گرامی باد روز جهانی کارگر
و
اولین سالگرد تشکیل حزب کمونیست (مائوئیست )
فرا رسیدن اول می روز جهانی کارگر را به تمامی انقلابیون پرولتری و کارگران آگاه در جهان ، به ویژه به رفقای مان در افغانستان و سائر کشور ها تبریک می گوئیم .
اول می امسال مصادف است با اولین سالگرد تدویر موفقانه کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان و تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان . بدین مناسبت نیز مائوئیست های افغانستان و کل جنبش انقلابی انترناسیونالیستی را شاد باش می گوئیم
یکسال قبل از امروز ، در اول می 2004 ( 1383 ) وحدت مارکسیست – لنینیست – مائوئیست های افغانستان در حزب کمونیست واحد ( حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ) تامین گردید . دستیابی به برنامه و اساسنامه حزبی واحد محور اساسی این وحدت را تشکیل داد . این دستاورد ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی ثمره مبارزه ایدئولوژیک – سیاسی چند ساله ای بود که در چوکات " پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان ) پیش رفت . مسلم است که این مبارزه ایدئولوژیک – سیاسی همانند هر مبارزه جدی و پیچیده نمی توانست – و نتوانست – بدون فراز و نشیب و بصورت صاف و هموار پیش برود . جریان مبارزه در چوکات " پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان ) نشان داد که در درون این پروسه یک خط سکتاریستی و گروه گرایانه وجود دارد که ضرورت وحدت عاجل مارکسیست – لنینیست – مائوئیست های افغانستان در حزب کمونیست واحد را در شرایط کنونی درک نمی نماید . این خط علیه روند پیشرفت پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان ایستاد و تلاش نمود که از پیشرفت این پروسه جلو گیری نموده و در صورت امکان آنرا با فروپاشی مواجه سازد . اما این تلاش سکتاریستی صرفا توانست پیشرفت " پروسه وحدت ... " را کم و بیش کند سازد ، ولی نه توانست از پیشرفت آن جلو گیری نماید و نه توانست آنرا با فرو پاشی مواجه سازد .
" پروسه وحدت ... " طی یک مبارزه تقریبا دو ونیم ساله توانست به فرجام موفقیت آمیز برسد و منجر به تدویر کنگره وحدت و تامین وحدت مشمولین پروسه درحزب کمونیست واحدگردد . طبیعی است که حاملین خط سکتاریستی در درون " پروسه وحدت ... " که در جریان پیشرفت مبارزه وحدت طلبانه خود را از این جریان بیرون کشیدند ، نتوانستند در چوکات این وحدت جای بگیرند و بیرون از آن باقی ماندند . به این ترتیب " کنگره وحدت ... " در بر گیرنده تمامی مشمولین اولیه " پروسه وحدت ... " نبود . در واقع " پروسه وحدت ... " در جریان یک مبارزه خطی ، به دو بخش ، یکی اصولی و عمده و دیگری غیر اصولی و غیر عمده تقسیم گردید . بخش اصولی و عمده ، " پروسه وحدت ... " را پیش برد و آنرا به فرجام رساند و بخش غیر اصولی و غیر عمده خود را از آن کنار کشید و به سکتاریزم و گروه گرائی انحلال طلبانه خود ادامه داد . معهذا ، در" گزارش به کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان " ، " پروسه وحدت ... " خاتمه یافته اعلام گردید . " گزارش به کنگره وحد ت ... " درینمورد با قاطعیت میگوید :
" با تدویر موفقانه و اختتام پیروزمندانه این کنگره ، امر تامین وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان ، در یک حزب کمونیست واحد اساسا به سر انجام می رسد . "
همچنان قطعنامه " کنگره وحدت ... " در اینمورد به صراحت بیان می نماید : " با سر فرازی و افتخار ، وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان در حزب کمونیست واحد ( حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ) را اعلام می نمائیم . این گام موفقیت آ میز مبارزاتی پر افتخار ، در نتیجه پیشرفت و به فرجام رسیدن پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان و بطور مشخص در نتیجه تدویر پیروزمندانه کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان ، به پیش برداشته شد . "
در جای دیگری از " قطعنامه کنگره وحدت ... " بازهم در اینمورد با قاطعیت اعلام می گردد :" ما اعلام می نمائیم که با اختتام موفقیت آمیز کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان ، وحدت این جنبش در حزب کمونیست واحد ، در حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، تامین گردیده است . "
چرا علیرغم آنکه بخشی از مشمولین اولیه " پروسه وحدت ... " خود را از جریان پیشرفت این پروسه کنار کشیدند و در ترکیب " کنگره وحدت ... " و طبعا در ترکیب حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان سهم نداشتند ، ما ، " پروسه وحدت ... " را خاتمه یافته و وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) در حزب کمونیست واحد را تامین شده اعلام کردیم ؟ اولین دلیل آن ایدئولوژیک – سیاسی و دومین دلیل آن تشکیلاتی بود .
از لحاظ ایدئولوژیک – سیاسی ، وحدت مارکسیست – لنینیست – مائوئیست ها در یک حزب کمونیست واحد ، الزاما به مفهوم وحدت تمامی مدعیان مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم در یک حزب نیست ، بلکه به مفهوم وحدت مارکسیست – لنینست – مائوئیست های حقیقی در یک حزب است . اگر ادعای همه مدعیان ، اصولی و حقیقی باشد ، تامین وحدت همه آنها در یک حزب واحد هم اصولی است و هم قابل حصول . ولی اگر چنین نباشد و مدعیان دروغین و حتی غیر قاطعی وجود داشته باشند ، تامین وحدت همه در یک حزب نه اصولی است و نه قابل حصول . جریان پیشرفت " پروسه وحدت ... " هم از لحاظ تئوریک و هم از لحاظ پراتیک نشان داد که کسانی از مشمولین اولیه این پروسه ، مدعیان اصولی ، حقیقی و قاطع مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم نبودند . از چند لحاظ :
1 : اینها از درک لازمه اصول عام مارکسیزم – لنینیزم – مائوئیزم ، منجمله در مورد حزب و حزبیت ، برخوردار نبودند .
2 : ضرورت عاجل وحدت مارکسیست – لنینیست – مائوئیست ها را در شرایط کنونی کشور ، که بر پائی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده آنان یک امر عاجل و اضطراری است ، درک نمی کردند .
3 :مفهوم ایدئولوژیک – سیاسی حمایت قاطع جنبش انقلابی انترناسیونالیستی از " پروسه وحدت ... " را درک نکردند و علیرغم اعلام حمایت از " جنبش " ، درین مورد علنا و عملا در مقابل آن قرار گرفتند .
4 : سکتاریزم و محفل بازی شان سخت جان بود خط و روحیه وحدت طلبانه نداشتند .
5 : هم از لحاظ تئوریک و هم از لحاظ پراتیک انحرافات متعدد ، منجمله انحرافات شوونیستی غلیظ ، از خود نشان دادند .
از لحاظ تشکیلاتی وحدت مارکسیست – لنینیست – مائوئیست ها در یک حزب کمونیست واحد ، اساسا به مفهوم وحدت تشکلات مختلف مارکسیست – لنینیست – مائوئیست در یک حزب است . اگر چنین وحدتی حاصل شود ، ولو اینکه افراد و حتی محافل خورد و کوچکی از جریان وحدت کنار بمانند ، در واقع وحدت جنبش تامین گردیده است .
در جریان پیشرفت پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان ، نظرا وعملا ثابت گردید که غیر از حزب کمونیست افغانستان ، سازمان پیکار برای نجات افغانستان و اتحاد انقلابی کارگران افغانستان ، در واقع تشکل دیگری وجود ندارد که صلاحیت شرکت در پروسه وحدت را به مثابه یک جناح داشته باشد . " سازمان پیکار برای نجات افغانستان ( اصولیت انقلابی پرولتری ) " نه تنها یک سازمان بلکه یک گروپ منظم سه نفره نیز نبود . فردی در یک گوشه دنیا اعلامیه ها و اسنادی می نوشت و زیر آنها بجای امضای خود ، نام " سازمان پیکار برای نجات افغانستان ( اصولیت انقلابی پرولتری ) " را می نوشت . " محفل جوانان مترقی " و " مبارزین راه آزادی مردم " محافل خصوصی ای بودند که سال ها در " کمیته وحدت … " تاوان گردن سازمان پیکار بودند . مبارزین راه آزادی مردم صرفا یک نام بود وهیچگاهی به یک موضعگیری رسمی و مستند ، حتی در سطح یک اعلامیه ، دست نیافت .
محفل جوانان مترقی نیز بعد از وفات رفیق بنیانگزار آن ، در واقع به سطح مبارزین راه آزادی مردم سقوط کرد . در حقیقت اگر پای یکی از افراد رهبری سازمان پیکار در میان نمی بود ، دو محفل متذکره اصلا قادر به هیچگونه موضعگیری ای علیه پروسه وحدت نبودند و قویا احتمال داشت که بدون سرو صدا و کاملا ساکت خود را از جریان این پروسه کنار بکشند .
فردی از رهبری سازمان پیکار که در مقابل پروسه وحدت قرار گرفت ، برای اینکه تنها بودنش را استتار نماید ، موضوع " عجین شدن " سازمان پیکار در کمیته وحدت را به میان کشید . وی به ناحق ادعا کرد که کمیته وحدت دارای یک برنامه مشترک است . در حالیکه واقعیت این بود که نه برنامه مشترکی در میان بود و نه وحدت تشکیلاتی در میان مشمولین کمیته وحدت بمیان آمده بود تا سازمان پیکار در تشکیلات تحت رهبری آن کمیته " عجین " شده باشد . به همین جهت بود که تا آخر اسم کمیته ئی خود را حفظ کرد و نام دیگری بخود نگرفت ، حتی بعد از آنکه بنام آن ، مخالفت با پیشرفت پروسه وحدت شروع گردید .
طرح این مباحث به هیچ وجه به این مفهوم نیست که حزب کمونیست افغانستان ، سازمان پیکار برای نجات افغانستان و اتحاد انقلابی کارگران افغانستان ، تشکلاتی بوده اند گسترده و وسیع . واقعیت این است که جانباختگان جنبش افغانستان ( اعم از جنبش کمونیستی و جنبش دموکراتیک نوین ) هزاران نفر و بلکه ده ها هزار نفر را در بر می گیرند . علاوتا منسوبین سابقه ای که زنده های مرده به شمار می روند و بیراه شدگانی که هم اکنون در صفوف دشمنان ما قرار گرفته اند ، خیل عظیمی را شامل می گردند . به این جهت " جنبشی که زمانی در بغل نمی گنجید ، حالا در یک مشت جای می گیرد . " درینجا منظور ما بیشتر کیفیت مبارزاتی سازمان یافته و موجودیت یک کمیت حد اقل برای پیشبرد فعالیت های جمعی است . در واقع هم اکنون حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان که در بر گیرنده روابط هر سه تشکل متذکره سابق می باشد نیز تشکیلاتی نیست که از گستردگی و کمیت زیادی برخوردار باشد . این مشکلی است که برای رفع آن شدیدا باید تلاش و کوشش به عمل آورد و مبارزه برای بهبود کیفیت تشکیلات حزب و همچنان مبارزه برای گسترش کمیت تشکیلات حزب را بصورت همزمان به پیش برد . ولی کاملا لازم است که در هر مرحله متوجه بود که تحکیم عمده است یا گسترش و روی پیشبرد وظیفه عمده خود را متمرکز نمود . در هرحال . جریان پراتیک مبارزاتی در طول یکسال گذشته بخوبی نشان داد که موضعگیری کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان در مورد اعلام اختتام موفقیت آمیز پروسه وحدت و تامین وحدت جنبش افغانستان در حزب کمونیست واحد ، درست ، اصولی و بر حق بوده است
یکی از سکتاریست های کنار رفته از جریان پیشرفت " پروسه وحدت ... " ، در عکس العمل علیه این موضعگیری " کنگره وحدت ... " ادعا کرد که پروسه وحدت خاتمه نیافته وکماکان ادامه دارد. منظور وی این بود که وی و سائرکسانی که ناتوان از شرکت در کنگره بوده و نتوانستند در ترکیب حزب کمونیست ( مائوئیست ) شامل گردند ، پروسه وحدت میان شان را پیش می برند . اما جریان عمل در یک سال گذشته به روشنی نشان داد که این ادعا غیر از یک لفاظی میان تهی چیز دیگری نبوده است . سکتاریست هائیکه یک پروسه دارای کیفیت عالی ایدئولوژیک – سیاسی و گستردگی عمومی و مورد حمایت جنبش انقلابی انترناسیونالیستی نتوانست انحرافات و روحیات محفل گرایانه شان را بشکند ؛ نمی توانند ، در یک پروسه دارای کیفیت و گستردگی بسیار بسیار کمتر و منزوی ، در مبارزه علیه انحرافات شان موفق گردند و مقدم بر آن نمی توانند ، و نتوانستند ، پروسه ای برای تامین وحدت میان شان به وجود آورند و آنرا موفقانه به پیش برند البته اعلام اختتام موفقیت آمیز پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان به این معنی نیست که حزب در مورد جلب و جذب آن منسوبین سابقه جنبش ما که توان مارکسیست – لنینیست – مائویست شدن و شمولیت در حزب را پیدا نمایند ، سیاست در های بسته را در پیش بگیرد . حزب می تواند ، و باید ، برای جلب و جذب چنین عناصری تاکتیک های مبارزاتی معین و مشخصی فرموله کرده و عملا تطبیق نماید .
چنین تاکتیک هائی باید بر پایه دفاع از دستاورد های ایدئولوژیک - سیاسی و تشکیلاتی کنگره وحدت جنبش کمونیستی( م ل م ) افغانستان یعنی بر پایه دفاع ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی از حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان و مبارزه علیه خطوط و گرایشات انحرافی در میان منسوبین سابقه جنبش کشور پیش برده شود . این تاکتیک ها در مورد سکتاریست هائی که از جریان پیشرفت " پروسه وحدت ... " کنار رفتند و نتوانستند در ترکیب حزب کمونیست ( مائوئیست ) سهم بگیرند نیز قابل تطبیق است : در گزارش به کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان گفته شده است :
" آنهائیکه نتوانستند و یا نخواستند ، علیرغم تعهدات اولیه شان ، در امر به سر انجام رساندن پروسه وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان ثابت قدم باقی بمانند ، چانس شرکت در این کنگره را از دست دادند . ما ازاین وضعیت نهایت متاسف هستیم و در حد توان خود و تا آنجائیکه اصولیت ایجاب میکرد ، به سختی کوشیدیم که از وقوع آن جلوگیری نمائیم . ولی متاسفانه علی العجاله نتوانستیم بر انحلال طلبی ها و انحرافات سخت جان این رفقای سابق مان ، فایق آئیم و آنها را در مسیر پر پیچ و خم مبارزات آینده مان ، با خود همراه و همنوا سازیم . "
اینکه گفته می شود که علی العجاله نتوانستیم بر انحلال طلبی ها و انحرافات سخت جان این رفقای سابق مان فایق آئیم ، به این معنی است که این مبارزه خاتمه یافته تلقی نمی گردد . اما چگونه باید آنرا ادامه داد ؟ دفاع قاطع ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی از حزب کمونیست ( مائوئیست ) و مبارزه علیه " انحلال طلبی ها و انحرافات سخت جان این رفقای سابق
مان " پایه های اصلی تلاشهای کنونی و بعدی ما برای جلب و جذب عناصر معینیاز آنها به حزب را تشکیل می دهد . تذکر در مورد جلب و جذب عناصر معین ، و نه تمام شان ، به این معنی است که به احتمال قریب به یقین ، تعدادی از آنها علیرغم تلاش های ما قادر نخواهند شد صلاحیت شمولیت در صفوف حزب را حاصل نمایند و به تدریج به مرده های متحرک مبدل خواهند گردید . هم اکنون بعضی از آنها به چنین حالتی افتاده اند .
. ما در طی یکسال گذشته برای تحکیم وحدت بدست آمده از لحاظ ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی مبارزه کرده ایم . این مبارزه بر پایه دفاع قاطع و اصولی از دستاورد های کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی ) افغانستان یعنی دفاع قاطع و اصولی از برنامه و اساسنامه حزبی واحد ( برنامه و اساسنامه حزب ) و دفاع قاطع و اصولی از تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ، استوار بوده است.
در اثر پیشبرد این مبارزه اصولی و قاطع ، اکنون حزب کمونیست ( مائوئیست ) بصورت قاطعی به یک کلیت واحد ایدئولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی مبدل گردیده است . در نزد اکثریت قریب به اتفاق اعضای حزب ، از رهبری گرفته تا صفوف ، برنامه و اساسنامه حزب و سائر اسناد فیصله شده در کنگره ، بصورت محکمی پایه و اساس ایدئولوژیک – سیاسی قرار گرفته است . رفقا نه تنها درستی و نا درستی هر خط و گرایش و موضعگیری ایدئولوژیک – سیاسی دیگر را با این محک می سنجند ، بلکه خط و گرایشات و موضعگیری های سابق مشمولین پروسه وحدت ، منجمله جناح قبلی خود شان ، را نیز با همین مقیاس توزین و اندازه گیری می نمایند . بر این اساس دیگر اکثریت قریب به اتفاق اعضای حزب ، آن موضعگیری ها و عملکرد های سابق حزب کمونیست افغانستان ، سازمان پیکار برای نجات افغانستان و اتحاد انقلابی کارگران افغانستان را که در ضدیت با مندرجات برنامه و اساسنامه حزب و سائر اسناد فیصله شده در کنگره وحدت قرار داشته باشد ، قاطعانه رد می نمایند و بصورت روشن بر نادرستی آنها انگشت می گزارند .
گرایش ایدئولوژیک – سیاسی دفاع از مواضع و عملکرد های تشکلات سابق ، که با تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) در داخل حزب جای گرفته و موجودیت شان به مثابه تشکلات مستقل از میان رفت ، در داخل حزب بسیار ضعیف است و به هیچوجه فکر نمی شود که بتواند به یک گرایش نسبتا قوی مبدل گردد . این گرایش ضعیف غالبا بصورت موقتی و گذرا در نزد این یا آن عضو حزب بروز می نماید و به سرعت از میان می رود . در حالت دیگر ، چنانچه این گرایش کم و بیش در نزد عضوی از اعضای حزب بصورت نسبی تثبیت نیز گردد ، ظاهر دفاع از حزب و دفاع از تکامل حزب را بخود می گیرد و نمی تواند بصورت برهنه و عریان مطرح گردد .
به این ترتیب تحکیم وحدت بدست آمده در کنگره وحدت جنبش کمونیستی ( م ل م ) افغانستان از لحاظ ایدئولوژیک - سیاسی در حد قابل قبولی تامین شده است . این امر باعث می شود که مبارزات دو خطی جاری و آینده در درون حزب ، نتواند بافت جناح بندی های سابق را بخود بگیرد ، بلکه بصورت مرزبندی های جدید و ترکیب جدید به میان آمده و خواهد آمد . چنین حالتی نشاندهنده سطح معینی از تکامل ایدئولوژیک – سیاسی حزب در طی یکسال گذشته است ، اما هنوز برای جوابدهی لازم برای ضرورت های انقلاب و بطور مشخص ضرورت های بر پائی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغالگران و دست نشاندگان شان ( شکل مشخص کنونی جنگ خلق در افغانستان ) کافی نیست . واقعیت این است که سطح ایدئولوژیک – سیاسی حزب ما هنوز بسیار پائین است و ما باید برای ارتقای آن به شدت سعی و تلاش کنیم .
این ارتقا بر پایه ارتقای سطح فعالیت های عملی و پراتیک مبارزاتی و ارتقای سطح تئوریکی حزب ، پیشبرد مبارزات خطی بیرونی و درونی و پیشبرد مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی در رابطه با مسائل انقلاب افغانستان و مسائل مربوط به جنبش بین المللی کمونیستی حاصل می گردد .
پراتیک مبارزاتی و توان تئوریکی حزب بصورت توام ارتقاء می یابند . از این جهت " عمل زدگی بی مغز " و " تئوری بافی بی عمل " هر دو غیر اصولی و مضر اند و هیچکدام نمی تواند باعث ارتقای ایدئولوژیک – سیاسی و پیشرفت حزب گردد . اما مراحل مختلف را باید در نظر گرفت و باید بصورت مشخص دید که در هرمرحله کدام یک از دو جهت تئوریکی و پراتیکی ، جهت عمده را تشکیل می دهد . ما در مرحله پیشبرد پروسه وحدت ، بر پایه پراتیک مبارزاتی گذشته مان به پای جمعبندی تئوریک نشستیم و در نهایت توانستیم به تدوین و تصویب برنامه و اساسنامه حزبی واحد موفق شویم . در این مرحله جمعبندی تئوریک از پراتیک گذشته ، جهت عمده مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی ما را تشکیل می داد . پس از تدویر پیروزمندانه کنگره وحدت و تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) ، در طول یکسال گذشته که عمدتا مصروف تحکیم دستاورد های ایدئولوژیک – سیاسی بدست آمده بوده ایم نیز در واقع فعالیت های تئوریکی جهت عمده را تشکیل می داد . اینک به مرحله ای رسیده ایم که باید جهت عمده و جهت غیر عمده جا عوض کنند . به این معنی که در این مرحله به پراتیک گذاشتن دستاورد های تئوریکی بدست آمده به جهت عمده مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی حزب مبدل گردد . اینکه این مرحله چقدر دوام می نماید به عوامل مختلفی بستگی دارد . قدر مسلم است که تحت شرایط خاصی در آینده بازهم فعالیت های تئوریکی حزب به جهت عمده مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی آن مبدل خواهد شد .
مبارزات خطی بیرونی و درونی نیز بصورت توام و پهلو به پهلوی هم پیش می رود . تکیه یکجانبه به یکی از این دوشکل مبارزه خطی غیر اصولی و نا درست است . نه " جنجال آفرینی درونی" یکجانبه و غفلت از مسایل بیرونی اصولی و درست است و نه " بیرون نگری " صرف و عدم توجه به مسائل درونی . اما دراینمورد نیز باید مراحل مختلف را در نظرگرفت و بصورت مشخص دید که در هر مرحله کدام یکی از این دو شکل مبارزه خطی عمده است . در مرحله ای که پروسه وحدت جریان داشت ، بصورت بسیار واضح و روشن ، مبارزات خطی درونی میان مشمولین پروسه از عمدگی برخوردار بود . پس از تدویر موفقانه کنگره وحدت و تشکیل حزب کمونیست ( مائوئیست ) ، در طول یکسال گذشته بازهم در واقع توجه به مسائل خطی درونی بخاطر تحکیم حزب از عمدگی برخوردار بود . اما اگر این حالت را بیش از اندازه کشدار و طولانی بسازیم به ضد خود مبدل می گردد . از این جهت لازم است که این مرحله را به پایان رساند و مرحله دیگری را آغاز کرد که مبارزات خطی بیرونی حزب ، یعنی مبارزات خطی علیه دشمن عمده و دشمنان غیر عمده و همچنان مبارزات خطی علیه خطوط انحرافی و غیر اصولی درون خلقی و بیرون از حزب در افغانستان ، حالت عمده بخود بگیرد . این حالت نیز در آینده تغییر خواهد خورد و یکبار دیگر مبارزات خطی درونی عمده خواهد شد .
مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی در سطح جنبش کشور و در سطح جنبش کمونیستی بین المللی نیز بصورت توام و در تداخل با هم پیش می رود . یکجانبه نگری در این مورد نیز نا درست و غیر اصولی است . به عبارت دیگر ، نه " انزوا طلبی ملی " در مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی درست و اصولی است و نه " بی توجهی به مسائل انقلاب در کشور خود " . ولی در هر مرحله از مراحل مختلف مبارزاتی یکی از این دو شکل عمده می شود و طبیعی است که شکل دیگر بصورت غیر عمده در می آید . مثلا در مرحله ایکه شکلگیری جنبش نوین کمونیستی کشور و تعمیق خط مشی جناح های مختلف آن ، قبل از همه مشروط و وابسته به درک و اتخاذ خط ایدئولوژیک – سیاسی جنبش انقلابی انترناسیونالیستی بود ، توجه به مسائل جنبش بین المللی کمونیستی از عمدگی برخوردار بود . اما پس از آنکه مرحله اتخاذ این خط ایدئولوژیک – سیاسی توسط جناح های مختلف جنبش نوین کمونیستی ، که بسیار ناهموار و توام با پیچ و خم ها و فراز و نشیب های فراوان و یقینا مشروط و نسبی بود ، اساسا به پایان رسید ؛ مسائل مربوط به جنبش کشور، یعنی تطبیق خط جنبش جهانی در شرایط مشخص کشور، به جنبه عمده مبارزات ایدئولوژیک - سیاسی مبدل شد. این حالت نیز نمی تواند تا مدت های مدید ادامه یابد بلکه تحت شرایط خاصی باز هم تغییر خواهد خورد و مسائل مربوط به جنبش بین المللی کمونیستی عمده خواهد شد .
در حال حاضر مبارزات ایدئولوژیک – سیاسی مهمی در جنبش بین المللی کمونیستی و بصورت مشخص جنبش انقلابی انترناسیونالیستی در جریان است . توجه به این مبارزات و شرکت فعال در پیشبرد آنها ، به ویژه در دو زمینه مهم ، یکی ارتقا و تکامل ایدئولوژیک – سیاسی جمعبندی از گذشته جنبش بین المللی کمونیستی و دیگری ارتقای درک از تغییرات و تحولات جدید جهانی ، بسیار مهم و ارزشمند است و نقش رهبری کننده و جهت دهنده بازی می نماید . اما کماکان در شرایط فعلی ، مسئله عمده ایدئولوژیک – سیاسی حزب را نمی سازد . مسئله عمده ایدئولوژیک – سیاسی حزب عبارت است از حل و فصل مسائل ایدئولوژیک – سیاسی مربوط به انقلاب افغانستان و یا ارتقای سطح آن که محور آنرا مسائل ایدئولوژیک – سیاسی مربوط به تدارک ، برپائی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی بمثابه شکل مشخص کنونی جنگ خلق در افغانستان ، تشکیل می دهد . خلاصه در شرایطی که مسائل پراتیکی مبارزاتی عمده است ، خود را بیشتر به مسائل تئوریکی مصروف کردن ؛ در شرایطی که مبارزات بیرونی عمده است ، خود را بیشتر در مبارزات درونی انداختن و در شرایطی که توجه به مسائل ایدئولوژیک – سیاسی مربوط به انقلاب کشور عمده است ، پرداختن به مسائل ایدئولوژیک – سیاسی جنبش بین المللی را به وظیفه درجه اول مبدل کردن ؛ نا درست و غیر اصولی است و نمیتواند باعث ارتقا و پیشرفت حزب گردد .
تحکیم وحدت بدست آمده در کنگره از لحاظ تشکیلاتی نیز بصورت عمده حاصل شده است . اما عمده بودن وظیفه تحکیم تشکیلاتی حزب چیزی نیست که بصورت مستمر ادامه یابد . به عبارت دیگر ما نباید بیش از اندازه " بخود بپیچیم " . اینک ما به مرحله ای رسیده ایم که تحکیم بیشتر تشکیلاتی حزب و در مجموع پیشرفت و ارتقای حزب ، مستلزم گسترش تشکیلات آن است . گسترش تشکیلات حزب هم از طریق جلب و جذب منسوبین سابقه جنبش چپ کشور به حزب ممکن و میسر است و هم از طریق جلب و جذب خون تازه یعنی سرباز گیری از میان توده های مبارز و پیشرو ، به ویژه جوانان و بیشتر جوانان روشنفکر ( شامل دختران و پسران ) که تازه سر بلند کرده و علیرغم تمامی عقبماندگی ها و سر درگمی های فکری و سیاسی ، در بدر به دنبال خط و تشکیلات مبارزاتی می گردند . اما کاملا لازم است که تناسب میان این دو عرصه گسترش صفوف حزب را در نظر گرفته و عرصه های عمده و غیر عمده را با هم بصورت عوضی در نظر نگرفت . واضح است که ما در مرحله پیشبرد پروسه وحدت و در مرحله کار تحکیمی یکسال گذشته بصورت عمده روی منسوبین سابقه جنبش کشور تکیه کردیم . اما نا درست است که در کار گسترشی آینده مان عرصه جلب و جذب منسوبین سابقه جنبش کشور و به عبارت دیگر جلب و جذب شعله ئی های سابق را به مثابه عرصه عمده کار تشکیلاتی مان در نظر بگیریم .
واقعیت این است که لب و لباب جنبش مائوئیستی کشور اکنون در حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان فشرده شده است ، به قسمی که می
توان گفت بیرون از آن در واقع جنبش زنده ای که علائم حیاتی مبارزاتی روشن از خود نشان دهد ، دیگر بصورت باالفعل وجود ندارد .
اکثریت قریب به اتفاق شعله های سابق بیرون از حزب که تا حال زنده هستند ( از لحاظ بیولوژیکی ) ، یا آنچنان بیکاره و " بی شیمه " شده اند که بلند کردن آنها در شرایط فعلی برای حزب غالبا نا ممکن است و یا اینکه بد تر از آن به انحرافات ایدئولوژیک – سیاسی عدیده دچار هستند . علاوتا هم اکنون خیل عظیمی از آنها در خدمت اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده قرار دارند و از این بابت امتیازاتی بدست آورده اند که در دوره های قبل از تجاوز امپریالیست های امریکائی و متحدین شان بر افغانستان ، در خواب هم نمی دیدند . البته باز هم می توان برای جلب و جذب عناصر معینی از شعله ئی های سابق به صفوف حزب تلاش و کوشش به عمل آورد . ولی این عرصه کار بسیار محدود است و ثمره آن نیز بسیار معدود خواهد بود .
بر علاوه باید توجه داشت که افرادی از شعله ئی های سابق بیرون از حزب که فکر می کنند هنوز شعله ئی باقی مانده اند ، غالبا گذشته نگر اند و خاطرات خوش بر حق و یا ناحق گذشته را حد اعلای تکامل مبارزاتی می دانند و حسرت گذشته ها را می خورند . آنها یاد و خاطره جانباختگان شعله ئی را به سبک خود شان گرامی میدارند و برای آنها ناله سر می دهند و بعضا هم اشک می ریزند . اما نه بخاطر آنکه راه آنها ادامه یابد و تکامل داده شود ، بلکه بخاطر آنکه بگویند دیگر کسی و کسانی در افغانستان نمانده اند که بتوانند کاری راه بیندازند و کارستانی بیافرینند .
می توان امید وار بود که در آینده ها ، مادامی که شگوفائی مبارزاتی حزب در سطح جامعه متبارز شده و صفوف حزب " پر جمع و جوش " گردد ، تعداد نسبتا زیادی از شعله ئی های سابق به سوی حزب بیایند ، ولی در حال حاضر که حزب ضعیف است و صفوف آن نیز معدود و محدود ، چنین چیزی امکان ندارد . البته چنین امکانی نیز در آینده در صورتی می تواند به وجود بیاید که مبارزات فشرده و جدی ای علیه خطوط انحرافی به عمل آید و علل و عوامل ایدئولوژیک – سیاسی تسلیم طلبی ها و به بیراهه رفتن های گذشته و کنونی در میان شعله ایهای سابق ، بصورت همه جانبه افشا و بی نقاب گردد . از این جهت باید چنین مبارزه ای را بصورت اصولی ، سنجیده و پیگیر به پیش برد . یقینا چنین مبارزه ای نتایج زود ثمر نخواهد داشت ولی پس از مدتی پا بپای قوتیابی و شگوفائی مبارزاتی حزب ، نتایجش را نشان خواهد داد .
در حال حاضر ، حزب ناچار است برای گسترش تشکیلاتی خود عمدتا روی جلب و جذب توده های مبارز و پیشرو که از ناملایمات شرایط حاضر در رنج بوده و قویا خواهان تحول اند ، به ویژه جوانان ( اعم از دختر و پسر ) یعنی نسل جدیدی که سر شار از نیرو و توان مبارزاتی است و به آینده می نگرد ، تکیه نماید . به عبارت دیگر عرصه عمده برای گسترش صفوف حزب ، توده های تحت استثمار و ستم هستند که موقعیت عینی شان آنها را در ضدیت با مجموع سیستم امپریالیستی جهانی ، به ویژه امپریالیست های اشغالگرو ارتجاع بومی ، به ویژه رژیم دست نشانده ، قرار می دهد . گسترش تشکیلاتی حزب موضوع نیست که عمدتا از طریق جلب و جذب انفرادی این شخص و آن شخص و دعوت و تنظیم منفردین توسط این رفیق یا آن رفیق حزبی به صفوف حزب متحقق شده بتواند . البته چنین روشی را نمی توان تحریم کرد ، اما موثریت چندانی ندارد . بهترین راه گسترش تشکیلاتی حزب سازماندهی مبارزات عملی و توده ئی و جلب و جذب پیشروان مبارز به صفوف حزب است . قدر مسلم است که در کشوری با شرایط مستعمراتی – نیمه فئودالی مثل افغانستان ، شکل عمده تشکیلات ارتش است و شکل عمده مبارزه جنگ . بنابرین تا زمانی که جنگ خلق در شکل مشخص کنونی خود یعنی جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی بر پا نگردیده و حزب علنا در میدان کارزار مبارزاتی کشور قد علم نکند ، نمی توان آنرا به یک حزب بزرگ و وسیع مبدل نمود . حتی مقدم بر این تا زمانی که جنگ بر پا نگردیده و حزب دارای نیروی نظامی و پایگاه های انقلابی نباشد ، نمی توان حزب را تا سطح یک حزب واقعی مارکسیست – لنینیست – مائوئیست یعنی حزبی که واقعا و بصورت باالفعل و در میدان عمل مبارزاتی " حزب سیاسی پرولتاریا و پیش آهنگ پرولتاریا در افغانستان " باشد ، ارتقا داد .
به این ترتیب ، نمی توان انتظار داشت که در شرایط قبل از برپائی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی بمثابه شکل مشخص کنونی جنگ خلق ، صفوف حزب وسیعا گسترش یابد و به یک حزب توده ئی مبدل شود . ولی در عین حال باید توجه داشت که بدون یک کمیت و گستردگی حد اقل حزبی نمی توان دست به جنگ زد و آنرا پیش برد . برنامه حزب کمونیست ( مائوئیست ) در اینمورد می گوید : " اما آمادگی تشکیلاتی حزب برای آغاز جنگ صرفا به استحکام تشکیلاتی حزب خلاصه نمی گردد ، بلکه درجه معینی از گسترش تشکیلاتی حزب را نیز در بر می گیرد . حد بسیار معین و مشخصی برای گسترش تشکیلاتی حزب نمی توان در نظر گرفت . ولی اولا توسط یک حزب چند نفره نمی توان جنگ را آغاز نمود و ثانیا در شرایط استبدادی جامعه افغانستان ، گسترش وسیع صفوف حزب در شرایط قبل از آغاز جنگ نمی تواند ممکن و میسر باشد . از این جهت راه موثر برای گسترش وسیع صفوف حزب ، برپائی و پیشبرد جنگ است ." ( برنامه حزب – مبحث تدارک برای آغاز جنگ – صفحه 132 ) در شرایط فعلی که ما در مرحله تدارک برای برپائی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی قرار داریم باید فعالیت های تدارکی برای جنگ محور تمامی اشکال مبارزاتی ما را تشکیل دهد . یکی از عرصه های مهم تدارک برای آغاز جنگ ، تدارک توده ئی است . برنامه حزب در اینمورد میگوید : " دومین عرصه تدارک برای آغاز جنگ ، تدارک توده ئی است . جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی جنگ توده ها است و بدون آگاهی ، خلاقیت و سازمانیابی آنان نمی تواند آغاز گردد و پیش برده شود . اما در مورد تدارک توده ئی برای آغاز جنگ باید بصورت جدی توجه داشت که توده ها از لحاظ آمادگی شان برای شرکت در عملیات آغازین جنگ و پیشبرد بعدی آن ، در یک سطح قرار ندارند ، بلکه به بخش های پیشرو ، میانه و عقبمانده تقسیم می گردند . فعالیت های تدارکی توده ئی برای آغاز جنگ ، عمدتا در میان توده های پیشرو متمرکز می گردد . در واقع پس از آ غار جنگ و پیشبرد کم و بیش موفقیت آمیز آن است که می توان توده های میانی را به سوی جنگ جلب کرد و توده های عقبمانده را ارتقا داد و یا لا اقل خنثی نمود . " ( برنامه حزب – مبحث تدارک برای برپائی جنگ … - صفحه 132 ) اکنون باید به تدارک توده ئی برای آغاز جنگ توجه جدی به عمل آورد و برای بردن آگاهی انقلابی در میان توده های پیشرو و سازماندهی و بسیج آنان در مسیر برپائی جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی برنامه های معین و اشکال مشخص سازماندهی توده ئی را رویدست گرفت . این برنامه ها و سازماندهی های مبارزاتی با توجه به شرایط و همچنان ضرورت های مبارزاتی ، می توانند مخفی ، نیمه مخفی و در صورت امکان علنی باشند و در اشکال مختلف و متنوع پیش برده شوند .
منظور از برنامه ها و سازماندهی های مبارزاتی علنی ، برنامه ها و سازماندهی های قانونی نیست . منظور این است که ما باید روحیه مخالفت علنی علیه موجودیت قوای اشغالگر و رژیم دست نشانده و برنامه های آنان را در میان توده ها تشویق و تقویه نمائیم و بصورت های مناسبی سازماندهی کنیم . مهم ترین شکل سازماندهی مبارزاتی توده های پیشرو ، شکل سازماندهی مخفی آنان است . همچنان می توان به سازماندهی نیمه مخفی ( نیمه علنی ) آنان توجه کرده و اشکال مناسبی برای ان بوجود آورد . این اشکال سازماندهی را می توان در میان توده های پیشرو کارگر ، دهقان و خرده بورژوازی ، به ویژه در میان جوانان و زنان و دختران این طبقات پیش برد و در شرایط حاضربه قشر روشنفکر این جوانان و زنان و دختران توجه ویژه ای مبذول داشت .
در خلال پیشبرد این مبارزات توده ئی است که می توانیم پیشرو ترین و رزمنده ترین عناصر را بسوی حزب جلب و جذب کرده و صفوف حزب را گسترش دهیم و کیفیت توده ئی آنرا بهبود بخشیم . البته نا گفته پیدا است که در خلال همین مبارزات توده ئی می توان رزمندگان شایسته ای برای جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی یافت و از لحاظ سیاسی و نظامی تربیت شان کرد . در هر حال ما نباید مبارزه برای تحکیم بیشتر تشکیلات حزب را نادیده بگیریم . ما باید این مبارزه را بیشتر از پیش ارتقا و گسترش دهیم و از این طریق گسترش تشکیلات حزب بمثابه وظیفه عمده تشکیلاتی فعلی را هر چه موفقانه تر و شگوفا تر بسازیم .