Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

اسناد تاریخی یکی از نیروهای شامل درپروسه نوین وحدت جنبش کمونیستی م . ل. م . افغانستان

پيرامون اصلاحات مصوبه سال 1357



امپرياليزم براي بدست آوردن  ارزش اضافي ميليون ها انسان زحمتكش  رادر مستعمرات  وكشورهاي وابسته  به بي رحمي تمام  استثمار مي كند . ولي ازآنجايي كه  هر پديده اي حاوي تضاد است. استعمار هم در پهلوي  فجايع و استثمار كه برتوده هاي خلق روا ميدارد ، ناگذير است  بمنظور بهره برداري بيشتر ، راه ها ، كارخانه ها  ومراكزصنعتي  وتجاري و علمي وفرهنگي را  ايجاد نمايد. كه در پهلوي اينها پيدايش كارگران  وروشنكفران را در بردارد  كه در نتيجه بيداري افكار ملي وانقلابي وپيدايش جنبش هاي ملي وآزاديبخش را تسريع مي نمايد . وبقول استالين " اين كيفيت براي پرولتاريا از اين لحاظ شايان اهميت است كه سنگر هاي سرمايه داري را از ريشه مخدوش ساخته  و مستعمرات وكشورهاي غير مستقل را از ذخاير امپرياليزم به ذخاير انقلاب پرولتاريائي تبديل مي سازد " . ( راجع به اصول لنينيزم – صفحه 21 )
رژيم هاي دست نشانده ووابسته كشورهاي مستعمره ونيمه مستعمره بدستور امپرياليست هاي كه اين رژيم ها را بر سر پا نگهداشته اند دركشورهاي كه حاكميت دارند براي پيداكردن راه هاي مناسب جهت رشد سرمايه و ايجاد بازار براي سرمايه وايجاد پايگاه در بين مردم بربنيان فريب توده ها وجهت  تضعيف تضاد هاي طبقاتي وجلوگيري  ازانقلاب آزاديبخش ملي دست به يك سلسله اصلاحات مي زنند و خود را حامي منافع مردم و طرفدار ترقي وپيشرفت كشور معرفي مي نمايند . هدف اصلاح طلبي ورفرم عبارت از استحكام قدرت خود طبقه حاكمه ارتجاعي و تفرقه افگندن در صف انقلاب است . رفرم از بالا توسط طبقه حاكمه مرتجع تسكين است نه علاج  ، زيرا كه ماهيت استثماري در مناسبات  اجتماعي تغيير نمي يابد وروابط زير بنايي رژيم كهن بطور كلي از بين نمي رود . شكي نيست كه " از بين بردن كليه بقاياي كهن كه برپايي تكامل وسيع ، آزاد و سريع سرمايه داري بند نهاده است مسلما به حال طبقه كارگر سودمند است  . " ( لنين – دوتاكتيك صفحه 50 ) ليكن درعصر حاضر امپرياليزم ورژيم هاي وابسته به آن كليه  بقاياي كهن را از بين نمي برد زيرا فيوداليزم يكي از پايه هاي امپرياليزم در كشورهاي تحت سلطه است . بنابراين " نفع بورژوازي دراينست كه بر ضد پرولتاريا ،  به بعضي از بقاياي كهن اتكاء نمايد . " ( لنين – دو تاكتيك – ص 50 )
رژيم كودتاي هفت ثور به خيال خام خود براي پيد ا كردن پايگاه توده اي وهم براي تطبيق مقاصد استعماري سوسيال امپرياليزم ، يك تعداد فرمان هاي بي بنياد را بيرون داد تا توده هاي زحمتكش را اغفال نمايد و تضاد هاي طبقاتي را تضعيف كند و خود را يك رژيم مترقي و انقلابي جابزند . در اين ميان بررسي اصلاحات ارضي ، ممنوع كردن  رباخواري ، كم كردن شيربها و سواد آموزي از لحاظ تكامل مناسبات اجتماعي حايز اهميت است .
ايجاد مراكز سواد آموزي براي رژيم اين امكان را ميداد تا از طريق سواد آموزي اهداف برنامه هاي خود وايدئولوژي خود را درذهن اشخاص تحت آموزش بگنجاند . واز طرف ديگر از طريق باسواد كردن آنان بتواند بارآوري كار را افزايش دهد وازضايعات جلوگيري نمايد .
ولي همين سواد آموزي مي توانست زمينه آموزش افكار وايدئولوژي انقلابي را در بين توده هاي بي سواد فراهم سازد ، و زمينه كار را براي سازمان هاي انقلابي مساعدترمي نمود ، ولي رژيم درتطبيق آن موفق نگرديد زيرا روش غلط و دور از واقع بيني او وبرخورد اپوزيسيون رژيم بر مبناي زمينه هاي خرافي توده ها اين امكان را از اوسلب كرد .
يكي ديگر ازفرما ن هاي عوامفريبانه رژيم فرمان شماره 7 است  كه طي آن براي زنان باصطلاح آزادي عطا مي كند ، ودر آ ن بيان شده كه "  هرگاه زن از خانه شوهر خارج شود و نخواهد دوباره برگردد هيچكس نمي تواند اورا مجبور به برگشت به خانه شوهر سازد "  وهم درآن قيد گرديده كه "  مهر زن سه صد افغاني تعيين شده است " .  درجامعه ايكه كارگران زن و زنان كارگران " از محروم ترين محرومان " هستند ، د رجامعه ايكه با عقب مانده ترين شيوه هاي قرون وسطي سروكار دارند ودر جامعه ايكه بخش عظيم از زنان در چهار ديوار خانه زنداني و جز آشپزي وبچه داري كار ديگري ندارند واكثريت آنان از كار اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي محروم اند و از لحاظ اقتصادي ناگذير برمردان اتكاء و وابستگي دارند ، صدور چنين فراميني هم هيچ گره از مشكل آنها نگشوده ، بلكه بيشتر به رواج فحشاء در جامعه خواهد انجاميد . حل مسئله زنان در گران ويا ارزان  فروختن و خريدن آنان نبوده بلكه آزادي آنان ازقيد وبند ستم اقتصادي وفرهنگي پوسيده جامعه مي باشد . واين امر فقط در مبارزه زنان دوش بدوش كارگران  وديگر زحمتكشان كه براي رهايي از سلطه استثمار واستعمار مبارزه مي كنند ميسر است ، محروميت زنان بخاطر فقدان فرامين بوروكراتيك نبوده ، بلكه ناشي از شيوه توليد حاكم درجامعه است . آزادي زنان با آزادي كار از قيد استثمار سرمايه  همراه است . با لغو مالكيت خصوصي ديگر با زنان بمثابه يك شي قابل تملك برخورد نخواهد شد ستمگري بر زن ها كه خود ناشي از مناسبات اجتماعي استعماري وطبقاتي است  همپاي آن شيوه توليد مايه وشكل گرفته است .  برابري حقوق اجتماعي زنها ومردها فقط با تغيير شيوه توليد ، كه اين بي عدالتي برآن پايه استوار است ، مي تواند تامين گردد . زندگي زن دراجتماع وخانواده تضمين ميگردد . درجامعه نوين " نظام ازدواج فيودالي كه بر پايه ترتيب دادن هاي آمرانه ومستبدانه و اجباري وبرتري مرد بر زن وبي توجهي به منافع بچه ها قرار داشت  لغو شد .
نظام دموكراتيك نوين ازدواج كه بر اساس انتخاب آزادانه طرفين ، تك همسري  حقوق برابر هردو جنس وحمايت از منافع مشروع زن و بچه ها قرار دارد به مرحله اجرا گذارده مي  شود . " ( قانون ازدواج در جمهوري خلق چين – فصل يك اصول كلي ، ماده يك ) .
رژيم مدعي است كه در امر ازدواج تسهيلات فراهم كرده و پول مهريه را كم نموده ولي مسئله صرفا گران يا ارزان خريدن نيست ، بلكه مسئله اصلي از بين بردن اين نوع ازدواج است كه زن بمثابه يك كالا تلقي كرده و درمقابل مقدار پول يا جنس توسط صاحب اختيار آن به شخص ديگر واگزار كنند .  از بين برداشتن اين رسم  منحط فقط با شركت زنان همدوش مردان براي ايجاد جامعه نوين و فارغ از استثمار ميسر مي گردد وبس . درجامعه نوين دموكراتيك كه بدست خود ستم كشان مرد وزن اعمار مي شود " تعدد زوجات ، صيغه وزندگي مشترك بدون عقد وازدواج ، نامزد كردن كودكان از بچگي ، دخالت در ازدواج مجدد زنان بيوه و مطالبه پول يا هديه در مورد ازدواج قدغن گرديده "  مي تواند .     ( فصل يك -  اصول كلي – ماده 2 ) دولت مزدور با بي مسئوليتي  حكم مي كند كه در صورت جدا شدن زن از شوهر هيچكس نمي تواند اورا مجبور به مراجعه نمايد . ولي درجامعه دموكراتيك نوين اين امر طوريست كه ، در صورتيكه زن وشوهر هردومايل باشند اجازه طلاق داده مي شود .
درمواردي كه زن با شوهر هر يك به تنهايي بر روي امر طلاق اصرار داشته باشند ، اجازه طلاق هنگامي صادر خواهد شد كه پا درمياني دولت خلق ناحيه وسازمان قضائي جهت آشتي زوجين با شكست مواجه شود .
... دولت خلق ناحيه نبايد در صدد مانع شدن هيچيك  اززوجين ازمراجعه به دادگاه خلق نمود ، يا در صدد كار شكني و اشكال تراشي برآيد . " ( فصل پنجم – ماده 17 )
واين درحالي است كه زن و مرد از موقعيت وحقوق برابر درخانواده وجامعه برخوردار هستند و          " مردوزن هردو حق انتخاب آزادانه شغل و حق شركت آزادانه در كار يا فعاليت هاي اجتماعي را دارا مي باشند . " ( فصل 3 ماده 9 ) و براي ايجاد جامعه بي طبقه و فارغ از بهره كشي انسان از انسان كاروفعاليت مي كنند و زندگي را آگاهانه به پيش مي برند .
فرمان شماره 6 نيز در راستاي اصلاحات رژيم كودتاي هفت ثور صادر شد ه است و در آن  چنين قيد گرديده : " شخصي كه قبل از سال 1355 زمين زراعتي كسي را كه مالك ده جريب زمين درجه اول ويا معادل و يا كمتر ازآن است ، بگرو گرفته باشد ، بعد از برداشت حاصل ايستاده زمين مذكور را بدون تحصيل گروي به مالك آن مسترد نمايد ... همين گونه ماده دوم اين فرمان نظربه اينكه از گروي گرفته شدن زمين  چهار سال ، سه سال ... مي گذرد ، با الترتيب 20 فيصد 40  فيصد... پول گروي را قابل تاديه مي داند . دراينجاست كه عدالت اجتماعي به عاليترين شكل آن تجلي مي كند . " (1) .
ماهيت ضد انقلابي اين فرمان از همين چند سطر وا ز متن آن بخوبي هويدا است ، علاوه بر اين برداشت محصول  ايستاده را از طرف شخصي كه زمين را گرو گرفته مجاز مي داند ، دهقانان را نيز موظف ميگرداند كه فيصدي از پول گروي را به مالك مسترد نمايد . واين عمل را " تجلي عدالت   اجتماعي به عاليترين شكل آن " مي داند . زهي خيانت و بي عدالتي . زندگي دهقان زحمتكش كشور هرگز با چنين فرمان هاي ضد انقلابي كه حافظ منافع ارباب ها     
1- انیس 8 – اسد 1357
وملاكن باشد بهبود نمي يابد ، بلكه دهقانان زحمتكش افغانستان فقط تحت رهبري حزب طبقه كارگر مي توانند زمين هاي خودرا خود شان بدون مسترد نمودن پول گروي بدست آورند و ازاين طريق عدالت اجتماعي را به پيش برند
رژيم  مزدور براي ايجاد اختلال دروحدت وصف انقلاب وايجاد پايگاه در بين مردم براي خود وهم تامين حد اكثر سودبراي سوسيال امپرياليزم به صدور فرمان شماره 8 اقدام كرده براي آن سروصداي زيادي براه انداخت . مطابق فرمان شماره 8 پنج جريب زمين اعلي ويا معادل آن براي دهقانان بي زمين اعطاء مي شود ، درحاليكه براي فيودالان سي جريب زمين اعلي وحتي سي وپنج جريب زمين محفوظ مي گردد ، وحتي اكثر ملاكين قبل از شروع " اصلاحات ارضي " رژيم ، زمين هاي خود را با استفاده از دستگاه بوروكراسي دولت بين خانواده هاي خود تقسيم نمودند .
با در نظرداشت شرايط كشت وافزار كار(گاو) ، آب ، ماليه ، كود وغيره اين حاصلات پنج جريب زمين زندگي دهقانان را اكتفا نمي نمايد ودهقانان مجبوراند دوباره براي تامين احتياجات ، به كار در روي زمن هاي ديگران بپردازند وحتي زمين خود را به گرو بگذارند . همچنان دراين فرمان تصريح شده كه" تاسيسات وتجهيزات مربوط به زمين كه مطابق  احكام اين فرمان تصرف وبه مستحقين يا كئوپراتيف هاي زراعتي يا فارم هاي دولتي توزيع مي گردد از طريق بانك  انكشاف زراعتي به قيمت عادلانه به اقساط ده ساله خريداري وبه مستحقين كئوپراتيف  يا فارم دولتي در طول دو سال باشرايط مساعد دريافت مي دارد . " و هم درهمين فرمان قيد گرديده كه  " 6: قرضه بانك انكشاف زراعتي را مطابق به مقررات بانك  دروقت وزمانش بپردازند . " و " 7 : ماليات زمين را دروقت معين بپردازند . " علاوه بر اينكه بر قرضه كه سرمايه بردهقان تحميل مي كند ماليات هم بر دهقان فشاروارد مي كند ماليات سرچشمه حيات دستگاه بيروكراتيك ، ارتش ، مذهبيون و ديگراركان دولت و خلاصه تمام دستگاه قوه مجريه است .      " دولت نيرومند وماليات سنگين دو مفهوم همانند " اين بانك بدين منظور تاسيس مي شود كه موجب افزايش قروض دهقانان و تشديد تمركز مالكيت برزمين مي گردد .
پرواضح است كه با داشتن اين مقدار زمين وچنين شرايطي دهقانان هيچوقت از زير بار قرضه هاي بانك انكشاف زراعتي قد راست نخواهند توانست ، بلكه با قراضه شدن آن تجهيزات جديد ديگر لازم مي آيد وقرضه هاي اسارت بار دولت بر دوش دهقانان بيشتر مي گردد . بالاخره رژيم هدف خود را طبق اين فرمان " بلند بردن حجم توليد زراعتي بمنظور تهيه مواد غذائي كافي ومتنوعي به خلق تهيه  مواد خام براي صادرات زراعتي وصنايع رشد يابنده كشور"  بيان ميدارد .
سوسيال امپرياليست ها وامپرياليستهاي غربي براي نيل به حد اكثر سوددست به هر عوامفريبي وجنگ افروزي مي زنند و براي دست يابي به منابع مواد خام و بازار فروش و مناطق نفوذ ، واستفاده از  نيروي كارارزان كشورهاي عقب نگهداشته شده مستعمره ونيمه مستعمره بانواع نيرنگها متوسل مي شوند. طبق يك تعداد رفرم ها با حفظ احساسات استثمارفئودالي  ، مناسبات عقب مانده وسنتي فئودالي را كه قادر به برآورده همه جانبه نيازمندي هاي امپرياليزم نيست  تاحدودي كه منافع امپرياليستها اقتضا كند شكلا تغيير مي دهند  واز رشد مستقل اقتصادي جلو گرفته ورشد تك محصولي را انكشاف مي دهند كه جز وابستگي ثمري ندارد . سرمايه داران مي كوشند محصولات مورد احتياج خود را در مستعمرات خود رواج دهند . " روسها هم در مستعمره خود تركستان همين عمل را انجام مي دهند . زيرا بدينطريق با سهولت بيشتري مي توانند رقباي خارجي خود را بكوبند ومنابع مواد خام را انحصار نمايند وترست بافندگي كه هزينه تروپرسودتر تشكيل دهند كه توليد آن " مركب " وتمام مراحل توليد وتهيه محصولات پنبه را در يك دست متمركز سازند . " (لنين – مجموعه آثار منتخب – امپرياليزم بمثابه بالاترين مرحله سرمايه داري
ص423 . )
سوسيال امپرياليستها ي شوروي اين تزارهاي نوين مي خواهند كه درافغانستان شيوه يك محصولي    ( كشت پنبه ) را رواج دهند وهمچنان هدف فرمان شماره هشت ماست مالي كردن تضاد هاي طبقاتي درجامعه وجلوگيري از انقلاب ملي ودموكراتيك تحت رهبري طبقه كارگر بود ، كه نيروي عمده آنرا دهقانان تشكيل مي دهند . و مضمون اصلي آن كه بر اين رفرم اتكاء داشته باشد نيز بطرف نابودي ميرود وسرانجام باعث رشد بيشتر جنبش ملي ودموكراتيك مي گردد .
تطبيق رفرم ارضي مي توانست  رابطه دهقانان را با طبقات ديگر جامعه ديگرگون سازد . ريفرم ارضي مي تواند فيوداليزم را محدود كند موانع را از سرراه رشد سرمايه وابسته بر دارد و زمينه رشد سرمايه داري وابسته را در جامعه فراهم سازد . تقسيم ارضي توسط رژيم وابسته به امپرياليزم و سوسيال امپرياليزم  اگر در ابتدا وموقتا دهقانان را به آرزوي مالك شدن آنها برساند ، درحقيقت عامل بدبختي آنها هم ازهمان آوان آغاز مي گردد واين امر همپاي رشد سريع سرمايه تبارز مي نمايد." جاي فئودال را ربا خوار شهري جاي عوارض فئودالي زمين را رهن وجاي مالكيت اشرافي بر زمين را سرمايه بورژوائي " خواه گرفت . خرابي تصاعدي وضع زراعت و مقروض شدن تصاعدي دهقانان آنها را به خانه خرابي و بي چيزي مي كشاند . "  قطعه زمين دهقان فقط بهانه ايست كه بر سرمايه دار اجازه مي دهد از زمين سود ، ربح ، وام و بهره مالكانه بيرون بكشد و زارع را به امان خود رهاكند تا هر طور خواسته باشد مزد خود را درآورد . "  در قوانين تكامل توليد كالايي اصلاحات ارضي ابدا سرمايه داري را نابود نمي كند بلكه رشد وتكامل آنرا بهبود بخشيده و تقسيم بندي طبقاتي خود دهقانان را تسريع خواهد كرد . پس ، درحقيقت امرنه " حق بر زمين " نه " توزيع باالمساوي زمين " ونه " اجتماعي كردن زمين " هيچيك از اينها سرجوي  سوسياليزم در بر ندارد ، تمام كسانيكه باين موضوع پي مي برند كه با لغو مالكيت خصوصي بر زمين وتوزيع مجدد آن ، ولو " عادلانه " ترين توزيع ها هم باشد نه فقط به توليد كالائي وقدرت بازار و پول وسرمايه لطمه اي وارد نمي شود بلكه برعكس بر وسعت دامنه آن افزوده مي گردد ، بايد اين نكته  را دريابد ." ( لنين – احزاب سياسي در روسيه ص 339 )  ولي براي ماركسيت – لنينيستها جهت نيل به آزادي كارگران  ودهقانان هيچ راهي بجز تقسيم ارضي به شيوه دموكراتيك موجود نبوده ونمي تواند باشد . ميليون ها دهقان بي زمين وكم زمين كه در بد ترين شرايط زندگي به سر مي برند نمي توانند در راه ريفرم ارضي دموكراتيك نوين نكوشند ريفرمي كه نظام فئودالي را ضربه زده و راه تكامل اجتماعي را فراهم سازد ، دهقانان مي توانند طرفدار كامل واساسي انقلاب دموكراتيك نوين باشند . فقط بايد افكار آنها را تنويركرد ، سير حوادث انقلابي نيز باعث تنوير افكارآنها خواهد گرديد.  هرچه ذهن دهقان روشن تر باشد بهمان نسبت آنها پيكر تر وباعزمي راسختر مي باشند و همين كه دهقانان خود را از قيد افكار ضد دموكراتيك وخرافات آزاد نمودند خواست انقلاب كامل دموكراتيك نوين براي آنان اصل اساسي خواهد شد و از آن طرفداري خواهند كرد . زيرا توليد افكار استعماري تسليم طلبانه وخرافي از طرف دستگاه طبقه حاكمه مرتجع براي دهقانان د رحكم حيات رقعت بار ، همان خواري ومنزلت و ظلمت پيشين است كه فقط كمي رنگ وروغن بآن زده اند وآراسته اند . " زيرا فقط در صورت پيروزي كامل انقلاب است كه براي دهقانان در زمينه ريفرم هاي ارضي تحصيل همه چيز ، ميسر خواهد شد ،  يعني تحصيل تمام آن چيزها   ميسرخواهد شد كه مورد تمايل آنان است و آرزوي آنرا دارند . وواقعالازم دارند ( ولي نه براي محوسرمايه داري كه   " سوسيال رولوسيونر" تصور مي كند بلكه ) براي اينكه از منجلاب اصول سرواژ ، وازظلمت خواري و منزلت و چاكري خلاص شوند و شرايط زندگي خود را تاحدودي كه در شرايط اقتصادي كالايي ممكن است بهبود بخشند . " ( لنين – دوتاكتيك : ص 120 )
نبايد فراموش كرد كه براي نزديك كردن سوسياليزم سواي آزادي كامل سياسي ، سواي جمهوري دموكراتيك نوين وسواي  ديكتاتوري انقلابي دموكراتيك خلق وسيله ديگر موجود نيست و نمي تواند هم باشد . دهقانان به مثابه قوه و به منزله اكثريت استعداد  انجام دادن انقلاب دموكراتيك نوين را دارند كه مي تواند بطور دقيق مبين منافع آنان باشد و به آنها  تفوق بدهد . حزب انقلابي پرولتري بايد با تمام قواي خود درراه حصول اين مقصود به آنها كمك كند .
درعصر امپرياليزم ديگر منافع دهقانان با منافع بورژوازي هماهنگي ندارد بلكه در تناقض با آن قرار دارد . بدين لحاظ دراين عصر پرولتارياي شهري  متحد طبيعي و پيشواي دهقانان است كه رسالت برانداختن نظام سرمايه را بعهده دارد .



اتحادانقلابي كارگران افغانستان
جوزاي 1366