژيم کودتای هفت ثور صورت گرفت . در اين احصائيه گيری , نفوس افغانستان شانزده ميليون ( 16000000 ) نفر تخمين زده شده بود . با يک محاسبه کاملا تقريبی تقلبکارانه ، نفوس فعلی داخل کشور را در حدود بيست ميليون ( 20000000 ) نفر در نظر گرفتند ، به   عبارت ديگر ، يک افزايش تقريبا بيست و پنج فيصده ( 25 % ) در طی بيست و پنج سال گذشته . اين محاسبه تقلبکارانه بر مبنای اين ادعای دروغين استوار بود که گويا با توجه به ميزان بسيار بالای تلفات جنگ در طول بيست و پنج ( 25 ) سال گذشته و همچنان آوارگي چند ميليون پناهنده به خارج از کشور ، نفوس فعلی داخل کشور ، صرفا چهار ميليون ( 4000000 ) نفر نسبت به نفوس سال 1358 ( 1979 ) افزايش يافته است. بر این اساس مجموع افراد دارای سن هجده سال وبالاتر از آن، یعنی واجدین شرایط  
شرکت در انتخابات را در داخل كشور , مجموعا ده ميليون ( 10000000 ) نفر اعلام کردند . طبق اين محاسبه بود که مقامات رژيم دست نشانده و دست اندر کاران (( سازمان ملل متحد )) در افغانستان ، توزيع ده ميليون ( 10000000 ) کارت شرکت در انتخابات رياست جمهوری رژيم دست نشانده را ، به معنی  ثبت نام شدن مجموع واجدين شرايط شرکت در انتخابات اعلام کردند و ادعا نمودند که مردم افغانستان  ، صد در صد ( 100 % ) آماده شرکت در انتخابات هستند . دروغين بودن اين ادعای متقلبانه کاملا آفتابی و آشکار بود ، ولی حتی سرمنشی (( سازمان ملل متحد )) آنرا تکرار کرد .                                
        فرض کنيم احصائيه سال 1358 ( 1979 ) رژيم کودتای هفت ثور ، رويهمرفته يک احصائيه تقريبا درست باشد . در طی بيست و پنج سال ، نفوس فعلی افغانستان ، بدون محاسبه تلفات جنگ و پناهندگان به خارج از کشور ، رويهمرفته دو برابر شده و تقريبا به سي و دو ميليون نفر می رسد . اين محاسبه تقريبي متناسب است با افزايش نفوس دو كشور همسايه يعني ايران و پاكستان در طي بيست و پنج سال گذشته . نفوس ايران در سال هاي 1358 و 1359 ( 1979 و 1980 ) سي و پنج ميليون ( 35000000 ) نفر محاسبه مي گرديد . نفوس امروزي ايران درحدود هفتاد ميليون (70000000 ) نفر دانسته ميشود . نفوس پاكستان در سال هاي 1358 و 1359 ( 1979 و 1980 ) , هفتاد ميليون ( 70000000 ) نفر حساب ميشد . نفوس امروزي پاكستان در حدود يكصد و چهل ميليون ( 140000000 ) نفر محاسبه ميگردد . به عبارت ديگر , نفوس هر دو كشور همسايه در طي بيست و پنج سال گذشته رويهمرفته دو برابر گرديده است .                      
تلفات مستقيم جنگ در طی اين سال ها تقريبا دو و نيم ميليون ( 2500000 ) نفر بوده است .  يك و نيم ميليون ( 1500000 ) نفر تلفات مقاومت ضد سوسيال امپرياليستي , نيم ميليون ( 500000 ) نفر تلفات رژيم مزدور و دست نشانده " شوروي " و نيم ميليون ( 500000 ) نفر تلفات خانه جنگي هاي ارتجاعي دوره جهادي ها و طالبان و دوره بعد از تجاوز امپرياليستي امريكا و متحدينش . فرض كنيم كه تلفات غير مستقيم ناشي از شرايط جنگ نيز يك ميليون ( 1000000 ) نفر بوده باشد .  تعداد پناهندگان به خارج از کشور ، فعلا بصورت تقريبی به سه و نيم ( 3500000 ) ميليون نفر ميرسد .  سه ميليون ( 3000000 ) نفر در پاكستان و ايران و رويهمرفته پنجصد هزار ( 500000 ) نفر در ساير کشور ها . اگر اين هفت ميليون ( 7000000 )  را از مجموع سي و دو ( 32000000 )  ميليون کم نمائيم ، نفوس فعلی افغانستان در داخل کشور به بيست و پنج ميليون نفر می رسد .به اين ترتيب نفوس فعلی داخل کشورتقريبا نه ميليون( 9000000 ) نفربيشتر از نفوس سال 1358 ( 1979 ) است و نه صرفا چهار ميليون بيشتر از آن . درينجا با يک تقلب محاسباتي پنج ميليوني در رابطه با نفوس داخل کشور مواجه هستيم . 
  فرض کنيم نصف مجموع نفوس داخل کشور واجد شرايط شرکت در انتخابات باشند . مجموعه اين تعداد به دوازده و نيم ميليون ( 12500000 ) نفر می رسد و نه به ده ميليون نفر . درينجا با يک تقلب محاسباتی دو و نيم ميليونی ( 2500000 ) مواجه هستيم .   بازهم فرض کنيم تعداد افراد شرکت کننده درپروسه ثبت نام و اخذ کارت انتخاباتی واقعا ده ميليون نفر بوده باشند ، اين رقم هشتاد در صد مجموع واجدين شرايط شرکت در انتخابات را تشکيل می دهد و نه صد در صد آنها را . درينجا با يک تقلب محاسباتی بيست در صدي ( 20 % ) مواجه هستيم .  
       2  – اما تعداد واقعی افراد ثبت شده در ليست انتخابات و کارت های توزيع شده نيز خيلی کمتر از ده ميليون ( 10000000 )  نفر بوده است . درينجا می توان بصورت مشخص چند مسئله را مورد دقت قرار داد :          
      الف --  در طی چند هفته بعد از شروع ثبت نام و توزيع کارت های انتخاباتی ، تعداد مجموعی افراد ثبت شده ، سه و نيم ميليون ( 3500000 ) نفر اعلام گرديد.بعد درطی صرفاچند روز، تعداد آنها را به هشت ميليون ( 8000000 ) و باالاخره به ده ميليون ( 10000000 ) بالا بردند و اعلام کردند که ثبت نام و توزيع کارت های انتخاباتی صد در صد ( 100 % ) موفقانه به پيش رفته است . 
ب --  شرکت افراد در پروسه ثبت نام و اخذ کارت های انتخاباتی در مناطق پشتون نشيبن کشور ، بسيار ضعيف بود و در جاهای معينی از اين مناطق ، اين پروسه اصلا براه نيفتاد .  اين پروسه رويهمرفته در ولايات ننگرهار و قندهار نسبت به ساير مناطق پشتون نشين بهتر پيش رفت ، ولی حتی در اين دو ولايت نيز اکثريت قاطع اهالی در آن شرکت نکردند . همين موضوع باعث تشويق کانديداهايی مثل قانونی ، محقق و دوستم گرديد و اميد توهم آميز آنها و يا حد اقل طرفداران شان را در جهت کسب پيروزی در انتخابات دامن زد . دوستم صريحا اين موضوع را مطرح کرد که چون پشتون ها کمتر ثبت نام کرده
اند ، چانس پيروزی کرزی در انتخابات بسيار ضعيف است . در منطقه پشتون نشين ولايت غزنی اين پروسه آنچنان ضعيف بود که در جريان آن ، والی  غزنی مردم را تهديد کرد که برای وادارکردن شان برای شرکت در اين پروسه ، از قوای امريکايی برای عمليات دعوت به عمل خواهد آورد . اين تهديد نيز نتوانست چندان موثر واقع شود . در قريه ای بنام (( اسپند ده )) که تقريبا يک هزار نفر نفوس دارد ، تا روز هاي آخری پروسه ثبت نام ، صرفا دو   نفرکارت انتخاباتی گرفته بودند .       
     ج --  در تمامی مناطق کشور ، تعداد زيادی از طرفداران کرزی و همچنان طرفداران قانونی ، محقق و دوستم ، بيشتر از يک کارت گرفتند .  طرفداران کرزی و سه کانديدای متذکره ، متقابلا همديگر را از اين بابت متهم می کردند ، در حاليکه همه شان به اين تقلب دست زده بودند . 
  
کانديداهای ديگری مثل عبدالستار سيرت و سيد اسحاق  گيلانی علنا در سخنرانی ها و مصاحبه های شان ، مداوما اعلام می کردند که تعداد واقعی کارت های توزيع شده ، ده ميليون و يا بيشتر از آن نيست و در اين مورد تقلبات وسيعی صورت گرفته است . سيد اسحاق گيلانی در يکی از مصاحبه هايش حتی آمار و ارقام ارائه کرد و اعلام نمود که به نظر وی  رقم واقعی کارت های توزيع شده صرفا می تواند کمی بيشتر از پنج  ميليون باشد .           د --  مراجع معلوم الحال رژيم دست نشانده در جريان توزيع كارت هاي انتخاباتي  وسيعا تبليغات مي كردند كه كارت هاي انتخاباتي به قيمت هاي گزاف خريداري مي گردد تا افراد بيشتري كارت بگيرند . تحت تاثير اين تبايغات , يك تعداد افراد به تصور اينكه كارت هاي انتخاباتي را مي توان به صد دالر و حتي دو صد دالر به فروش رساند , بيشتر از يك كارت گرفته بودند . اين افراد بعد از پايان يافتن پروسه ثبت نام ، در تلاش بودند که کارت های اضافی شان را بالای ديگران به فروش رسانند .                                          
 ه  --  پس از آنکه اعلام شد که با توزيع ده ميليون ( 10000000 ) کارت انتخاباتی ،  صد در صد ( 100 % ) واجدين شرايط شرکت در انتخابات ، در پروسه ثبت نام سهم گرفته و اين پروسه كاملا موفقانه به پيش رفته است ، توزيع کارت های انتخاباتی در بعضی مناطق همچنان ادامه يافت . بعد از مدتی اعلام کردند که تعداد مجموعی کارت های توزيع شده به ده و نيم ميليون ( 10500000 ) رسيده است و به اين  ترتبب شركت افراد در پروسه ثبت نام را به يکصد و پنج در صد ( 105 % ) بالا بردند !!                                           
 و –   فعلا بيشتر از نصف نفوس افغانستان را زنان تشکيل می دهند . معمولا گفته ميشود که پنجاه و دو در صد ( 52 % ) نفوس افغانستان زن و چهل و هشت در صد ( 48 % ) آن مرد هستند . قاعدتا اين تناسب ميان زنان و مردان واجد شرايط شرکت در انتخابات نيز بايد بر قرار باشد . خود مقامات رژيم دست نشانده و (( يو نی ما )) رسما اعلام کرده اند که شرکت زنان در  پروسه ثبت نام ، چهل و دو در صد ( 42 % ) و از مردان پنجاه و هشت در صد ( 58 % )  بوده است . فرض کنيم چهار ميليون و هشت صد هزار مرد واجد شرايط شركت در انتخابات ( طبق محاسبات رژيم دست نشانده )  صد در صد کارت انتخاباتی گرفته باشند . چه تعدادي از پنج ميليون و دو صد هزار  (5200000 ) زن ( بازهم طبق محاسبات رژيم دست نشانده ) بايد كارت انتخاباتي گرفته باشند كه چهل و دو در صد ( 42 % ) كل اخذ كنندگان كارت هاي انتخاباتي را تشكيل دهند ؟ اين تعداد سه ميليون و يكصد و سي هزار ( 3130000 ) است كه در يك نسبت با چهار ميليون و هشت صد هزار ( 4800000 ) برابر مي شود با نسبت چهل و دو ( 42 ) بر پنجاه و هشت . از اين قرار بايد مجموعا هفت ميليون و نه صد و سي هزار ( 9730000 ) كارت انتخاباتي توزيع شده باشد كه مجموعا تقريبا هفتاد و نه در صد كل ده ميليون ( 10000000 ) را در بر مي گيرد و نه صد در صد آنها را .  درينجا حتي طبق محاسبات خود رژيم دست نشانده ,  با يك تقلب محاسباتي بيست و يك در صدى ( 21 % ) مواجه هستيم .               ز --  در جريان توزيع کارت های انتخاباتی ، صرفا ادعای افراد مبنی بر افغانستانی بودن کفايت ميکرد و ارائه سند تابعيت ضروری دانسته نمی شد . مطابق به قانون انتخابات فقط در صورتی که توزيع کنندگان کارت بالای کسی شک می کردند ، می توانستند سند تابعيت و يا تصديق اهالی را از فرد مورد نظر مطالبه نمايند . اما در عمل کمتر چنين موردی اتفاق افتاد . از آنجائيکه اکثريت قريب به اتفاق مراکز ثبت نام و توزيع کارت ، بافت محلی داشتند ، تقريبا بصورت کامل به يکی از کانديداهای اصلی ( کرزی ، قانونی ، محقق و دوستم ) مرتبط بودند و همه کارمندان شان هواداران يکی از اين
کانديداها را تشکيل می دادند . اين افراد به هر تلاشی دست می زدند تا کارت های بيشتری برای طرفداران کانديداهای مورد نظر شان توزيع نمايند . بطور مشخص طرفداران کرزی برای تعداد زيادی از پشتون های قبايلی ماوراء خط ديورند ، کارت توزيع کردند . همچنان طرفداران محقق در ميان تعدادی از هزاره های پاکستانی که در کابل و بعضی از نقاط هزاره جات رفت وآمد دارند و يا به کار هايی اشتغال دارند  کارت های انتخاباتی توزيع نمودند .   
   ح --  حد اقل سن شرکت در انتخابات و در نتيجه حد اقل سن برای گرفتن کارت انتخاباتی ، هجده ( 18 )  سال تعيين شده بود . اما در عمل تعداد زيادی از جوانان پائين تر از هجده سال نيز کارت گرفتند . در مواردی بصورت عمدی به اين جوانان کم سن و سال کارت داده می شد و در مواردی تشخيص دقيق سن و سال ممکن نبود . مثلا اگر يک جوان شانزده يا هفده ساله ادعا می کرد که هجده ساله است ، معمولا ادعايش رد نمی شد ، زيرا که هيچگونه مدرکی برای رد ادعايش مطرح شده نمی توانست .                             
  ط --  در واقع برنامه توزيع کارت های انتخاباتی برای شرکت افراد در انتخابات رياست جمهوری رژيم دست نشانده برای آن رويدست گرفته شده بود که راه برای تقلبات وسيع در ليست انتخاباتی باز باشد . اگر بجای توزيع کارت های انتخاباتی ، توزيع تذکره نفوس را در نظر می گرفتند و تطبيق می کردند  ،هم يک مشکل فعلی که عبارت از فقدان سند تابعيت در نزد اکثريت قريب به اتفاق اهالی است ، حل می شد ، هم زمينه خوبی برای احصائيه گيری مجموع نفوس کشور فراهم می گرديد و هم راه تقلبات در ليست انتخاباتی تا حد معيني بسته می شد . اما بخاطری که راه تقلبات وسيع باز باشد ، از خير دو امتياز ديگر توزيع تذکره نفوس صرفنظر کردند  . سازماندهی وسيع و مصارف هنگفتی که برای توزيع کارت های انتخاباتی در نظر گرفته بودند ، می توانست بخوبی پروسه توزيع تذکره نفوس را به پايه تکميل برساند .                             
 البته يکی از ضرورت های جدی سياسی اشغالگران و رژيم دست نشانده ، تبليغات فريبکارانه برای به اصطلاح دموکراسی شان بود و پروسه توزيع کارت های انتخاباتی زمينه مناسبی برای تامين اين ضرورت فراهم می آورد ، در حاليکه توزيع تذکره نفوس نمی توانست زمينه چنين تبليغاتی را فراهم نمايد . در واقع همين موضوع بود که پروسه ثبت نام و توزيع کارت های انتخاباتی را به زمينه ای برای تشديد تصادمات نظامی مبدل کرد . پروسه توزيع تذکره نفوس ,  به احتمال زياد , نمی توانست به چنين زمينه ای مبدل گردد . ولی چون زمينه ای برای تبليغات اشغالگران و رژيم دست نشانده برای دموکراسی کذائی شان فراهم نمی آورد آنرا مورد اجرا قرار ندادند و راه پر مخاطره و پر تلفات  توزيع کارت های انتخاباتی را در پيش گرفتند .    
تقلبات  در جريان انتخابات :
1 --  تمامي تقلباتي كه در جريان توزيع كارت هاي انتخاباتي يه عمل آورده بودند , در جريان انتخابات مورد استفاده قرار گرفتند زيرا در جريان انتخابات آنچه از افراد مطالبه مي گرديد كارت انتخاباتي بود و نه تذكره تابعيت . از اين جهت اگر نگوئيم كه تمامي كارت هاي تقلبي در جريان انتخابات مورد استعمال قرار گرفتند لا اقل مي توانيم بگوئيم كه بخش عمده آن كارت ها مورد استفاده قرار گرفته و به صندوق هاانداخته شد   
2 – در جريان توزيع كارت هاي انتخاباتي , موضوع كارت هاي تقلبي كاملا افشا شده بود . وقتي كه مقامات دست اندر كار انتخابات مورد سوال قرار مي گرفتند كه چگونه خواهند توانست از افتادن كارت هاي تقلبي به صندوق هاي راي گيري جلوگيري نمايند ؟ آنها معمولا موضوع استفاده از رنگ مخصوص در جريان انتخابات را پيش مي كشيدند و استدلال مي كردند كه با نشاني شدن شصت راي دهنده توسط اين رنگ كه تا چند روز پاك نمي شود امكان ندارد يك فرد بتواند بيشتر از يك بار راي بدهد .  
اما در جريان انتخابات موضوع استفاده از اين رنگ مخصوص خود به يك مورد بسيار جدي تقلبكاري مبدل گرديد و در روز انتخابات رسوايي و افتضاح بزرگ سياسي براي اشغالگران ودست نشاندگان شان به وجود آورد . 
هنوز دو سه ساعتي از شروع راي دهي نگذشته بود كه در چند مركز انتخاباتي شهر كابل معلوم گرديد كه رنگ هاي مورد استفاده بسيار به سادگي پاك مي شود . اين موضوع فورا به يك جنجال مطبوعاتي مبدل گرديد . اعضاي كمسيون برگزاري انتخابات استدلال مي كردند كه يك اشتباه كوچك رخداده و به فوريت اصلاح مي شود . اما تقلبكاري در رنگ مخصوص بسيار وسيع بود و به زودي معلوم گرديد كه در مراكز انتخاباتي متعدد در ولايات نيز از رنگ تقلبي استفاده به عمل آمده است . ظهرروز برگزاري انتخابات , پانزده نفر از مجموع هجده نفر كانديداي رياست جمهوري طي يك جلسه عاجل خواهان توقف راي دهي و لغو پروگرام انتخابات جاري شده و شركت در انتخابات را تحريم كردند . عبدالستار سيرت سخنگوي پانزده كانديدا , روز انتخابات را روز سياه اعلام كرد . به اين تحريم تحت عنوان اينكه دير وقت است وقعي گزاشته نشد و راي دهي ادامه يافت . اما در بعد از ظهر روز راي دهي نيز گزارشات متعددي از مراكز راي دهي در كابل و ولايات پخش گرديد كه از تقلبكاري در رنگ مخصوص خبر مي داد .
ولي استفاده از رنگ تقلبي منحصر به طرفداران كرزي نبود , بلكه طرفداران سائر كانديداها نيز از آن استفاده كردند . مثلا در مناطقي از هزاره جات و همچنان در كويته پاكستان , طرفداران محقق از رنگ تقلبي وسيعا كار گرفتند تا افراد شان بتوانند چند بار راي بدهند .
دراكثر مراكز راي دهي اين مناطق صرفا طرفداران محقق حضور داشتند و آنها به افراد اجازه مي دادند و حتي آنها را تشويق مي كردند كه بار بار رنگ شصت شان را پاك نموده و سر از نو در راي گيري شركت كنند !!
3 --   راي دهي دوباره و يا چند باره افراد صرفا به استفاده از رنگ تقلبي محدود نمي گرديد . قبل از آنكه روز انتخابات فرا رسد , يك نوع ماده كيمياوي مخصوص را يافته بودند كه قادر بود رنگ اصلي مورد استفاده در انتخابات را نيز به آساني پاك نمايد . افراد معيني از طرفداران كانديداهاي مختلف ( حد اقل چهار كانديداي اصلي ) در روز انتخابات اين ماده كيمياوي را تهيه كرده و از آن براي پاك كردن شصت افراد كار مي گرفتند . مثلا افراد معيني از طرفداران محقق در كابل و كويته پاكستان اين ماده مخصوص را تهيه كرده و از آن استفاده نمودند .
4 --  يكي از روش هاي ديگر تقلب در راي دهي اين بود كه يك فرد به تنهايي حتي بدون پاك كردن رنگ شصت , بار بار راي بدهد . در آن مراكز راي گيري كه انحصارا در كنترل طرفداران يكي از كانديداها بود , از اين روش آزادانه كار گرفته شد . بطور مثال در يكي از نقاط هزاره جات تنها يك نفر موفق شد چند صد راي به نفع محقق در صندوق بيندارد . از اين تقلب كاري وسيعا به نفع كرزي كار گرفته شد .مثلا در پشتون آباد و خروت آباد كويته پاكستان كه تعداد اندكي از پناهندگان افغانستاني مقيم اين مناطق(كه اكثرا پشتون هستند ) در راي گيري شركت كردند , صندوق هاي راي گيري به نفع كرزي پر شده بودند . در حاليكه طبق گفته هاي شاهدان عيني , تعداد راي دهندگان در هر مركز راي گيري به زحمت به صد نفر مي رسيدند .
5 --  در تعداد زيادي از مراكز راي گيري مناطق پشتون نشين كشور يا اصلا راي دهنده اي وجود نداشت و يا تعداد آنها بسيار كم بود . معهذا از اين مراكز نيز صندوق هاي پر شده از كارت هاي راي دهي به نفع كرزي را انتقال دادند .درينجا ها مستقيما كاركنان انتخابات هرصندوق را با صد ها كارت انتخاباتي مهر شده براي كرزي پر مي كردند تا چانس پيروزي رئيس جمهور منتخب مردم يقيني شود ! !
طبق ادعاي كانديدا هاي ديگر و طرفداران شان تنها در ولايت قندهار حد اقل سه صد هزار ( 300000 ) كارت فاقد راي دهنده به نفع كرزي به صندوق ها انداخته شده است . طبق گفته هاي شاهدان عيني در آن مراكز انتخاباتي ولايت پكتيكا كه حتي يك راي دهنده نيز وجود نداشت , صندوقها با چند صد كارت راي دهي به نفع كرزي توسط كاركنان انتخابات پر شده و انتقال داده شدند.

عليرغم اين همه تقلبات گوناگون و وسيع باالاخره صرفا توانستند اعلام كنند كه كمي بيشتر از هشت ميليون نفر درانتخابات شركت كرده اند.اين تعداد بنابه محاسبات خود شان در حدود هفتادفيصد ( 70 % ) مجموع افراد داراي حق راي  دهي را شامل مي شد . اما در حقيقت اين تعداد , حتي به فرض درست بودن , صرفا كمي بيشتر از پنجاه فيصد ( 50 % ) مجموع افراد واجد شرايط راي دهي را در بر مي گيرد .  

نتايج انتخابات با تاخير اعلام گرديد ( چند هفته بعد از موقع تعيين شده ). در اين مدت هيئت بر رسي خارجي امريكايي و اروپايي انتخابات را به اصطلاح بر رسي كرد و موارد " شكايات " را ارزيابي نمود و در نهايت اعلام كرد كه انتخابات رويهمرفته آزادانه و دموكراتيك برگزار شده است . مفهوم اين اعلام آن بود كه امپرياليست هاي اشغالگر حاضر نيستند نتايج انتخابات را باطل اعلام كنند . در نتيجه كانديداهاي شاكي دهان شان را بستند و نتايج انتخابات اعلام گرديد : 

كرزي با اخذ  54 % مجموع آراء برنده انتخابات اعلام گرديد . يونس قانوني با اخذ 16% آراء در درجه دوم , محقق با اخذ 11 % آراء در درجه سوم , دوستم با اخذ 10 % آراء در درجه چهارم و بقيه كانديداها مجموعا با اخذ 9 % آراء در درجات بعدي قرار گرفتند .

      قانوني و محقق و دوستم آراء اعلام شده به نفع شان را دليل نفوذ و محبوبيت توده يي شان دانسته و بر محور آن تبليغات گسترده يي توسط طرفداران شان براه انداختند . شكي نيست كه مليت گرايي ارتجاعي تا حد معيني به نفع اينها تمام شد , اما آراء بدست آمده براي آنان به دو عامل ديگر نيز بستگي داشت : يكي تقلباتي كه در جريان انتخابات و قبل از آن در جريان توزيع كارت هاي انتخاباتي به نفع شان به عمل آمد و ديگري تهديد و ارعاب قوتهاي نظامي طرفدارشان در مناطق تاجيك ها , هزاره ها و ازبك ها . مجموع آراء اعلام شده به نفع كرزي , حتي در صورت درست بودن , در واقعيت امر صرفا كمي بيشتر از بيست فيصد ( 20 % ) مجموع واجدين شرايط راي دهي را در بر مي گيرد . اين آراء با پيشبرد تقلبات وسيع در جريان انتخابات و در جريان توزيع كارت هاي انتخاباتي و از طريق مداخلات وسيع بروكراسي و پوليس و اردوي رژيم پوشالي  سرهمبندي شد تا نوكر اصلي اشغالگران امريكايي بتواند در كسوت " رئيس جمهور منتخب مردم " باز هم بر اريكه قدرت چاكري و دست نشاندگي نصب باشد و خدمت به اربابانش را و خيانت به وطن و وطندارانش را همچنان ادامه دهد

" جهاد عليه مواد مخدر " !!

" وزارت مبارزه عليه مواد مخدر " !!

از همان بدو تجاوز قوت هاي اشغالگر امريكايي و متحدين شان بر افغانستان , اشغال اين كشور و رويكار آوردن رژيم دست نشانده حامد كرزي , هم قوت هاي متجاوز و اشغالگر امپرياليستي و هم رژيم دست نشانده ,  مبارزه عليه توليد و قاچاق مواد ممخدر در افغانستان را يكي از اولويت هاي سياسي و اجتماعي شان اعلام كردند . آنها در طي سه سال گذشته , پيوسته بر اين موضوع تاكيد نموده و گويا صد ميليون دالر در اين راه به مصرف رسانده اند . اما توليد و قاچاق مواد مخدر نه تنها تخفيف نيافته بلكه روز بروز بيشتر گرديده است .                                   
      خبر ها ازمنابع مطلع داخلي و خارجي حاكي است  كه افغانستان در سال جاري كماكان مقام اول جهاني در توليد مواد مخدر را در اختيار دارد . همين منابع گفته اند كه كشت ترياك , امسال نسبت به پارسال از لحاظ رقبه زمين زير كشت ,  تقريبا هشتاد در صد بيشتر گرديده و مناطقي از افغانستان را كه قبلا هيچگاهي كشت ترياك در آنها رواج نداشت نيز در بر گرفته است . همين منابع مي گويند كه قيمت مجموعي ترياك توليد شده امسال  در افغانستان بالغ بر بيست و چهار ميليارد دالر مي گردد كه سه ميليارد آن به افغانستاني ها تعلق گرفته و بيست و يك ميليارد ديگر آن به مافياي بين المللي مواد مخدر رسيده است .         
در هر حال , اين بيست و چهار ميليارد دالر , چندين ميليارد دالر كمتر از قيمت مجموعي ترياك توليد شده پارسال است كه تقريبا سي و دو ميليارد دالر بر آورد گرديده بود . دليل اين كمي فوق العاده مجموع قيمت , افت بسيار شديد قيمت ترياك در سطح جهاني و منطقه و در نتيجه در افغانستان است . قيمت ترياك طي سال جاري براي مدتي  تا سطح في كيلوهفت هزار افغاني ( تقريبا يكصد و پنجاه دالر ) سقوط كرد . بهبود بعدي قيمت نيز تا سطح في كيلو پانزده هزار افغاني ( تقريبا سه صد دالر ) رسيد , يعني تا سطح نصف قيمت پارسال كه في كيلو تقريبا سي هزار افغاني ( در حدود شش صد دالر ) بود . مقدار مجموعي توليد نيز بصورت نسبي افت شديدي داشته است . مقدار مجموع توليد پارسال , چهار هزار تن بود . نظر به افزايش هشتاد در صدي زمين زير كشت , مجموع توليد امسال بايد به هفت هزار و دو صد تن مي رسيد , در حاليكه صرفا به پنج هزار تن رسيد .                     
يكي از " خدمات برجسته " رژيم طالبان براي افغانستان اين بود كه توليد و قاچاق مواد مخدر در افغانستان را آنچنان گسترش داد كه توليد و قاچاق اين مواد به پايه اقتصاد افغانستان مبدل گرديد . امير المومنين طالبان (ملاعمر) ترياك را  بمب اتم طالبان مي دانست . گرچه با ممنوع اعلام شدن كشت ترياك در آخرين سال حيات رژيم طالبان , دامنه توليد مواد مخدر در افغانستان تا حد معيني تخفيف يافت ,  اما با درهم كوبيده شدن اين رژيم ,  دامنه كشت ترياك مجددا وسعت يافت و روز به روز بيشتر گرديد . در اوج وسعت كشت ترياك در افغانستان در زمان رژيم طالبان ,  توليد سالانه ترياك به سه هزار و پنجصد تن رسيد . ترياك توليد شده در سال اول رژيم دست نشانده حامد كرزي ,  به همان سطح وسيع توليد در زمان رژيم طالبان يعني 3500 تن رسيد ,  در سال دوم به 4000 تن و اينك در سال سوم به 5000 تن رسيده است .                   
     در طي تقريبا يك سال گذشته , مقامات رژيم دست نشانده بطور مداوم از ترويج كشت يا كشت هاي بديل بجاي كوكنار حرف زده اند . قرار است اين كشت هاي بديل سطح بالاي در آمد براي زمينداران و زارعين را در سطح مشابهي با كشت كوكنار تامين نمايد . كشت زعفران يكي از اين كشت هاي بديل قلمداد مي گردد . حتي شخص حامد كرزي در مورد كشت زعفران دست به " تبليغ " زده است . يكي از كشت هاي بديل ديگر , نوعي از گلاب پولندي است كه براي توليد عطر از آن استفاده به عمل مي آيد . گفته مي شود كه اين گلاب از پولند به افغانستان وارد گرديده و كشت آن در بعضي مناطق بصورت امتحاني رويدست گرفته شده و نتايج خوبي داده است . 
     چند روز بعد از اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوري رژيم دست نشانده به نفع حامد كرزي ,  رئيس به اصطلاح منتخب رژيم از يك موضع ظاهرا قدرتمند تر از سابق " جهاد " عليه مواد مخدر را اعلام نمود . وي بيان داشت كه مبارزه عليه توليد و قاچاق مواد مخدر مهم تر از مباره عليه " تروريزم " است . قابل ياد آوري است كه قبلا شوراي آخوند هاي وابسته به رژيم , يك فتواي شرعي در مورد حرام بودن  توليد و قاچاق مواد مخدر صادر كرده و از همه " مسلمانان " افغانستان خواستند كه از اين اعمال حرام دست بردارند .                            چندي قبل روزنامه واشنگتن پست طي مقاله اي در مورد كشت و قاچاق مواد مخدر در افغانستان , با استناد به گفته هاي عده اي از ديپلمات هاي غربي , بخصوص اروپايي ها , فاش ساخت كه عده اي از مقامات پر قدرت حكومت دست نشانده در كشت و قاچاق مواد مخدر در افغانستان دست دارند . روزنامه در اين مقاله نتيجه گيري كرده بود كه تا زمانيكه دست اين مقامات از قدرت كوتاه نگردد , برنامه از بين بردن كشت و قاچاق مواد مخدر در افغانستان همچنان يك برنامه ناكام خواهد بود . در عكس العمل عليه اين مقاله واشنگتن پست , رژيم دست نشانده بصورت اضطراري يك جلسه عمومي وزراء تشكيل داد و رئيس , معاونين و تمامي وزراي كابينه " دولت موقت اسلامي افغانستان " , اظهارات واشنگتن پست را دروغ محض قلمداد كردند . جلسه كابينه يك اعلاميه فوق العاده انتشار داد و در آن اظهارات " واشنگتن پست " را غير مستند , غيرمسئولانه و كاملا بي پايهاعلام نمود و مدعي گرديد كه " دولت افغانستان " با تمام قوت و توان عليه كشت و قاچاق مواد مخدر مبارزه مي نمايد . قطعنامه فوق العاده جلسه كابينه ,  البته از اين موضوع ياد آوري به عمل نياورد كه قوت هاي متجاوز و اشعالگر امريكايي , به ويژه شركت هاي خصوصي نظامي امريكايي كه در افغانستان نيرو و فعاليت دارند ,  توسط مليشه هاي " گليم جمع " امريكايي و افغانستاني شان ,  در سطح افسر و عسكر , وسيعا در اين كار دست دارند .
   تقريبا يك هفته بعد از اعلام پر طمطراق جلسه كابينه رژيم دست نشانده در رد " قاطع " اظهارات روزنامه واشنگتن پست ,  مقامات وزارت داخله رژيم , در واقع اظهارات روزنامه مذكور را تائيد كردند . آنها بياناتي به عمل آورده و مطرح نمودند كه يكي از دلايل اساسي ناكامي آنها در مبارزه عليه توليد و قاچاق مواد مخدر اين است كه عده اي از منسوبين عاليرتبه و پر قدرت حكومت در توليد و قاچاق مواد مخدر دست دارند . از اين جهت نه تنها از امكانات حكومتي در توليد و قاچاق مواد مخدر وسيعا استفاده  به عمل مي آيد ,  بلكه همين قدرتمندان حكومتي به ذرايع مختلف , فعاليت هاي پوليس را اخلال مي نمايند . البته مقامات وزارت داخله رژيم دست نشانده نگفتند كه نقش اصلي در اين مورد را خود  مقامات پوليس رژيم بر عهده دارند .  براي ترديد و تكذيب اين بيانات , نه جلسه كابينه تشكيل گرديد و نه هم اعلاميه اي منتشر شد ,  ولي  حامد كرزي يكبار ديگر شعار " جهاد " عليه مواد مخدر را تكرار كرد .     
يكي از" ان  جي  او " ها يا سازمان هاي غير دولتي  خارجي در مناطقي از ولايات ننگرهار و كنر ها براي از بين بردن مزارع كوكنار ,  دوا پاشي كرده است . اخيرا معلوم گرديده كه دواي پاشيده شده  , تنها باعث از بين بردن بته هاي كوكنار نگرديده است , بلكه ساير مزارع را نيز شديدا آسيب رسانده و بر علاوه باعث آلودگي منابع آب در منطقه گرديده و بالاي صحت مردم منطقه نيز تاثيرات منفي بر جاي گزاشته است . پس از آنكه شكايات مردم منطقه از اين بابت وسيعا افزايش يافت , مقامات حكومت دست نشانده در صدد تحقيق بر آمده و هيئتي از وزارت زراعت و مالداري توظيف گرديد كه چگونگي موضوع را روشن نمايد . نتيجه تحقيقات هيئت اين است كه دواي سفيد رنگ پاشيده شده يك ماده زهري نيرومند است كه هر نوع كشت را از بين مي برد ,  منابع آب را آلوده مي سازد و به صحت انسان ها آسيب مي رساند . مقامات رژيم دست نشانده مي گويند كه حكومت اصلا در جريان اين دوا پاشي قرار نداشته و اينگونه كار ها را تائيد نمي نمايد . آنها حتي اين عمل را محكوم كر ده اند و گفته اند كه اينگونه كارها مبارزه عليه تروريزم و مبارزه عليه توليد و قاچاق مواد مخدر را اخلال مي نمايد ,  چرا كه باعث  نارضايتي مردم از حكومت و " منابع كمك رساني " خارجي گرديده و زمينه هاي مساعدي براي فعاليت " تروريست ها " در ميان مردم به وجود مي آورد .                                     
  چندي قبل منابع مربوط به " سازمان ملل متحد " اعلام كردند كه اعتياد به مواد مخدر در افغانستان رو به گسترش است . همين منابع گفتند كه فعلا تنها در زون شمال شرق ( ولايات بدخشان , تخار , قندوز و بغلان ) هفتاد هزار نفر معتاد وجود دارند . به گفته همين منابع , اين معتادين شامل مردان و زنان مي گردند . اعتياد به مواد مخدر در ميان زنان بدخشي رخنه كرده و روز به روز بيشتر مي گردد .                    
     از چندي به اينطرف , خبر هاي مربوط به تخريب كشتزار هاي كوكنار توسط پوليس رژيم دست نشانده در ولايات مختلف افغانستان , بصورت بسيار داغ از راديو و تلويزيون دولتي پخش مي گردد . روزي نيست كه خبر تخريب پنجاه جريب و صد جريب كشت كو كنار در اين ولايت يا ان ولايت پخش نگردد .  پس از اعلام اين موضوع توسط  حامد كرزي  كه مبارزه عليه توليد و قاچاق مواد مخدر يكي از اولويت هاي حكومت وي را تشكيل مي دهد  ,  يكسلسله جلسات و گرد همايي ها در مناطق مختلف كشور در حمايت از اين سياست رژيم به راه افتاده است. در اين جلسات و گردهمايي ها ,  كه گاهي ساحه يك ولسوالي و گاهي منطقه بزرگي از يك ولسوالي را در بر مي گيرد ,  معمولا اعلام مي گردد كه  اهالي منطقه در حمايت از سياست حكومت " منتخب " و بصورت داوطلبانه از توليد مواد مخدر دست بردار شده اند .                             
 تقريبا همزمان با اجراي مراسم تحليف براي احراز عملي مقام رياست جمهوري رژيم دست نشانده توسط حامد كرزي , اعلام گرديد كه رژيم در نظر دارد بصورت فوري  يك كنفرانس ملي در مورد مبارزه عليه توليد و قاچاق مواد مخدر در افغانستان , دائر نمايد . اين كنفرانس به روز نزدهم قوس ( نهم دسامبر ) دائر گرديد و مدت سه روز ادامه يافت . در اين كنغرانس مقامات حكومتي رژيم دست نشانده از مركز و تمامي ولايات شركت كرده بودند . كنفرانس فيصله نمود كه توليد و تجارت مواد مخدر در افغانستان غير قانوني است و جمهوري اسلامي افغانستان به نحو قاطعي عليه آن مبارزه خواهد كرد . اين كنفرانس يك بار ديگر از" جهاد " اعلام شده عليه مواد مخدر كه قبلا  توسط حامد كرزي به عمل آمده بود پشتيباني نمود .  در جهت پيشبرد " جهاد " عليه مواد مخدر و در جهت تطبيق  فيصله هاي " كنفرانس ملي مبارزه عليه مواد مخدر " ,  حامد كرزي در كابينه جديد خود وزارت خانه تازه اي بنام " وزارت مبارزه عليه مواد مخدر " تشكيل داده است .  يقينا اين وزارت خانه نقش كليدي اي در رابطه با مواد مخدر در افغانستان بازي خواهد كرد و نمي تواند بازي نكند . اما در چه جهتي ؟ در جهت مبارزه عليه توليد و تجارت مواد مخدر يا در جهت تنظيم بهتر و سود آور تر اين كشت و تجارت ؟ ببينيم وضع رژيم و قوت هاي اشغالگر اربابان امپرياليست آن از چه قرار است ؟                                 
ولايات هلمند , ارزگان , قندهار و ننگرهار مهم ترين ساحات كشت ترياك محسوب مي گردند كه كشت ترياك در
آنجا ها از سابق معمول بوده است . والي فعلي هلمند كه از خانواده نسيم آخوند زاده است و همچنان والي فعلي ننگرهار كه برادر حاجي قدير است , بصورت خانداني اداره توليد و تجارت ترياك در ولايات شان را به ارث برده اند . در ولايات قندهار و ارزگان , برادر حامد كرزي فعلا حيثيت بزرگترين معامله دار ترياك و هروئين را كسب كرده و با در آمد حاصله از اين كسب " حلال " به بزرگترين زمين خوار اين منطقه مبدل گرديده است .       والي ولايت غزني مناسبات فوق العاده نزديك و حسنه اي با حامد كرزي دارد و همه او را " آدم كرزي " محسوب مي نمايند . شبكه حمل و نقل ترياك و هروئين در طول شاهراه كابل - قندهار و بصورت خاص از ميدان شهر تا قلات توسط اين شخص اداره مي گردد . 
 والي فعلي باميان كه " آدم خاص " كريم خليلي محسوب مي گردد گروپ هاي نظامي ويژه اي ايجاد كرده كه معمولا يكي از اعضاي خانواده اش در راس آن قرار دارد .  اين گروپ ها راه قاجاقي باميان به سمت شمال را كه از مناطق يكاولنگ و بند امير به دره صوف يا كشنده مي گذرد , زير كنترل دارند و وظيفه شان در واقع اين است كه زمينه عبور اطمينان بخش مواد مخدر از اين مسير را فراهم آورند . اين شخص اكنون به يكي از متمولين درجه اول در هزاره جات مبدل گرديده است .
      در ساحات قطغن ( تخار , قندوز و بغلان ) و بدخشان,دارو دسته هاي مربوط به جمعيت اسلامي  و شوراي نظار امور مربوط به توليد و تجارت مواد مخدر را اداره ميكنند . اين دارو دسته ها هم با مارشال فهيم , يونس قانوني و داكتر عبدالله وصل اند و هم فعلا از طريق احمد ضياء مسعود ( معاون اول كرزي ) به " ارگ رياست جمهوري " .  والي فعلي ولايت بلخ به عنوان يك جمعيتي سابقه دار نيز در وضعيت مشابهي قرار دارد . او كه زماني با قوماندان امنيه انتخاب شده ازطرف كرزي بر سر مسايل مربوط به حمل و نقل مواد مخدر در افتاد , فعلا رابطه نزديكي با كرزي دارد و  در ارتباط با احمد ضياء مسعود در جريان انتخابات رياست جمهوري براي كرزي كار كرده است . 
       به اين ترتيب سلسله اي از شبكه هاي توليد و قاچاق مواد مخدر كه از " ارگ رياست جمهوري " تا پائين ترين سطوح اداري و نظامي رژيم دست نشانده را در بر مي گيرند فعاليت هاي مربوط به مواد مخدر را اداره مي كنند . اين شبكه ها مجموعا در ارتباط و پيوند نزديك با " مركز هوتل انتركانتينينتل " در كابل قرار دارند . اين مركز توسط جنرال هاي امريكايي اداره مي شود . در ساحات عملياتي يعني راه هاي حمل و نقل , گروپ هاي افغانستاني و امريكايي مربوط به شركت هاي خصوصي امنيتي امريكايي بصورت ويژه اي فعال هستند.  
   اين اطلاعات چيز هاي پوشيده اي نيستند و در افغانستان از جمله اخبار " سر چوك " محسوب مي گردند كه همه روزه دهان به دهان مي گردند .
   چرا چنين است ؟ چرا رژيمي كه خود اداره كننده اصلي توليد و تجارت مواد مخدر محسوب ميگردد , " جهاد " عليه مواد مخدر اعلام مي نمايد و " وزارت مبارزه عليه مواد مخدر "  تشكيل مي دهد ؟ چرا غربي ها و بطور خاص امريكايي ها در لفظ عليه توليد و تجارت مواد مخدر داد سخن مي دهند ولي در عمل كار چنداني انجام نمي دهند ؟ و سر انجام آيا هياهوي فعلي رژيم دست نشانده در مبارزه عليه مواد مخدر جدي است يا صرفا يك حركت تبليغاتي محسوب مي گردد ؟

در حال حاضر توليد و تجارت مواد مخدر يكي از عرصه هاي پر سود و منفعت آور در بازار جهاني را تشكيل مي دهد كه معاملات آن سالانه به صد ها ميليارد و منافعش به ده ها ميليارد دالر مي رسد . اين عرصه همانند تمامي عرصه هاي ديگر بازار جهاني نهايتاتوسط اليگارشي مالي امپرياليستي يعني سرمايه هاي انحصاري امپرياليستي اداره , كنترل و رهبري مي گردد . به عبارت ديگرهمان اليگارشي مالي امپرياليستي كه مثلا توليد و تجارت اسلحه , نفت , صنايع الكترونيكي و غيره را اداره و كنترل نموده و مورد بهره برداري قرار مي دهد , توليد و تجارت مواد مخدر را نيز زير رهبري و اداره خود دارد و استخراج كننده اصلي سود و منفعت حاصله از اين عرصه مي باشد . از اينجهت فرق كيفي اي ميان اين عرصه و سائر عرصه هاي بازار جهاني وجود ندارد و همه در حالت مشابه با هم  قرار دارند . 
 اما در عبن حال توليد و تجارت مواد مخدر ويژگي مهمي دارد و آن حالت به اصطلاح غير قانوني آن است و همين حالت است كه منافع و سود هاي بزرگ ميليارد ها دالر در اين عرصه را تضمين مي نمايد . اگر اين حالت از ميان برود و توليد و تجارت مواد مخدر مثل عرصه هاي معمول بازار جهاني شكل قانوني و آزاد بخود بگيرد , فوق العادگي منافع و سود هاي بزرگ اين عرصه از ميان مي رود و حالت معمولي بخود مي گيرد . در چنين حالتي فرق ميان در آمد توليد كننده و تاجر گندم و جواري و در آمد  توليد كننده و تاجر ترياك و هروئين از ميان مي رود و همه در يك سطح قرار ميگيرند . از اين جهت حفظ حالت غير قانوني توليد و تجارت مواد مخدر براي تضمين سود هاي بزرگ و فوق العاده ضروري است . هر زماني كه اين حالت از ميان برود , اليگارشي مالي امپرياليستي خود دست به اقدام مي زند و حالت به اصطلاح غير قانوني را مجددا بر قرار مي نمايد .  طي سه سال گذشته كشت ترياك در افغانستان عملا شكل قانوني بخود گرفته بود . ساحات زير كشت به نحو فوق العاده اي افزايش يافته و به سراسر كشور گسترش يافته بود . در نتيجه يك هزار تن ترياك بيشتر از سال گذشته توليد گرديد . از آن گذشته ميزان عرضه و تقاضا در رابطه با مواد مخدر در سطح بين المللي نيز شديدا بهم خورده است . اين حالت باعث گرديده كه قيمت ترياك در بازار جهاني افت شديدي داشته باشد . برقراري موازنه و تثبيت قيمت ترياك درسطح جهاني و در خود             

افغانستان مستلزم دست يازيدن به اقدامات شديد بود ,  در غير آن اين " خطر " وجود داشت كه افت قيمت كماكان ادامه يابد و در سال آينده و سال هاي بعد ده ها ميليارد دالر " خساره " براي سرمايه هاي امپرياليستي بوجود بياورد . " جهاد " اعلام شده عليه مواد مخدر در خدمت اين هدف قرار دارد . به عبارت ديگر اين " جهاد " ترجمه ديني اسلامي منافع سرمايه هاي امپرياليستي است كه به زبان كرزي جاري شده است .     " جهاد " اعلام شده عليه مواد مخدر مرچ و مصالحه مبارزه عليه اعتياد را نيز با خود دارد . اما اين موضوع نه تنها مضون اصلي اين " جهاد " را در بر نمي گيرد بلكه صرفا براي مقبول جلوه دادن آن مورد استعمال قرار مي گيرد .            
 طرح ترويج كشت هاي بديل ترياك كه ظاهرا قرار است سطح بالاي در آمد زمين را همانند كشت ترياك تامين نمايد يك طرح امپرياليستي وابسته ساز است .  با اين طرح در واقع امپرياليست ها دوبار و بلكه سه بار افغانستان و افغانستاني ها را شيره كشي مي نمايند : يكبار از طريق به جيب زدن منافع عمده تجارتي مواد توليد شده بديل و بار ديگر از طريق تشديد وابستگي غذايي و وابستگي اقتصادي افغانستان در مجموع , يعني يكبار سود بري در خريد و بار ديگر سود بري در فروش .  در هر دو حالت سهم ناچيزي كه به افغانستاني ها تعلق مي گيرد عمدتا به جيب خائنين ملي و دست نشاندگان امپرياليست هاي اشغالگر مي افتد و اين بازهم در واقع به نفع آنها و تحكيم بيشتر پايه هاي سلطه شان بر كشور تمام مي شود در واقع " جهاد " امروزي حامد كرزي عليه مواد مخدر چيزي شبيه به " فتواي " ملا عمر در مورد تحريم كشت ترياك است . در آن وقت نيز قيمت ترياك شديدا سقوط كرده بود در حاليكه هزاران تن ترياك در گدام ها موجود بود . اگر كشت ترياك شديدا محدود نمي گرديد نه تنها ترياك موجود بلكه ترياك جديدا توليد شده نيز به شدت بازهم بيشتري قيمت خود را از دست مي داد و ميليارد ها دالر " خساره " وارد مي نمود . اين بود كه ملا عمر " فتواي تحريم " داد  و كشت " بمب اتم طالبان " را ممنوع اعلام نمود .  
" جهاد " اعلام شده عليه مواد مخدر در پي آن است كه حالت معمول توليد و تجارت مواد مخدر يعني حالت " غير قانوني " آنرا بر قرار نمايد . برقراري اين حالت خواهي نخواهي دامنه كشت ترياك و توليد هروئين در افغانستان را محدود خواهد كرد , اما منفعت فوق العاده آنرا تضمين مي كند و به نحو متمركزي تحت اداره و كنترل اشغالگران و رژيم دست نشانده قرار مي دهد . در واقع  يكي از اهداف اين اقدام كوتاه كردن دست طالبان و القاعده از عرصه توليد و تجارت مواد مخدر و انحصاري ساختن آن در دست مقامات رژيم دست نشانده است . اين امر مورد حمايت امپرياليست هاي اشغالگر و مشخصا امپرياليست هاي امريكايي قرار دارد زيرا كه در واقع توسط آنها برنامه  ريزي و ديكته شده و تحت اوامر مستقيم قوت هاي اشغالگر شان پيش برده م شود .

      بطور خلاصه : " جهاد " اعلام شده عليه مواد مخدر نه در پي ريشه كن كردن توليد و تجارت مواد مخدر از افغانستان است و نه در پي ريشه كن كردن اعتياد از ميان افغانستانيها و نه هم با جايگزين كردن كشت بديل ترياك در پي ارتقاي سطح زندگي افغانستانيها و حتي حفظ سطج زندگي موجود . اين " جهاد " براي تضمين منافع سرشار سرمايه هاي امپرياليستي و همچنان تامين منافع خائنين ملي رويدست گرفته شده و پيش برده ميشود .

    
 از گزارشگر شعله جاويد :


تظاهرات وسيع عليه قواي اشغالگر در ننگرهار


قواي اشغالگر امريكايي شامگاه روز 6 قوس 1383 ( 26 نوامبر 2004 ) در مناطق شرقي ولايت ننگرهار به تلاشي خانه هاي مردم  پرداختند تا به قول خود شان تروريست ها را بيابند و يا لا اقل رد پاي آنها را پيدا نمايند . پس از آنكه تعداد زيادي از خانه هاي مردم را تلاشي نمودند و به چيزي دست نيافتند , اقدام به دستگيري سه مرد و يك زن نموده و آنها را با خود بردند .  مردم منطقه بخصوص بخاطر دستگيري يك زن و برده شدنش توسط قواي امريكايي به شدت بر افروخته شده و به روز 7 قوس 1383 ( 27 نوامبر 2004) دست به تظاهرات زدند.
  رسانه هاي خبري ارتجاعي و امپرياليستي تعداد شاملين اين تظاهرات را " صد ها نفر " اعلام كردند . اما واقعيت اين بود كه هزاران نفر در اين تظاهرات شركت داشتند . مظاهره كنندگان كه مي توان گفت تعداد آنها به بيشتر از سي هزار ( 30000 ) نفر مي رسيد , از صبح روز 7 قوس تا ظهر 8 قوس شاهراه جلال آباد - تورخم را بستند و ترافيك در اين شاهراه را متوقف ساختند . آنها عليه قواي خارجي و عليه رژيم دست نشانده شعار دادند و اعلام كردند كه قواي خارجي حق ندارند خانه هاي مردم را تلاشي نمايند . تظاهر كنندگان اعلام كردند كه ديگر مردم افغانستان دستگيري زنان توسط قواي امريكايي را تحمل نخواهند كرد .
   قواي امنيتي رژيم دست نشانده در   منطقه در صدد بر آمد كه جلو تظاهرات را بگيرد و شاهراه را باز نمايد . در جريان اين تلاش مذبوحانه ,  ميان قواي امنيتي رژيم و تظاهر كنندگان برخورد مسلحانه به وقوع پيوست كه در اثر آن يك دختر خورد سال كشته شد و چند نفر ديگر از مظاهره چيان زخمي  گرديدند . اما قواي امنيتي رژيم دست نشانده موفق به برهم زدن تظاهرات نگرديد .           
يكي از خصوصيات اين تظاهرات اين بود كه تعداد زيادي از زنان در آن شركت داشتند . آنها يكجا با اطفال شان به تعداد بسيار زياد روي شاهراه جلال آباد -  تورخم نشسته و ترافيك را مسدود نموده بودند و خواهان آزادي افراد دستگير شده , به ويژه زن دستگير شده , بودند . دختر خورد سال كشته شده  به همين تظاهر كنندگان تعلق داشته است .                          
وقتي قواي امنيتي رژيم دست نشانده موفق به برهم زدن تظاهرات نمي گردد , دامنه تظاهرات بيشتر و بيشتر شده و تمام مناطق شرق جلال آباد تا تورخم را در بر  مي گيرد . اشغالگران و دست نشاندگان شان از بيم اينكه دامنه اين تظاهرات بيشتر نگردد , ناچار مي شوند زن دستگير شده و دو تن از مردان دستگير شده را آزاد نمايند . مقامات رژيم دست نشانده به مظاهره كنندگان قول مي دهند كه ديگر قواي امريكايي بدون همراهي با قواي    دولتي , به تلاشي خانه هاي مردم دست نخواهند زد . اما مظاهره كنندگان اين موضوع را نمي پذيرند و خواهان آن مي شوند كه تلاشي خانه هاي مردم توسط قواي امريكايي و ساير قوت هاي خارجي بصورت كامل قطع گردد
.         مقامات قواي اشغالگر امريكايي در تلاش بخاطر تخفيف نفرت مردم از آنها بخاطر دستگيري و زنداني ساختن يك زن افغانستاني , بعدا اعلان كردند كه محافظت از زن زنداني شده را نظاميان زنانه بر عهده داشته اند . آنها مي گويند كه شوهر اين زن " يكي از " تروريست ها " است و آنها مي خواسته اند كه از طريق زنش رد پاي او را پيدا نمايند . ولي چون در جريان تحقيق متوجه مي شوند كه اين زن هيچگونه اطلاعي ندارد كه فعلا شوهرش در كجا است ,  او را آزاد مي نمايند . اما اين حرف دروغي بيش نيست . رهايي زن اسير شده در واقع نتيجه تظاهرات توده يي وسيع مردم منطقه است و نه چيز ديگر .       به تاريخ 13 قوس 1383 ( 3 دسامبر 2004 ) مقامات حكومت پوشالي در ولايت ننگرهار , يك گرد هم آيي از مقامات حكومتي ولايت و " بزرگان قومي " وابسته شان تشكيل دادند .  در قطعنامه اين گردهم آي اعلام گرديده است  كه بخاطر جلوگيري از عمليات و خانه تلاشي هاي قواي امريكايي در منطقه , لازم است كه مردم منطقه به " تروريست ها " اجازه ندهند درمنطقه فعاليت داشته باشند . 
     اين
فيصله گردهم آيي پوشالي خائنين ملي در ننگرهار ,  مصداق همان ضرب  المثل معروف پشتو است كه مي گويد :    
" زه پور غوارم , ته نور غواري " . اكثريت مردم منطقه , همانند اكثريت تمام مردم افغانستان , اصلا موجوديت قواي امريكايي و سائر قوت هاي متجاوز و اشغالگر خارجي را در افغانستان قبول ندارند . تظاهرات مردم ننگرهار و شعار هاي مطرح شده در آن , در واقع انعكاس دهنده همين مخالفت است . اما مقامات رژيم دست نشانده توقع دارند كه همين مردم در خدمت به قوت هاي اشغالگر قد علم نمايند و از فعاليتهاي مسلحانه عليه آنها در منطقه جلوگيري كنند . 

  
از گزاشگر شعله جاويد:

تظاهرات محصلين پوهنتون كابل

يك تعداد محصلين ,تحت سرپرستي فردي بنام جيحون , محصل دانشكده طب , از مدت ها به اينطرف در پوهنتون كابل " بد معاشي " مي كردند و حتي گاهگاهي محصلات را آزار و اذيت مي رساندند . جيحون از پنجشر و يكي از وابستگان " مارشال "  فهيم است . طبق ضرب المثل وطني كه : " گوساله به زور ميخ مي پرد " , گروپ جيحون به زور " مارشال فهيم " در پوهنتون كابل به " بد معاشي " مي پرداخت . يكي از خصوصيات افراد شامل در گروپ متذكره اين  بود كه همه داراي مو هاي دراز بودند . از طرف ديگر , فرد سرشار و شجاعي بنام حبيب الله حيدري از منطقه غوربند ,  محصل سال دوم دانشكده ادبيات نيز موهاي درازى داشته است .  ظاهرا همين موهاي دراز براي او مشكل آفرين مي گردد .  
افراد گروپ جيحون چند مرتبه حبيب الله حيدري  را تهديد مي كنند كه در ساحه پوهنتون كافي است كه تنها ما موهاي دراز داشته باشيم و به او مي گويند كه يا شامل گروپ ما مي شوي و يا موهاي خود را كوتاه مي كني . اما حيدري قبول نمي كند و آنها او را تهديد به مرگ مي كنند . حيدري موضوع را به نيروهاي امنيتي موظف در پوهنتون كابل مي رساند , اما ايشان مسئله را جدي تلقي نمي كنند .                     
  باالاخره افراد گروپ جيحون به روز چهار شنبه تاريخ 3  نوامبر 2004  حيدري را از كلاس درس و يا به قول ديگر از اطاقش خارج مي كنند و قصد كوتاه نمودن موهايش را مي نمايند . حيدري مقاومت مي كند و با هم برخورد مي نمايند . آنان جمعا سه نفر بالاي حيدري حمله مي كنند و پيش چشمان تعداد زيادي از محصلين وي را با ضربات چاقو به قتل مي رسانند و خودشان با كمال خونسردي سوار موتر شان مي شوند و صحنه را ترك مي نمايند .  
 اما مسئولين امنيتي كه از موضوع خبر داشتند خود را به بيخبري مي زنند و نيم ساعت بعد به صحنه مي آيند كه مقتول از بين رفته و قاتلين هم فرار نموده اند . بگفته محصلين , پوليس در اين موضوع دخيل بوده و قاتلين را فرار داده است . صبح آنروز محصلين دست به تظاهرات زدند . آنها با شعار هاي " ما خواهان محاكمه قاتل حيدري هستيم ." و " مرگ بر مسئولين امنيتي " , خواهان برطرفي قدوس خان آمر ناحيه سوم شدند . محصلين در قطعنامه شان دولت را به بي مسئوليتي متهم كردند . مظاهره كنندگان كه پوليس هاي معاشخور و جاسوسان دولت آنانرا همراهي مي نمودند از پوهنتون بطرف وزارت داخله با سر دادن شعار هاي " مرگ بر قاتل " و ....  حركت كردند . مرتر آبپاش و پوليس هاي ضد شورش پيشاپيش آنان در حركت بود .  تظاهرات بعد از مدتي توقف در چوك دهمزنگ بطرف شهر حركت كرد . گذشته از چوك دهمزنگ جنرال بابه جان قوماندان امنيه كابل آمد و محصلين را به خاموشي دعوت نمود و گفت كه در مورد اقدام مي نمايند . اما محصلين با شعار " مرگ بر بابه جان " اورا از خود راندند . باالاخره بعد از مدتي دسته جات مظاهره كننده پراگنده شدند و قرار بر آن شد كه علي احمد جلالي وزير داخله ,  صبح ساعت 9 بجه روز شنبه به پوهنتون آمده و با محصلين گفتگو نمايد . اما وزير داخله به قول خود وفا نكرد و به دغلبازي و فريبكاري ,  كه جزء خواص مقامات حاكم است , پرداخت .                 محصلين بازهم دست به تظاهرات زدند . اما اين بار با خشونت با محصلين برخورد  كردند . كمربند پوليس ضد شورش در كارته سخي , كارته چهار , چوك دهمزنگ و غيره جاها برقرار بود .  خشونت و وحشيگري پوليس محصلين را به خشم آورد و با سنگ بطرف آنان حمله ور شدند , همه كمربند ها را شكستاندند و پوليس هاي ترسو را فراري دادند . انسان درينجا به ياد گفته سرنوشت ساز مائوتسه دون مي افتد كه : " قوت هاي حاكم و امپرياليستي با آن همه دم و دستگاه شان ببر هاي كاغذي اي بيش نيستند . " . پس از اين , پوليس هاي دولت دست نشانده عليه محصلين از سلاح كار گرفته و بالاي شان فير نمودند . در نتيجه چند محصل زخمي شدند و تعداد زيادي از مجصلين را به بهانه دست داشتن در شكلدهي تظاهرات دستگير نمودند .
    رژيم دست نشانده همه دار و ندارش را مرهون قوت هاي متجاوز واشغالگر امپرياليستي است . اما مقامات همچو رژيمي با بي شرمي تمام حرف هاي بيهوده اي عليه محصلين سر دادند كه گويا اينها از طرف بيگانگان تحريك مي شوند .          
برخورد هاي غير انساني حاكميت دست نشانده با توده هاي مردم و خصوصا با محصلين همه را از دولت ناراضي ساخته است . در جريان نام نويسي براي شموليت در كانكور پوهنتون , در وزارت معارف ,  با متعلمين داوطلب مانند حيوان برخورد مي نمايند . اعتراض را با شلاق و زخم زبان پوليس هاي امنيتي جواب مي دهند و حتي تهديد به زندان مي كنند . اين است منطق فريبكاري و ددمنشي حكومت پوشالي با توده هاي مردم .


            
از طرف كميته مركزي حزب كمونيست انقلابي امريكا ! 
درود سرخ به تاسيس حزب كمونيست افغانستان    ( مائوئيست ) 

به كميته مركزي حزب كمونيست افغانستان ( مائوئيست ) !


رفقاي عزيز !                          
 
  با نهايت خوشي از پايان يافتن موفقانه كنگره شما و متحد شدن  ماركسيست - لنينيست - مائوئيست هاي كشور تان در يك حزب پيشاهنگ واحد , با خبر شديم . اطمينان كامل داريم كه اين پيروزي , راه پشرفت هاي بزرگتري را براي مبارزات انقلابي خلق افغانستان مي گشايد .         
پيروزي كنگره شما نتيجه يك مبارزه ايدئولوژيك -  سياسي همه جانبه است . براساس اين مبارزه , يك وحدت اصولي به كف آمده است. اين درس بسيار مهمي
است    
   توده هاي افغانستاني از دست امپرياليزم خارجي , فئوداليزم و سرمايه داري بروكرات , عميقا و وسيعا رنج برده اند . از سال 2001 به اينطرف , امپرياليزم امريكا مستقيما افغانستان را اشغال نموده و رژيم دست نشانده اي را بكار گمارده است.گرچه ايالات متحده وعده دموكراسي و روشنگري داد , اما در عمل با جنگ سالاران و فئودال ها متحد شد و اقدامات قرون وسطايي , مثل اعمال ستم شديد بر زنان را بيشتر از بيش تحكيم نموده واشكال
مدرن تراستثمار را معمول ساخت.         
    تجاوز ظالمانه و اشغال افغانستان , بخشي از تلاش امپرياليزم امريكا , نه تنها براي تحميل ستم و استثمار بر خلق كشور شما, بلكه همچنان براي تحكيم امپراطوري استثمار و ستم جهاني اش مي باشد . به همين سان مبارزه شما بر ضد اشغالگران زير رهبري امريكا و مرتجعين داخلي نه تنها بخشي از مبارزه براي انقلاب دموكراتيك نوين افغانستان است , بلكه بخشي از انقلاب سوسياليستي پرولتاريايي جهان نيز مي باشد .  بر افراشتن درفش ماركسيزم- لنينيزم– مائوئيزم در افغانستان , مادامي كه توده ها در كشور شما و ساير جاها , در مسير انتخاب قلابي ميان امپرياليزم و بنياد گرايي و گمراهي مذهبي قرار داده شده اند , دستاورد كوچكي نيست .  مردم انقلابي انديش در امريكا از اينكه در افغانستان نيرويي عرض وجود كرده است كه حقيقتا از منافع خلق , ترقي و انقلاب نمايندگي مي نمايد , نهايت خرسند هستند .
      رفقا ! جاي شك نيست كه حزب شما در ادامه مبارزاتش در جهت رهايي و در نهايت امر سوسياليزم و كمونيزم ,         
رفقاي عزيز !
 با نهايت خوشي از پايان يافتن موفقانه كنگره شما و متحد شدن  ماركسيست - لنينيست - مائوئيست هاي كشور تان در يك حزب پيشاهنگ واحد , با خبر شديم . اطمينان كامل داريم كه اين پيروزي , راه پيشرفت هاي بزرگتري را براي مبارزات انقلابي خلق افغانستان مي گشايد . پيروزي كنگره شما نتيجه يك مبارزه ايدئولوژيك -  سياسي همه جانبه است . براساس اين مبارزه , يك وحدت اصولي به كف آمده است . اين درس بسيار مهمي است .  
              
     توده هاي افغانستاني از دست امپرياليزم خارجي , فئوداليزم و سرمايه داري بروكرات , عميقا و وسيعا رنج برده اند . از سال 2001 به اينطرف , امپرياليزم امريكا مستقيما افغانستان را اشغال نموده و رژيم دست نشانده اي را بكار گمارده است . گرچه ايالات متحده وعده دموكراسي و روشنگري داد , اما در عمل با جنگ سالاران و فئودال ها متحد شد و اقدامات قرون وسطايي , مثل اعمال ستم شديد بر زنان را بيشتر از بيش تحكيم نموده واشكال مدرن تراستثمار را معمول ساخت .  

تجاوز ظالمانه و اشغال افغانستان , بخشي از تلاش امپرياليزم امريكا , نه تنها براي تحميل ستم و استثمار بر خلق كشور شما, بلكه همچنان براي تحكيم امپراطوري استثمار و ستم جهاني اش مي باشد . به همين سان مبارزه شما بر ضد اشغالگران زير رهبري امريكا و مرتجعين داخلي نه تنها بخشي از مبارزه براي انقلاب دموكراتيك نوين افغانستان است , بلكه بخشي از انقلاب سوسياليستي پرولتاريايي جهان نيز مي باشد .  بر افراشتن درفش ماركسيزم -  لنينيزم -  مائوئيزم در افغانستان , مادامي كه توده ها در كشور شما و ساير جاها , در مسير انتخاب قلابي ميان امپرياليزم و بنياد گرايي و گمراهي مذهبي قرار داده شده اند , دستاورد كوچكي نيست .  مردم انقلابي انديش در امريكا از اينكه در افغانستان نيرويي عرض وجود كرده است كه حقيقتا از منافع خلق , ترقي و انقلاب نمايندگي مي نمايد , نهايت خرسند هستند .   
رفقا ! جاي شك نيست كه حزب شما در ادامه مبارزاتش در جهت رهايي و در نهايت امر سوسياليزم و كمونيزم , با مشكلات بيشتر مواجه خواهد شد و پيچ و خم هاي بسياري بر سر راه خواهد بود . ماركسيزم - لنينيزم - مائوئيزم چهارچوكات و وسايل حل تمامي مشكلات راه انقلاب را مهيا مي نمايد . فرماندهي اين ايدئولوژي و اتكا برتوده هاي مردم مي تواند معجزه ها بيافريند .  
كنگره وحدت حزب كمونيست افغانستان ( مائوئيست ) را استقبال نمائيد !   زنده باد جنبش انقلابي انترناسيوناليستي! زنده باد ماركسيزم - لنينيزم - مائوئيزم   !
كميته مركزي حزب كمونيست انقلابي امريكا


از طرف كميته مركزي حزب كمونيست  ( مائوئيست ) افغانستان

به كميته مركزي حزب كمونيست انقلابي , امريكا !   

                
  رفقاي عزيز !                               
پيام رفيقانه تان درموردپايان يافتن پيروزمندانه كنگره وحدت جنبش كمونيستي ( ماركسيستي - لنينيستي -مائوئيستي ) افغانستان و تامين وحدت ماركسيست -  لنينيست - مائوئيست هاي كشور مان در يك حزب كمونيست واحد ( حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان ) را با خرسندي تمام دريافت نموديم . ارسال اين پيام از سوي شما نشانه اي از اين امر است كه در درون دژ ابر قدرت امپرياليستي امريكا يك حزب همسنگر استوار و رزمنده براي ما موجود است . نقش مبارزاتي انترناسيوناليستي حزب كمونيست انقلابي امريكا قابل قدرداني و احترام است . در قطعنامه كنگره وحدت جنبش كمونيستي ( ماركسيستي -  لنينيستي -  مائوئيستي ) افغانستان و برنامه حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان ,  به روشني بيان گرديده است :  
(( نقش مبارزاتي انترناسيوناليستي حزب كمونيست انقلابي امريكا , در مبارزه براي انقلاب در امريكا و در شرايط مشخص فعلي مبارزه عليه كارزار تجاوزكارانه امپرياليستي ايكه امپرياليست هاي امريكايي در راس آن قرار دارند , براي جنبش كمونيستي بين المللي و كليت جنبش مقاومت خلق هاي جهان , بسيار مهم و ارزنده است .  در شرايط فعلي كه افغانستان مورد تجاوز و اشغالگري امپرياليست هاي امريكايي و متحدين شان قرار دارد , پيوند هرچه فشرده تر مبارزاتي ميان حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان و حزب كمونيست انقلابي امريكا , يك ضرورت اجتناب ناپذير است .  ما به حزب كمونيست انقلابي امريكا درود مي فرستيم و آرزو داريم كه درفش مبارزاتي اين حزب بطور روز افزوني ارتقا و شگوفايي يابد . )) ( قطعنامه كنگره وحدت جنبش كمونيستي ( م ل م ) افغانستان )(( حزب كمونيست انقلابي امريكا , حزبي است كه در متن مبارزات توده يي كارگران و زحمتكشان ايالات متحده حضور فعال دارد و توانمندي انقلابي آن غرض تدارك براي برپايي انقلاب در ان كشور , مايه اميدواري است . جزب كمونيست انقلابي امريكا , حزب انترناسيوناليست كبيري است كه علاوه بر خدمات ارزنده تئوريك براي جنبش بين المللي كمونيستي , نقش شايسته و قاطعي در تشكيل جنبش انقلابي انترناسيوناليستي ايفا نموده و در پيشبرد مبارزات آن فعالانه حضور دارد . حزب كمونيست انقلابي امريكا در متن مبارزات توده يي عليه كارزار تجاوزكارانه امپرياليستي به سردمداري امپرياليزم امريكا, حضورفعال دارد و در آينده مي تواند -  و بايد -   نقش مهمي در پيشبرد و هدايت اين مبارزات بر عهده بگيرد . ))  ( بر نامه حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان )            ر فقا !   ماركسيزم -  لنينيزم -  مائوئيسم به ما مي آموزاند كه مبارزات مان را در افغانستان به مثابه سهم و نقشي از مبارزات پرولتارياي جهاني كه بر عهده ما قرار دارد و در خدمت به انقلاب جهاني پيش ببريم . درين ميان , پس از تجاوز امپرياليست هاي امريكايي و متحدين شان بر افغانستان و اشغال كشور ما توسط آنها , زمينه هاي عيني پيوند ميان مبارزات ضد امپرياليستي و ضد ارتجاعي بصورت عام و مبارزات انقلابي پرولتري بصورت خاص در امريكا و   افغانستان , بيشتر از پيش تقويت و وسعت يافته است .  ما بخوبي آگاهيم كه پيشروي هاي ما در مسير برپايي و پيشبرد مقاومت ملي مردمي و انقلابي عليه اشغالگران امپرياليست امريكايي و متحدين شان و رژيم دست نشانده آنها , تا چه اندازه مي تواند براي تقويت مبارزات توده ها و بصورت ويژه مبارزات انقلابي پرولتري در امريكا , مفيد و مددگار باشد .  ما به شما اطمينان مي دهيم كه با تمام قوت و توان مان تلاش خواهيم كرد كه از اجراي اين مسئوليت انترناسيوناليستي لحظه اي غفلت نورزيم و آنرا بصورت اصولي , مداوم و پيش رونده انجام دهيم .

 
زنده باد ماركسيزم -  لنينيزم -  مائوئيزم ! زنده باد جنبش انقلابي انترناسيوناليستي ! زنده باد  حزب كمونيست انقلابي  امريكا !
       

كميته مركزي حزب كمونيست( مائوئيست ) افغانستان 

   
جنگ خلق نیپال به مرحله تعرض استراتژ یک رسید
نقل از سرويس خبري جهاني براي فتح

 

     حزب كمونيست نيپال ( مائوئيست ) آغاز مرحله تعرض استراتژيك در جنگ خلق نيپال را اعلام نمود . در بيانيه مطبوعاتي مورخ 31 اگست 2004 , حزب كمونيست نيپال ( مائوئيست ) تصميمات اتخاذ شده توسط پولينوم كميته مركزي حزب را اعلام كرد . اين نشست كه مدت ده روز دوام نمود , در يكي از مناطق پايگاهي دهاتي , در يك سالون آراسته به شعار هاي گوناگون بر گزار گرديد . محل برگزاري جلسه , توسط كندك امنيتي اردوي آزاديبخش خلق و توده هاي وسيع محافظت مي گرديد . جلسه توسط صدر كميته مركزي حزب , پراچاندا هدايت شده و با شركت تمامي اعضاي كميته مركزي , كه در جبهات و مسئوليت هاي گوناگون در حال جنگ بوده اند , غير از آناني كه در دست دشمن اسير اند , برگزار شد .             
    جنگ انقلابي در نيپال كه در سال 1996 آغاز شد , از استراتژي جنگ توده يي طولاني كه توسط مائوتسه دون طي انقلاب چين تدوين گرديد , پيروي مي نمايد . اين جنگ از يك مرحله نسبتا طولاني دفاع استراتژيك گذشته است . در مرحله دفاع استراتژيك , نيرو هاي انقلابي ضعيف تر از نيروهاي دشمن هستند و بايد طي يك مرحله طولاني از طريق دست زدن به عمليات چريكي عليه دشمن , قواي خود را تقويت كنند . اين جنگ خلق از مرحله تعادل استراتژيك نيز گذشته است . در مرحله تعادل استراتژيك طرفين نسبتا مساوي هستند و هيچكدام هنوز قادر به نابودي قطعي طرف مقابل نيست و جنگ هر چه بيشتر از طريق دست زدن به جنگ در مقياس بزرگ و عمليات متحرك و موضعي مشخص مي شود . حزب كمونيست نيپال ( مائوئيست ) ميگويد رسيدن به مرحله تعادل استرتژيك به معني آن است كه كل جامعه وجود دو دولت مختلف را كه هر يك ارتش ها و موسسات مربوط بخود را دارند , تشخيص مي دهد . در اين مرحله , هم انقلابيون و هم رژيم سلطنتي براي ورود به مرحله نهايي كه تعرض استراتژيك نام دارد و سرنوشت جنگ را بطور قطع روشن ميكند , آماده مي شوند . از نظر تئوري مائوئيستي , انقلابيون هنگامي مرحله تعرض استراتژيك را شروع مي كنند كه بتوانند هدف اين مرحله را كه نابودي قظعينيروهاي مسلح دشمن و برقراري حاكميت خلق در سراسر كشور است را بر آورده كنند .  
       اردوي آزاديبخش خلق , در سال 2001 ايجاد شد و به اين ترتيب نيروهاي نظامي جنگ خلق , از سطح نيروهاي عمدتا چريكي به سطح اردوي منظم انقلابي , ارتقا يافت . جلسه كميته مركزي اعلام كرد كه در حال حاضر اردوي آزاديبخش خلق داراي سه فرقه است . اين به معناي آن است كه علاوه بر فرقه هاي شرق و غرب كشور كه قبلا توسط اردوي آزاديبخش خلق و تحت رهبري حزب سازمان يافته بودند , اكنون يك فرقه ديگر در منطقه مركزي كشور سازمان يافته است . پايتخت رژيم سلطنتي در همين منطقه قرار دارد و قدرت اقتصادي , سياسي و نظامي رژيم در آن متمركز است .                                          
        حزب بطور يكسان بر ضرورت ارتقاي مهارت هاي اردوي آزاديبخش و گسترش وسايل و منابع و رشد كيفي و افزايش تعداد افراد تاكيد مي نمايد . بيانيه جلسه كميته مركزي اعلام كرد كه علاوه بر 3 فرقه , 9 لوا و 29 كندكي كه اردوي آزاديبخش را تشكيل مي دهند .   
دست به گسترش مليشياي خلق زده و آن را تا 100000 عضو متشكل در تولي هاي تحت رهبري اردوي آزاديبخش و در سطح ولسوالي ها و علاقه داري ها افزايش خواهد داد . بيانيه مطبوعاتي مي گويد كه نقشه جديد شامل آموزش هاي دفاعي و تعرضي جديد براي تعليم توده هاي وسيع در مقابله با تجاوز خارجي    است و اين شامل آمادگي براي دست زدن به جنگ تونل عليه متجاوزين است . در جنگ هاي كوريا و ويتنام عليه امريكا استفاده از تونل ها براي محافظت رزمندگان وشهروندان وحملات ناگهاني , ابزار مهمي براي خنثي كردن قدرت هوايي دشمن بود .                         
     بيانيه كميته مركزي هوشدار داد كه دولت توسعه طلب هند مي خواهد با اتكاء بر امريكا دست به مداخله مستقيم عليه جنگ خلق در نيپال بزند . به گفته بيانيه مطبوعاتي , دستگيري برخي از كادرها و رهبران حزب در شهر هاي مختلف هند , منجمله دستگيري رفيق كيران , عضو سابقه دار كميته دايم حزب , پيش در آمد هاي سياست مداخله مستقيم هند در رابطه با سركوب جنگ خلق در نيپال مي باشد .  اين خطر در هفته هاي اخير , پس از جلسه گسترده كميته مركزي حزب , افزايش يافته است . شير بهادر دوبا , صدر اعظم نيپال , توسط هند به دهلي جديد احضار شد . وي در اين ديدار به مدت پنج روز با منموهن سينگ صدر اعظم هند و وزرا و مشاوران عاليرتبه هند به مذاكره نشست .                   
    موضوع اصلي مذاكرات , مسئله جنگ خلق در نيپال بود . در بدل امضاي قرار داد هاي اسارتبار اقتصادي , حكومت هند موافقه كرده است كه : سه هليكوپتر پيشرفته سبك , 20000 تفنگ اينساس , 15000 تفنگ اتوماتيك  7 , 62  ملي متري ( اس ال آر ) , 5000 ماشيندار با كاليبر هاي مختلف , 100 عراده لاري و جيپ , 100 عراده موتر ضد مين ( ام پي وي اس ) , جاكت ضد مرمي , كلاه خود , مين هاي زميني , سيم خاردار و ساير مواد جنگي به رژيم سلطنتي نيپال بدهد . علاوه  بر اين قول داده است كه براي اردوي شاهي نيپال مسنشاران نظامي تامين نمايد . مسئله اعزام اردوي هند براي مداخله مستقيم در نيپال , اكنون علنا در مطبوعات هند مورد بحث است . صدر اعظم هاي نيپال و هند بر سر معاهده استرداد مجرمين بين دو كشور بحث كردند و توافق نمودند آنرا در ماه اكتوبر به نتيجه برسانند . هند در حال حاضر چند تن از رهبران حزب كمونيست نيپال ( مائوئيست ) را در حبس دارد . اين ها عبارت اند از موهن بايژيا , سي پي گوجرال وديگر رهبران واعضاي حزب . فعلا استرداد آنان به حكومت نيپال مخالف قوانين هند است . البته نيروهاي پوليس هند هر چند وقت يكبار فعالين مائوئيست نيپالي را ربوده و آنها را مخفيانه به رژيم شاهي نيپال تحويل مي دهند .                             
سرويس خبري روزنامه " هماليا " كه در كتمندو مستقر است , در شماره 10 سپتامبر روزنامه خود نوشت : " جيمز آف مورياتي سفير امريكا در نيپال , امروز گفت كه كشورش براي تضمين اينكه مائوئيست ها از خارج كمك دريافت نكرده و هرگز قادر به تسخير پايتخت نباشند از نزديك با هند همكاري مي كند . مورياتي اضافه كرد : هند نقش بزرگي در حل مشكل مائوئيست ها دارد . با توجه به كمك نظامي و ديپلماتيكي كه براي نيپال فراهم نموده است به اين نتيجه رسيده ام  كه به مائوئيست ها اجازه داده نخواهد شد كتمندو را تسخير نمايند . " كمك خود امريكا به رژيم شاهي نيپال , از 22 ميليون دالر به چهل ميليون دالر در سال , افزايش يافته است . 
      در عكس العمل به تهديدات مداخله گرانه هند و امريكا , كميته مركزي حزب به تمام خلق براي مقابله با تجاوز خارجي فراخوان داد و از آنها خواست : " يكپارچه در ميدان هاي سياسي , ايدئولوژيك و نظامي عليه تسليم طلبي دولت كهن , مداخله توسعه طلبانه هند و خطر قريب الوقوع تجاوزات نظامي بپا خيزيد . استقلال نيپال و مردم نيپال را با تبديل كل كشور به ميدان جنگ ميتوان حفظ كرد .  بايد كل مردم را رزمنده نموده و استراتژي جنگ را به افق هاي جديدي عليه هر گونه دخالتگري توسط امپرياليزم و الحاقگري آن , ارتقا داد .      " بيانيه مطبوعاتي" ميگويد : " در چنين مبارزه اي مي توان روي همدردي و حمايت توده هاي وسيع خلق نيپال ( منجمله پرسونل ميهن دوست درون اردوي دولت كهن شاهي ) و همچنين حمايت توده هاي عدالتخواه هند و نيز مردم سراسر جهان حساب كرد . "حزب تاكيد كرد كه حاكميت كامل براي خلق نيپال به معناي رژيم شاهي يا شكلي ازحاكميت فيودالي و سرمايه داري بزرگ در اتحاد با ستمگران خارجي نيست, بلكه به معناي يك جمهوري واقعيست كه درآن مردم خود شان در اتحاد با مردم جهان, قدرت سياسي را دردست دارند.
    جلسه كميته مركزي , يك سلسله موضوعات سياسي و ايدئولوژيك بسيار مهم در رابطه با ايدئولوژي كمونيستي ومسايل تئوريك ماركسيستي را مورد بحث قرار داد و تاكيد كرد كه جهت كسب پيروزي در انقلاب نيپال و خدمت به انقلاب جهاني پرولتاريا ,  ضروري است كه تمام مولفه هاي ماركسيزم    لنينيزم    مائوئيزم ( فلسفه , اقتصاد سياسي و سوسياليزم علمي ) از طريق بكاربست ماترياليزم دياليكتيك, تكامل يابد . جلسه تصميماتي درين رابطه اتخاذ نمود .           
گام هاي اوليه مرحله تعرض استراتژيك در جنگ خلق نيپال


نقل ازسرويس خبري جهاني براي فتح


لاری به محل كمين مائوئيست ها رسيدند . يكي از آنها در نتيجه انفجار كاملا نابود شد , دو لاري ديگر به فاصله كمي متوقف شدند و يكي ديگر از آنان پس از يك و نيم ساعت جنگ گير افتاد . سلاح ها و مهمات مصادره شده در يكي از لاري ها به نقطه نامعلومي برده شدند و لاري هاي ديگر كاملا نابود شدند . در اين نبرد شديد يكي از فرماندهان اردوي رهائيبخش جان باخت . 30 نفر از تروريستهاي ارتش سلطنتي كشته شدند . يكي از عساكر دولتي تسليم اردوي رهائيبخش شد كه بعدا در حضور خبرنگاران آزاد گرديد. وقتي عمليات تمام شد و رزمندگان اردوي رهائيبخش از ساحه عمليات دور شدند,هليكوپتر هاي اردوي شاهي نيپال كه مجهز به وسايل ديد شبانگاهي مي باشند به ساحه درگيري رسيدند . بقيه لاري هاي كاروان نيز از راه رسيدند . اما بيهوده به هوا تير اندازي ميكردند زيرا رزمندگان ارتش رهائيبخش از ساحه دور شده بودند . روز بعد از اين نبرد , مقامات رژيم زير فشار خبرنگاران كه علت شكست اردوي شاهي را جويا مي شدند , به دروغ اعلام كردند كه علت شكست هواي بد بود كه باعث زمين گير شدن هليكوپتر هاي اردوي شاهي شد . اما واقعيت اين بود كه در همان روز 11 هليكوپتر درنزديكي صحنه نبرد در پرواز بودند .  
     درهمان روز در منطقه غرب كشور يكي از كندك هاي اردوي رهائيبخش در نزديكي كمپ نظامي شاهي در كيلاكي موضع گرفت . در نبرد 4 ساعته با فرقه هاي شاهي داگاري و سوخاد , 10 نفر از پرسونل اردوي شاهي كشته شدند . اردوي رهائيبخش مقدار معتنابهي اسلحه و مهمات بدست آورد . در اين درگيري ها اردوي رهائيبخش موفق شد حملات هوائي اردوي شاهي را فلج كند و موتر هاي نظامي واحد هاي زميني را كه بسوي صحنه عمليات در حركت بودند , ميحكوب نمايد. 
    يكي از تحولات اخير , شورش و فرار در اردوي شاهي بوده است . مشخصا در 14 نوامبر , 15 تن از پرسونل اردوي شاهي در فرقه هاي خود سر به شورش برداشتند و توانستند تفنگ و مهمات خود را نيز حمل كرده و به واحد اردوي رهائيبخش در منطقه بپيوندند . 6 نفر از رزمندگان مائوئيست دستگير شده نيز توانستند خود را آزاد كنند .   اين سلسله عمليات هاي نظامي داراي اهميت خاصي مي باشند زيرا در نزديكي كتمندو و فرقه هاي شاهي آن صورت گرفته اند و يا اينكه در نزديكي مقر هاي اردوي شاهي در مناطق دشتي كشور به عمل آمده اند . اين نشانه قدرت و كيفيتي است كه اردوي رهائيبخش كسب كرده است و اكنون مي تواند دشمن را در نقاط تمركز و قوتش به چالش بطلبد , در حاليكه در ابتداي جنگ خلق , چريك ها تنها ميتوانستند در نقاط دور دست و كوهستاني و روستايي نيروهاي نظامي رژيم نيپال را درهم بكوبند .             
        دولت كهنه نيپال از لحاظ سياسي و نظامي در موقعيت دفاع و دولت نوين خلق كه در بطن جنگ خلق متولد شده است , از لحاظ سياسي و نظامي در تعرض است . دولت كهنه نيپال بخش بزرگي از استقلال سياسي , نظامي و اقتصادي اش را تسليم هند كرده است و دقيقا سه ماه پس از تصويب آخرين بودجه , تقاضاي افزايش بودجه نظامي را كرده است , زيرا معاملات نظامي جديدي با كشور هاي امپرياليستي بخصوص امريكا و انگليس كرده است . 
     سلسله عمليات نظامي جديد اردوي رهائيبخش خلق , بيانگر آغاز مرحله تعرض استراتژيك است . حملات نقشه مند و هماهنگ اردوي رهائيبخش در مناطق مختلف دشمن را از لحاظ سياسي و نظامي در موقعيت دفاعي قرار داده است . اردوي شاهي در اغلب اين نبرد ها شكست خورده است . شورش در درون اردوي شاهي آغاز شده و در ميان مرتجعين شكاف و انشعاب گسترش مي يابد . اينكه مرحله تعرض استراتژيك چقدر طول خواهد كشيد و بدون عقبگرد به پيش خواهد تاخت يا جنگ خلق با گذر از پيچ و خم هاي بيشتري پيشروي خواهد كرد , بسته به عوامل گوناگون , منجمله تغييرات و تحولات بين المللي و منطقوي است . اما يك چيز مسلم است كه چشم انداز استقرار قدرت سياسي سرخ در سراسر كشور درخشان تر از هر وقت ديگر است.


آخرين اخبار رسيده از پيشرفت هاي جنگ خلق در نيپال


  پيشرفت هاي جنگ خلق در نيپال , سانسور شديد رسانه هاي خبري امپرياليستي و ارتجاعي را تا حد معيني در هم شكسته است . در اين اواخر حتي " صداي امريكا " و آنهم در بخش نشرات دري اش كه براي افغانستان و تحت نام " راديو آشنا " پخش مي شود , بعضا اخبار جنگ خلق در نيپال را نشر مي نمايد كه يقينا اهداف خاصي پشت آن خوابيده است .
   اينك چند خبر از آخرين پيشرفت هاي جنگ خلق در نيپال كه توسط "راديو آشنا " نشر گرديده است :            
  قوس 1383 --شورشيان مائوئيست نيپال يك اعتصاب سه روزه در كتمندو و ساير شهر هاي بزرگ نيپال به راه انداخته اند . اين اعتصاب , امروز كتمندو و شهر هاي بزرگ نيپال را فلج كرده بود . مكاتب و دكانها بسته بودند و وسايل ترانسپورتي تقريبا بصورت كامل متوقف شده بود . اين اعتصاب در اعتراض عليه قتل عام اهالي ملكي كه مائوئيست ها ادعا دارند توسط پوليس و اردوي شاهي صورت گرفته است ,  به عمل آمده است .                      
   1 جدي 1383 --  شورشيان مائوئيست نيپال در پانزده كيلومتري كتمندو پايتخت نيپال , مركز اردوي سلطنتي نپپال را موردحمله قرار دادند .  در اين درگيري تقريبا 70 نفر از هر دو جانب كشته شده اند . اين اولين بار است كه شورشيان مائوئيست در چنين فاصله نزديكي از پايتخت كشور دست به عمليات نظامي بزرگ مي زنند .    
  9 جدي 1383 --  شورشيان مائوئيست نيپال , پس از يك هفته محاصره كتمندو پايتخت كشور ,  به محاصره شان پايان دادند . اين عمل بنا به تقاضاي انجمن هاي حقوق بشر و اهالي كتمندو صورت گرفته است .  پس از آنكه بخاطر محاصره مائوئيست ها , شرايط در كتمندو به وخامت گرائيد , تظاهرات هاي وسيعي از طرف اهالي كتمندو با درخواست پايان بخشيدن به منازعات ميان مائوئيست ها و دولت نيپال به عمل آمد  .

آيا انقلاب هند درآستانه يك جهش بزرگ قرار دارد ؟


نقل از سرويس خبري جهاني براي فتح


    وقتي سخن از انقلاب جهاني به ميان آيد , حتما سخن از جنبش كمونيستي هند به ميان مي آيد .                                     
      اين مسئله از جهات مختلف و به دلايل مختلف صادق است . هند كشور بزرگي است كه از حيث نفوس در مقام دوم در جهان قرار دارد . جنبش كمونيستي هند از سابقه طولاني برخوردار است و هم اكنون تعدادي از نيروهاي كمونيستي راستين درهند موجوديت و فعاليت دارند . دو تا از مهمترين و بزرگترين اين نيروها به تازگي متحد شده اند كه عبارت اند از : " مركز كمونيستي مائوئيستي هند " و " حزب كمونيست هند ( جنگ خلق ) " . هر دو حزب داراي تاريخ پر شكوهي در هدايت مبارزه مسلحانه توده يي هستند .        مركز كمونيستي مائوئيستي هند داراي يك دهه سنت با شكوه بسيج تهيدستان در مبارزه مسلحانه عليه طبقات استثمارگر است . اين حزب از سال 2001 به اينطرف يكي از اعضاي جنبش انقلابي انترناسيوناليستي بوده است . مركز كمونيستي مائوئيستي هند به ويژه در ايالات جاركند , بنگال غربي , چتيس گر , بيهار و اوريساي هند فعال است و مناطق چريكي و تا حدي قدرت سياسي انقلابي را در بخش هاي وسيعي از ايالت جاركند و بخش هايي ازايالت هاي مجاور توسعه داده است . اين مناطق داراي ده ها ميليون نفر از مردم فوق العاده فقير است كه عمدتا از گروه هاي مختلف اديوزي يا مردم قبايل بومي تشكيل يافته اند . اين مردم , در طول قرن ها به مناطق مرتفعي كه حاصلخيزي زمين آن نسبت به مناطق شمال و غرب در بيهار و بنگال كمتر است , رانده شده و اسكان يافته اند . در اين مناطق , مكتب به ندرت يافت مي شود و داكتر تقريبا وجود ندارد .                 
    حزب كمونيست هند ( جنگ خلق ) نيز از سال 1985 به اينطرف در چند ايالت , بخصوص آندرا پراديش دست به جنگ انقلابي زده و در ميان كارگران و دهقانان و همچنين روشنفكران انقلابي هند داراي پايه و نفوذ وسيعي است .  
  پس از وحدت اين دو نيرو , حزب جديدي به نام " حزب كمونيست هند ( مائوئيست ) تشكيل شده است . اكنون ميليون ها نفر از كارگران و دهقانان و روشنفكران انقلابي هند همراه با كمونيست هاي سراسر جهان به حزب جديد چشم دوخته اند و منتظر اند كه اين وحدت منجر به تسريع پروسه انقلاب در هند شود . رهبر حزب در اطلاعيه مطبوعاتي كه به مناسبت تاسيس حزب جديد صادر شده است گفت:
       در روز 21 سپتامبر 2004 تشكيل حزب كمونيست هند ( مائوئيست ) در يك گردهمايي عمومي در مناطق چريكي در مقابل اجتماع رزمندگان خلق و فعالين حزب و فعالين سازمان هاي توده يي , در فضايي پر از شور انقلابي اعلام شد . تشكيل اين حزب متحد پاسخگوي اشتياق و آرزوي طبقه كارگر , دهقان و تمام خلق هاي ستمديده كشور براي داشتن يك حزب پرولتري اصيل است كه بتواند آنان را در انجام انقلاب و استقرار يك جامعه دموكراتيك نوين و ساختمان سوسياليزم و پيشروي بسوي كمونيزم هدايت كند . پس از انجام بحث هاي كامل در ميان هيئت نمايندگي دو حزب , وحدت صورت گرفت و در جلسه مشترك كميته هاي مركزي دو حزب نهايي و تثبيت شد . از طريق بحث هاي عميق و سازنده كه بر اساس روابط برابر برگزار شد , 5 سند تهيه شده و به تصويب رسيدند . اين اسناد عبارت اند از : " در اهتزاز باد درفش سرخ ودرخشان ماركسيزم -  لنينيزم -  مائوئيزم " , " برنامه حزب " , " استراتژي و تاكتيك انقلاب هند " , " قطعنامه سياسي در باره اوضاع بين المللي و داخلي "  و " اساسنامه حزب " . علاوه بر اين اسناد تصميم گرفته شد كه حزب جديد دو رهبر عزيز مان رفيق چارومازومدار و رفيق كاناي چترجي را به عنوان رهبران اوليه حزب گرامي بدارد . همچنين تصويب شد كه هر دو حزب , كه از دوره پر تلاطم دهه 1960 , بخصوص از درون جنبش انقلابي عظيم ناگزالباري , برخاسته اند  
ميراث دار تمام سنن انقلابي تاريخ طولاني جنبش كمونيستي مي باشند . هر دو حزب بمثابه دو جريان جنبش كمونيستي انقلابي هند جداگانه حركت مي كردند , در حاليكه هر دو در 35 سال گذشته آرمان يكسان هدايت انقلاب هند را تعقيب مي كردند . همه اين ها به وضوح نشان ميداد كه تقريبا در مورد تمام مسايل خطي ايدئولوژيك و سياسي وحدت نظر موجود است . خط استقرار يافته , يك اساس اصولي براي وحدت دو حزب به وجود آورد . بر پايه اين وحدت , جلسه متحدانه كميته هاي مركزي باالاخره تصميم گرفت كه دو حزب را متحد كند و يك حزب واحد تشكيل دهد . نام اين حزب جديد , حزب كمونيست هند ( مائوئيست ) است . رفيق گاناپاتي بطور متفق القول بحيث منشي عمومي حزب انتخاب شد .  
---------------------------------------
    حزب جديد به مثابه پيشاهنگ پرولتارياي هند عمل خواهد كرد . ماركسيزم -  لنينيزم -  مائوئيزم شالوده ايدئولوژيك آن است و نظريات و فعاليت هاي اين حزب را هدايت مي نمايد . هدف و برنامه فوري حزب ادامه انقلاب دموكراتيك نوين به مثابه بخشي ازانقلاب پرولتري جهاني است . اين انقلاب از طريق سرنگون كردن نظام نيمه مستعمره -  نيمه فيودالي هند كه از طريق شكل نومستعمراتي غير مستقيم كنترول شده و استثمار مي شود , پيروز مي گردد .     اين انقلاب عليه امپرياليزم , فيوداليزم و سرمايه داري بوروكراتيك است . اين انقلاب از طريق انقلاب ارضي مسلحانه يعني جنگ دراز مدت خلق , ادامه يافته و كامل خواهد شد . كسب قدرت از طريق مبارزه مسلحانه و با محاصره شهر ها از طريق دهات صورت مي گيرد و قهر وظيفه مركزي و عمده آن است . در نتيجه روستا و جنگ دراز مدت خلق كماكان " مركز ثقل " فعاليت هاي حزب خواهد بود و فعاليت در شهر مكمل آن . از آنجا كه مبارزه مسلحانه عالي ترين و عمده ترين شكل مبارزه  و ارتش به مثابه شكل عمده تشكيلات اين انقلاب خواهد بود , مبارزه مسلحانه نقش تعيين كننده خواهد داشت و جبهه متحد در جريان مبارزه مسلحانه براي كسب قدرت سياسي ساخته خواهد شد . تشكلات توده يي و مبارزات توده يي ضروري و حتمي ميباشند اما هدف شان خدمت به پيشرفت اين جنگ است .   ما اعلام مي كنيم كه " ارتش چريكي خلق " و " ارتش چريكي رهائيبخش خلق " كه ارتش هاي چريكي دو حزب بودند , در " ارتش چريكي رهائيبخش خلق " ادغام شده اند . اكنون وظيفه عمده حزب عبارت است از تكامل و توسعه اين ارتش چريكي به سطح يك " ارتش رهائيبخش خلق " و تكامل مناطق چريكي موجود به سطح مناطق پايگاهي و به اين ترتيب پيشرفت موجوار انقلاب دموكراتيك نوين . ...     علاوه بر اين , حزب در مورد براه انداختن امواج جديد جنبش هاي توده يي انقلابي , به حول موضوعات سياسي و ديگر موضوعات مردم , توجه بيشتري   خواهد كرد. اين مبارزات ضد امپرياليست ها , فئوداليزم و بورژوازي بوروكرات كمپرادور بوده و تمام اقشار مردم را در بر خواهد گرفت . تعرضات امپرياليزم عليه كشور باعث فقير تر شدن مردمي كه قبلا از جمله فقير ترين مردم دنيا بوده اند , گرديده است . اين فقر در دهات آنچنان رشد كرده كه باعث خود كشي هاي دسته جمعي گرديده است . حزب كمونيست هند ( مائوئيست ) توده ها را عليه اين تعرضات امپرياليست ها و عليه سركوب دولتي سازمان مي دهد و از همه جنبش هايي كه عليه امپرياليزم و فيوداليزم باشد ,  حمايت مي نمايد . حزب جديد به حمايت خود از مبارزات ملل تحت ستم براي تعيين سرنوشت منجمله جدا شدن ادامه خواهد داد و اقدامات سركوبگرانه دولت عليه اين ملل را محكوم خواهد كرد . حزب توجه ويژه اي به بسيج و سازماندهي توده هاي زنان به مثابه نيروي قدرتمندي براي انقلاب خواهد كرد . حزب عليه هرگونه ستم اجتماعي بخصوص عليه تبعيضات كاستي مبارزه خواهد كرد . حزب فعاليت هاي خود را در زمينه افشا و طرد و مغلوب كردن فاشيزم هندو كه خطرناكترين بنيادگرايي در هند است ادامه داده و همزمان به افشاي هر نوع بنيادگرايي ديگر خواهد پرداخت . اما لبه تيز مبارزات توده ها را متوجه حزب كنگره ( حزب حاكم ) و متحدين آن يعني " سي پي آي " و " سي پي ام " و اربابان امپرياليست آنها خواهد كرد .                
    حزب نقشه هاي طبقه حاكمه هند و اربابان امپرياليستش(بخصوص امپرياليزم امريكا  )  را   كه  مي خواهند  عليه جنگ خلق در نيپال توطئه چيني كنند افشا كرده و عليه اين توطئه ها مبارزه خواهد كرد . حزب فعالانه تر از گذشته در كنار مردم مبارز نيپال و حزب كمونيست نيپال ( مائوئيست ) قرار خواهد گرفت و با شدت تمام در مقابل نقشه هاي سلطه جويانه دولت هند و امپرياليزم امريكا جهت دخالت نظامي در نيپال خواهد ايستاد . حزب به حمايت خود از جنگ خلق احزاب مائوئيست در پيرو , فليپين , تركيه و غيره ادامه مي دهد . از تمام مبارزات خلق ها عليه امپرياليزم و ارتجاع , از جنبش طبقه كارگر و خلق هاي جهان حمايت ميكند . در كنار مقاومت و مبارزه مردم افغانستان و عراق در مبارزه عليه تجاوز و اشغال كشور شان توسط امريكا مي ايستد .     
 حزب جديد درفش انترناسيوناليزم پرولتري را بر افراشته نگه خواهد داشت و فعالانه به وحدت نيروهاي اصيل ماركسيست -  لنينيست -  مائوئيست در سطح بين المللي خدمت خواهد كرد . علاوه بر اين , با خلق ها و ملل ستمديده جهان در مبارزه براي پيشبرد انقلاب جهاني پرولتري عليه امپرياليزم و نوكران آن متحد خواهد شد و به اين ترتيب به راهگشايي تحقق سوسياليزم و كمونيزم در ابعاد جهاني كمك خواهد كرد .               
    هزاران شهيد جان عزيز خود را در راه اين اهداف عالي فدا كرده اند . كميته مركزي موقت حزب عهد مي بندد كه در راه گشوده شده توسط اين عزيزان قدم بردارد  و تمام  انرژي  هاي  موجود  و  پتانسيل ها را براي ماديت بخشيدن به روياي اين عزيزان بسيج كند وبكار گيرد . با درود هاي انقلابي  !                       

كيشان, منشي مركز كمونيست  مائوئيستي هند
گاناپاتي , منشي حزب كمونيست هند( جنگ خلق )

14 اكتوبر  2004

 

محاکمه دوباره صدر گونزالویک تلاش ناکام دولت پیرو


نقل از سرويس خبري جهاني براي فتح     8 نوامبر2004

 روز پنجم نوامبر 2004 , حكومت پيرو , رهبر حزب كمونيست پيرو ( صدر گونزالو ) را , دوازده سال بعد از دستگيري اش , مجددا به محاكمه كشاند . اما در اين  روز حكومت پيرو به شدت تحقير گرديد و جلسه محكمه تا 15 نوامبر به تعويق افتاد . 
    بيش از 250 خبرنگار خارجي و پيرويي در سالون محكمه و در پشت يك ديوار شيشه يي قرار داشتند . مادر الينا اپيراگويري ( رفيق مريم , يكي از رهبران حزب كه همراه صدر گونزالو در پايگاه بحري كالائو زنداني است . ) و اقارب زندانيان ديگر نيز در محكمه حضور داشتند . در ساعت 9 صبح زندانيان زندان هاي ديگر آورده شدند . در ميان آنها مارجي كالائو ( رفيق نانسي ) , مارتاهواتاي , آنجليكا سالاس و ويكتور زاوالا كه همه پهلوي هم نشسته بودند ديده ميشدند . اين ها وقتي در مقابل قاضي قرار گرفتند درخواست كردند كه وكيل شان همان وكيل صدر گونزالو يعني مانويل فجاردو باشد . 
    صدر گونزالو همراه با اسكار راميرز ( رفيق فليسيانو كه پس از دستگيري صدر گونزالو رهبر حزب بود و پس از دستگيري در همان زندان كالائو حبس است ) و رفيق مريم وارد سالون محكمه شدند . ساير زندانيان براي سلام به صدر گونزالو از جاي شان برخاستند و او به گرمي آنان را در آغوش كشيد . در حاليكه زندانيان ميان خود حرف مي زدند , محكمه كار خود را شروع كرد .
چند دقيقه بعد صدر گونزالو از جايش برخاست , رو بطرف خبرنگاران كرد و مشت خود را بالا برد . در ميان زندانيان و خبرنگاران همهمه در گرفت . قاضي براي اعمال كنترل بر محكمه , بار بار به خبرنگاران دستور داد كه سالون محكمه را ترك كنند . اما آنان دستوراتش را ناديده گرفتند . باالاخره , اكثر زندانيان ديگر نيز از جاهاي شان برخاستند , پشت خود را به قاضي كردند و مشت هاي خود را بالا بردند .  در چنين حالتي صدر گونزالو و ساير زندانيان بپا خاسته شعار دلدند : 
زنده باد حزب كمونيست پيرو !  
افتخار بر ماركسيزم- لنينيزم- مائوئيزم ! درود بر مردم پيرو !
زنده باد قهرمانان مردم در جنگ خلق !                          
قاضي كه در شروع محكمه , پوليس را بخاطر دير آوردن زندانيان كالائو سرزنش كرده بود , به پوليس دستور داد
كه سالون محكمه را خالي كند . اما پوليس نتوانست اين دستور را عملي كند . اين امر باعث عصبانيت بيشتر قاضي شد . صداي قاضي به دليل شعار ها به گوش نمي رسيد . سه نفر هيئت رئيسه محكمه با سر هاي افگنده و زندانيان در حال تبسم و گردن هاي افراشته , محكمه را ترك كردند . 
    قاضي , محكمه را يك هفته به تاخير انداخت . او اعلام كرد كه محاكمه يكماه طول مي كشد و سه روز در هفته برگزار خواهد شد و فقط روزنامه ها اجازه ورود به محكمه را خواهند داشت و تلويزيون و راديو منع خواهند شد . روز بعد توليدو رئيس جمهور پيرو , در يك سخنراني سراسري قاضي را سرزنش كرد و تهديد نمود كه " محكمه صحرايي " بر پا خواهد كرد و محاكم مخفي با قضات نقابدار را احياء خواهد كرد. شخصيت هاي حكومتي نتايج روز اول محاكمه را فاجعه بار خواندند و با دشنام هاي ركيك و فضاحت تمام يكديگر را مقصر اين " نتيجه فاجعه بار " خواندند .                                 
    برخي مقامات پيرو در خواست كرده اند كه صدرگونزالو به دليل شورش در محكمه مجازات شود . اين محكمه اساسا براي مجازات صدر گونزالو بخاطر رهبري جنگ خلقي كه در سال 1980 آغازكرد و در ميان مردم ميليون ها تن هوادار يافت , مي باشد . وزارت عدليه حكومت پيرو اعلام كرده كه در زندان كالائو قوانين شديد تري را اعمال خواهد كرد . امانويل فجاردو گفت كه در زمينه ملاقات با موكلينش محدوديت هاي شديدي گذاشته شده و ملاقات مستقيم ممنوع شده است . اين به معناي آن است كه وكيل فقط از پشت شيشه و با نيليفون مي تواند با موكلين خود صحبت كند . دولت همچنين تهديد كرده است كه براي مجازات گونزالو و مريم , ممكن است آنان را به مناطق بد آب و هوا انتقال دهد .   
---------------------------------------
محاكمه صدر گونزالو در پيرو از كميته دفاع ازانقلاب در پيرو
نقل از :  كارگر انقلابي , شماره 1258 , 14 نوامبر 2004

در نوشتن اين مقاله , از معلومات " سرويس خبري جهاني براي فتح " استفاده به عمل آمده است .

    5 نوامبر , سر آغاز محاكمه ابيمال گوزمن يا رفيق گونزالو صدر حزب كمونيست پيرو و هفده تن متهمين ديگر از رهبران , كادر ها و هواداران حزب كمونيست پيرو بود . اين محاكمه وسيله اي براي آغاز يورش هاي قانوني دولت پيرو عليه صدر گونزالو خواهد بود .
          تمركز اصلي اين يورش قانوني به محاكمه كشاندن جنگ خلق است كه در سال 1980 توسط حزب كمونيست پيرو تحت رهبري صدر گونزالو آغاز گرديد . اين يك خيزش مسلحانه توده يي بود كه ميليون ها انسان تحت ستم , بطور اخص دهاقين  جنگلزارها و كوه هاي پيرو ,   كارگران و زاغه نشيناني كه در اطراف ليما قرار دارند و مردماني از تمام طبقات اجتماعي ديگر را در بر گرفت . در سال 1992 جنگ خلق در پيرو به حدي پيشرفته و قوي شد كه طبقات حاكمه كهن لرزه مرگ را بر اندام خويش احساس نمودند . ولي در سپتامبر 1992 صدر گونزالو دستگير گرديد و در يك محاكمه بي حيثيت  سري نظامي ,  بر اساس قانون سخت و خائنانه اي كه زير نام قانون " ضد تروريزم " توسط ديكتاتور پيرو البرتو فوجي موري وضع گرديده بود ,  به حبس ابد محكوم گرديد . صدر گونزالو و اليناايپراگويري ( رفيق مريم )  12 سال گذشته را  در كوته قفلي  و در زيرخانه مخصوصي كه با باقي تمام دنيا رابطه شان قطع بوده , گذرانده اند . در اين  سال هاي اسارت  صدر گونزالو , جنگ خلق نيز صدمات زيادي ديد و با مشكلات و عقب نشيني هايي مواجه گرديد .
      در جنوري 2003 , محكمه قانون اساسي پيرو قانون " ضد تروريزم " را كه بر اساس آن صدر گونزالو و هزاران تن ديگر به حبس محكوم گرديده اند , غير قانوني اعلام نمود . فوجيموري آبروباخته و بي اعتبار از رياست دولت رانده شده و در تبعيد زندگي مي نمايد . حكومت جديد تلاش مي كند تا ثابت نمايد كه قانون جديد از قوانيني كه توسط فوجيموري وضع شده , متفاوت مي باشد .  سازمان حقوق بشر قاره امريكا نيز قوانين وضع شده توسط فوجيموري را مغاير با قوانين بين المللي  شناخته بود .                                    
     با وجود آنكه محاكم پيرو قوانين زمان فوجيموري را ملغا قرار داده اند , ولي  دولت پيرو تا هنوز حاضر نيست كه صدر گونزالو و هزاران زنداني ديگر را كه بر اساس همين قوانين محكوم گرديده اند ,  از بند رها نمايد . دولت پيرو تلاش مي ورزد تا محكمه هاي جديدي براه انداخته و  قانون جديد " ضد تروريزم " را وضع نمايد و طبق آن سعي به خرچ دهد كه اسارت اين زندانيان سياسي را موجه جلوه دهد .  

محاكمه اي كه به تاريخ 5 نوامبر آغاز گرديد اولين  محاكمه از سلسله محاكمه هاي متعددي است كه براي  صدر گونزالو و رهبران محبوس ديگر حزب كمونيست پيرو در نظر گرفته شده است .  اتهامات وارده  در اين محاكمه از ادعاهاي مربوط  به  يك اكادمي  مقدماتي  بنام  " اكادميا سيسار واليجو "  كه در مركز ليما قرار دارد و پوليس مخفي پيرو ( دينكوت ) در جون 1992 به آن حمله نموده بود ,  ناشي مي شود . مقامات دولتي پيرو ادعا دارند كه اين اكادمي علاوه بر فعاليت هاي تعليمي اش ,  بطور مخفي بحيث " مركز عضو گيري " و " راه انتقال دساتير حزب " مورد استفاده قرار داشته است ( به گفته روزنامه  لريپبليكا در ليما )  .  در " پيرو 21 " اين موضوع بصورت جدي تري توضيح داده شده و گفته شده است : اكادمي دستگاه مالي و لوجيستيكي اي بوده  كه مستقيما به رهبري حزب اطلاع و يا راپور ميداده است .  بنا به فرضيات روزنامه , اين جرمي است كه  صدرگونزالو و افراد ديگري كه گفته مي شود شامل اين دوسيه هستند , مرتكب گرديده اند .  
   بعد از اين همه اسارت چندين ساله , اين را نمي توان يك ادعانامه خواند ,  ولي به نظر مي رسد  كه مقامات دولتي منتهاي كوشش شان را به عمل مي آورند  كه ادامه زنداني بودن صدر گونزالو را موجه جلوه دهند . مگر اين محاكمه تنها آغاز اين تلاش ها است .  حكومت يك " محاكمه وسيع " را آماده كرده است  كه در آن صدر گونزالو و رهبران ديگر با اتهامات متعدد و بطور اخص به اتهام رهبري جنگ خلق مواجه خواهند گرديد . به نظر مي رسد  اين " محاكمه وسيع " كه  در حال حاضر با مصاف هاي قانوني متعددي مواجه است  ,  يك حمله بزرگ  سياسي بالاي جنگ خلق خواهد بود . مقامات دولتي پيرو از طريق اين محاكمات  تلاش خواهند ورزيد تا فتواي " تروريزم "  را بر مبارزات قهرمانانه و برحق توده هاي  تحت رهبري حزب كمونيست پيرو براي رهائي از ستم دولت و سلطه امپرياليزم امريكا ,  صادر نمايند .      در ماه سپتامبر وكيل مدافع صدر گونزالو مانويل فجاردو يك درخواست براي احضار صدر گونزالو و رفيق مريم به محكمه جهت تحقيق در مورد دلايل توقيف آنها به عمل آورده  و مدلل ساخت  كه چون اتهامات وارده بر موكلين وي غير قانوني و باطل است , هيچ مجوز قانوني براي نگه داشتن آنها در زندان  وجود ندارد .  وكلاي مدافع  صد ها زنداني ديگر نيز چنين كرده اند .

مرتجعين حاكم بر ليما دليل مي آورند  كه  اگر اين  زندانيان سياسي  دوباره     محاكمه نگردند و آنها را سر از نو به حبس محكوم نسازند , اكثريت آنها بر اساس حكم محكمه يا بخاطر اينكه حد اقل مدت قانوني را در زندان سپري كرده اند , به زودي آزاد خواهند شد . يك افسر سابقه پوليس مخفي كه در گرفتاري صدر گونزالو دخيل بوده است اخطار داد كه اگر صدر گونزالو بر اساس اتهامات عادي محاكمه گردد , تا پنج سال ديگر حد اكثر مدت جزا براي چنين اتهامات را تكميل نموده و آزاد خواهد گرديد .  
     خلاصه اين محاكمه جديد براي تامين عدالت نيست , بلكه براي اعمال مجازات است . صدر گونزالو يك جنگ توده يي را رهبري مي نمود نه " تروريزم " را .  به نظر مي رسد كه مقامات دولتي مصمم اند كه صدر گونزالو و ديگران را به ارتباط " اكادمي " محاكمه نمايند ,  زيرا احساس مينمايند كه ميتوانند ارتباط مستقيم آنها با اين قضيه را ثابت نمايند .
   صدر گونزالو شخصي كه عمرش قريب به 70 سال ميرسد و رهبران متهم ديگر با حبس ابد مواجه اند. ( كه در پيرو حد اقل 35 سال حبس است ) .  حارنوال ها 20 الي 25 سال حبس را براي دو تن از روساي اكادمي درخواست نموده اند . بر اساس منابع دولتي پيرو و خبر رساني هاي آنها , اين نتيجه ممكنه محاكمه جديد خواهد بود .  همه جز دوتن از مدعي عليه ها قبلا در حدود يك و نيم دهه را در زندان سپري نموده اند . هدف اصلي اين محاكمه فراهم آوردن روكش قانوني براي احكام صادره توسط قضات بي اعتبار فوجيموري و تائيد مجدد اين حكم او است كه  زندان كالائو مقبره صدر گونزالو خواهد بود ,همچنان در ماه سپتامبر اتهامات " تروريزم " عليه  وكيل  مدافع اسبق صدر گونزالو الفريدوكريسپو و همچنان جورج كارتاجنا , كه وي نيز از اعضاي رهبري حزب كمونيست پيرو دفاع نموده است , وارد گرديده و هر كدام آنها احتمالا به بيست سال زندان محكوم خواهد شد . مدت كوتاهي بعد از محبوس شدن صدر گونزالو در سال 1992 , كريسپو , كه علاوه بر موكلش يگانه فرد ملكي ديگر حاضر در محاكمه اصلي صدر گونزالو بود , نيز زنداني گرديد . وي تا كنون همچنان در حبس باقي مانده است .  حالا كريسپو و كارتاجنا با محاكمات جديد " تروريزم " مواجه اند و احتمالا هر يك از آنها به جرم استفاده از شغل و پيشه خود در دفاع از انقلابيون به بيست سال زندان محكوم خواهد شد . اين وضع نشان دهنده پلان كين توزانه پشت سر اين محاكمات است  و غير عادلانه بودن نظام قانوني پيرو را تاكيد و تائيد مينمايد .  
 صدر گونزالو چندين بار بصورت معني داري براي  شهادت در مورد قضاياي سابقه به محكمه آورده شده است .  طبق شايعات ,  در ماه جون گذشته  صدر گونزالو عليه فوجيموري در محكمه شهادت داده است كه وي دستور قتل پيدروهويلكا  رهبر اتحاديه را در سال 1992 صادر نموده بود . رئيس جمهور مخلوع غيابا محاكمه گرديده است ,  زيرا با سكوت رضايتمندانه امريكا در حمايت از مزدور قديمي اش به وي در جاپان     پناهندگي داده شده است . در زمان قتل پيدرو هويلكا در سال 1992 , اكثر سازمان هاي خبري و حتي اشخاص مربوط به حقوق بشر در سراسر جهان , اتهامات فوجيموري حكمران وقت پيرو را , كه حزب گونزالو در عقب اين قتل قرار دارد ,  بطور غير مسئولانه و بدون تفكر تكرار مينمودند .  
    مقامات دولتي پيرو برعكس اولين محاكمه نظامي مضحك و مسخره صدر گونزالو ,  اعلان نموده اند كه : محاكمه , اين بار غير نظامي و علني خواهد بود . رسانه هاي خبري پيرو همراه با گزارشگران رسانه هاي خبري مشهور جهان توقع دارند  در اين محاكمه حضور داشته باشند .  چون اين محاكمه در سالون محكمه پايگاه بحري كالائو , جائي كه صدرگونزالو در آن زنداني است , با ترتيبات فوق العاده امنيتي دائر خواهد شد , تا هنوز معلوم نيست براي چگونه افراد اجازه ورود به محكمه داده خواهد شد و يا اجازه نشر چگونه خبر را به آژانس هاي خبري خواهند داد . يك قانون تازه , مقامات دولتي را قادر مي سازد كه از ثبت وضبط صدا و فيلم جلوگيري نمايند. 

از زمان دستگيري صدر گونزالو ( سال 1992 ) تا حال , كه به وي هيچوقت اجازه دفاع از خود و  سخن زدن براي خود داده نشده است ,  مقامات دولتي پيرو مكررا ادعا نموده اند كه صدر گونزالو و رفيق مريم در پاي نامه اي امضا نموده اند كه در آن  درخواست مذاكره براي پايان بخشيدن به جنگ خلق مطرح گرديده است . در پاسخ به اين ادعا ها جنبش بين المللي تقاضا كرده است كه به صدر گونزالو اجازه داده شود در دفاع از خود عقايدش را در ملاء عام , مستقيم و بدون ممانعت اظهار نمايد . اين تقاضا هرگز پذيرفته نشده است . اين موضوع تا هنوز واضح نيست كه صدر گونزالو در دفاع از خود و سخنراني براي خود , در اثناي محاكمه چه امكاناتي  در دست خواهد داشت ؟  محاكمه  5 نوامبر شامل هشت تني كه يكجا با صدر گونزالو دستگير گرديده اند و ساير افرادي كه متهم اند از جمله رهبران و كادر هاي حزب كمونيست پيرو هستند , بوده است .  طبق گزارشات روزنامه ها , آنها شامل : اسكار راميرزدوراند ( رفيق فليسيانو )  كه بعد از دستگيري صدر گونزالو بحيث رهبر حزب تعيين گرديد  و همچنان رفيق مريم  بوده اند . اين دو تن در سلول متصل به سلول  صدر گونزالو در زندان زير زميني كالائو در حبس بسر مي برند .  در بين كساني كه از زندان هاي ديگر آورده شده بودند ,  مارگي كالوو ( رفيق نانسي ) , عثمان مورت , مارتاهواتاي , ويكتور زواله و انجليكا سالس ,  شامل بوده اند .
  اين تهاجم قانوني كه با هدف محكوم كردن جنگ خلق در پيرو و برچسپ زدن " تروريست " به كساني  كه اين جنگ را رهبري نموده اند ,  براه افتاده است ,  بايد مورد مخالفت قرار گرفته و محكوم گردد --------------------
محاكمه بي نتيجه صدر گونزالو
نقل از سرويس خبري جهاني براي فتح      15 نوامبر 2004
 
     محاكمه جاري صدر گونزالو در 15 نوامبر موقعي متوقف گرديد كه دو تن از قضات سه گلنه محكمه , از محكمه مذكور خارج شدند . هر يك از اين دو قاضي اطلاعيه اي منتشر كرده و به تلخي همديگر را انتقاد كرده اند . مقامات حكومتي قبلا استعفاي قاضي سوم را كه رياست محاكمه 5 نوامبر را بر عهده داشت , تقاضا كرده بودند . در آن روز صدر گونزالو و ساير رهبران زنداني حزب كمونيست پيرو ,  با شعار دهي و نا فرماني , دولت را مورد تحقير قرار داده بودند . منازعه ميان سه قاضي آنچنان كين توزانه بود كه يكي از آنان ميكرافون خود را قطع كرد . عليرغم اينكه درين موقع , افراد تحت محاكمه اجازه نداشتند پهلو به پهلوي هم بنشينند , اما از ديدن اين منظره منازعه ميان قضات كاملا  لذت ميبردند . فرقي كه ميان محاكمه قبلي و محاكمه 15 نوامبر وجود داشت اين بود كه در اين محاكمه اقدام به پخش راديويي , فيلمبرداري و عكس برداري از جريان محاكمه ممنوع شده بود . مجموعا فقط صد نفر , شامل گزارشگران , تزئين كنندگان سالون محكمه و اعضاي فاميل زندانيان اجازه يافتند كه در سالون محكمه حاضر باشند .  
    مجموعا سه جلسه محكمه بر گزار شده است : جلسه 5 نوامبر , جلسه مختصر 12 نوامبر و جلسه مختصر تر 15 نوامبر . در هر سه جلسه , قضات غير از اينكه از متهمين بپرسند كه آيا وكيل دارند يا ميخواهند وكيلي از سوي محكمه براي شان منصوب گردد , كار بيشتري نكرده  اند . پس از ناكامي اين اقدامات قضائي , هنوز روشن نيست كه آيا مقامات دولتي , هيئت منصفه جديدي براي محاكمه 18 متهم در مسايل كوچكي مثل دوسيه بكار برد يك مكتب خصوصي براي تامين مالي حزب ايجاد خواهند كرد , يا اينكه بخاطر براه انداختن " محاكمه بزرگ " كه از مدت ها قبل مطرح كرده بودند و 14 مورد اتهام عليه رهبري حزب كمونيست پيرو دررابطه با جنگ خلق را شامل مي گردد , دست به چنين اقدامي خواهند زد . دولت پيرو عليرغم حمايت غير قابل انكارميليون ها دهقان , كارگر و ساير اقشار و طبقات جامعه در اين جنگ و شموليت شان در آن , اين جنگ انقلابي را مهر " تروريزم " مي زند . رسانه هاي گروهي ليما فكر مي نمايند كه در هر حالتي صدر گونزالو تا يكماه ديگر مجددا به محكمه جلب خواهد شد .
مقامات بدون اينكه منتظر هيچ فيصله قضايي باشند , متهمين را مجازات مي كنند . مانويل فجاردو , وكيل مدافع صدر گونزالو و بسياري از متهمين ديگر , در يك مصاحبه مطبوعاتي گفته است كه وي پس از آنكه براي سه سال در هر هفته اجازه ملاقات با موكل اصلي اش را داشت , اينك ديگر اجازه تماس مستقيم با وي را ندارد . او گفت كه اين ممنوعيت در مخالفت با 8  دستور جداگانه محكمه قرار دارد . او محاكمه بي نتيجه را يك عقب نشيني تاكتيكي خواند و حقانيت هر محاكمه اي را در محاكم ويژه " تروريزم " با صلاحيت هاي  فرا تر از اقدامات قضايي عادي , تحت سوال برد . مقامات گفته اند كه يكي از رهبران حزب , الينا اپيراگويري ( رفيق مريم ) , كه طي 11 سال گذشته در زندان زير زميني  پايگاه بحري  كالائو در كوته قفلي پهلوي صدر گونزالو زنداني بوده است , پس از آخرين حضورش در محكمه به زندان زنانه سانتامونيكا ( چاريلاس ) برده شده و تحت محافظت امنيتي شديد بصورت جداگانه از صد ها زنداني ديگر نگهداري مي شود .

بيانيه كميته جنبش انقلابي انترناسيوناليستي در مورد سونامي


اول جنوري 2005
بيانيه ذيل از طرف كميته جنبش انقلابي انترناسيوناليستي به مناسبت وقوع فاجعه سونامي صادر شده است . كميته جنبش انقلابي انترناسيوناليبستي مركز جنيني احزاب و سازمان هاي ماركسيستي -  لنينيستي -  مائوئيستي جهان است .   
سال 2005 زير سايه ابر هولناكي آغاز شده است . سونامي اي كه مناطق ساحلي چندين كشور جنوب شرق و جنوب آسيا را در هم شكست , شمار بسيار بزرگي از مردم را به كام مرگ فرو برد و تعداد بيشتري را بيخانمان و بينوا ساخت.
جنبش انقلابي انترناسيوناليستي مراتب عميق همدردي خود را به همه آنهائيكه از اين فاجعه عظيم به درد و رنج افتاده اند , مي رساند . 
در مرحله كنوني تكامل و شناخت علمي بشر , زلزله ها و سونامي ها هنوز تهديدات هولناكي براي انسان ها محسوب مي گردند . ولي همان مقدار وسايل و معلومات علمي اي كه براي اعلام خطر, قبل از وقوع اين حوادث , در دسترس انسان ها قرار دارند , شديدا غير مساويانه و غير عادلانه در جهان تقسيم گرديده اند . در كشور هاي مشخص و در جهان بطور كل , قدرت مردم در رساندن تخريبات و لطمات فجايع طبيعي به حد اقل و در نشان دادن عكس العمل هاي سريع و موثر به اين حوادث , قويا وابسته به نحوه تشكل اجتماعي بشر است . 
م در ساحات سونامي زده ضرورت شديدي براي سازماندهي فعاليت هاي كمك رساني بر اساس تشريك مساعي خود مردم وجود دارد و ما نيروهاي مائوئيست اين مناطق و سائر جاها را فرا مي خوانيم كه با استفاده از هر طريق ممكنه كمك نمايند . ما همچنان آنان را فرا مي خوانيم كه دو رويي و رياكاري گمراه كننده دشمنان داخلي و خارجي را افشا نمايند . تا زماني كه توده ها توسط طبقات استثمارگر به بردگي كشيده شوند و همه ملل تحت سلطه طبقات حاكمه يك مشت كشور هاي امپرياليستي قرار داشته باشند , وقوع مصيبت هاي بيشتري نظير آنچه امروز شاهدش هستيم غير قابل اجتناب خواهد بود .   

ما بايد در عين تلاش براي فايق آمدن بر اين فاجعه طبيعي , مبارزه براي تحقق هدف سرنگوني طبقات حاكمه موجود , مبارزه براي دور انداختن جهل و خرافات پرورده شده توسط آنان و مبارزه براي رهايي توان مردم , كه در نهايت قوي تر از يك سونامي است , را ادامه دهيم .  

دور دوم رياست جمهوري بوش


دار و دسته بوش , انتخابات رياست جمهوري امريكا را " بردند " و براي 4 سال ديگر زمام سياست و حكومت امريكا را در دست خواهند داشت . اكثريت مردمان جهان , به شمول ده ها ميليون از مردم خود امريكا , نمي خواستند چنين حالتي بوقوع بپيوندد . دليل اين امر روشن است . " برنده شدن " اين دارو دسته به مفهوم ادامه بي چون و چراي سياست تجاوز , اشغالگري و مداخلات صريح امپرياليستي در امور داخلي كشور هاي ديگر در سطح بين المللي و سياست تحديد و سركوب حقوق دموكر اتيك و مدني شهروندان امريكايي در داخل ايالات متحده و تعميق و گسترش روز افزون اين سياست ها است . بطور خلاصه انتخاب مجدد بوش به مفهوم تصميم بورژوازي امپرياليستي امريكا براي ادامه قاطع سياست جنگ و سركوب تا چهار سال ديگر است . البته جان كيري و حزب دموكرات امريكا نيز در اساس مخالف اين سياست نيستند , بلكه ملاحظات و تعديلاتي را در اين سياست مطرح مي نمايند . لابد بورژوازي امپرياليستي امريكا به اين نتيجه رسيده است كه حتي اين ملاحظات و تعديلات به نفعش نيست و بايد جنگ و سركوب را قاطعانه دنبال نمايد .  
پس از انتخاب مجدد بوش به رياست جمهوري امريكا , قوت هاي نظامي متجاوز و اشغالگر امريكايي در عراق با دد منشي و سبعيت زايد الوصفي شهر فلوجه در عراق را مورد حمله قرار دادند و هزاران تن از اهالي ملكي اين شهر را قتل عام كرده و شهر را به يك مخروبه كامل مبدل كردند . هر چند مدت ها قبل از انتخابات رياست جمهوري امريكا شهر فلوجه به سمبول مقاومت عراق مبدل گرديد و بصورت خاري در چشمان اردوي اشغالگر امريكايي  در آمد .  اما تخريب كامل اين شهر و قتل عام اهالي آن قبل از انتخابات رياست جمهوري امريكا ممكن بود تاثيرات منفي اي بر روند اين انتخابات به ضرر دارو دسته بوش بر جا بگزارد . از اينجا بود كه قوت هاي اشغالگر امريكايي نتوانستند قبل از انتخابات براي بخاك و خون كشيدن فلوجه با دستان كاملا باز اقدام نمايند . اما انتخاب مجدد بوش نه تنها اين ملاحظه كاري هاي انتخاباتي را از بين برد , بلكه به مثابه مجوزي براي هرگونه ددمنشي و سبعيت تجاوزكارانه و اشغالگرانه امپرياليستي بكار گرفته شد .   
 قبل از انتخاب مجدد بوش به رياست جمهوري , مقامات اشغالگر امريكايي  در افغانستان , تصميم شان در مورد ماندگار شدن طولاني مدت و به عبارت ديگر دايمي قوت هاي شان در افغانستان را صريحا بر زبان نمي آوردند . حتي حامد كرزي دست نشانده , قبل از انتخابات رياست جمهوري امريكا طي يك مصاحبه مطبوعاتي ادعا كرد كه قوت هاي خارجي از افغانستان رفتني هستند ...    اما پس از آنكه نتايج انتخابات امريكا روشن شد , امريكايي ها بصورت صريح و روشن از باقي ماندن طولاني مدت و دايمي قوت هاي شان در افغانستان صحبت به عمل آوردند . قومندان عمومي قوت هاي امريكايي در افغانستان اعلام كرد كه بعد از تامين امنيت در افغانستان , ممكن است بخشي از قوت هاي امريكايي كماكان براي كمك به نيروهاي امنيتي افغانستان , در اين كشور باقي بمانند .  زلمي خليل زاد , سفير امريكا و نماينده خاص بوش در افغانستان , بدون ابهام و بصورت روشن و واضح بيان داشت كه : بعد از آنكه نيروهاي امنيتي افغانستان بتوانند امنيت در اين كشور را تامين كنند نيز يك بخش از نيروهاي امريكايي براي تضمين و تداوم امنيت در افغانستان باقي مي مانند .                             
لازم به تذكر است كه مطابق به پروگرام اشغالگران و رژيم دست نشانده , نيروي پوليس 80000 نفري رژيم بايد تا سال 2006 و اردوي پوشالي 70000 نفري , كه اردوي ملي خوانده ميشود , تا سال 2009 بايد تكميل گردد . مطابق به اين پروگرام , نيروهاي امنيتي رژيم دست نشانده , طي چهار سال آينده تكميل گرديده و قادر خواهند بود كه پس از آن " امنيت " افغانستان را تامين نمايند . تا آن زمان , يعني تا ختم دوره كنوني رياست جمهوري بوش , قوت هاي امريكايي بخاطر " تامين امنيت " در افغانستان خواهند بود . حالا زلمي خليل زاد مي گويد كه بعد از آن نيز بخشي از اين قوت ها , بخاطر تضمين و تداوم امنيت در افغانستان باقي خواهند ماند , يعني اينكه قوت هاي امريكايي اصلا قصد ندارند افغانستان را ترك كنند و ميخواهند بصورت دايمي در اين كشور مستقر باشند . گويا وقتيكه بوش در امريكا و كرزي در افغانستان در راس حاكميت قرار داشته باشند , امپرياليست هاي امريكايي و دست نشاندگان شان , در اجراي نقشه هاي شان دستان كاملا باز خواهند داشت و هرچه بخواهند ميتوانند انجام دهند و ميتوانند از بيان آشكار آن نيز ابايي نداشته باشند .           حالا سياست ايجاد"شرق ميانه بزرگ امريكايي " جدي تر از قبل دنبال مي گردد . تهديدات جنگي عليه ايران و سوريه بيشتر ازپيش تشديد مي گردد . اقدامات براي تطبيق نقشه هاي امريكايي - صهيونيستي در مورد فلسطين رسوا تر از قبل ادامه مي يابد , به ويژه كه رهبري سازمان آزاديبخش فلسطين پس از ياسر عرفات , بيشتر از پيش خود را با سياست هاي مذكور منطبق مي سازد . امپرباليست هاي امريكايي ديگر آشكارا كنفرانس هاي منطقوي تشكيل مي دهند و از آن طريق دستوراتي براي منطبق شدن هر چه بيشتر نظام هاي سياسي كشور هاي منطقه با سياست هاي منطقوي و بين المللي امريكا صادر مي نمايند .                              
در دور دوم رياست جمهوري بوش , امپرياليست هاي امريكايي توجه بيشتري به مسايل نيپال و پيشرفت هاي جنگ خلق در آن كشور به عمل مي آورند . اكنون احتمال تجاوز هند بر نيپال با پشت گرمي امپرياليست هاي امريكايي بيشتر گرديده است . در اين راستا است كه سياست تشنج زدايي ميان هند و پاكستان پيش برده مي شود تا اردوي هند حد اقل فراغت نسبي اي در مورد مسئله كشمير پيدا نمايد . در روز هاي اخير يكي از جنرالان امريكايي فاش ساخته است كه نيروي اتمي پاكستان ديگر كاملا  در اختيار و كنترول آنها قرار دارد .       
بوش دوباره انتخاب شده به رياست جمهوري امريكا , شخصا در مورد نتايج انتخابات يوكراين به مداخله پرداخت . امپرياليست هاي امريكايي نتايج دور سوم انتخابات رياست جمهوري يوكراين را يك " انقلاب " اعلام كرده اند  و رئيس جمهور تازه انتخاب شده و غرب گرا را " رهبر انقلاب " ميدانند . بي جهت نيست كه مزدور گرجستاني امريكا بلا فاصله پس از آشكار شدن نتايج دور سوم انتخابات يوكراين ,  به آن كشور سفر كرده  و از رئيس جمهور تازه انتخاب شده حمايت مي نمايد .                    
اين سياست تجاوزكارانه , اشغالگرانه و مداخله گرانه صريح , تحت شعار هاي دروغين و كاذبانه " مبارزه عليه دهشت افگني " و " اشاعه دموكراسي در جهان " پيش برده مي شود . دروغين بودن و كاذبانه بودن اين شعار ها نه تنها در متن سياست بين المللي امپرياليست هاي امريكايي بلكه در متن سياست داخلي آنها نيز به روشني خود را نشان مي دهد .          دارو دسته بوش در سطح بين المللي بزرگترين باند دهشت افگن محسوب مي گردد . اين باند با در دست داشتن بزرگترين و مدرن ترين امكانات دهشت افگني در جهان ,  دهشت افگني دولتي سر سام آوري را در جهان پيش مي برد . يكي از تبارزات اين دهشت افگني دولتي , زندانهايي است كه امپرياليست هاي امريكايي در نقاط مختلف دنيا بوجود آورده اند . زندان گوانتانامو در كيوبا , زندان ابوقريب در عراق و 30 زندان در افغانستان كه زندان هاي بگرام و قندهار از بزرگترين آنها محسوب ميگردد , از جمله اين زندان هايند . دراين زندان ها ,  قرارداد ژنو در مورد اسراي جنگي و اعلاميه جهاني حقوق بشر كاملا نا ديده گرفته مي شوند . اين زندان ها در واقع شكنجه گاه ها و مناطق بي قانوني اند كه با يك حيله حقوقي يعني واقع بودن در خارج از قلمرو امريكا , مشمول قوانين امريكا نيز نمي گردند و زندانيان ماه ها و حتي سال ها بدون محاكمه و حق دفاع از خود در شرايط بسيار غير انساني , در آنها نگه داري مي شوند . دارو دسته بوش قوانين بين المللي در مورد مناسبات ميان دولت هاي مختلف در جهان را يكسره قبول ندارد و بطور آشكار و صر يح " حقوق بين دول " را ناديده مي گيرد . اين باند بطور آشكار حق مداخله نامحدود در امور داخلي كشور هاي ديگر را براي خود قايل است .        
اين دهشت افگني بين المللي با عملكرد هاي دهشت افگنانه روشن و صريحي در سياست هاي داخلي امريكا همراه است . كنگره حزب جمهوريخواه امريكا يعني حزب بوش , قبل از انتخابات رياست جمهوري , در پناه برچه ها و زره پوش هاي قوت هاي مسلح , بر گزار گرديد , اين امر اگر از يكجانب نشاندهنده ترس و بيم اين دارو دسته از مخالفين داخلي و خارجي شان است , از جانب ديگر نشاندهنده روحيه دهشت افگنانه اين باند در قبال مخاليفين شان نيز مي باشد .  كنگره هاي حزبي هر دو حزب جمهوريخواه و دموكرات امريكا , حتي در جريان دو جنگ جهاني نيز بصورت مسلحانه برگزار نگرديدند . اينها در همين كنگره شان اعلام كردند كه هرگونه كوششي براي پائين كشيدن بوش از رياست جمهوري امريكا را " كمك به دشمنان امريكا و خيانت " تلقي خواهند كرد . در محافل مطبوعاتي امريكا بحثي وجود دارد مبني براينكه جان كيري ( كانديداي حزب دموكرات ) از ترس اينكه مبادا ترور شود , كمپاين انتخاباتي خود را عمدا خراب كرد تا در انتخابات برنده نشود . دار و دسته بوش در انتخابات سال 2000 با دست زدن به كثافتكاري هاي تقلب كارانه و فريب كارانه برنده شدند و انتخابات سال 2004  را از طريق اشاعه دهشت و ارعاب بردند . مثلا طرفداران بوش كه ماموريت هاي پوليس در نقاط مختلف را در دست دارند , قبل از انتخابات در محلات سياه پوست نشين اعلاميه پخش كردند و سياهان را از شركت در انتخابات منع نمودند . آنها در اين اعلاميه ها به سياه پوستان اخطار دادند كه اگر آنها در انتخابات شركت كنند , حتي بخاطر جرايم كوچك ترافيكي نيز  به زندان خواهند افتاد . در امريكا بيشتر از دو ميليون زنداني وجود دارد كه اكثريت آنان را سياه پوستان تشكيل مي دهند . اينها نيز از حق راي محروم بودند .  قابل ياد آوري است كه در انتخابات رياست جمهوري امريكا, معمولا اكثريت بزرگي از سياه پوستان به كانديداي حزب جمهوريخواه راي نمي دهند . 
دموكراسي اشاعه يافته امريكايي را در افغانستان همه مي بينيم . اين دموكراسي : در قدم اول به مفهوم دستان باز و كاملا آزادانه قوت هاي مسلح سركاري و غير سركاري ( تيكه داران خصوصي يا گليم جمع هاي ) امريكايي در قتل و كشتار اطفال و زنان و پير مردان و سائر بخش هاي اهالي ملكي افغانستان است . در قدم دوم به مفهوم آزادي قوت هاي اشغالگر امريكايي در زنداني ساختن , مورد شكنجه قرار دادن و توهين و تحقير افغانستاني ها در زندان هاي خود ساخته امريكايي در داخل افغانستان , گوانتانامو و جاهاي ديگر است . در قدم سوم به مفهوم آزادي عساكر امريكايي در تلاشي افغانستاني ها اعم از زن و مرد و كودك و پير و برنا در هر زمان و مكاني و بهر بهانه اي و يا حتي بدون بهانه ,  به شمول تلاشي خانه ها و تلاشي زنان و دختران و وسايل شان است . درقدم چهارم به معني آزادي مقامات و مامورين رژيم دست نشانده در چور و چپاول كشور و مردمان آن , از طريق اختلاس بيحساب اموال دولتي و رشوه ستاني هاي رسوا و بيرقي از مردم است .      بطور مشخص , اين دموكراسي به مفهوم تقلب و رياكاري وسيع و صريح در انتخابات , نمايشات انتخاباتي مضحك و بيمقدار, تئوكراسي در قالب دموكراسي , استبداد در قالب آزادي و در يك كلام ارتجاع مستعمراتي - نيمه فيودالي در پوشش مرد مسالاري دروغين است . برجسته ترين " دستاورد " اين دموكراسي در افغانستان , افزايش آنچنان وسيع توليد و قاچاق مواد مخدر است كه بر كل تقاضاي بين المللي بازار اين مواد پيشي گرفته و بحران قيمت را بوجود آورده است . 
دموكراسي " اهدايي " امريكايي براي عراق را نيز ديده ايم و " خوبي " آن را لمس كرده ايم !! در شكنجه گاه هاي ابوقريب , در قتل عام اهالي فلوجه , در استفاده رسوا و بي ملاحظه قوت هاي اشغالگر امريكا يي از پودر سلفر سفيد در قتل عام عراقي ها . اين پودر كه خاصيت تيزابي دارد و به محض تماس گوشت بدن انسان را مي شاراند و از بين مي برد , طبق قوانين بين المللي جنگ , يك سلاح ممنوعه محسوب مي گردد . اما گذشته از اينها ,  خط و خال سياسي دموكراسي مورد نظر اشغالگران در عراق از هم اكنون خود را نشان مي دهد . ملا هاي مرتجع حوزه هاي نجف و كربلا , از سيستاني گرفته تا مقتدا صدر و جيش المهدي اش , از هم اكنون پيروزي شان را در انتخابات فرمايشي آينده عراق جشن مي گيرند . بيجهت نيست كه سردمداران جمهوري اسلامي ايران نه تنها در به رسميت شناختن حكومت موقت دست نشانده عراق ترديدي بخود راه نمي دهد بلكه براي انتخابات ساخته و پرداخته
اشغالگران امريكايي در عراق نيز ارزش بزرگي قايل مي گردد . نام و نشان و آرم و درفش آينده رژيم دست نشانده درعراق هر چه باشد قرار گرفتن ملا هاي مرتجع شيعه در راس اين رژيم بعد از برگزاري انتخابات فرمايشي تقريبا قطعي است . اين امر بر مبناي يك توطئه بزرگ سياسي شكل داده مي شود : زمينه سازي براي نفاق اندازي وسيع ميان تشيع و تسنن در تمامي كشور هاي اسلامي و به ويژه كشور هاي عربي و بطور خاص كشور هاي حوزه خليج .                         
دور نماي تغيير رژيم در سوريه توسط امپرياليست هاي امريكايي نيز چيزي بهتر از مورد عراق نخواهد بود . اين تغيير چه توسط تجاوز و اشغالگري آشكار صورت بگيرد و چه از طريق فشار هاي سياسي , ديپلماتيك , اقتصادي و غيره عملي گردد , دور نمايي غير از رويكار آمدن اخواني ها در سوريه نخواهد داشت . گفته ميشود كه بخش هاي مهمي از اخواني هاي سوريه از هم اكنون خود را براي چنين روزي آماده مي نمايند .   بطور خلاصه چنين خواهد بود نتيجه اشاعه دموكراسي توسط اشغالگران امريكايي در منطقه : جمهوري اسلامي امريكايي پاكستان , جمهوري اسلامي امريكايي افغانستان , جمهوري اسلامي امريكايي سوريه , جمهوري اسلامي امريكايي تركيه و در پهلوي آنها جمهوري اسلامي امريكايي ايران با سياست آشكار امريكا نوازي و يا سياست رذيلانه دو دوزه بازي يعني مخالفت سست لفظي و موافقت محكم عملي.
دارو دسته بوش با دموكراسي امريكايي در داخل خود جامعه امريكا چه كرده است و در آينده چه خواهد كرد ؟

  قدر مسلم است كه اين دموكراسي ,  دموكراسي بورژوا - امپرياليستي يعني دموكراسي ميان بخش هاي مختلف طبقه حاكمه سرمايه دار امپرياليست است و نه دموكراسي براي كارگران و اقشار و طبقات مردمي ديگر . اما اين دارو دسته حتي همين دموكراسي بورژوا - امپرياليستي را در داخل جامعه امريكا مورد تهديد و تحديد قرار داده اند .
    چنانچه گفتيم دار و دسته بوش معيار هاي پذيرفته شده انتخاباتي امريكا را نا ديده مي گيرند و كار را بجايي مي كشانند كه كانديداي حزب مخالف را ارعاب كشته شدن در خود بپيچاند . دار و دسته بوش مخالفت با خود را خيانت مي دانند و معتقد اند كه ديگر انديشان مردمان بغايت ضعيف و ناتوان هستند . دار و دسته بوش بر اين باور اند كه آنها يگانه هيئت حاكمه مشروع جامعه امريكا هستند , لذا حق دارند كه هر مخالفت عليه خود را از ميان ببرند . باند بوش در طي چهار سال گذشته , قوانيني را كه از دو صد سال به اينطرف در امريكا حاكم بوده تغيير داده اند . مثلا
حق داشتن وكيل مدافع و تشكيل محكمه  براي متهمين ,  حق مسلم هر شهر وند امريكايي بوده است .  اين حق توسط دار و دسته بوش به حالت تعليق در آمده و هم اكنون هزاران امريكايي بدون حق داشتن وكيل و بدون حكم محكمه در زندان ها بسر مي برند . يا مثلا آزادي مطبوعات يكي ديگر از اصول  دموكراسي امريكايي بوده است . اما امروز , كتابفروشي ها مكلف اند بطور منظم به مقامات گزارش دهند كه چه كتابي را به چه كسي فروخته اند . هيئت حاكمه تحت رهبري بوش به پوليس و سازمان هاي استخباراتي , اختيارات وسيعي براي كنترول افراد , تحقيق
ازافراد, ناديده گرفتن حق مكاتبه و مكالمه آزاد افراد ودستگيري هاي بدونحكم محكمه , داده است . اين دار و دسته بعد از انتخاب مجدد بوش به رياست جمهوري امريكا , لايحه سازماندهي واحد 15 سازمان استخباراتي امريكا را با جلب نظر موافق اپوزيسيون , مورد تصويب قرار داده است .اين سازماندهي واحد استخباراتي صرفا وجه بيروني و خارجي ندارد ,بلكه يك وجه بسيار مهم داخلي براي كنترول روزمره امريكايي ها نيزدارد . اين واقعيت ها و حقايق مسلم نشان مي دهند كه دارو دسته بوش يك دار و د سته فاشيست است . اين باند فاشيست يك باند بنياد گراي عيسوي نيز هست . همه به ياد داريم كه در ابتداي تهاجم قوت هاي مسلح امريكايي به افغانستان ,  بوش بيباكانه و صريح , اصطلاح " جنگ صليبي " را براي اين لشكر كشي بكار برد . آنها براي براه انداختن اين جنگ صليبي  ,  بعد از حادثه يازده سپتامبر 2001 , در كليسا جمع شدند و دعا خواني براي قربانيان حادثه را به سوگند و بستن عهد براي براه انداختن جنگ صليبي ( جنگ به اصطلاح مقدس مذهبي عيسويان ) در جهان مبدل كردند .   دار و دسته بوش معتقد اند كه خدا به آنها ماموريت داده است كه جهان را اداره كنند . آنها در كنگره حزب جمهوريخواه , كه قبل از انتخابات رياست جمهوري امريكا برگزار شد اعلام كردند
كه خدا به ارتش امريكا ماموريت داده است كه امنيت را در جهان بر قرار كند . دار و دسته فاشيست حاكم بر امريكا هر گونه تبارز افكار مترقي و ضد خرافاتي را مورد حمله قرار مي دهند و خواهان آن اند كه قوانين انجيل در جامعه تطبيق گردد . مثلا افكار اين باند در مورد زنان كاملا منطبق با احكام انجيل است . انجيل مي گويد كه زنان برده شوهران شان هستند و بايد كاملا تابع آنها باشند .

    مقاومت و مخالفت با دارو دسته فاشيست حاكم بر امريكا هم در سطح بين المللي و هم در داخل امريكا ادامه دارد . برخلاف توقع اشغالگران , قتل عام اهالي فلوجه نه تنها شكستن كمر مقاومت عراق  را باعث نشد بلكه باعث تشديد بيشتر اين مقاومت در سطح وسيع تر گرديد . در افغانستان , اشغالگران از نابودي دسته هاي بزرگ طالبان و القاعده حرف مي زنند و ادعا دارند كه آنها ديگر صرفا در دسته هاي بسيار كوچك قادر به عمليات هستند . صرفنظر از اينكه اين ادعا واقعيت داشته باشد يا نه , پايه هاي عيني و ذهني مقاومت در افغانستان روز بروز وسيع تر و گسترده تر ميشود و زمينه هاي      مساعد براي مقاومت ملي مردمي و انقلابي عليه اشغالگران و خائنين ملي دست نشانده  بيشتر و بيشتر مي گردد . به فرجام رسيدن موفقيت آميز پروسه وحدت جنبش كمونيستي ( ماركسيستي -  لنينيستي -  مائوئيستي ) افغانستان و تشكيل حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان و همچنان فعاليت هاي مبارزاتي اين حزب براي  برپايي  و پيشبرد  مقاومت  ملي مردمي و انقلابي , يكي از نشانه هاي اين  وضعيت است . چاق و چله شدن روز افزون مشتي اندك از خائنين ملي و در مقابل آن فقير شدن مطلق و نسبي روز افزون توده هاي وسيع , پايه هاي طبقاتي چنين مقاومتي را بطور روز افزون گسترش مي دهد .                
از جانب ديگر مخالفت و مبارزه عليه باند حاكم فاشيست در داخل امريكا به شدت ادامه دارد و در آينده بطور روز افزوني تشديد خواهد شد . قبل ار انتخابات رياست جمهوري امريكا , نيم ميليون نفر در مقابل كنگره حزبي فاشيست ها دست به تظاهرات زدند و پنج روز تمام در جاده هاي نيويارك جنگ و گريز ميان پوليس و تظاهر كنندگان جريان داشت . پس از معلوم شدن نتايج انتخابات در تعداد زيادي از شهر هاي امريكا تظاهرات هاي اعتراضي صورت گرفت و بر علاوه ناسزا گويي و بهت زدگي در ميان مردم بسيار وسيع بود .  

نيرو هاي مقاومت عليه فاشيست ها در امريكا بسيار وسيع هستند . اين مقاومت اقشار و طبقات اجتماعي گوناگوني از قبيل طبقه كارگر , زنان , اقشار نسبتا مرفه سياه پوستان و بخش بزرگي از بورژوازي متوسط سفيد امريكا را در بر مي گيرد . اين مقاومت طيف هاي فكري گوناگوني از قبيل مائوئيست هاي انقلابي , انارشيست ها , مخالفين گلوبلازيسيون , نويسندگان , هنرمندان , فعالين حقوق بشر و فيمينيست ها را شامل مي شود . تمامي اين اقشار و طبقات و طيف هاي فكري و مصمم اند كه در مقابل فاشيزم بي لگام بوش و دار و دسته اش ايستادگي و مقاومت نمايند .  
اين مقاومت يكجا با مقاومت در سطح بين المللي باعث مي شود  كه جامعه امريكا در سال هاي آينده يكي از پر جوش و خروش ترين جوامع دنيا باشد . براي ما مائوئيست هاي افغانستان و همچنان براي كل جنبش بين المللي كمونيستي , نقش حزب كمونيست انقلابي امريكا در چگونگي شكل گيري تحولات آتي جامعه امريكا از اهميت به سزايي برخور داراست . حزب كمونيست انقلابي امريكا ,نماينده  پرولتاريا   و پيشاهنگ پرولتاريا در امريكا است و پيگير ترين نيروي انقلابي در آن جامعه را تشكيل مي دهد . اين حزب استوار ترين متحد سياسي مقاومت خلق هاي تحت ستم جهان عليه متجاوزين و اشغالگران امپرياليست امريكايي و متحدين شان , در داخل جامعه امريكا است . مبارزات پيشرونده اين حزب در امريكا , بخصوص براي ما مائوئيست هاي افغانستان ,  مايه اميد واري فراوان و يك منبع الهام پذيري مبارزاتي مي باشد


فلسطين در سوگ ياسر عرفات

نقل از سرويس خبري جهاني براي فتح          15 نوامبر 2004
روز 12 نوامبر ده ها هزار تن از مردم فلسطين روي ديوار هاي مكاني كه ياسر عرفات به خاك سپرده ميشد جمع شدند . جمعيت صف پوليس را درهم شكست و مراسم خاكسپاري او را تبديل به پايكوبي براي ابوعمار و آرمان فلسطين كرد . ابوعمار نامي است كه عرفات جوان وقتي چريك جنگجويي بود براي خود انتخاب كرده بود .       
      فلسطيني ها از هر سن و سال از نقاط مختلف ساحل غربي درياي اردن ساعت ها راهپيمايي كرده بودند تا با پرهيز از راهبندان هاي اردوي اسرائيل خود را به مراسم برسانند . آنها بي وقفه گريه مي كردند . به احترام ابوعمار و به نشانه تعهد به ادامه مبارزه , گلوله هايي به آسمان شليك مي كردند . صحنه اي بود گداخته و مملو از احساسات عميق و در تقابل خيره كننده با مراسم سرد و ساكتي كه صبح همان روز در قاهره برگزار شد . مراسم قاهره در حضور عاليجناباني كه از مرگ عرفات خوشحال بودند ( شاهان عرب , رئيس جمهور هاي مادام العمر و مقامات درجه سوم كشور هاي غربي كه از پشت پرده به اين شاهان و روساي جمهوري مي گويند چه بايد بكنند.) برگزار شد . 
سوگواري شورشگرانه مردم باريكه غزه نيز جلب توجه ميكرد . اسرائيل اشغالگر مردم باريكه غزه را حبس كرد و حتي حاضر نشد براي حضور در مراسم به خاك سپاري عرفات به آنان اجازه سفر به ساحل غربي بدهد . 
     پيكر عرفات در صحن محل اقامتش دفن شد , جايي كه اسرائيل وي را به مدت دو و نيم سال زنده دفن كرده بود . مزارش را با خاك بيت المقدس پر كردند زيرا او هرگز حاضر نشد اشغال پايتخت فلسطين توسط اسرائيل را به رسميت بشناسد . اسرائيل حتي از مرده عرفات انتقام گرفت و اجازه دفن وي را در شهر بيت المقدس نداد .   
     عرفاتي كه افتخار فلسطيني ها است كيست ؟ كسي است كه اولين مقاومت مسلحانه آنان را عليه اسرائيل رهبري كرد , كسي است كه شعار " انقلاب تا پيروزي " را بلند كرد , او سمبول خلقي است كه گفته مي شد وجود ندارند , سمبول مبارزه خلق براي كسب حقوقش است , سمبول مبارزه اي است كه شعله هايش هرگز خاموش نشد .      بسياري ها او را بخاطر ضديت پيگيرانه اش عليه اسرائيل پدر ناسيوناليزم فلسطيني محسوب ميكنند . هرچند در اواخر عمرش دچار تزلزل شد و ازضديت پيگيرانه اش دست كشيد , اما صهيونيست ها و امپرياليست ها از او متنفر بودند زيرا حاضر نشد به اندازه اي كه آنان ميخواستند در مقابل شان خم شود. دو صدر اعظم اخير اسرائيل علنا تهديد كردند كه اورا ترور مي كنند . وقتي كه در جواب به اين تهديدات , سازمان ملل  قطعنامه اي تصويب كرد كه او نبايد به قتل برسد , امريكا قطعنامه را ويتو كرد .  ياسر , نامي است كه در كودكي روي محمد عرفات گزاشتند . يكي از اولين خاطراتش اين بود كه وقتي در بيت المقدس با كاكايش زندگي ميكرد عساكر انگليسي دروازه خانه را شكستاندند و شروع به زدن كاكايش كردند . وقتي 16 -  17 ساله بود در قاچاق اسلحه به درون فلسطين فعال شد . سازمان ملل متحد , قبل از خروج اردوي انگليس از فلسطين , بخش هايي از سرزمين فلسطين را به تشكيل يك دولت فلسطيني اختصاص داد . وقتي كه اردوي انگليس در سال 1948 از فلسطين بيرون رفت , صهيونيست ها به تمام قلمروي كه سازمان ملل به دولت فلسطين اختصاص داده بود حمله كردند و اكثريت فلسطيني ها را از سرزمين شان بيرون رانده و دولت جديد اسرائيل را تاسيس كردند . فلسطيني ها اين واقعه را " نقبه " يا فاجعه مي نامند . عرفات در سن 19 سالگي در آن جنگ جنگيد . او به ياد مي آورد كه وقتي اردوهاي عرب وارد غزه شدند تا با اسرائيلي هاي مهاجم روبرو شوند , يك افسر مصري به ميان گروه او آمد و از آنها خواست كه سلاح هاي شان را تسليم نمايند . عرفات مي گوید: ما اعتراض كرديم , اما موثر واقع نشد . فهميدم كه اين رژيم ها به ما خيانت كرده اند .                 
      در آن زمان فلسطيني ها داراي سازمان سياسي و نظامي مستقل خود شان نبودند . در سال 1958 , عرفات همراه با عده ديگري , سازمان الفتح ( پيروزي ) را تاسيس كرد . 
     ( كلمه فتح محفف واژگونه " حركت التحريرالفلسطين " ( جنبش آزادي فلسطين ) است كه مخفف آن " حتف " ميشود كه به معني " مرگ " است و مخفف واژگونه آن " فتح " مي شود كه به معني پيروزي است . در زبان عربي كلمات  مرگ " حتف " و پيروزي " فتح " واژگونه هم اند , اين واژگونه آن و آن واژگونه اين , چيزي شبيه به شعار " يا مرگ يا پيروزي " و نسبت ادبي بسيار زيبايي بهمديگر دارند .  ش . )   
فتح يك سازمان زير زميني بود كه براي آزادي فلسطين مبارزه ميكرد . بعد ها عرفات رهبر سازمان آزاديبخش فلسطين ( پي ايل او ) نيز شد . تا قبل ازاين , سازمان آزاديبخش فلسطين تشكيلاتي بود تحت سلطه حكومت هاي عرب . اين حكومت ها از طريق تشكيلات مذكور,فلسطيني ها را كنترول ميكردند .  در سال 1967 , اسرائيل در جنگي موسوم به " جنگ شش روزه " شكست سختي بر اين حكومت ها وارد آورد و بقيه سرزمين هاي فلسطين در ساحل غربي و باريكه غزه  و همچنان ارتفاعات گولان در سوريه را اشغال كرد . اسرائيل ازاين جنگ " پيشگيرانه " دو هدف داشت : اول اينكه بقيه سرزمين هاي فلسطين را بدزدد و دوم اينكه به فلسطيني ها و ساير عرب ها تفهيم كند كه ضديت با صهيونيزم بيفائده است . در چنين اوضاع مايوس كننده اي , عرفات اعلام كرد كه بجاي اتكاء به اردو هاي دول ديگر, فلسطيني ها بايد آزادي را بدست خود شان و از طريق مبارزه مسلحانه خود شان به دست آورند . او زير پوشش هاي مختلف , به صورت چوپان يا زني كه كودكي در بغل دارد , وارد مناطقي كه تحت اشغال اسرائيل بود ميشد و مبارزه را سازمان ميداد .            نبرد كرامه بخش مهمي از تاريخ مقاومت فلسطين است . تانك هاي ترسناك اسرائيل بالاي واحد الفتح در شهر كرامه اردن حمله كردند . اما واحد چريكي الفتح باوجود آنكه افراد كمي داشت و سلاح هايش نيز ضعيف بود , اردوي اسرائيل را مجبور به عقب نشيني كرد . اين اولين پيروزي نظامي عرب ها عليه اسرائيل بود . تا آن زمان حتي دولت هاي عرب نتوانسته بودند اينطور اردوي اسرائيل را مغلوب نمايند . در آن زمان عرفات اعلام كرد : مبارزه مسلحانه تا آزادي فلسطين ادامه خواهد يافت . برنامه عرفات نابود كردن دولت صهيونيستي و برقراري يك دولت چند مليتي و غير مذهبي بود , دولتي كه در آن هيچ خلقي بر خلق ديگر ستمگري نكند . (دولت اسرائيل يك دولت تك مليتي و مذهبي است و صهيونيزم كه مبناي ايدئولوژيك دولت اسرائيل است , يك ايدئولوژي مبتني بر مذهب يهود است .  ش . ) . بخش بزرگي از مردم جهان از اين برنامه عادلانه پشتيباني كردند .         
 سال 1973 سالي بود كه جنگ ها و خيزش هاي انقلابي اقصي نقاط جهان را مي لرزاند . در همين سال سازمان ملل متحد قطعنامه اي عليه صهيونيزم تصويب كرده و در آن صهيونيزم را مساوي با نژاد پرستي خواند . اين قطعنامه از حق ملت فلسطين در تعيين سرنوشت خويش پشتيباني كرد . عرفات در حالي كه پوش تفنگچه اي به كمر بسته بود و شاخه زيتوني در دست داشت , در مقابل مجمع عمومي سازمان ملل متحد حضور يافت . او هوشدار داد كه : " نگزاريد شاخه زيتون از دست من بيفتد . " !   اما در آن لحظه پوش تفنگچه خالي بود و چيزي كه در آن دوران از دستش در حال افتادن بود , اسلحه بود و نه شاخه زيتون . گفته مي شود كه پس از 1973 عرفات در نگرش هاي خود تجديد نظر كرد . درسال 1973 اردو هاي دول عرب قسما به صحنه باز گشتند و امريكا روند مذاكرات صلح را ميان اين دول و اسرائيل آغاز كرد . عرفات معتقد بود كه با كمك " شوروي " و برخي دول عرب مي توان اسرائيل را مجبور كرد كه وجود يك دولت فلسطيني را در پهلوي اسرائيل بپذيرد . او گفت : " چنين دستاوردي يك مرحله از مبارزه طولاني براي آزادي فلسطين است . "  اما عرفات به دو دليل اشتباه مي كرد : اولا , " شوروي " ( كه در آن زمان اسما سوسياليست بود ولي نظام اجتماعي اش امپرياليستي بود . ) و دول عرب به دنبال منافع خود شان بودند و به فلسطيني ها خيانت كردند . ثانيا , اسرائيل حاضر به قبول موجوديت يك " دولت كوچك " فلسطيني نبود . 
        در سال 1970 ملك حسين پادشاه اردن , صد ها هزار فلسطيني را از اردن بيرون كرد و اينها به سائر پناهندگان فلسطيني در لبنان پيوستند . در آن زمان مقر سازمان آزاديبخش فاسطين در لبنان بود . در سال 1982 , اسرائيل به لبنان حمله كرد و فلسطيني ها را در كمپ هاي پناهندگي قتل عام نمود . اين قتل عام بيش از هرجا در دو كمپ پناهندگي صبرا و شتيلا صورت گرفت . لبنان بين اسرائيل و سوريه ( كه وابسته به " شوروي " بود ) تقسيم شد و مقر سازمان آزاديبخش فلسطين به بيرون از لبنان ( به  تونس در شمال افريقا ) رانده شد .   
 به اين ترتيب جنبش فلسطين يكبار ديگر وارد مرحله سختي شد . اما دوباره زنده شد . در سال 1987 " انتفاضه " سر بلند كرد . جوانان فلسطيني كه حاضر به قبول شكست نبودند , در ساحل غربي و باريكه غزه , سنگ در دست عليه قواي اشغالگر شورش كردند . جواب اسرائيلي ها به اين خيزش , شكستن دست و پاي دستگير شدگان و شليك  بر بقيه بود .       در چهارچوب چنين اوضاعي , ياسر عرفات يكبار ديگر در سال 1988 در سازمان ملل متحد حضور يافت . اما اين بار پيام متفاوتي داشت . اين بار او وجود اسرائيل را به رسميت شناخت و مبارزه مسلحانه عليه صهيونيست ها را محكوم كرد. او فكر مي كرد " انتفاضه " و فشار امريكا مي تواند اسرائيل را وادار به مذاكره با وي كند . اما اين مذاكرات هرگز ممكن نشد مگر زماني كه بلوك " شوروي" فرو پاشيد . تنها در آن زمان بود كه امريكا مسئله مذاكرات را بطور جدي مد نظر قرار داد . پشتوانه نظامي و مالي امريكا شريان حيات دولت اسرائيل است . امريكا 15 سال با تشكيل " دولت كوچك فلسطيني " مخالفت كرد زيرا مي ترسيد مورد استفاده رقيبش ( " شوروي " ) قرار بگيرد . در سال 1993 امريكا ظاهرا مخالفت را كنار گزارد و واسطه مذاكرات ميان دولت اسرائيل و سازمان آزاديبخش فلسطين شد . اين مانور خيلي ها را فريب داد .  در سال هاي 1993 تا 2000 كه به " پروسه صلح اسلو " معروف شده است , حكومت خود مختار فلسطين تحت نام " حفاظت از پروسه صلح " از نزديك با سي آي اي و شين بت اسرائيل همكاري كرد و مقاومت فلسطين را در ساحل غربي و باريكه غزه سركوب نمود . اسرائيل با استفاده از پول هاي امريكايي حدود يك ميليون مهاجر از روسيه وارد كرد و اعلام كرد كه اين ها همه يهودي اند. در تمام اين مدت , بولدوزر هاي اسرائيلي خانه هاي فلسطيني ها و گاهي تمامي يك روستا را در ساحل غربي و باريكه غزه خراب مي كردند تا براي اعمار دهكده هاي تا به دندان مسلح يهودي نشين جا باز كنند . فلسطيني ها را هرچه بيشتر از همان اندك زميني كه براي شان مانده بودند بيرون راندند و در بقيه زمين ها درختان زيتون صد ساله را از بين برده و منابع آب هاي زير زميني شان را دزديدند . شهر بيت المقدس هرچه بيشتر يك شهر يهودي شد در حاليكه در " قرار داد صلح اسلو "  گفته  شده  بود  كه  موقعيت بيت المقدس در مذاكرات ميان اسرائيل و دولت خود مختار فلسطين تعيين خواهد شد . در سال 2000 , امريكا و اسرائيل به اين نتيجه رسيدند كه فلسطيني ها را آنقدر ضعيف كرده اند كه اكنون مي توانند " پيروزي كامل " را بر آنان تحميل كنند . آنها از عرفات تقاضاهاي ديگري كردند . منجمله اينكه : فلسطيني ها نبايد تقاضاي استرداد زمين هايي را كه اسرائيل با تخطي از قرار داد اسلو , در ساحل غربي و باريكه غزه دزديده است , بكنند , فلسطيني هاي پناهنده در لبنان و اردن و ديگر كشور هاي جهان بايد از حق بازگشت به خانه و كاشانه خود در فلسطين چشم پوشي كنند و باالاخره اينكه فلسطيني ها كاملا از بيت المقدس دست بكشند . در صورتي كه عرفات اين تقاضاهاي اسرائيل را بر آورده كند , اسرائيل با تشكيل دولت فلسطين در باقي سرزمين ها كه 22 فيصد مجموع سر زمين فلسطين است , موافقت مي كند ! شايد !  گفته مي شود عرفات به عنوان يك شخصيت تراژيديك زندگي را بدرود گفت , مردي كه جنگجوي محبوب القلوب خلق خود بود و بر خلاف بسياري از مردان چريك هم نسل خود به دولتمردي نرسيد . اما عرفات فرق زيادي با آناني كه به دولتي رسيدند نداشت . مثلا با امثال مانديلا . 
          زماني كه سازمان آزاديبخش فلسطين سر بلند كرد , جبهات گوناگوني در نقاط مختلف جهان بوجود آمده بود كه مبارزه مسلحانه مي كردند , اما هدف شان انجام يك انقلاب اجتماعي تمام عيار نبود , بلكه ميخواستند از مبارزه مسلحانه به عنوان اهرم فشار استفاده كنند و با جلب پشتيباني يكي از قدرت هاي امپرياليستي در مقابله با امپرياليست ديگر ( كه معمولا جلب نظر " شوروي " در ضديت با امريكا بود ) به قدرت برسند . پس از فروپاشي بلوك " شوروي " , برخي از اين جبهات مسلح , خود را با امريكا منطبق كردند ( مشخصا جبهات مسلح در امريكاي مركزي و " كنگره ملي افريقا " در افريقاي جنوبي " ) . امريكا و سائر امپرياليست هاي غرب , دست به تجديد ساختار تناسب قوا در افريقاي جنوبي زدند . ساختار اپارتايد را كنار گزاشتند و در كنار بورژوازي استعمارگر سفيد پوست , به بورژوازي سياه سهمي از استثمار توده هاي سياه را پيشنهاد كردند . كنگره ملي افريقا تبديل به حزب حاكم و مانديلا رئيس جمهور افريقاي جنوبي شد . اما طرح مشابه را در رابطه با فلسطين و بورژوازي فلسطين و ساختار دولت صهيونيستي پيش نبردند , زيرا فلسطين خصوصيات مهمي دارد . امريكا به خاورميانه به عنوان تخته پرشي براي سلطه بر جهان نگاه مي كند و در سلطه بر خاورميانه و ايستادن در مقابل صد ها ميليون توده هاي عرب و غير عرب و همچنين در مقابل رقباي اروپايي امريكا , دولت صهيونيستي اسرائيل براي امريكا يك مهره استراتژيك است و بمثابه بازوي نظامي آن عمل مي كند . بنا بر اين , پيشبرد طرح مشابه افريقاي جنوبي در فلسطين براي امريكا مطرح نبود . در نتيجه طرحي تحت عنوان " نقشه راه " بر فلسطيني ها تحميل كردند كه شبيه طرح بانتوستان ها بود كه رژيم اپارتايد افريقاي جنوبي سال ها پيش در افريقاي جنوبي عملي كرده بود . بانتوستان هاي افريقاي جنوبي يكتعداد " دولت هاي كوچك " فاقد قدرت سياسي و اقتصادي بودند كه توسط نوكران رژيم اپارتايد اداره ميشدند و اهرمي براي كنترول مردم سياه بودند .  " نقشه راه " و قرار داد صلح اسلو , يك طرح ظالمانه , حقارت بار و پر نيرنگ بود و هدفش از بين بردن مقاومت فلسطين . عملكرد اين طرح را در سال هاي گذشته ديده ايم : كشتار مردم فلسطين , دزديده شدن هرچه بيشتر سرزمين و منابع آبي فلسطين , از بين بردن سيستماتيك ثروت مردم فلسطين و آثارتاريخي و درختان زيتون شان , تبديل مناطق فلسطيني به يك زندان بزرگ , تحقير مردم فلسطين و ...  .   اي كاش همراه با عرفات , اين توهم بزرگ كه گويا مردم از طريق همكاري و شراكت با ستمگران خود مي توانند برخي از حقوق خود را به دست آورند , دفن مي شد . اما اين توهم هميشه توليد و باز توليد مي شود زيرا هميشه نيروهاي طبقاتي معيني هستند كه حاضر اند با دشمن وارد معامله و شراكت در قدرت شوند . نمونه اش گروه هاي اسلامي فلسطين است . اين گروه ها را در اصل امريكا و اسرائيل براي تضعيف سازمان آزاديبخش فلسطين كه يك سازمان سكولار بود , بوجود آوردند. نيروهاي طبقاتي بورژوا و فئودال هميشه در ميان مردم به اين توهم دامن مي زنند كه گويا مي توان از طريق همكاري با ستمگران به سهمي از حق خود رسيد . اما اگر كساني باشند كه به توده هاي مردم آگاهي دهند و بگويند كه چنين نيست و راه هايي موجود است كه رسيدن به اهداف عالي تر را ممكن مي كند و كساني باشند كه در عمل اين راه ها را بگشايند و در عمل آنرا به توده هاي مردم نشان دهند , اين توهمات رنگ مي بازند . اگر نقطه عزيمت انقلابيون اين باشد كه در دنياي كنوني امكان ندارد كه مردم فلسطين بتوانند دولت اسرائيل را از لحاظ نظامي شكست دهند , آنگاه  تسليم شدن " واقعي تر " به نظر خواهد آمد . اما ميليون ها فلسطيني حاضر به قبول اين منطق نيستند و مرگ را نسبت به زندگي حقارتبار و غيرانساني كه اسرائيل براي شان به وجود آورده ترجيح مي دهند . به مردم فلسطين بايد درمتن بستر انبار باروت خاورميانه نگاه كرد . مردم فلسطين هميشه مشعل فروزان و الهامبخش همه خلق هاي اين منطقه بوده اند . اگربه مسئله اينگونه بنگريم آنگاه چشمان ما فقط سختي ها را نمي بيند , بلكه در كنار سختيهاي واقعي , امكانات واقعي و رهائيبخش را نيز مي بيند .            
        هم اكنون مقاومت عراق بزرگترين مانع در مقابل نقشه هاي امريكا در منطقه و جهان است . مقاومت عراق  به درجه زيادي از مبارزات فلسطيني ها الهام مي گيرد و با اين مبارزات رشته هاي پيوند زيادي دارد . صد ها ميليون از مردمان كشورهاي خاورميانه كه تحت حاكميت شاهان و مستبدين مرتجع وابسته به امريكا مي باشند نيز به مردم فلسطين همينگونه    مي نگرند . غم و تاسفي را كه مردمان خاورميانه از بابت مرگ عرفات نشان دادند , براي دولتمردان خاورميانه حتي در خواب قابل تصور نيست زيرا همه شان مورد نفرت مردم هستند.                                  

     مردم فلسطين نمي توانند روي كمك هاي امريكا حساب كنند . اين را خود شان خوب مي دانند . اما مي توانند روي امريكا حساب كنند كه ازهم گسيختگي بينظيري در نظم شرق ميانه و جهان ( نظمي كه بيش ازنيم قرن است كه مردم فلسطين را در آن زنده زنده دفن كرده اند ) به وجود آورد. از درون اين بي نظمي بزرگ چه نظمي به وجود خواهد آمد ؟ اين بخش از تاريخ  هنوز نوشته نشده است .