صفحه جمعی از مائوئیستهای ایران
جنبش کمونیستی و مبارزات طبقاتی کارگران
نقد مواضع نشریه «حقیقت»
بخش پنج
سه نکته اساسی
1- دربیشتر مباحث، توجهی که به مبارزات اقتصادی کارگران میشود، بی اندازه ناچیز و در حد نزدیک به صفر است. در این مباحث، نقشی برای حزب کمونیست در برانگیختن، دامن زدن و رهبری این مبارزات دیده نمیشود. اغلب اینگونه گریبان خود را خلاص میکنیم که بگوییم « لنین گفت که کارگران در مبارزه شان برای بهبود شرایط زندگی- اگر این تنها مبارزه شان باشد- نیازی به سوسیالیستها ندارد.» این جمله در پاسخ اکونومیستها که مبارزات طبقاتی را به مبارزه اقتصادی محدود میکنند، گفته شده است. ولی منظور از این جمله این نیست که کمونیستها کاری بکار مبارزه کارگران در راه بهبود بخشیدن به شرایط خویش را ندارند و در این مبارزات، کارگران را با گروه های اکونومیستی تنها میگذارند.
گویی ما به کارگران میگوییم که: « مبارزات اقتصادی شما در چارچوب نظام سرمایه داری است و خود شما از عهده انجام آن بر میآیید؛ و به ما احتیاجی در این مبارزات ندارید و ما نیز نمیتوانیم وقت نازنین خود را بر سر این مبارزات شما تلف کنیم. شما مبارزات اقتصادی خود را پیش ببرید و زمانی که مبارزات خود را سیاسی کردید. ما کمونیستها به مبارزات سیاسی شما توجه خواهیم کرد و تلاش میکنیم که رهبر مبارزات سیاسی شما شویم.»
در واقع اگر چه کارگران بدون کمونیستها نیز از عهده مبارزات اقتصادی خود بر میآیند و در این مورد نیازی به کمونیستها ندارند، اما حزب کمونیست بدون شرکت در این مبارزات و یاری به کارگران در تمامی زمینه های مربوط به آن و در عین حال و همزمان با آن تبلیغ و ترویج سیاسی- کمونیستی و تلاش در راه تبدیل این مبارزات به سطوح بالاتر مبارزه سیاسی، قادر به استوار و پا بر جا شدن در میان طبقه و پایگاه اصلی اجتماعی خود نخواهد شد و رهبر مبارزات سیاسی این طبقه نخواهد گردید.
کارگران نیز به حزب کمونیستی که از ریزترین مبارزات آنها، در کنار آنها نبوده باشد و بگونه ای عمیق با آنها پیوند نیافته باشد، هیچ محلی نخواهند گذاشت. این گونه نخواهد بود که کارگران مبارزات اقصادی و یا تردیونیونی خود را پیش برند و آنگاه به حزب کمونیست بگویند: « دوستان کمونیست! مبارزات ما از اقتصادی به سیاسی تکامل یافت! لطف بفرمایید حالا مبارزات مارا کمونیستی کنید!»
همین مسئله در بیشتر وجوه خود، در باره سیاسی کردن مبارزات زحمتکشان شهر و روستا، زنان، دانشجویان، معلمان و ... راست در میآید. مثلا بخشی از مبارزات دانشجویان و معلمان، مبارزات اقتصادی و در راه خواستهای رفاهی و تحصیلی است و یا بخشی از خواستهای زنان در چارچوب نظام بورژوایی و رفرمیستی است. نمیتوان به تک تک این مبارزات توجه نداشت و بی اعتنا بود و آنگاه فکر کرد که این جنبشها در مبارزات گسترده تر خود، حزب را به عنوان رهبر مبارزات سیاسی خود خواهند شناخت.
در واقع از یکسو بدون وجود یک حزب کمونیست انقلابی که مبارزات توده ها را در همه صور خود برانگیزاند، در این مبارزات دخالت کند، به تبلیغ، ترویج و سازماندهی درآنها بپردازد و تلاش کند که این مبارزات را در جهت هدف اصلی کسب قدرت سیاسی به حرکت درآورد، این مبارزات به نحوی سیاسی نخواهند شد که در راستای مبارزه انقلابی برای برانداختن حکومت و ساختن سوسیالیسم درآیند. و از سوی دیگر بدون شرکت حزب در این مبارزات، پیوند تنگاتنگ با آنها و تلاش برای هدایت و آگاهی سیاسی – انقلابی بخشیدن به آنها و همچنین سازمان دادنشان در جهت هدف اصلی، زحمتکشان، دانشجویان و کلا جوانان، زنان و... کوچکترین درجه اعتمادی به حزب نخواهند کرد و حزب را به عنوان رهبر مبارزات خود نخواهند شناخت.
در پایان به این نکته نیز اشاره کنم که مبارزات اقتصادی، طبعا، اهمیت مبارزات سیاسی را نخواهند داشت و در طول یک کار طولانی انقلابی، جهت عمده توجه( نه اینکه هیچ توجهی نشود) حزب کمونیست محسوب نخواهند شد. هر چند که در شرایط مشخصی ممکن است که شایسته توجه عمده حزب گردد؛ شرایطی که ممکن است تکامل بعدی مبارزه سیاسی به آن بستگی یابد. در اینمورد بد نیست که مقالات مائو در باره توجه به کار اقتصادی در روستا و بویژه مقاله «از زندگی توده ها مراقبت کنیم...» در جلد 1، منتخب آثار خوانده شود.
2- دلیل اساسی که برای بی توجهی به مبارزات اقتصادی( و نه فقط مبارزات اقتصادی بلکه همچنین مبارزات سیاسی) کارگران و توده ها آورده میشود اینست که این مبارزات، آن مبارزه ی ایده آلی که باید باشد، نیست و چنین مبارزه ی ایده آلی نه بوسیله کارگران، بلکه تنها بوسیله حزب کمونیست میتواندآغاز گردد و به آن جامه عمل پوشانده شود.
عالیترین شکل مبارزه سیاسی، قهر انقلابی برای تصرف قدرت سیاسی است. دو شکل اساسی و تا کنون موجود آن عبارتند از قیام مسلحانه توده ای و جنگ خلق . آیا در هیچ کجا چنین سطوحی از دل مبارزات توده ها بیرون نیامده است و سطح تکامل یافته ای در مبارزات آنان محسوب نگردیده است؟ آیا مبارزات سیاسی و شورشها و قیامهای شهری در ایران، قیام بهمن 57 در تهران و یا جنگهای کردستان، خوزستان و گنبد، شکل و سطحی در تکامل اشکال و سطوح مبارزات توده ها محسوب نمیشد؟ آیا مبارزات سیاسی در روسیه و قیام های مسلحانه در این کشور و همچنین جنگ خلق در چین یا در ویتنام، شکل و سطحی در تکامل اشکال و سطوح مبارزات توده ها محسوب نمیشد، بل چیزی «متفاوت» و خارج از تکامل سطوح و اشکال گوناگون مبارزه ی کارگران و دهقانان بود که توسط احزاب کمونیست، به مانند چیزی بی ارتباط با این اشکال و سطوح به یکباره پدید آمد؟
این مبارزات حتی آنگاه که توسط حزب کمونیست به ان دست یازیده شود و آغاز گردد، شکل ارتقاء یافته مبارزات سیاسی تود ه ها و عالی ترین سطح آن محسوب میشود. قیامی که بلشویکها دراکتبر 1917به آن دست زدند، سطحی در تکامل مبارزات توده ها محسوب میشد. این مبارزات طبقه کارگر و تود ه های زحمتکش بود که میتوانست به این درجه تکامل یابد. اگر مبارزات تود ه ها به آن سطح تکامل نیافته بود که دست زدن به قیام را ضروری سازد، دست زدن به آن با شکست مواجه میشد. خود تصور قیام آگاهانه، به مثابه شکل ممکن و ضروری تصرف قدرت سیاسی، بر مبنای تجارب خودبخودی قیام در سالهای 1905 متکی و استوار بود و از ذهن کسی به یکباره بیرون نجهید.
شکل تصرف قدرت سیاسی از طریق جنگ خلق در چین نیز اساسا متکی به تجارب مبارزه و جنگهای دهقانی در این کشوربود. ایده ایجاد پایگاه های انقلابی، اساسا پس از شکست انقلاب در سال 1927 شکل گرفت و آن زمانی بود که شورش ها و قیام های دهقانی و کارگری در مناطق معینی، امکان ایجاد و حفظ این مناطق را بشکلی عینی نشان داده بود. بد نیست ما بارها و بارها به این نکته فکر کنیم که براستی « اندیشه های درست انسانها از کجا سرچشمه میگیرند؟»
3- اغلب زیر نام جنبشهای توده ای که شامل جنبش کارگری، دانشجویان یا جوانان ،زنان و ... میشود، اهمیت یکسانی برای این جنبشها در نظر گرفته میشود.
در این خصوص باید گفت که اهمیت جنبشهای توده ای از نظر کمونیستها به هیچوجه یکسان نیست و هر کدام از این جنبشها در چارچوب استراتژی ساختن کمونیسم دارای جایگاه های مختلفی هستند.
جنبش کارگری، جنبش طبقه کارگر است. این طبقه، پایگاه اجتماعی حزب کمونیستی محسوب میشود و جاگیری، پا برجا و نیرومند شدن درآن،همچنان که لنین گفت« اولین و حیاتی ترین» (وظایف سوسیال دمکراتها) وظیفه کمونیستها است. توجه اساسی به جنبشهای توده ای دیگر تنها با استقرار نسبی در میان این طبقه میتواند صورت گیرد. حتی با وجود گستردگی صوری جنبش چپ کنونی، نمیتوان گفت که این جنبش در طبقه کارگر ریشه گرفته است. در واقع قضیه تا حدودی عکس این است . علیرغم این همه سابقه و این همه سازمان، این جنبش ریشه های ضعیفی در طبقه کارگر دارد.
این امر علل تاریخی، سیاسی و ایدئولوژیک معینی دارد. اگر چه در برخی زمانها، پیوند، نفوذ و جاگیرشدن در این طبقه مشکل بوده است، اما حتی در آن دوران که امکان آن بسیار زیاد بوده، بنا به علل ایدئولوژیک معینی، بدرستی انجام نیافته است؛ و یا اگر تا حدودی درطبقه جا گرفته، به سبب عدم دور اندیشی، پایگاه خود را از دست داده است.
این امر که یک حزب کمونیستی، باید در هر حال و همیشه در حال گسترش نفوذ خود در طبقه باشد، نباید مانع توجه آن به جنبشهای تود ه ای دیگر و بدست گرفتن رهبری مبارزات این جنبشها شود. بخصوص زمانی که حزب امکانات و شرایط این کار را داشته باشد و این جنبشها در تکوین کل مبارزه طبقاتی درشرایط مشخصی، نقش پیشگامی داشته باشند.
جنبش کمونیستی ایران همواره در معرض دو اشتباه بوده است.
اشتباه اول اینست که این جنبش تمام توجه خویش را معطوف طبقه کارگر کرده، به جنبش طبقات و گروه های اجتماعی دیگر بی توجهی نشان داده و یا اگربه این جنبشها توجهی کرده،استقلال جایگاه و مبارزات آنها را مخدوش کرده و مبارزات آنها را به عنوان زائده مبارزه ی طبقه کارگر در آورده است. ضمن آنکه در طبقه کارگر نیز عمدتا ( و در برخی دوره ها به تمامی) به مبارزات اقتصادی توجه کرده است. این انحرافی است که اکنون از طرف همه گروه های «چپ کارگری» بشدت هر چه تمامتر تعقیب میشود.
اشتباه دوم اینست که به هر جنبشی که در شرایط معینی نقش پیشگام در مبارزه سیاسی داشته، چسبیده است و از وظیفه دائمی خود در میان طبقه کارگر، پاگیری، ریشه گرفتن، پا برجا شدن و نفوذ در طبقه طفره رفته است؛ واغلب دلیل آن را این دانسته که طبقه کارگر درآن برهه زمانی، پیشگام نبوده است و یا مبارزات این طبقه صرفا اقتصادی بوده است( و این انحرافی است که حزب کمونیست ایران( م- ل- م) عموما دچار آن است). غافل از اینکه مبارزات کارگران، بدون کار تبلیغی و ترویجی و تشکیلاتی متداوم کمونیستها، نمیتواند به مدارج یک مبارزه کمونیستی ارتقا یابد و این طبقه رهبر مبارزات تمامی مردم شود. به این ترتیب با طفره رفتن از این وظیفه بنیادی ،سازمانهای کمونیستی دارای ریشه واستحکام نبوده و با ضعیف شدن مبارزات اقشار و گروه های پیشگام، این سازمانها نیز ضعیف گشته و یا از بین رفته اند.
ریشه های مشترک این دو اشتباه در شرایط مشخص ایران ، جدا کردن مبارزه اقتصادی از مبارزه سیاسی و جداکردن وظایف سوسیالیستی انقلاب از وظایف دموکراتیک آنست.
.
م- دامون