رزیابی یک نقد از اساسنامه و برنامه حزب
" نقدی بر برنامه و اساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان " نوشته ای است که تاریخ 14 سپتمبر 2005 ( 23 سنبله سال 1384 شمسی ) را در پای خود دارد . اما متاسفانه تقریبا سه ماه بعد از این تاریخ توانسته ایم آنرا بدست بیاوریم . روی جلد در زیر عنوان ، عبارت " سازمان پیکار برای نجات افغانستان ( اصولیت انقلابی پرولتری ) به چشم می خورد ؛ اما در آخر خود نوشته ، بعد از ذکر تاریخ ، یک فرد ( پولاد ) مسئولیت گرفته است . در هر حال ، ما از این نقد استقبال می کنیم ، زیرا که پس از تدویر کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان ، برای اولین بار است که برنامه و اساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان مورد نقد قرار می گیرد . بیرون بر آمدن چنین نوشته هائی ، انحرافات کسانی را که نتوانستند با جریان پیشرفت پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان همراهی و همگامی نمایند ، بیشتر از پیش روشن می کند و ما را قادر می سازد که مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی عمیق تری را علیه آن انحرافات پیش ببریم . در عین حال ممکن هم هست که از خلال این مبارزات به کمبود ها و نواقص خود مان نیز کم و بیش پی ببریم.
دو نکته مقدماتی
قبل از پرداختن به متن نقد ، مقدمتا تذکر دو نکته را ضروری می دانیم :
1 – " پولاد " تقریبا یک و نیم سال بعد از تدویر کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) و تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) ، نقدش را منتشر کرده است ؛ در حالیکه وقت مناسب برای تهیه و انتشار چنین نقد هائی ، همان موقعی بود که پروسه وحدت ... جریان داشت . با وجودی که او بصورت یکجانبه و غیر اصولی از " کمیته مشترک مشمولین پروسه وحدت ... در اروپا بیرون رفت ، اما بازهم به بخش های مختلف مسوده های برنامه و اساسنامه مشترک حزبی ، دسترسی پیدا می کرد . قبل از تدویر کنگره ، برای مدت بیشتر از بیست ماه ، بخش های مختلف این مسوده ها ، توسط کمیته مشترک مشمولین پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) ، بصورت وسیع پخش می گردید . بطور مشخص ، بخش های مختلف مسوده ها ، در سایت انترنیتی " حزب کمونیست افغانستان " انداخته می شد . منظور اینکه او در جریان پیشرفت پروسه وحدت ... بخش های مختلف مسوده های برنامه و اساسنامه مشترک حزبی را بدست می آورد ومطالعه می کرد ، اما ترجیح می داد که سکوت اختیار کند و علیه به اصطلاح انحرافات این مسوده ها مبارزه ننماید . علل و عوامل این سکوت هرچه بوده باشد ، تغییری در غیراصولی بودن و نادرست بودن آن بوجود نمی آورد . کار امروز را به فردا افگندن نادرست است ، چه رسد به اینکه کار امروز را به چند سال بعد بیفگنیم .
2 – " پولاد " ادعا دارد که تشکیلاتی بنام " سازمان پیکار برای نجات افغانستان ( اصولیت انقلابی پرولتری ) " موجود است و او در چوکات این سازمان مبارزاتش را پیش می برد . به همین جهت در روی جلد " نقدی بر برنامه و اساسنامه ... " نام چنین تشکیلاتی را درج کرده ؛ اما از جانب دیگر ، مسئولیت نوشتن " نقد ... " را شخصا بر عهده گرفته است . حالا در این جریان نقش این به اصطلاح سازمان پیکار ... ( اصولیت ... ) چیست ؟ اگر سازمانی وجود دارد ، باید مسئولیت چنین نقد هائی را بر عهده بگیرد . ولی مادامی که اصلا سازمان و تشکیلاتی ، ولو محدود و معدود ، موجود نیست ، چرا باید یک کار فردی با نام یک سازمان و یک تشکیلات مزین گردد و صلاحیت مسئولیت گیری چنین کاری نیز برایش داده نشود ؟ واقعیت این است که " سازمان پیکار برای نجات افغانستان ( اصولیت انقلابی پرولتری ) ، به مثابه یک سازمان منظم و متشکل که هیچ ، حتی به مثابه یک جمع چند نفره محفلی نیز ، اصلا وجود خارجی ندارد . به همین جهت است که " پولاد " مجبور است مسئولیت نقد از برنامه و اساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) را شخصا بر عهده بگیرد .
یاد بنیان گزاران جانباخته جنبش مائوئیستی افغانستان گرامی باد که آنقدر بیش از حد " تواضع " داشتند که سازمان موجود و متشکل و قویا موثر خود شان را از همه مخفی می کردند و یک کار سازمانی را رنگ محفلی و جریانی می دادند . از قرار معلوم " پولاد " قصد دارد بخاطر رفع نواقص آن " تواضع " شخصا دست بکار شود و از " تکبر " سازمانی خواندن یک کار فردی استفاده نماید .
یاد بنیانگذار کمونیزم گرامی باد که وقتی انترناسیونال اول عملا به انحلال رفت ، حاضر نشد مسئولیت دوام آنرا به عهده بگیرد و انحلالش را اعلام کرد . ولی متاسفانه " پولاد " فکر می کند که استفاده از یک نام سازمانی عملا نا موجود ، از اصولیت و مفیدیت برخوردار است .
منظور از طرح مسئله این نیست که گویا ما قصد داشته باشیم بدین وسیله نقد " پولاد " از اساسنامه و برنامه حزب را کم اهمیت جلوه دهیم . در واقع با وجودی که جمع متشکلی بنام " سازمان پیکار برای نجات افغانستان ( اصولیت انقلابی پرولتری ) وجود ندارد ، گفته های " پولاد " در مورد اساسنامه و برنامه حزب ما ، می تواند در این یا آن سطح ، مورد قبول کسان دیگری از منسوبین سابقه جنبش چپ افغانستان نیز باشد . اما مقدم بر آن ، اصل مسئله این است که " پولاد " اولین کسی است که زحمت کشیده و یک نقد نسبتا منظم – صرفنظر از اینکه چقدر درست و چقدر نادرست است – از اساسنامه و برنامه حزب به عمل آورده است . بدین سبب کار او از یک جهت قابل قدر دانی است .
محور اساسی نقد
" پولاد " نقد از برنامه و اساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان را بر محور رد بخشی از مبحث " خصلت طبقاتی حزب " یعنی اولین مشخصه از مشخصات " برنامه عمومی حزب " که فصل اول اساسنامه حزب را می سازد ، بنا کرده است . او برای رد این بخش از" خصلت طبقاتی حزب " ، چهار دلیل آورده و توضیحاتی در مورد آنها ارائه کرده است . بر علاوه او کوشش به عمل اورده است که این دلایلش را با آوردن شواهد از قسمت های دیگر متن اساسنامه و برنامه حزب نیز ثابت سازد . این دلایل عبارت اند از :
1 – حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، بدون گسست از اشتباهات وانحرافات گذشته جناح هائیکه در چوکات این حزب به وحدت رسیدند ، تشکیل گردیده است ؛ بطور مشخص بدون گسست از اشتباهات و انحرافات " حزب کمونیست افغانستان " و تشکلات ماقبل آن یعنی " سازمان کمونیستهای انقلابی افغانستان " و " هسته انقلابی کمونیستهای افغانستان " .
2 – در جریان پروسه وحدت به حل اختلافات ایدئولوژیک – سیاسی توجه اساسی مبذول نگردیده و این اختلافات ماستمالی شده و بحال خود باقی مانده است ، در حالیکه بدون حل اختلافات استحکام ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی لازمه بوجود نمی آید . 3 – پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان شکست خورد و تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، تفرقه در جنبش کمونیستی افغانستان را بیشتر دامن زد . درفش این حزب درفش وحدت مائوئیست های افغانستان نیست .
4 -- در آئین نامه تشکیلاتی حزب کمونیست ( مائوئیست ) معیار های لنینی عضویت مد نظر قرار نگرفته است تا برای شمولیت کسانی در حزب که وضعیت شان با عضویت در یک حزب کمونیست اصلا خوانائی ندارد راه باز باشد . درینجا صرفا تذکرات مختصری در مورد این دلائل می دهیم و در سطور بعدی نوشته ، در جاهای مناسبش به نحو مبسوط تری به آنها خواهیم پرداخت .
1 -- حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان نه تنها با گسست از کمبودات ، نواقص ، اشتباهات و انحرافات معین " حزب کمونیست افغانستان " و تشکلات ماقبل آن یعنی " سازمان کمونیست های انقلابی افغانستان " و " هسته انقلابی کمونیست های افغانستان " تشکیل گردید ، بلکه در تشکیل حزب ، گسست های معین ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی ، از " سازمان پیکار برای نجات افغانستان " ، " کمیته وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان " و " اتحاد انقلابی کارگران افغانستان " نیز صورت گرفت . بدون چنین گسست هائی اصلا ما قادر نمی شدیم پروسه وحدت ... را پیش ببریم ، مسوده برنامه و اساسنامه حزبی واحد تدوین کنیم و با تشکیل کنگره وحدت و تصویب برنامه و اساسنامه واحد ، در یک حزب واحد به وحدت برسیم .
2 -- همان طوری که در جزوه " تسلیم طلبی و فرار طلبی ... " نیز گفتیم ما برای به وحدت رساندن جناح های شامل در " پروسه وحدت ... " اختلافات میان آنها را ماستمالی نکردیم ، بلکه توجه اساسی مان را به حل اختلافات برناموی و اساسناموی متمرکز کردیم و با حل این اختلافات توانستیم بر محور برنامه و اساسنامه حزبی واحد ، جناح های شامل در " پروسه وحدت ... " را در حزب کمونیست ( مائوئیست ) متشکل و متحد بسازیم . در جریان پیشرفت این مبارزه ، اختلافات جزئی و کناری غیر برناموی و اساسناموی یا خود بخود و یا هم با بذل توجه ضمنی و کناری حل و فصل شدند و تعدادی از اختلافات جزئی و سلیقوی نیزاصلا مورد توجه قرار نگرفتند . اینچنین اختلافات جزئی و کناری و سلیقوی در هر مرحله ای از مبارزه و بصورت مداوم پیش می آید . اگر به آنها بیشتر از حد لازم اهمیت داده شود و مثلا شخصی صرفا در مواجه شدن با یک انتقاد درست و یا نا درست درد شکم بگیرد و به دوا ضرورت پیدا نماید ، هیچگاهی برای پراگنده شدن و از هم جدا شدن ، به کمبود " دلائل " و " عوامل " گرفتار نخواهیم شد .
یک موضوع مهم در مورد اختلافات گذشته آن بود که تا حد معینی و در موارد مهمی ، تکاملات مبارزاتی چندین ساله مشمولین پروسه وحدت ... آنها را حل و فصل کرده بود ، در غیر آن اصلا ممکن نبود چنین پروسه ای شکل بگیرد .
3 -- " پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) ... " قادر نگردید تمامی مشمولین اولیه خود را به وحدت برساند . کسانی بنا به انحرافات عدیده ایدئولوژیک – سیاسی و سخت جانی های سکتاریستی شان ، از پیشرفت این جریان عقب ماندند و نتوانستند تا به آخر با آن همراهی و همگامی نمایند . خود نقد نویس صرفا به شمولیت روی کاغذ در این پروسه اکتفا کرد و هیچگونه فعالیت عملی مبارزاتی ای برای پیشرفت این پروسه به عمل نیاورد ( البته به استثنای مدت بسیار کوتاهی در ابتدای تشکیل کمیته مشترک اروپا ) . اما جناح های موثر این پروسه توانستند به وحدت برسند و مهم تر از آن این پروسه توانست امر تدوین مسوده های برنامه و اساسنامه حزبی واحد ، تشکیل کنگره وحدت و تصویب برنامه و اساسنامه حزبی واحد در کنگره را به سر انجام برسانند . از این جهت است که می گوئیم : پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) اساسا بطور موفقانه به پایان رسید . ادعای اینکه پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) شکست خورد و به تفرقه بیشتر دامن زد ، صرفا می تواند یک یاوه گوئی مبتنی بر خود خواهی انفراد منشانه و خود مرکز بینی سکتاریستی باشد . درفش حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، درفش وحدت " حزب کمونیست افغانستان " ، " سازمان پیکار برای نجات افغانستان " و " اتحاد انقلابی کارگران افغانستان " در یک حزب واحد گردید . درینمورد جای شک و شبهه ای وجود ندارد . این درفش ، ثمره به فرجام رسیدن موفقیت آمیز " پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان است و از این نظر درفش وحدت کل جنبش مائوئیستی کشور تلقی میگردد . این درفش در سطح ملی و بین المللی سخنگوئی جنبش مائوئیستی افغانستان را بر عهده دارد . کسانی که در بیرون از این حزب قرار دارند و از مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم ، جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی و جنبش انقلابی انترناسیونالیستی دم می زنند ، اگر این دم زدن های شان راستین و حقیقی باشد ، غیر از پیوستن به حزب کمونیست ( مائوئیست ) راه دیگری ندارند .
4 – اساسنامه و برنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، اسناد مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ای است که عالی ترین دستاورد تئوریک جنبش مائوئیستی افغانستان ، که تا حال بدست آمده است ، محسوب می گردد . آئین نامه تشکیلاتی حزب ، که فصل دوم اساسنامه آن را در بر می گیرد ، بخشی از این دستاورد تئوریک و یک سند مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی است . یقینا می توان برای تکامل بیشتر این دستاورد ، کار و پیکار نمود ، ولی تحقق عملی این امر ، مستلزم تکیه استوار و اصولی در شرایط فعلی ، بر این دستاورد است . کسانی که این موضوع را نادیده می گیرند ، هیچ راهی جز برگشتن به حالت های محفلی و حتی انفراد گرائی مذموم گذشته ، برای جنبش کشور نمی توانند پیشنهاد کنند . قدر مسلم است که با موجودیت حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان دیگر چنین برگشتی ممکن نیز نیست .
انتقادات از اساسنامه حزب
اساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، دارای دو فصل است . فصل اول ، برنامه عمومی حزب است که دارای 6 مبحث می باشد :
1 – خصلت طبقاتی حزب .
2 – ایدئولوژی رهنمای حزب .
3 – انترناسیونالیزم پرولتری .
4 – برنامه سیاسی حزب .
5 – مهم ترین اهداف انقلاب دموکراتیک نوین .
6 -- استراتژی مبارزاتی حزب .
فصل دوم اساسنامه ، آئین نامه تشکیلاتی حزب است که شامل شش مبحث می باشد :
1 – اصول تشکیلاتی .
2 -- ساختمان تشکیلات .
3 -- ارگان مرکزی حزب ، نشریه دورنی مرکزی و سائر نشریه ها .
4 -- درفش .
5 -- عضویت .
6 -- اقدامات انضباطی .
مجموعه این شش مبحث ، 42 ماده را در بر می گیرند .
در مورد چهار مبحث از مباحث " برنامه عمومی حزب " در اساسنامه یعنی مباحث " ایدئولوژی رهنمای حزب " ، " انترناسیونالیزم پرولتری " ، " مهم ترین اهداف انقلاب دموکراتیک نوین " و " استراتژی مبارزاتی حزب " ، در " نقد " بطور کلی بحث و انتقادی وجود ندارد . در مورد مبحث " برنامه سیاسی حزب " نیز تا جائیکه به برخورد مشخص به متن " اساسنامه " مربوط است ، در " نقد " کدام انتقادی وجود ندارد . گرچه انتقاداتی درینمورد روی متن برنامه حزب صورت گرفته است که تا حد معینی به اساسنامه نیز مربوط می شود ، ولی لازم است که در جای خودش مورد بحث قرار بگیرد . به این ترتیب از میان مجموع مباحث فصل اول اساسنامه ، صرفا نکاتی از مبحث " خصلت طبقاتی حزب " مورد انتقاد قرار دارد که آنهم بیشتر از آنکه به قسمت های مورد انتقاد مربوط باشد ، به مجموع انتقادات وارده بر اساسنامه و برنامه حزب مربوط می شود .
در قسمت متن فصل دوم اساسنامه یعنی آئین نامه تشکیلاتی ، در مورد مباحث " اصول تشکیلاتی " ، " ساختمان تشکیلات " ، " ارگان مرکزی حزب ، نشریه درونی مرکزی و سائر نشریه ها " ، " درفش " و " اقدامات انضباطی " یعنی پنج مبحث از مباحث شش گانه آن ، در نقد هیچ بحث و انتقادی وجود ندارد . تنها در مبحث " عضویت " ، یک قسمت از ماده بیست و ششم ، یعنی یکی از ماده های هشت گانه این مبحث بصورت قسمی ، مورد انتقاد قرار دارد .
با توجه به مجموعه این انتقادات ، اصولا باید گفت که " نقد " نویس انتقاداتی بر اساسنامه حزب دارد ، ولی عمدتا آن را تائید می نماید . اما نتیجه گیری خود وی چنین نیست . او بدون توجه به اینکه تا چه حدی نمی تواند متن اساسنامه حزب را مورد انتقاد قرار دهد و لذا قاعدتا باید تائید نماید ، بصورت یکجانبه و صرفا با تکیه بر انتقاداتش ، نتیجه گیری نموده و اساسنامه حزب را عمدتا رد نموده است . یقینا استدلال خود وی چنین خواهد بود که به نظراوهمین انتقادات وارده بر اساسنامه حزب ، ماهیت این اساسنامه به مثابه یک اساسنامه اصولی مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی را عمدتا مورد سوال قرار داده و رد می نماید .
برای روشن شدن اینکه دو انتقاد نقد نویس از اساسنامه حزب تا چه حد نادرست یا درست است و تا چه حدی این انتقادات می تواند ماهیت اساسنامه حزب به مثابه یک اساسنامه مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی را خدشه دار سازد ، قسمت های قابل انتقاد و انتقادات وارده را ، یکی یکی مورد دقت و ارزیابی قرار می دهیم .
در مورد خصلت طبقاتی حزب
آن قسمت از مبحث " خصلت طبقاتی حزب " که مورد انتقاد قرار گرفته است ، درصفحه اول " نقد ، به ترتیب ذیل مشخص شده است :
" حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان در اساسنامه اش بخش اول ( برنامه عمومی ) چنین می نویسد : " این حزب با تاثیر پذیری و الهام از مواضع جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ، در جذب روشن و اصولی تجارب انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریائی چین و در موضعگیری و مبارزه قاطع علیه رویزیونیزم چینی و خوجه ئی شالوده گزاری گردید ، شالوده گزاری ای که متضمن مرزبندی صریح و مبارزه جدی علیه کلیت انحرافات مسلط بر جنبش چپ افغانستان ، در طول دهه پنجاه و نیمه اول دهه شصت شمسی بوده است ... " و نیز مدعی شده است که : " درفش آن درفش وحدت دهنده تمامی مائوئیست های کشور است . " و این " حزب ، متشکل از پیشروان داخل صفوف پرولتاریاست . حزب پیشقراولان انقلابی از میان سایر اقشار و طبقات خلق ها را نیز در خود جای داده است . این پیشقراولان انقلابی جهانبینی شان را آگاهانه تغییر داده و با پذیرش ایدئولوژی پرولتاریا و شرکت عملی در فعالیت های مبارزاتی پرولتری موقعیت های طبقاتی پیشین شان را از لحاظ ایدئولوژیک و تعلقات سیاسی رها ساخته و به پرولتاریا پیوسته اند . "
نقد نویس با رد همین قسمت از متن مبحث " خصلت طبقاتی حزب " نتایج چهار گانه ای را استنباط نموده است که در سطور قبلی به آنها اشاره کردیم . اما اگر به دقت ، انتقادات وارده و قسمت های نقل شده متن مبحث " خصلت طبقاتی حزب " را مورد توجه قرار دهیم ، می بینیم که حتی تمامی قسمت نقل شده متن نیز مورد انتقاد قرار ندارد ، بلکه صرفا بخشی از آن مورد انتقاد است . اگر تمامی قسمت نقل شده متن مبحث " خصلت طبقاتی حزب " را مورد توجه قرار دهیم ، شش موضوع را در آن می یابیم :
اول -- تاثیر پذیری و الهام از مواضع جنبش انقلابی انترناسیونالیستی .
دوم – جذب روشن و اصولی تجارب انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریائی چین .
سوم -- موضعگیری و مبارزه قاطع علیه رویریونزم چینی و خوجه ئی .
چهارم -- مرزبندی صریح و مبارزه جدی علیه کلیت انحرافات مسلط بر جنبش چپ افغانستان ، در طول دهه پنجاه و نیمه اول دهه شصت .
پنجم -- درفش حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان درفش وحدت دهنده تمامی مائوئیست های کشور است .
ششم -- حزب متشکل از پیشروان پرولتری و آن پیشقراولان انقلابی از میان سائر اقشار و طبقات خلق ها است که با تغییر آگاهانه جهانبینی ، پذیرش ایدئولوژی پرولتری و شرکت عملی در فعالیت های مبارزاتی پرولتری ، موقعیت های طبقاتی پیشین شان را از لحاظ ایدئولوژیک و تعلقات سیاسی ترک گفته و به پرولتاریا پیوسته اند .
اگر مجموع انتقادات نقد نویس از برنامه و اساسنامه حزب و منجمله انتقادات مشخص در همین مبحث را مورد دقت قرار دهیم ، می بینیم که موضوعات شماره اول ، دوم و سوم را ؛ اصلا بصورت مشخص مورد انتقاد قرار نداده و نمیتوانسته مورد انتقاد قرار دهد . در ردیف کردن انتقادات صرفا موضوعات شماره پنجم و ششم مطرح بوده اند . البته موضوع شماره چهارم نیز بصورت مشخص مورد انتقاد قرار نگرفته است ، اما این نتیجه از آن استنباط گردیده است که گویا اساسنامه حزب صرفا از موضعگیری علیه انحرافات دهه پنجاه و نیمه اول دهه شصت صحبت می نماید و مسائل بعدی تا زمان تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) را اصلا مد نظر ندارد . از این جهت ما هم به موضوعات شماره اول ، دوم و سوم نمی پردازیم ، بلکه روی موضوعات شماره چهارم – با توجه به استنباطی که از آن به عمل آمده است - و همچنان موضوع شماره پنجم مکث می کنیم . انتقاد وارده در مورد موضوع شماره ششم ، از یک جهت به کلیت انتقادات وارده از سوی نقد نویس مربوط است ، ولی بطور خاص به بخشی از یک ماده از مواد چهل و یک گانه آ ئین نامه تشکیلاتی حزب مربوط می گردد که در جایش مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت .
در مورد موضوع شماره چهارم ( انحرافات مسلط در دهه پنجاه و نیمه اول دهه شصت ) :
مروری به قسمت مورد بحث اساسنامه حزب ( خصلت طبقاتی حزب ) نشان می دهد که شالوده گزاری حزب از لحاظ تاریخ جنبش کمونیستی افغانستان ، به چهار موضوع ذیل مربوط دانسته شده است :
الف ) " حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان میراث دار و تکامل دهنده خط مائوئیستی ای است که در اواسط دهه چهل شمسی موجد و پایه گزار جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان گردید . " ب ) شالوده گزاری حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان متضمن " مرزبندی صریح و مبارزه جدی علیه کلیت انحرافات مسلط بر جنبش چپ افغانستان ، در طول دهه پنجاه و نیمه اول دهه شصت بوده است .
ج ) " حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان با جمعبندی از تجارب منفی نحوه شرکت جنبش چپ افغانستان در جنگ مقاومت ضد سوسیال امپریالیستی پیریزی گردیده است .
د ) " حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان محصول مستقیم پیشرفت و به فرجام رسیدن پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان است . سازمان جوانان مترقی به مثابه سازمان بنیانگذار جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان ، در 13 میزان سال 1344 ایجاد گردید . سراسر نیمه دوم دهه چهل را باید دوره فعالیت سازمان مترقی دانست . در این دوره با وجودی که انشعاب گروه پس منظر در سطح جریان اتفاق افتاد و با وجودی که خطوط انحرافی نیز در درون سازمان عمل می کرد ، رویهمرفته خط اصولی رفیق شهید اکرم مسلط بود .
اما در پایان دهه چهل ، اندک زمانی پس از نشست عمومی سوم سازمان و کناره گیری رفیق اکرم از فعالیت های سیاسی در اثر مریضی ، برتری متزلزل خط اصولی بر خط پاسیفیستی در درون سازمان از بین می رود و خط پاسیفیستی بر سازمان مسلط می گردد . از همین زمان تسلط خط اصولی بر جنبش از میان می رود و تسلط خط غیر اصولی آغاز می گردد . تقریبا در همین زمان ، موضوع " انتقادیون " نیز در جریان به شدت مطرح می شود . در هر حال با پایان یافتن دهه چهل دوره تسلط انحرافات بر جنبش چپ افغانستان آغاز می گردد و این تسلط برای مدت تقریبا پانزده سال ، تا زمان آغاز حرکت های جنبش کمونیستی نوین ، در قالب ها و اشکال گوناگون سازمانی و گروهی بصورت بلا منازع دوام پیدا می نماید .
در واقع بر مبنای سلطه انحرافات بر جنبش است که نحوه شرکت بخش های مختلف آن در مبارزات ضد رژیم کودتا و بعدا جنگ مقاومت ضد سوسیال امپریالیستی ، بصورت غیر اصولی و انحلال طلبانه شکل می گیرد و پیش می رود .
در مورد دو موضوع فوق ( تسلط بلا منازع انحرافات بر جنبش کشور در طول دهه پنجاه و نیمه اول دهه شصت و نحوه شرکت بخش های مختلف آن در جنگ مقاومت ضد سوسیال امپریالیستی ) درینجا نمی توانیم زیاد صحبت نمائیم . اما لازم است که در مورد وضعیت " سازمان پیکار برای نجات افغانستان " در رابطه با این دو موضوع کمی روشنی اندازیم . در واقع همین موضوع یکی از مشکلات ایدئولوژیک – سیاسی جدی ای است که دامنگیر نقد نویس بوده و او تا حال حاضر نشده است در جهت رفع آن آمادگی نشان دهد . بطور خلاصه او " سازمان پیکار برای نجات افغانستان " را از همان ابتدا یک سازمان اصولی مارکسیستی – لنینیستی -- مائوتسه دون اندیشه می پندارد که صرفا مشکلاتی داشته است و به همین جهت نحوه شرکت این سازمان در جنگ مقاومت ضد سوسیال امپریالیستی را نیز درست ارزیابی می نماید که با تحلیل اوضاع و شرایط و مشخص کردن تضاد های جامعه صورت گرفته است .
آنچه در ذیل می آید ، خلاصه جمعبندی ما از " سازمان پیکار برای نجات افغانستان " از زمان شکلگیری و ایجاد تا اواسط دهه شصت و همچنان نحوه شرکت این سازمان در جنگ مقاومت ضد سوسیال امپریالیستی است .
برنامه ای که در کنگره موسس " سازمان پیکار برای نجات افغانستان " مورد تصویب قرار می گیرد ، برنامه ای است که حتی نمی توان آنرا یک برنامه ملی – دموکراتیک خواند . این برنامه را در بهترین حالت می توان یک برنامه صرفا ملی به حساب آورد . زبان بکار رفته در تدوین برنامه زبان کمونیستی نیست . این زبان شبیه به زبان برنامه " ساما " است و البته بد تر از آن . سطح موضعگیری های سیاسی آن نیز به مراتب نازل تر از برنامه " ساما " قرار دارد . حد اقل در دو مورد ، این برنامه از " مردم مسلمان " افغانستان و " جهاد " صحبت می نماید و به این ترتیب موضوع اسلام و مسلمانی در متن برنامه این سازمان داخل می شود . یک نکته قابل تذکر این است که یکی از گروه های تشکیل دهنده " سازمان پیکار برای نجات افغانستان " ، گروه مجاهدین آزاد است که نام " سازمان مجاهدین برای نجات افغانستان " را برای سازمان پیشنهاد داشته است که از طرف گروه های دیگر پذیرفته نمی شود .
این برنامه ، مدت زمان اندکی پس از تدویر کنگره توسط اکثریت کمیته مرکزی و اعضای سازمان رد می گردد . چند ماه بعد از تدویر کنگره ، دو تن از اعضای کمیته مرکزی وظیفه می گیرند که مسوده یک برنامه جدید را تدوین نمایند . مسوده ای را که آنها ترتیب و تنظیم می نمایند ، نه تنها بهتر از برنامه تصویب شده کنگره نیست بلکه بد تر از آن است . این مسوده برنامه در واقع یک مسوده برنامه اسلامی است که گرچه خواست جمهوری اسلامی در آن وجود ندارد ولی متن آن با فراز هائی از " نهج البلاغه " مزین گردیده است . این مسوده نیز توسط اکثریت کمیته مرکزی سازمان رد می گردد . ماه ها بعد از آن یعنی در اواسط خزان سال 1359 باز هم کسان دیگری از کمیته مرکزی سازمان وظیفه می گیرند که مسوده یک برنامه دیگر سازمانی را تنظیم نمایند . این مسوده برنامه در واقع هیچوقت تنظیم نمی گردد ، چه رسد به اینکه در یک نشست همگانی سازمانی مورد تصویب قرار بگیرد .
در نتیجه سازمان پیکار برای نجات افغانستان از یکجانب برنامه تصویب شده در کنگره اش را رد می نماید ، ولی از جانب دیگر قادر نمی شود برنامه جدید به تصویب برساند . سازمان به وضعیت عجیبی گرفتار می شود ، به این معنا که از یکجانب حیثیت قانونی و حقوقی برنامه تصویب شده در کنگره ، که عملا مورد پذیرش نیست ، بحال خود باقی می ماند و از جانب دیگر برنامه دیگری تدوین و تصویب نمی گردد .
این حالت بلا تکلیفی در نامه ای که کمیته مرکزی سازمان پیکار ، در اواخر سال 1986 ( شش سال بعد از رد برنامه تصویب شده کنگره ) برای بخش ایران آن سازمان فرستاده است ، بصورت جالبی تمثیل می گردد :
" ما معتقدیم وقتیکه پی بردیم که دیگر وقت آن رسیده است که جامه چرگین را از تن خود دور کنیم این را نیز درک می کنیم که جامه نو و پاکیزه را باید تدارک و تهیه ببینیم . تا آن موقع که این تدارک یعنی تهیه جامه نو را ندیده ایم ، نمی توانیم خود را کلا از شر جامه چرگین نجات بدهیم . لذا اگر ما بر موجودیت حقوقی و قانونی این برنامه تاکید ورزیده ایم نه بدان مفهوم بوده که آنرا بمثابه رهنمود عملی پروسه انقلاب ملی – دموکراتیک یعنی برنامه حد اقل که زمینه ساز برنامه حد اکثر یعنی انقلاب سوسیالیستی و ایجاد جامعه فاقد استثمار فرد از فرد و بدون طبقه ، ممکن دانسته باشیم ؛ بلکه اصرار و تاکید ما در زمینه تلاش هرچه بیشتر و گسترده تر زمینه های عملی تدوین برنامه جدید و بدور انداختن این جامه چرگین بوده است . " ( صفحه هشتم نامه )
در واقع این حالت بی برنامگی از اواخرسال 1358 تا زمان تدویر کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) یعنی برای مدت تقریبا بیست و پنج سال دوام می نماید . برنامه تصویب شده در کنگره موسس سازمان پیکار از لحاظ حقوقی و قانونی برای پیکاری ها پس از تصویب برنامه و اساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) و شرکت آن ها در ایجاد این حزب از میان می رود و آنها در این چوکات جدید از بی برنامگی نجات می یابند .
اما برای نقد نویس و " سازمان " مربوطه اش یعنی " سازمان پیکار برای نجات افغانستان ( اصولیت انقلابی پرولتری ) " این حالت بلا تکلیفی هنوز باقی است . " سازمان پیکار برای نجات افغانستان " هیچگاه نقد مدونی از برنامه اش ارائه نکرده است . در شرایط فعلی مسئولیت اجرای این وظیفه بر عهده نقد نویس است ، چرا که دیگران با پذیرش برنامه و اساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، آن جامه چرگین را از تن بیرون نموده و جامه نو و پاکیزه به تن کرده اند . البته او می تواند " رزاق " را نیز بحیث همکار درپهلوی خود داشته باشد ، اما به شرطی که دست و پای او توان حرکت داشته باشد و کاملا فلج نشده باشد .
در هر حال ما برنامه سازمان پیکار برای نجات افغانستان را ضمیمه همین مقاله و در همین شماره شعله جاوید ( شماره دهم ) منتشر می کنیم تا هم خوانندگان شعله جاوید بتوانند آنرا مطالعه کرده و به کنه مباحث جاری بهتر پی ببرند و هم در صورتی که نقد نویس آن را در اختیار نداشته باشد ، بدست بیاورد تا برای تدوین یک نقد مدون از آن ، دستش خالی نباشد . در هر حال ما فکر می کنیم که احساس مسئولیت او در تدوین یک نقد مدون از اساسنامه و برنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) قابل امتنان است ؛ اما وظیفه و مسئولیت درجه اول او نقد از برنامه " سازمان پیکار برای نجات افغانستان " است و صد البته دور انداختن این جامه چرگین و به بر نمودن یک جامه پاکیزه و نو . البته ما به او توصیه نمی کنیم که بدون بدست آوردن جامه نو و پاکیزه ، جامه چرگین را از تن بدر نماید . پوشیده بودن با لباس چرگین بهتراز برهنگی است ، اما به شرطی که لباس چرگین آنقدر پوسیده و پاره پاره نباشد که بتواند حد اقل وظیفه " ستر عورت " را اجرا نماید . گمان نمی رود لباس چرگینی که بیست و شش سال پیش قابل بدل کردن بود ولی هنوز بدل نشده است ، بتواند چنین وظیفه حد اقلی را نیز اجرا نماید .
به موضوع نحوه شرکت " سازمان پیکار برای نجات افغانستان "در جنگ مقاومت ضد سوسیال امپریالیستی توجه کنیم :
شرکت سازمان پیکار برای نجات افغانستان در جنگ مقاومت ضد سوسیال امپریالیستی عمر کوتاهی داشت و دامنه آن نیز نسبتا محدود بود . مجموع این سهمگیری درجنگ مقاومت ، چند عملیات چریکی شهری و فعالیت در چند جبهه روستائی را در بر گرفت . عملیات چریکی شهری ، عملیات مستقل توسط خود افراد سازمان بود و پوشش احزاب اسلامی را نداشت ، در حالیکه سازمان پیکار برای نجات افغانستان هیچگاه از لحاظ سیاسی مسئولیت این عملیات ها را نپذیرفت . ولی فعالیت در جبهات جنگی روستائی همه در پوشش احزاب اسلامی پیش می رفت . مثلا نقد نویس شخصا یکی از مجاهدین همین احزاب بود و سلاح های " کمیته امام " ( کمیته منسوب به خمینی ) و اسناد رهبر سازمان اسلامی مربوطه را نزد خود داشت.
بنا به همین دلایل است که حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، خط برناموی و مشی مبارزاتی سازمان پیکار برای نجات افغانستان یعنی خط و مشی ای را که در کنگره این سازمان تصویب شد و در طی چند سال اول عمر این سازمان در عمل پیاده شد ، بخشی از انحراف مسلط بر کل جنبش چپ افغانستان در طول دهه پنجاه و نیمه اول دهه شصت می داند .
رسیدن به چنین نتیجه گیری ، گسستی بود که " سازمان پیکار برای نجات افغانستان " در جریان پیشرفت پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) و بطور مشخص در جریان جرو بحث بر سر مسوده های برنامه و اساسنامه مشترک حزبی به آن دست یافت .
این سازمان با تاثیر پذیری از مواضع و مبارزات جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ، تقریبا از اواسط دهه شصت ، به مواضع نوینی دست یافت ، مواضع نوینی که بخشی از " جنبش کمونیستی نوین " کشور بود . از آن پس گره اصلی مشکلات " سازمان " آن بود که این مواضع نوین را با خط و مشی " پیکاری " یعنی خط و مشی ای که در کنگره موسس آن سازمان در پیش گرفته شد ، خلط می کرد ، مبارزات کمونیستی را تحت نام ملی " سازمان پیکار برای نجات افغانستان " پیش می برد و مدعی بود که مواضع فعلی ادامه و تکامل مواضع اولیه این سازمان محسوب می شود . این مشکل برای مدت بیشتر از پانزده سال ادامه یافت تا اینکه در جریان جرو بحث بر سر مسوده های برنامه و اساسنامه مشترک حزبی در جریان پیشرفت پروسه وحدت توانست رفع گردد .
متاسفانه نقد نویس تا حال به این مشکل گرفتار است و تا زمانی که نتواند آنرا رفع نماید گره کور مشکلات ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی اش باز نخواهد شد .
در مورد مجموع گسست هائی که ما در جریان پیشبرد پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) توانستیم به آنها دست یابیم ، درینجا زمینه صحبت مفصل وجود ندارد . امید واریم در آینده بتوانیم این موضوع را بصورت مدون شده ارائه نمائیم . اما اگر کسی در اینمورد می خواهد معلومات بدست آورد ، ما یک راه بسیار ساده و آسان را به او پیشنهاد می نمائیم و آن مقایسه برنامه و اساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان با برنامه های قبلی هر سه جناح شرکت کننده در کنگره وحدت است ؛ یعنی مقایسه با مرامنامه و اساسنامه "حزب کمونیست افغانستان " ، با برنامه و آئین نامه " اتحاد انقلابی کارگران افغانستان " و با برنامه و آئین نامه ( معیار های عضویت) سازمان پیکار برای نجات افغانستان. مقایسه برنامه و اساسنامه حزب کمونیست (مائوئیست ) با " اعلام مواضع سازمان کمونیست های انقلابی افغانستان " و همچنان سند کنفرانس سرتاسری سازمان پیکار برای نجات افغانستان نیز می تواند شامل این برنامه تحقیقی گردد .
در واقع نقد نویس باید چنین تحقیقی به عمل می آورد و بعد نقدش را می نوشت و بطور مشخص نشان می داد که مثلا این یا آن انحراف برناموی و آئین ناموی " حزب کمونیست افغانستان " ، " اتحاد انقلابی کارگران افغانستان " و یا " سازمان پیکار برای نجات افغانستان " در برنامه و اساسنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) تبارز یافته است و این حزب هنوز هم از انحرافات مذکور گسست نکرده است .
ما امید واریم بتوانیم در آینده برنامه و آئین نامه" اتحاد انقلابی کارگران افغانستان " ، آئین نامه سازمان پیکار برای نجات افغانستان ( معیار های عضویت ) ، " مرامنامه و اساسنامه حزب کمونیست افغانستان " و " اعلام مواضع سازمان کمونیست های انقلابی افغانستان " و آئین نامه آن سازمان را نیز منتشر نمائیم و همچنان در سایت انترنیتی حزب بیندازیم . اجرای این کار از لحاظ دامن زدن به مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی سالم در سطح وسیع نهایت مفید خواهد بود .
بقیه در شماره بعد