فرخنده قربانی فرهنگ مستعمراتی- نیمهفیودالی و دینی!
خانمها و آقایان! محفل امروزی ما برای فرخنده که در افعانستان توسط ستمگران و زن ستیزان بهقتل رسید، برگزار شدهاست. خوشحالم که در اینجا تشریف آوردهاید و ما را در جهت برگزاری یادبود فرخنده، یاری کردهاید! آری، طوری که میدانید باز هم روسیاهی دیگری برای رژیم دستنشانده و فاسد و باداران اشغالگر امپریالیستی آن که جهت برقراری دموکراسی دروغین و دفاع از حقوق زن در افغانستان شیادانه گلو پاره میکنند،رخ دادهاست. این روسیاهی از پیشانی چرکین این فرومایگان و زنستیزان ابداً پاک نخواهد شد. این بار پولیسرژیم پوشالی بهشکل علنی شریک و زمینهساز قتل فرخنده، دوشیزۀ جوان افغانستانی میباشد که بهاثر دسیسۀ ملای تعویذنویسمرتجع و مکاردر زیارت شاه دوشمشیره به اتهام سوختاندن قرآن با سنگ و چوب بهدست مردان و زنان خشن و ناآگاه بهروز پنجشنبه، نوزدهم مارچ، در یکی از آخرین روزهای سال 1393خورشیدی در سرک مجاور مسجد شاه دوشمشیره در شهر کابل مظلومانه و وحشیانه بهقتل رسید. قاتلان وحشی موتر را از روی پیکر نیمجان او تیر کردندو بعد جسم بیجان او را آتش زدند. دیدن ویدیوی قتل فرخنده تکاندهنده و دور از تصور انسان با وجدان است. بدیناساس ما از نشاندادن آن در محفل خودمان صرفنظر میکنیم، ولی میتوانید این ویدیو را در صفحات شبکههای اجتماعی ببینید. دوستان گرامی! آن روزی که فرخنده بهقتل رسید، مردم ما برای سال جدید خورشیدی آمادگی میگرفتند و درندهخویان این سال نو را با قربانی فرخنده آغاز کردند و عقدههای دلشان را فرو نشاندند؛ بلی سالی که نیکوست، از بهار آن پیداست. بههر صورت باید دانست این اولین و آخرینقربانی نخواهد بود که این جانیان از مردم ما میگیرند. گفتنیاست که این عمل شنیع و غیرانسانی توسط محمدایاز نیازیملا امام مسجد وزیراکبرخان؛ بهکار گماشتهشدۀ وزارت حج و اوقاف رژیم دستنشانده و سیمین حسنزاده، معین نشراتی وزارت اطلاعات و فرهنگ رژیم پوشالی و حشمت ستانکزی، سخنگوی پولیس دولت مزدور با توجیهات غیرمسئولانه پشتیبانی گردید. بدینسان ماهیت فرهنگ نظام زنستیز و ضد مردمی و ماهیت دقیق پولیس رژیممزدور، مذبوحانه بهنمایش در آمد. محمدایاز نیازی در خطبۀ نماز جمعۀ خود، در فردای قتل فرخنده در مسجد شاه دوشمشیره خطاب به نمازگزاران گفتهبود که: "خواهش من از ارگانهای (نهادهای) عدلی و قضایی این است که با دقت حرکت کنند... وقتی که به مقدسترین معتقدات مردم [قرآن] اهانت صورت بگیرد، مردم مکلف نیستند که بپرسند این [متهم] اعصابش جور است یا ناجور است. فکرتان باشد که این اشتباه بزرگ است و اگر دست میزنید به دستگیری مردم، شاید این مردم قیام کنند. جمعکردن این مردم بسیار مشکل است". بههر حال حرفهای نیازیبیشتر به دلهایداغدیدۀ مردم مانمک پاشید. نیازی که بعداً با موج بزرگ از اعتراضات مردمی روبهرو شد، سخنانش را توجیه دیگری بخشید و با خجالتی بیان کرد که اظهاراتش از طرف رسانهها بهگونۀ دیگری تحریف شدهاست. این عذر بدتر از گناه او خشم زنان را دوچندان بر انگیخت و مانع حضور وی در تشییعجنازه فرخنده شد. حمل جنازۀ فرخنده و خاکسپاری آن بهتاریخ بیستودوم مارچ از سوی زنان، کار بیساقه و قهرمانانه است که برخلاف سنتهای حاکم مردسالارانه که شرکت زنان را در مراسم خاکسپاریدر جامعۀ سنتی افغانستان منع میکند، صورت گرفت. علاوه بر گفتههای نیازی، سمین حسنزاده معین نشراتی وزارت اطلاعات و فرهنگ رژیم مزدور در صفحۀ فیسبوکش از مردم کتباً عذرخواهی کرد و بار دیگر نشان داد که زنان پارلماننشین و دولتزنان رژیم دستنشانده نمیتوانند از زنانی نمایندگی کنند که هر روز قربانی تجاوزات جنسی، قتل های ناموسی و خانوادگی و خودسوزیهای دهشتناک در جامعه میشوند. آری! زنان تحت ستمی کههر روز با انواع و اقسام جاده آزاری ها، فکاهی گوییها، دستاندازیها و دشنامهای زنستیزانه در کوچه و بازار دست و پنجه نرم میکنند، از لحاظ اجتماعیسیاسی با سیمین اشتراک طبقاتی ندارند. باید گفت سمین حسنزاده شاعر است و سمت معاونت نشراتی وزارت فرهنگ و اطلاعات رژیم دست نشانده را نیز به عهده دارد. طبق اصل "شایستهسالاری" نظام حاکم، سیمین حسنزاده باید تحصیلات عالی داشتهباشد تا بتواند در این سمت کار کند. اما از عذرخواهی کتبی حسنزاده معلوم است که حتی نمیتواند نامش را درست تایپ کند، چه رسد به اینکه چند جملۀ درست با املاء و انشای صحیح بهزبان فارسی بنویسد. این گفته بیانگر آنست که این دیپلومدار رژیم فاسد حتی از سواد ابتدایی هم برخوردار نیست. بههر حال حسنزاده و نیازی و سایر همقماشان آنها با توجیهات عجیبوغریبشان در صحنۀ سیاسی کشور و جهان خیلی خوش درخشیدهاند. دمشان سرد! برعلاوه به این تازگیها ملاعلی امیری،"اسلامشناس"، "پدیدهشناس" و یکی از "استادان" دانشگاه آزاد ابن سینا، گناه قتل فرخنده را بر گردن فرهنگ «شبهدینی» میاندازد، نه دینی. امیری مینویسد که «قاتل فرخنده فرهنگ است؛ فرهنگی که می کوشد زوال و انحطاط خود را با اوباشیگری و احساسات شبه دینی جبران کند». دیدگاه پدیدارشناسانۀ امیری را میتوان چنین تحلیل کرد که اگر فرخنده بهحکم شرعی دولت اسلامی افغانستان اعدام میشد، در آن صورت این حکم دارایفرهنگ متعالی دینی بود. یا به طریق دیگر، کسانی که فرخنده را کشتند دارای فرهنگ حقیقی آسمانی نیستند، بلکه فرهنگشان زمینی، زوالیافته و انحطاط یافته است و کارشان ربطی به دین ندارد، بلکه شبهدینیاست. آری! تاریخ در نزد امیری سرچپه عمل میکند. او فرهنگ را از زندگی اجتماعی انسانها مطلقاً جدا میکند و به آن جنبۀ آسمانی میدهد.فرهنگ انسانها بر اساس زیرساخت زندگی اقتصادی آنها شکل میگیرد و جدا از آن نیست. بههرحال اگر تیوریبافیهای او را بهمدت ۳۰ هزار سال بهعقب ببریم، خواهیم دید که این انسانها بودهاند که در فرایند تولید بسیار ابتدایی دین را آفریدند نه دین انسان را. اما تاریخ نشان میدهد که انسانها هزاران سال پیش از آن بدون دین میزیستهاند. امیری تلاش میکند که با بهراهانداختن فرهنگ «شبهدینی» در صدد دفاع از ادیان ابراهیمی بر آید تا دینی که او از آن تغذیه میکند، ضرر نبیند. بناءً امیری بیجهت کوشش دارد تا مشکلات زندگی انسانها را با آسمانخراشی حل کند،برای ادیان و روحانیون سند برائت صادر کند و مشکلات را تنها بر گردن مردم بیندازد. حضار محترم! وضعیت زنان رنجدیده و زحمتکش، بهویژه زنان دهقان و کارگر در طی یکونیمدهه اشغالافغانستان بیشتر از پیش حالت رقتانگیز بهخود گرفتهاست. این کشور مستعمره شده در حالت نیمهفیودالی قرار دارد. رسم و سنتهای زنستیزانۀ بهجامانده از گذشته با استبداد و خرافات مذهبی پالایش یافتهاست و همواره توسط اشغالگران تقویت و حمایت میشود. بهجاست اشاره کنیم که رژیم مزدور و باداران آن برای فریب اذهان مردم جهان و شستوشوی اذهان زنان افغانستان، عدهای از زنان خودفروخته را بهحیث نمایندۀ زنان این کشور در پارلمان نامنهاد جنگسالاران، وطنفروشان، خاینان و تسلیمطلبان سابقاً چپ و رویزیونیستهای بیشرم و کمونیستستیز، گردهم آوردهاند تا مردم را بیشتر سرکوب کنند. زنان جمعشدهدرپارلمان، اعضای رژیم دستنشاندهاند که فعلاً همگی در برابر خلق و منافع علیای تودههای تحت ستم این کشور قرار دارند و با سایر خاینان و جنایتکاران وطنی بهحیث سپاه سرکوبگر دشمنان عمدۀ تودههای کشور، یعنی امپریالیست های اشغالگر، ایفای وظیفه میکنند. این عروسکهای پارلماننشین فقط یک وجه مشترک بیولوژیک با زنان ستمدیده و رنجدیدۀ کشور ما دارند؛ و آن اشتراک جنسیتشان است، خوشبختانه دیگر کدام وجهه مشخص و معین طبقاتی با زنان تحت ستم جامعۀ ما ندارند. در این رابطه عملکرد سیمین حسنزاده خود تأیید براین ادعاست. حسنزاده فعلاً از کردۀ خود پشیمان است، ولی از نظر ما این پشیمانی زمانی درست است که او در صف زنان رنجدیده قرار گیرد و از کار و فعالیت در نظام دستنشانده و حمایت ازباداران خارجی آن دست بر دارد، در غیر آن مردم آگاه ما این دلقک را هرگز نخواهند بخشید. باری اگر زنان پارلماننشین در دفاع از حقوق زن افغانستان در جائی سخن میرانند، این سخنرانیشان بههیچصورتی ربط به ماهیت طبقاتی زنان ستمکش ما ندارد. این خانمهای مزدبگیر، جیرهخور و گل سر سبد اشغالگران، نیمهفیودالان و کمپرادوران برای حفظ منافع شخصیشانبیشتر از موضوع زنانهبودن استفاده میکنند و با شعاردادن و دفاع از حقوق زن، میخواهند تنها شکمهای گنده و گُندۀ خودشان را سیر کنند؛ نه شکم گرسنگان، درماندگان و ستمدیدگان کشور را که هر لحظه توسطاشغالگران، جنگسالاران، وطنفروشان و سایر سگان زنجیریشان لگدمال، تحقیر و توهین و حتی مثل فرخنده و سایر فرخندهها قربانی سنتهای رژیم دینی و زنستیز قرون وسطایی و جامعۀ بهشدتمردسالار میشوند. بنابراینباید اذعان کرد که ما طرفدار حرکت مستقل زنان بهجای مبارزات پارلمانی آنها در رژیم دستنشانده هستیم و همچنان امیدواریم که مبارزات مستقلانه و مطالبات برحق زنان با مبارزات جنبش آزادیبخش افعانستان پیوند بخورد و آن را در جهت رهایی ملی و بهحرکتدرآوردن انقلاب دموکراتیک نوین علیه دولت مستعمراتی و نیمهفیودالی و حامیان اشغالگر و استعمارگر جهانخوار آن بهحرکت در آورد. قابل یادآوریاست که مبارزات پارلمانی زنان در کشور مستعمره و نیمهفیودالی مثل افغانستان، بیشتر منافع خاینان ملی و باداران خارجیشان را تحکیم میبخشد. اصلاحات کوچکی که برای بهبود وضعیت زنان در درون این نظام فاسد صورت میگیرد، بیشتر جنبۀ ظاهری و سطحی دارد و قادر نیست که تغییرات کلی و بنیادی بهنفع همگانی زنان کشور بهوجود آورد. این اصلاحات بهدستآمده در درون نظام پوشالی و بهشدتدینی و زنستیز کنونی، خیلی زیاد آسیبپذیر است و نباید به آن دل خوش کرد. نمونۀ بارز اصلاحات بهدستآمدۀ زنان پارلماننشین و حقوقبگیر، قربانیشدن خانم فرخنده و سایر فرخندههاست که توسط سیمین حسنزاده و غیره نیز توجیه دینی بهخود میگیرد. علاوه براین باید گفت که مبارزات تکجهتی فیمنیستهای بورژوا و خردهبورژوا در کشورهای امپریالیستی بهجز اصلاحات بورژوایی، چیز دیگری در اینجا بهبار نیاوردهاست و نمیتواند بهبار بیاورد. این مبارزات در نهایت نه میتواند کلیت نظام سرمایهداری را زیر سئوال ببرد و نه میتواند منافع تمام زنان را برآورده سازد. هدف این شهزادهخانمها حفظ نظام حاکم سرمایهداری و قبول اصلاحات جزئی در آن است. این نور دیدگان بورژوازی نمیتوانند ورای نظام حاکم فعلی بروند. ساختن نظام کاملاً متفاوت و حرکت بهسوی جهان عاری از هر نوع ستم و استثمار اصلاً در ذهن این خانمهای خردهبورژوا و بورژوازده جائی ندارد .امروز زناندر کشورهای غربی از امنیت و رفاه نسبی برخوردار اند. این امنیت و رفاه نتیجه و ثمر زحمات و قربانیهای مبارزاتی زنان انقلابی و کارگران زحمتکش گذشته و فعالان کنونیاست، نه برکت و بخشش بورژوازی امپریالیستی امروزی. گذشته از آن، بد نیست یادآوری کنم که در قرن بیستم، کشورهای مقتدر سوسیالیستی در واقع حامی و پشتیبان حقیقی طبقات تحت ستم یعنی زنان، کارگران و سایر زحمتکشان بودند. اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی برای اولینبار حق رأی برای زنان، حق انتخاب ازدواج برای زنان، حق دستمزد مساوی برای زنان، حق نگهداری فرزند برای زنان، حق بیمه و خدمات صحی برای زنان، حق طلاق از طرف زنان و در کل برابری زنان و مردان را در تمام امور سیاسی و اجتماعی تصویب، تضمین و عملی کرد، البته کمی و کاستیهایی هم داشت که بعدها توسط چین سوسیالیستی در بین سالهای1950-1976 نقادانه بازبینی گردید و پرداختن به آن، خارج از بحث امروزی ماست. در این باره باید باز هم اشاره کنیم که پیش از جنگ اول جهانی، رؤسای کشورهای بورژوازی اروپایی حتی بر سر تصویب لایحۀ حق رأی برای مردان کارگر با همدیگر در پارلمان چانهزنی میکردند و تصویب آن را هرگز بهسود خود نمیدانستند، چه رسد بهتصویب لایحۀ حق مشارکت زنان در امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی. بورژوازی تمام مسایل مربوط بهحقوق زن را از اتحاد جماهیر شوروی بهخصوص بعد از انقلاب اکتبر 1917 کاپیبرداری کرد و امروز خود را یگانه حامی و پشتیبان حقوق بشر بهویژه حقوق زن معرفی میکند. زنان آگاه و مبارز نباید گول آن را بخورند. تاریخ آن طوری نیست که ایدیولوکهای بورژوا آن را تدریس میکنند و به دسترس تودهها قرار میدهند. این سفسطهبازی و شیادی آنها دور از واقعیت تاریخیاست. گفتنیاست که مبارزات برحق زنان در قرن بیستم، توسط اتحاد جماهیر شوری و سایر سوسیالیستهای جهان حمایت میشد. آنها روز هشتم مارچ را بهعنوان روز زنان کارگر و زحمتکش در سال ۱۹۲۰ بهرسمیت شناختند، ولی بر عکس، بورژوازی مبارزات زنان را در اروپا و امریکا بهشدت سرکوب میکرد و جنایات بزرگ بر علیه آن مرتکب میشد. تاریخ این جنایت بورژوازی را فراموش نکردهاست و نخواهد کرد. باید گفت که بورژوازی از رقیب نوبهقدرترسیدۀ خود در شوروی سوسیالیستی سالها بهعقب بود. اخیراً مجمع سازمان ملل متحد آن، هشتم مارچ را بهعنوان «روز جهانی حقوق زنان و صلح جهانی» در سال ۱۹۷۷ بهرسمیت شناخت، یعنی 57 سال بعد از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی. اکنون لافوگزافهای بورژوازی در دفاع از حقوق زن گوش آدمی را کر میکند، گویا اینکه بورژوازی از بدو پیدایش آن با این پیشرفتهای بزرگ همراه بودهاست. بههر حال به اصل موضوع خود بر میگردم. این روزها موج عظیمی از اعتراضاتبرای فرخنده در جامعه و دنیای مجازی بهراه افتادهاست. باید خاطرنشان ساخت که شورش برحق است، عدالت و دادخواهی بهجاست، ولی نهعدالت و دادخواهی از رژیم فاسد و دستنشانده که خود در حقیقت بستر اصلی برای بهوجودآمدن این تبهکاریها و جنایتکاریهاست. نظام فاسد کنونی افعانستان پر از جنایتکاران، جنگسالاران، فاسدان و خودفروختگانیاست که سالها بر گردۀ مردم رنجدیدۀ ما حکمرانی میکنند و بهانواع و اشکال گوناگون از مردم ما قربانی میگیرند. این سردمداران بیگانهازمردم و زنستیزهرگز از ارتکاب این جنایت عظیم و نظایر آن جلوگیری نمیتوانند، چون خود آنها مسبب و علت اساسی این فجایع اند. بنابراین عدالتخواستن از جنایتکاران، عمل و حرکت نادرست و غیرعاقلانهاست. باید آگاهانه با سلاح انقلابی بهسراغ این نظام رفت و این غدۀ سرطانی را هرچه زودتر از ریشه برداشت و پوزۀ پشتیبانان منطقوی و خارجی آن را نیز بهخاک مالید. بدیناساس باید متحدانه و آگاهانه برای ایجاد نظامی مبارزه کرد که قوانین مدنی، سیکولار و سوسیالیستی در آن حاکم باشد تا دیگر برای فرخنده و سایر فرخندهها دهشت و جنایتی صورت نگیرد. در غیر آن همین آش است و همین کاسه. در ضمن، دین باید امر شخصی و مسئلۀ خصوصی افراددر جامعه باشد. حمایت از دین خاص، تبعیض در مقابل دین خاص و یا برتریدادن یکی بر دیگری، کار نادرست و نابخردانهاست. دین آموزۀ اطاعت است، اطاعت کورکورانه. دین را باید در معرض انتقاد علمی قراد داد. دین نمیتواند موضوعات روشنگرانه و ترقیخواهانه را بهراه اندازد. از طرف دیگر ادیان در کل حامی و محافظ نظام های حاکم گذشته و فعلیاست. ادیان از مبازرۀ طبقاتی و موضوعات علمی بهدور و بیگانهاست و فقط بهنفع ستمگران و زورمندان عمل میکند، نه بهنفع ستمدیدگان و استثمارشدگان. پس دین بهعنوان امر خصوصی جمعی و یا دولتی در هر دو حالت سئوالبرانگیر است. در اخیر باید گفت که ما این جنایت نابخشودنی را شدیداً محکوم میکنیم و یاد فرخنده را گرامی میداریم. تا جایی که معلوم است، فرخنده خود نیز مذهبی بودهاست و نظر بهمحدودیت آگاهیاش میخواستهاست با سلاح کهنۀ مذهبی با مذهب بهمبارزه برخیزد نه با سلاح انقلابی و روشنگری که بتواند در کل نظام مبتنی بر مالکیت خصوص را بهچالش بگیرد. بههر حال هدف ما نجات فرخندهها و نیز آگاهیرساندن به آنان است. بدیناساس باید خود را با سلاح علمی، انقلابی و روشنگری مجهز و سازماندهی کرد. باید برای نظام خوبترو انسانیتر و برای زدودن جهل و خرافات مبارزه کرد. عدالتخواستن از جنایتپیشهگان برای ما عار است. باید عدالت و برابری را آگاهانه با مبارزۀ انقلابی بهدست آورد، نه بهتملق و چاکرمنشی از زورمندان و درندهخویان!اینست قطعنامه و پیام ما برای فرخنده و فرخندهها. حاضرین محترم! شرکت و همکاریتان ما را برای مبارزۀ جمعی جهت محو نظامهای ارتجاعی و زنستیز داخلی و جهانی یاری میرساند. غم و اندوه فرخنده را باید به جنبش عظیم روشنگری زنان تحت ستم و اسثمارشده برای بهحرکتدرآوردن مبارزۀ طبقاتی مشترکمان تبدیل کرد. بدون مشارکت فعال زنان بهویژه زنان زحمتکش هیچ جنبش مترقی و انقلابی نمیتواند درست بهحرکت در آید. پس بهپیش در راه ایجاد جنبش مترقی و همبستگی زنان استثمارشده و تحت ستم کشور و جهان! بهپیش بهسوی انقلاب دموکراتیک نوین و سوسیالیستی! نابود باد جامعۀ مردسالار، ارتجاعی و زنستیز افغانستان و جهان!