Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

اسناد تاریخی یکی از نیروهای شامل درپروسه نوین وحدت جنبش کمونیستی م . ل. م . افغانستان

اوضاع كنوني ووظايف ما


وضع سياسي داخل كشور
رژيم كنوني ديكتاتوري هاي  مذهبي جديد طالبان از رژيم سرمايه داران وابسته در شهر و طبقه مالكان ارضي بزرگ درده نمايندگي مي كنند . اين رژيم رژيمي است كه در مقابل امپرياليزم سر تسليم فرودآورده  ودرداخل كشور ، ديكتاتوري هاي نظامي مذهبي جديدي را جايگزين رژيم ديكتاتوري هاي نظامي سابق نموده است و اقشار مختلف جامعه بخصوص كارگران ودهقانان را مورد استثمار اقتصادي و ستم سياسي بيشتري قرار داده است . اين ستم سياسي واستثماري بيرحمانه زحمتكشان و ساير اقشار جامعه آنها را از هرگونه آزادي سياسي واقتصادي محروم نموده ديكتاتوري هاي نظامي مذهبي را مورد تنفر وانزجارمردم قرار داده است .
تا زمانيكه رژيم وابسته به روس در افغانستان قدرت اقتصادي سياسي را دردست داشت باند هاي خائن وابسته به غرب از يك اتحاد نامقدس و موقتي برخوردار بود ( گرچه در همان زمان هم شاهد برخوردها ومبارزات آنها بخاطر گرفتن قدرت بيشتري درمنطقه بوديم ) اما بعد از ائتلاف باندهاي جلاد و خائن      ( نيروهاي وابسته به امپرياليزم غرب و سوسيال امپرياليزم روس ) شكل اين اتحاد تغيير نموده و آن اتحادهاي موقتي جاي خود را به اتحاد هاي ديگر وجنگهاي خونين ديگر داد علت اين جنگها وابستگي هركدام از باند هاي خائن به يكي از كشورهاي امپرياليستي وارتجاعي است و فعلا هم جنگ خونين بين باند هاي جلاد وخودفروخته ادامه دارد . اين تضاد ها و جنگ ها بين دارودسته هاي  نظامي خائن افغانستان بازتابي از تضاد ومبارزات بين كشورهاي گوناگون امپرياليستي وارتجاعي است ، تا زمانيكه وابستگي در افغانستان به كشورهاي گوناگون امپرياليستي وجود داشته باشد ، تحت هيچ شرايطي اين باندها ي نظامي به سازشي نمي رسد ، اگر هم در يك مقطع معيني  هم به سازشي تن دهند جنبه موقتي خواهد داشت و اين سازش ها نطفه جنگهاي بزرگتر وخونين تر فردا خواهد بود . چنانچه مردم شاهد سازش ها ي گوناگون ديكتاتوري هاي نظامي ، مذهبي و پيامد جنگهاي بعدي شان كه منطقه را بخاك وخون كشيدند، هستند .
براي از بين بردن جنگ ، ستم اقتصادي وسياسي ،  افغانستان به يك انقلاب نيازمبرم دارد . اين انقلاب – انقلاب بورژوا – دموكراتيك را هيچ نيروي جز طبقه كارگر به سرمنزل مقصود نخواهد رساند . مضمون عمده اين انقلاب عبارت است ازسرنگوني سلطه امپرياليزم وعمال آن در افغانستان .
جنگ خائنانه در افغانستان علاوه بر اينكه صنعت را در داخل كشور به ورشكستگي كشاند ، دهقانان را نيز دچار اين ورشكستگي ساخته و زندگي روزمره را برآنها تنگ تر گردانيده است .
امپرياليزم از رشد صنعت و پرولتاريا كه گوركنان آن مي باشند در افغانستان به مدت اين بيست سال جنگ  جلوگيري بعمل آورده و در عوض فقر ، بيكاري ، بيخانماني ، بيماري هاي گوناگون و مغشوش نمودن افكار عمومي از عقايد انقلابي توسط باند ها ي نظامي روز بروز گسترش داده و مي دهد و تفتيش عقايد را برجامعه حكمفرما گردانيده است .  طبقه پرولترونيمه پرولتر در داخل افغانستان بكارهاي ساده از قبيل حمالي در گمركات بارچالاني ... پرداخته اند وفقط عده اي ازآنها در خارج كشور كه مهاجر اند بكار هاي صنعتي وكارهاي يدي مشغولند آنهم بكار هاي صنعتي خفيفه – اين طبقه را ميتوان در بين مهاجرين خارج كشور جستجو نمود ، گرچه اين طبقه ازلحاظ تعداد قليل و از لحاظ سياسي هم عقب افتاده اند بايد كه توجه بيشتري به اين طبقه مبذول داشت .
جنگ بيست ساله در افغانستان اقليت كوچكي از چاكران امپرياليزم بوجود آورد كه قدرت سياسي را در دست دارند ، در مدت بيست سال جنگ ديكتاتورهاي نظامي با تبليغات زهر آگين خويش عليه افكار وعقايد انقلابي ذهنيت عمومي را مشوب ساختند ،  حتي عده اي از روشنفكران بانقلاب پشت كرده به مبلغ بورژوازي تبديل گرديده و عده اي در حالت انتظار بسر مي  برند .
اين رسالت عظيم و بس خطير در شرايط كنوني بدوش نيروهاي انقلابي كشور مي باشد  تا طبق يك رهنمود عام سياسي بر اساس اصول فلسفه علمي اوضاع داخلي وخارجي را بر رسي ، تجزيه وتحليل نموده وآنرا در پراتيك مشخصه كشورپياده نمايند ، زيرا هر ايدئولوژي كه با واقعيات عيني موجود در جامعه پاسخ ندهد و از طرف توده ها هضم نشود بلا اثر است . تمامي تشكيلاتي كه در جريان اين جنگ بيست ساله پا بعرصه وجود گذاشت و نتوانست جايگاه مستحكمي در بين توده ها بيابد ، فقط وفقط بخاطر تحليل نادرست از اوضاع داخلي و خارجي كشور وطرح ايدئولوژي كه با واقعيات عيني جامعه منطبق نبوده است مي باشد .
فراگرفتن فلسفه علمي درك علمي جهان وتئوري انقلاب اجتماعي منطبق ساختن آن با خصوصيات كشور انسان را از لحاظ معنوي از حالت پاسيفيزم بيرون آورده وابتكار عمل را بدستش مي دهد لذا فراگرفتن اين فلسفه و منطبق ساختن آن با خصوصيات اجتماعي افغانستان براي ما امريست حتمي و ضروري .
هرتشكيلي اگراين فلسفه را بطور عام فراگيرد وبامشخصات جامعه اش آنرا بكار بندد ، اگرسربازي نداشته باشد ، يقينا سربازاني خواهد يافت وبالاخره ارتش نيرومندي در اختيار خواهد داشت و پيروزي هاي نهايي را بدست خواهد آورد درغير اينصورت سر به سنگ كوفتن است .
نياز مبرم كشور ما بآن تشكيلي است كه بتواند فلسفه علمي را در شرايط مشخصه جامعه خود بكار گيرد، ودر تعلق طبقاتي اشتباه نكند ، چنين تشكيلي روز بروز توسعه يافته و مي يابد .
براي پيشبرد اين كار در صفوف ما تبعيت سياسي – ايدئولوژيك امري حتمي و ضروريست . تمامي نيروهاي انقلابي بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه بدون وحدت حقيقت عام فلسفه علمي با پراتيك مشخص كشور ما پيروز و برتري بردشمنان انقلاب امريست غير ممكن .
وضعيت نيروهاي انقلابي و باند هاي وابسته بامپرياليزم

  1. بعد از سفر خروشف و بولگانين در سال 1955 ميلادي بافغانستان افكار وعقايد رويزيونيستي توسط داود ، تره كي و كارمل اين وابستگان به زنجيرسوسيال امپرياليزم روس در افغانستان اشاعه مي يابد و درسال 1343 حزب " خلق " عرض اندام مي نمايد و جريده " خلق " كه بيانگر افكار وعقايد رويزيونيستي و وابستگي عام و تام آنها بدولت سوسيال امپرياليزم شوروي است انتشار مي يابد . و درسال 1345 گروه كارمل زير نام پرچم عرض اندام مي نمايد .  امپرياليزم روس بمنظور عقب زدن رقيبش يعني امپرياليزم غرب دست به كودتاهاي پي در پي مي زند – كودتاي 1352 كودتاي 1357 – قبل از كودتا، ستم ملي كه بيانگر افكار وعقايد رويزيونيستي است عرض اندام نموده و بعد ازآن سازمان هاي ديگري وابسته به روس تحت نام هاي گروه كار، سازا ، سفزا و سازمان مردم ، يكجا بخاطر منافع سوسيال امپرياليزم پا بعرصه وجود مي گذارد.
    بعد ازكودتاي هفت ثور 1357 دارودسته نظامي وابسته به روس بنام هاي آزادي ، دموكراسي ، لباس ، غذا و مسكن ، تفتيش عقايد را برجامعه مستولي گردانيده و خواستند كه توسط تشكيل شوراهاي بيست نفره در دهات تمامي حركات مردم و بخصوص نيروهاي انقلابي را تحت كنترل خود بياورند و در اولين قدم به دستگيري و كشتار روشنفكران و نيروهاي انقلابي پرداختند . وهرگونه آزادي را بروي مردم بستند و فرمول خائنانه " يا با " خلق " باش كه توسط " خلق " حمايه شوید يا ضد  " خلق " باش كه توسط آن از بين رويد" را پيش كشيدند. اين فرمول خائنانه بيانگر صريح و روشن تفتيش عقايد اين باند وابسته نظامي است كه حاضر به شنيدن هيچگونه اعتراضي نيست .
  2. همزمان با كودتاي هفت ثور روس در افغانستان امپرياليزم غرب به تجديد تربيت باند ها ي وابسته خويش در ممالك همجوار افغانستان پرداخت وهركدام را بشكلي از اشكال مسلح ساخت و باريختن پول فراوان آنها را وارد افغانستان نموده و قيام هاي ضد دولت وابسته به روس را به رهبري اين باند هاي خائن در همان سال 57 ترتيب داد ، از جمله ما شاهد قيام هاي مردم نورستان ، كابل ، قندهار و هرات درهمان سال 1357 مي باشيم و روز بروز به شدت وحدت اين تضاد ها و مبارزات افزوده شد ،  با بروز اين جنگ ها ستم سياسي ، بي خانماني بر مردم دوچندان گرديد وتاامروز هم در اين ستم سياسي ، استثمار اقتصادي بيشتر و بيشتر شده مي رود . هرقدر كه از عمر جنگ گذشت خود فروشي باند اخوان به امپرياليزم غرب و باند " خلق " و پرچم به سوسيال امپرياليزم شديد تر گرديد ،  هرگونه ستمي را بخاطر حفظ منافع امپرياليست ها ، دارودسته هاي ديكتاتوري هاي نظامي بر مردم افغانستان روا داشتند و منافع ملي كشور را تاراج نمودند لطمه بزرگي بر دانش زدند زيرا بقاي حيات امپرياليزم ومرتجعين در كشورهاي عقب نگهداشته شده بر بي دانشي است .
    سياست جنگ طلبي كه از هفت ثور به اين طرف اعمال شده و مي شود تصادفي نيست بلكه نتيجه ناگذير آن سياست ضد انقلابي امپرياليست ها است كه توسط نوكران شان دنبال شده و مي شود .
    در مدت بيست سال جنگ ديكتاتورهاي نظامي مذهبي اين باند ها ي خائن و خود فروخته هرجا كه رسيدند ، كشتند ، هتك ناموس كردن و غارت نمودن ، سياست تمام كشتن ، تمام زندان ،  وتمام غارت كردن را عملي ساختند و رفتار شان هيچ تفاوتي با رفتار رهزنان نداشته و ندارد . در هركجا كه صداي عدالت خواهي بلند شد ، سياست كشتار ، سركوب و توقيف را عملي نمودند وبا تمام وسايل ممكن به تعذيب وسركوب متوسل شدند . و مامورين خفيفه حتي قوماندان شان قدرت مطلق را دارا بوده و هستند ، هر كاري را كه مي كنند در برابر اعمال شان مسئوليت ندارند ( صلاحيت شان بي نهايت مسئوليت شان هيچ ! ) در تمام ولايات افغانستان فساد حكومت مي كند ، قيمت ها قوس صعودي را مي پيمايد ، اقتصاد كاملا ورشكست گرديده  ، كليه معاملات راكد گرديده است عوض تشويق مردم به صنعت وكشاورزي آنها را به كشت خشخاش  و حمل مواد مخدر تشويق مي كنند باند ها ي جلاد علاوه بر اينكه تحت نظرسازمان هاي جاسوسي كشورهاي خارجي كار مي كنند ، پيوند عميقي با باند هاي قاچاق چي و مافياي جهاني پيدا نموده اند . فرياد شكايت  در همه جا بلند است . اكثريت عظيم مردم كشورزندگي را در حالت رنج ، بدبختي ، فقر وفلاكت بسر مي برند ولي اليگارشي مالي مامورين فاسد و مختلس و مستبدين متنفذي بد طينت ودرراس همه آنها رهبران اين باند هاي جلاد ثروت هاي كلاني اندوخته اند . تمام اعمال ديكتاتورهاي نظامي مذهبي چيز ديگر جز خيانت به كشور ، ديكتاتوري ومبارزه بر ضد منافع خلق افغانستان نبوده است .
  3. بعد از كودتاي هفت ثور1357  درگيري باند هاي جلاد خود فروخته در افغانستان روشنفكران انقلابي كشور با فراموش نمودن اين دو مقوله فلسفي "  جنگ  ادامه سياست است با وسايل ديگر " ويا اينكه      " جنگ سياستي است توآم با خونريزي " و بدون تجزيه وتحليل اوضاع داخلي وخارجي ، با مخالفت به رژيم وابسته به روس برخواستند وازباند هاي اپوزيسيون رژيم حاكم دفاع نمودند . مواضع تشكيلاتي خويش را بر مبناي " جنگ عادلانه " " جنگ مقاومت "  و" دفاع از ميهن " اعلام نمودند وحتي بعضي از اين  تشكل ها بدفاع از " رژيم جمهوري اسلامي " در افغانستان برخواستند . تمامي اين طرح هاي خيالي و انحرافي سبب شد كه نيروهاي انقلابي كشوردنباله رو جنگ بودند ، وضربات سنگين بدون بدست آوردن نتيجه مثبت متحمل شوند

اصول فلسفه علمي بما مي آموزد هرجنگي را بايد از ديدگاه قوانين عيني و ديالكتيكي آن بررسي نمائيم ، يعني در رابطه جنگ بايد به اين نكته توجه داشت كه جنگ به چه منظوري بوقوع پيوسته است ،  اين جنگها ادامه چه سياستي است ، و چه كسي اين جنگ ها را رهبري مي كند . اگر در راس رهبري جنگ نيروهاي انقلابي و ستمكش جامعه قرار دارد پس درآنصورت جنگ ، جنگي است انقلابي وعادلانه و شعار دفاع از ميهن بهيچ عنوان فريب كاري نيست . در صورتيكه جنگ را نيروهاي غارتگر ومرتجع رهبري نمايد درآنصورت جنگ ، جنگي است غير عادلانه ، خائنانه و شعار دفاع از ميهن هم فريب كاري محض است .
براي نيروهاي انقلابي كه ازافكار وعقايد فلسفه علمي دفاع نموده و جدا روي آن پافشاري مي كنند مسئله اينكه چه كسي تجاوز نموده ويا اينكه لشكر ها بكجا رسيده و برد با كيست ، مطرح نبوده ، بلكه ، قبل از هرچيز رهبري قابل توجه است ، اين نكته حساس است كه انقلابيون واقعي را ازانقلابيون كاذب متمايز مي سازد .
ما به اين واقعيت كاملا واقفيم كه جنگ محصول امپرياليزم و سيستم بهره كشي انسان از انسان است و تازمانيكه امپرياليزم وسيستم بهره كشي انسان از انسان وجود داشته باشد ، لذا نيروهاي ارتجاعي براي حفظ سلطه و منافع خود به  ارتش ونيروهاي مسلح متكي خواهند بود وبراي غارت و چپاول خويش جنگ را به ملل وتوده هاي ستمديده تحميل مي نمايند ، اين قانون عيني است كه هيچگاه ارتباط به اراده انسانها ندارد و مستقل از اراده انسان است .
امپرياليزم درحال حاضر بصورت يكپارچه عليه .... جنبش هاي كارگري در كشورها ي سرمايه داري و عليه نهضت هاي ملي كشورهاي مستعمره ونيمه مستعمره قد علم نموده ومنافع ملي اين كشورهارا به تاراج مي برند.
درشرايط كنوني امپرياليستها به سركردگي آمريكا ونوكران شان بدون استثناء دستگاه دولتي به ويژه نيروهاي ارتشي خود را تقويت مي نمايد. امپرياليزم آمريكا بخصوص در همه جا به تجاوز مسلحانه وسركوب نظامي دست زده است و با قلدرمنشي تمام حرف ها ي خود را از طريق حملات هوايي بيان مي دارد .
درچنين شرايطي مرتجعين افغاني به سركردگي باند اخوان و طالبان درست همانند باند " خلق " وپرچم اين سگان زنجيري سوسيال امپرياليزم روس به صورت عاملين امپرياليست ها ي غرب در آمدند و با فروختن افغانستان به امپرياليزم آتش جنگ خائنانه را بمنظور جلوگيري از پيشرفت آزادي خلق افغانستان، مبارزه خود را عليه خلق افغانستان آغاز نمودند ، در چنين شرايطي نيروهاي انقلابي كشور با فراموش نمودن اصول اساسي  فلسفه علمي و بررسي جنگ از اين ديدگاه بدنباله روي جنگ ، ضعف ايدئولوژيكي خود را متبارز نموده ، از لحاظ ايدئولوژيكي عقب نشيني نمودند ، وگرايشات راست روانه بر نيروهاي انقلابي مسلط شده ، علل اساسي كه نيروهاي انقلابي نتوانست مهر انقلابي را برجنگ بزند ، يا بعباره ديگر جنگ انقلابي را به مبارزه قاطعانه عليه جنگ ضد انقلابي بر پا سازند . همين گرايشات راست روانه در جنبش كشور ما بود ، و بهمين علت است كه افغانستان در محاق ظلمت وخاموشي فرورفته وآينده ملت افغان تباه گرديد ، د رچنين شرايطي ، وظيفه ماست كه ارزيابي دقيقي از اوضاع بين المللي داخل كشور براساس دانش م . ل . ا  داشته فراز ونشيب جنبش انقلابي كشوررا از سالهاي 48 به اين طرف بصورت درست و دقيقي بررسي نمائيم . دانش م . ل . ا   را رهنماي عمل خود قرار داده و آينده جنبش انقلابي را بر اساس اين دانش پيشبيني وطراحي نمائيم  . ما با بينش اين فلسفه علمي خاطرنشان مي سازيم ، حالا كه آسمان را پوششي از ابرهاي سياه فرا گرفته ، اين پديده ها موقتي است ، ظلمت وتاريكي از بين خواهد رفت و سپيده صبحگاهي مژده ورود خواهد داد . ما به صراحت مي گوئيم كه اين برتري نيروهاي ارتجاعي گذرا وعاملي است كه فقط مي تواند نقش موقتي داشته باشد ، در حاليكه خصلت ضد انقلابي و ضد خلقي نيروهاي ارتجاعي و موضع گيري مردم در برابر نيروهاي ارتجاعي وامپرياليزم عواملي هستند كه نقش دائمي را دارا هستند . اين موضع گيري مردم نيروهاي انقلابي را در موضع برتر قرار مي دهد، در صورتيكه نيروهاي انقلابي بتوانند وضعيت سياسي داخل كشوررا بدرستي بررسي نموده تئوري انقلابي را رهنماي عمل خويش قرار دهند ، مسلما از پشتيباني  مردم سراسر كشور برخوردار خواهند گرديد ، وبه نيروي شكست ناپذير فردا تبديل  خواهد شد .
درطي دودهه جنگ باند هاي خائن اخوان ، سران باند " خلق "  ،پرچم ومليشي هاي جنايتكار وباند طالبان ثروت هنگفتي را به چنگ آورده اند ، ازطرفي پيوند زندگي كه با امپرياليزم ومالكين طراز كهن يافته اند ، به كمپرادورها وفيودال ها بدل گرديده و پا يه اقتصادي وقدرت سياسي ارتجاعي را تشكيل داده اند ، اين ستمگران نه فقط طبقه ستمكش و تهيدستان را به زير يوغ ستم كشيده ، بلكه خرده بورژوازي پيشه وران مستقل تجار كوچك را نيززير ستم قرار داده وخسارات فراواني باين اقشار وطبقات وارد ساخته است . ازآنجاست كه آماج حملات تمامي نيروهاي انقلابي و توده ها ي زحمتكش قرار دارند يا بعباره ديگر علاوه بر لغو امتيازات امپرياليست ها از افغانستان ، بايد استثمار و مظالم باند ها ي خائن ومرتجع از سر تمامي اقشار وطبقاتي كه ازين طبقات وحاكميت دولتي رنج وخسران مي برند ، عليرغم تعلقي كه به بورژوازي دارند بر طرف گردند .

گرچه عده اي از اقشار خرده بورژوازي وتجاركوچك داراي گرايشات سياسي ارتجاعي مي باشند ، به تصورات واهي كه آنها را فرا گرفته ، از يكسونسبت به دارودسته باند ها ي جلاد وديكتاتورهاي مذهبي نفرت دارند واز سوي ديگر از آمدن به سمت انقلاب به وحشت افتاده وهميشه زير لب زمزمه مي كنند : شرايط ايجاب نمي كند ، نبايد از افكار وعقايد انقلابي صحبت نمود ،  بايد كه زير لواي عقايد ديني مبارزه كرد ، اين افكار وعقايد ناسالم در شرايط كنوني نسل جوان وروشنفكران كشور ما را احاطه نموده وعده اي از روشنفكران كاملا بانقلاب وافكار انقلابي پشت نموده وعده اي هم در حالت انتظار به سر مي برند .
عده اي ازروشنفكران قبل از اينكه به ديگران فكر كنند ،  بخود مي انديشند و اگر كوچكترين كاري را هم انجام دهند فكر مي كنند كه كاملا قهرمان شده اند ، براي اينكه قهرماني خود را به رخ مردم بكشند شروع به خودستايي لاف زني مي كنند ،  اين روشنفكران هيچگاه با انقلابيون برخورد گرم و محبت آميز نداشته، بلكه با سردي و بي اعتنايي و خشونت بر خورد مي نمايند ،  اين گونه افراد هميشه نكته بين وايرادگير مي باشند ، به نظر ايشان همه چيز ناقص است ، چنين روشنفكراني انقلابي واقعي نبوده بلكه انقلابيون كاذب و بي مقدار مي باشند . اين گونه افراد كاملا با اين گفته هاي دانش منداني كه انقلابا ت را رهبري نموده اند پشت كرده و باور ندارند كه :  " هرقدر هم ازسابقه كارانقلابي تو بگذرد ، به مجرد اينكه چيز نادرستي بگوئي ، از طرف ديگران  رد خواهد شد ، تو هر قدر بيشتر فخر بفروشي ، مردم كمتر روي توحساب خواهند كرد  و بمطالعه مقالات كمتر توجه خواهند نمود . ما بايد كار خود را با صداقت انجام دهيم . اشياء وپديده ها را به درستي تجزيه وتحليل كنيم مقالات قانع كننده بنويسيم وهرگز ديگران را با قپوز وژست گرفتن مرعوب  نسازيم " ( پنج اثر – درباره كار تبليغاتي صفحه 21 )
وظيفه ماست كه عليه اينگونه گرايشات ناسالم به مبارزه برخواسته و ماهيت ارتجاعي اين گرايشان ناسالم سياسي را عريان سازيم ، و منافع طبقات ارتجاعي را كه در پشت اين گرايشات ناسالم نهفته است، بصورت همه جانبه توضيح دهيم ،  تا اينكه روشنفكران و تمامي اقشار زير ستم را از قيد اين بند نجات دهيم .
هرگاه ما بتوانيم تدابير وسياست درست در مقابل نيروهاي ضد انقلابي اتخاذكنيم واز اشتباهات گذشته بخصوص سالهاي 1357 باينطرف بوجود آمده بپرهيزيم يقينا كه مورد حمايت و پشتيباني اكثريت توده ها قرار خواهيم گرفت .
عملكرد خائنانه و جنايت پيشه ديكتاتورهاي مذهبي كه نشان دهنده كذب ، رياكاري ، وابستگي ، غارت وچپاول شان است آنها را ازتوده هاي مردم بكلي جدا ساخته نفوذ واعتبار شان را كاملا از بين برده است توده ها ي مردم بعلت وجود گرسنگي  ، ستم سياسي وجنگ ارتجاعي كه تمام امكانات زندگي را بروي آنها بسته است ، به تمام معني بستوه آورده ، هر آن ولحظه امكان وقوع قيام عليه اين بيدادگران ميرود ، هرگاه چنين قيامي هم در اين شرايط بوقوع بپيوندد بازهم مرتجعين از آن بهره برداري خواهند كرد . هرگاه دقيقا متوجه شويم مشاهده خواهيم نمودكه آگاهي مردم چه  دردوران قبل از جنگ ، چه در دوران مستقيم تجاوز وچه بعد از پيروزي اخوان ،  هيچگاه به درجه امروز نرسيده بود . اما چيزي كه امروز توده ها كم دارند رهبري سالم و پيشوايان آگاه است يعني امروز درجامعه ما مرد عمل بسيار است اما چيزي كه وجود ندارد رهبر وپيشوا است ، بدين لحاظ است كه ما روي اصول فلسفه علمي پافشاري مي نمائيم و ميگوئيم كه : "  ما ابتدا بايد آگاهي سياسي پيشآهنگ را ارتقاء دهيم تا آنها بتوانند درراه نيل به پيروزي عزم خود را جزم كنند از قرباني نهراسند و هرگونه مشكل فايق آيند  ولي اين هنوز كافي نيست، ما با يد آگاهي سياسي توده ها ي وسيع مردم را نيز بالا ببريم ، تا آنها هم براي كسب پيروزي با جان ودل باتفاق مادر پيكار شركت كنند . " ( پنج اثريوگون پير مردي كه كوه را ازجا كند  صفحه 12 )
نياز مبرم كشورما در شرايط كنوني اينست كه در راه تحكيم تشكيل انقلابي پافشاري نموده ، و در ارتقاء آگاهي سياسي پيشآهنگ كوشا باشيم . زيرا بدون رشد آگاهي سياسي پيشآهنگ پيوند خيزش انقلابي كشور با توده هاي زحمتكش محال است .
بدون تعيين يك مشي سياسي صحيح انجام كارصحيح سياسي غير ممكن است ، اين مشي سياسي صحيح كه به نيروهاي انقلابي نيرو و حيات تازه مي بخشد " پس از اينكه يك مشي سياسي صحيح ارائه شود كارسازماني تعيين كننده همه چيز خواهد بود ، منجمله سرنوشت خود مشي سياسي يعني موفقيت يا شكست آن . " نقل فوق را مي توان چنين بيان نمود "  زمانيكه مشي سياسي بر پايه اصول علمي استوار، معين شود كادرها به عامل تعيين كننده بدل مي شوند . "
در شرايط كنوني امپرياليزم امپراتوري عظيم خود را برپا نموده و با تمام نيرو همچو گرگ وحشي بجان خلقهاي ستمديده جهان افتاده و آنهارا مورد اهانت قرار داد و باسارت درآورده ، ثروت شان را به يغما برده و همچنين حاكميت كشورهاي ديگر را نقض نموده ، ودرامر داخلي كشورها مداخله مي نمايد  ، يعني امپرياليزم و بخصوص امپرياليزم آمريكا در حال حاضر خواهان استقرار حكومت بلامنازع خويش بر جهان است .  امروز امپرياليزم آمريكا شرير ترين و لجام گسيخته ترين متجاوز در جهان است . امپرياليستها به سركردگي امپرياليزم آمريكا غدار ترين دشمن مشترك تمامي خلقهاي رنج ديده جهان به شمار مي رود ، اين حركت و عمل وحشيانه امپرياليست ها تمامي خلق هاي ستمديده جهان و نيروهاي انقلابي وملي كشورهاي مختلف  را مجبور مي نمايد كه لبه تيز مبارزه خود را عليه اين امپرياليزم جهانخوار نمايند .
از زمانيكه احزاب انقلابي 161 كشور درسال 1984 دورهم جمع شده وبيانيه انقلابي "  جنبش انقلابي انترناسيوناليستي " خويش را صادر نمودند ، اين بيانيه بتمامي نيروهاي انقلابي جهان حيات دوباره اي بخشيد و بعكس  مرتجعين جهان از اين بيانيه بوحشت افتاده به تجاوز مستقيم و به سركوب وحشيانه هرچه سريع  تر نيروهاي انقلابي درجهان و بخصوص در كشورهاي عقب نگهداشته شده بدست ياري نوكران شان پرداختند . تمامي نيروهاي انقلابي وبخصوص مشرق زمين بايد بمنظور مبارزه عليه ظلم وستم امپرياليزم و ارتجاع داخلي با يكديگر متحد شوند وآزادي كليه انسان هاي ستم ديده را هدف مبارزه خود قرار دهند .
گرچه  ظاهرا امروز قدرت اردوگاه امپرياليستي بر قدرت اردوگاه ضد امپرياليستي پيشي گرفته است ، اما بر تري نيروهاي ارتجاعي وامپرياليست ها  موقتي است دراثر كوشش هاي فراوان نيروهاي انقلابي ومبارزه خستگي ناپذير شان به تدريج كاهش خواهد يافت . ضعف نيروهاي ارتجاعي وامپرياليستي اصلي وبرطرف نشدني است و درجريان مبارزات انقلابي وجنگهاي انقلابي تدريجا شدت  خواهد يافت .
ضعف نيروهاي انقلابي وجنبش انقلابي موقتي است و به تدريج از بين خواهد رفت .
برتري نيروهاي انقلابي اصلي است ودرجريان مبارزات شان با بكار بردن مشي سياسي صحيح تدريجا نقش مثبت بازي خواهد نمود اما با بكار بردن مشي صحيح سياسي نظامي و ضعف و ناتواني نيروهاي ارتجاعي در برابر جنبش انقلابي ، پيروزي نهايي نيروهاي انقلابي را بر امپرياليزم ومزدورانش ناگذير مي گرداند . زيرا در جريان مبارزات انقلابي وبكار بردن مشي سياسي صحيح نيروهاي انقلابي از ضعيف به قوي وامپرياليزم ونيروهاي ارتجاعي وابسته به آن از قوي به ضعيف بدل مي گردد . اين يك قانون عام پيشرفت مبارزه طبقاتي وقانون عام رشد جنگ توده ها مي باشد .


پايان
لهیب
12 جوزاي 1378