Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

صفحه جمعی از مائوئیستهای ایران 

طبقه کارگر وجنبش دموکراتیک*
بخش هفتم ( پایانی)
برخی مسائل  تئوریک انقلاب ایران


 سیاست
همگام با روابط عقب مانده ی اقتصادی که این نظام را در بر گرفته، روابط سیاسی حاکم بر ایران یک حکومت استبدادی است. دیکتاتوری طبقه حاکم نه در شکل حتی یک دموکراسی نیم بند، بلکه در شکل استبداد مطلقه که در جمهوری اسلامی به استبداد مطلقه فقیه تبدیل شده است وجود دارد. چوپان گله گوسفندان، که مردمان باشند . کنار این ولایت یا خلافت یک شورای نگهبان دقیانوسی از مشتی مردگان مومیایی خونخوار، وجود دارد که چونان کرکسی بر بالای سر مردم ما ایستاده تا لاشه شان را بمنقار گیرند. در کنار آن مجلس خبرگان یا در حقیقت مجلس«مردگان» که تغذیه شان از گوشت و خون ملت است. مشتی آخوند عهد عتیق که هر ماهه و هر ساله مبالغ هنگفتی پول از این بابت میگیرند که چند اعلامیه برعلیه اسرائیل بنویسند و بر رهبری«خلیفه» خامنه ای مهر تایید بگذارند. و نیز شورای تشخیص مصلحت نظام: ریختن همه تضادهای هیئت حاکمه در یک نهاد؛ تا بالاخره همه سهمی داشته باشند از حکومت عام و نیز تصمیم گیری در مورد مهمترین مسائل مملکتی.
کدام یک از این نهادها، سرمایه داری است؟ آیا این نهادها کوچکتری  فضای تنفسی برای مردم بجان آمده فراهم میکنند. االبته حاکمین این نظام به اعلا درجه از روابط سرمایه داری بهره میگیرند و همه شان یک پا سرمایه دارند. بدینسان انقلاب ایران در عرصه سیاسی نیز همچون زمان شاه انقلابی دموکراتیک است و نه سوسیالیستی.
در مورد عرصه سیاسی این نکته را بگویم که حتی در صورتی که ابعاد عقب ماندگی اقتصاد ایران چنان نبود که در بالا بر شمردیم، همین  وجوه عقب مانده سیاسی، یعنی وجود استبداد مطلق (خواه شکل غیر مذهبی و خواه شکل مذهبی) نیز کفایت میکرد که ما انقلاب ایران را حداقل در ابعاد سیاسی و فوری آن انقلابی دموکراتیک و از نقطه نظر خصلت بورژوایی بدانیم. انقلاب ایران ناموزون است و ناموزون پیش میرود.(5)
نیروهای مسلح
و در کناراینها چندین و چند سازمان نیروهای مسلح. ارتش، سپاه، نیروهای انتظامی، بسیج،  لباس شخصی ها ، گروه ها و دستجات حزب اللهی و هزار یک سازمان و گروه جانبی برای هر نوع سرکوب جنبش و سرکوب هر نوع جنبشی. هر چه تمامی ارتجاع در طول تاریخ انجام داده، ما در جمهوری اسلامی میبینید. ارتجاع حاکم بر جمهوری اسلامی، فشرده و چکیده تمامی عقب ماندگیها و نیز پیشرفتهای ارتجاع جهانی است. ارتجاع حاکم بر جمهوری اسلامی، تمامی آخرین وتقریبا مدرنترین پیشرفتهای ارتجاع جهانی را در امر سرکوب توده ها در خود جمع کرده و درعین حال به عقب مانده ترین شکلهای سیاسی و فرهنگی برای حکومت پناه آورده است.
فرهنگ
و فرهنگ در تمامی ابعادش. فرهنگ فئودالی سنتی، عقب مانده، فرهنگ خرافات، ضد علم، ضد نگاه پیشرو   و انقلابی به جهان، فرهنگ افسردگی و گوشه گیری و قناعت و نه سرزندگی و شادابی جستجو گری بی پایان، با اخلاقی فئودالی و ضد هنر پیشرو،مردمی و انقلابی.  که مایه ننگ هر انسان با فرهنگی است. و اینک میخواهد تا با خرافات عتیقه، مردمی خرفت و ابله تولید کند. فرهنگ چاه جماران، فرهنگ دیدار امام زمان، دیدن هاله نور! و فرهنگ مصباح یزدی باضافه بلاهت. اینک جمهوری اسلامی، برای مردم این سرزمین، شکل بلاهت و خرافات بخود گرفته، میخواهد مردم ایران را در خود فرو کشد و آنان را به عهد عتیق باز گرداند. تولید ملتی خرافی و مطیع، چنین است برنامه فرهنگی جمهوری اسلامی. انقلاب فرهنگی ایران نیز در حال حاضر، انقلابی دموکراتیک است و نه سوسیالیستی.
انقلاب ایران کماکان انقلاب دموکراتیک نوین است
انقلاب ایران  کماکان دو مرحله دارد. مرحله دموکراتیک و مرحله سوسیالیستی. این دو مرحله در حالیکه ویژگی های متمایز و جداگانه ای دارند که ضد یکدیگرند، اما وجوه مشترکی آنها را به یکدیگر پیوند میدهد و این پیوستگی ها و وابستگیها، آنها را در مجموع  به یک فرایند واحد تبدیل میکند. یعنی این دو انقلاب از یکدیگر جدایی ناپذیرند. وابسته به یکدیگرند و در یکدیگر نافذ و جاریند و نیز تحت شرایط معین به یکدیگر تبدیل میشوند.
مهمترین عامل مشترک  دو مرحله انقلاب دموکراتیک و مرحله انقلاب سوسیالیستی که پروسه واحد انقلاب دموکراتیک- سوسیالیستی ایران را پدید میآورد،همانا رهبری طبقه کارگر بعنوان یک طبقه انقلابی و تحت رهبری حزبی انقلابی است که عمیقا مدافع منافع استراتژیک این طبقه است و بوسیله تاکتیکهای انقلابی این طبقه را بسوی تحقق منافع استراتژیک خود هدایت میکند. بدون رهبری طبقه کارگر این دو انقلاب یک امر واحد را نمیتوانند تشکیل دهند و خواه ناخواه میان دو انقلاب شکاف خواهد بود. نخستین میشود انقلاب دموکراتیک بورژوایی کهن که در دوران امپریالیسم امکان تداوم و بقا ندارد و به کشوری مستقل و آزاد ختم نخواهد شد. بلکه پس از طی چرخه دوباره در بافت امپریالیستی جهان کنونی تحلیل خواهد رفت و کشور تحت سلطه امپریالیستها را باز تولید خواهد کرد. و دومی نیز بدون رهبری طبقه کارگر براولی امکان تحقق ندارد.(6)
دومین خصلت مشترک این دو انقلاب همانا دیکتاتوری دموکراتیک خلق برهبری طبقه کارگر در انقلاب دموکراتیک است که شکل جنینی و اولیه دیکتاتوری پرولتاریا است و با رشد و تکامل انقلاب دموکراتیک و حل و فصل نسبی مسائل دموکراتیک انقلاب، به دیکتاتوری دموکراتیک طبقه کارگر بلوغ  و تکامل خواهد یافت. رهبری دولت بوسیله طبقه کارگر یعنی وجود شکل جنینی دیکتاتوری پرولتاریا در کشورهای تحت سلطه امپریالیسم.
سومین خصلت مشترک دو انقلاب همانا ملی کردن صنایع و بدست دولت اداره کردن آنها است. با توجه به رهبری دولت بوسیله طبقه کارگر در اتحاد با زحمتکشان شهر و روستا این خصلت صرفا دموکراتیک و ضد امپریالیستی نیست بلکه در عین حال سوسیالیستی نیز هست. حرکت بطرف ایجاد تعاونی های دهقانان کم زمین و بی زمین  و تعاونی های دولتی در مورد زمین های بزرگ و یا زمین هایی که بشکل سرمایه دارانه اداره میشدند، نیز کمابیش خصال دوگانه دموکراتیک- سوسیالیستی دارند.
چهارمین خصلت مشترک این دو انقلاب همانا رهبری فرهنگ بوسیله طبقه کارگر و زحمتکشان است. این فرهنگی است انقلابی که فرد گرایی را بمثابه فرهنگ مسلط طرد خواهد کرد و مبلغ  و مروج جمع گرایی در کنار احترام به حقوق تک تک افراد خواهد بود. اتکاء اصلی این فرهنگ به گذشته فرهنگی ایرانیان، و بررسی نقادانه و به گزینی دانش، اخلاق، سنت ها و آداب این فرهنگ خواهد بود. ین فرهنگ از یکسو خود را از زیر بار فشار فرهنگی امپریالیسم بیرون خواهد کشید و درمقابل تمامی تمامی آن چیزهای مستهجنی که فرهنگ سرمایه داری در شرایط کهنگی و ابتذال بیرون داده است خواهد ایستاد و ودرعین حال این فرهنگ تمامی عناصر ارزشمند فرهنگ کشورهای دیگر و نیزبرجسته ترین عناصر فرهنگ سرمایه داری کشورهای غربی( علم، هنر، اخلاق، آداب و سنن پیشرفته ای که سرمایه داری پدید آورنده آنست) و نیز کل فرهنگ مترقی غرب را که اینک جزوی از فرهنگ بشر است، بگونه ای نقادانه در خود جذب خواهد کرد.   
این خصال مشترک پروسه واحد انقلاب دموکراتیک- سوسیالیستی را پدید میآورد. اما این دو جزء علیرغم وحدت در یک پروسه واحد،از یک دیگر متمایزند و خصالی ویژه خود دارند.
نخستین و مهمترین وجه تمایز انقلاب دموکراتیک از انقلاب سوسیالیستی این است که در این مرحله مسئله ما نابودی یکباره سرمایه داری نیست و به همین دلیل به یکباره از تمامی سرمایه داران خلع ید نخواهد شد. سرمایه داران بزرگ کمپرادور و کارخانه و واحدهای تولیدی صنعتی، کشاورزی، تجاری و خدماتی بزرگ ملی شده  و بوسیله دولت اداره خواهد شد. اما سرمایه داران متوسط و کوچک داخلی اجازه خواهند داشت که طبق قانون اساسی به درجات معینی سودآور باشند. بدینوسیله طبقه کارگر در قدرت، تا حدود معینی اجازه استثمار خود را به سرمایه داران داخلی خواهد داد.
میدانم که داد و فریاد ترتسکیسم که جز عبارت پردازی«چپ» و بازار را شلوغ کردن، چیزی در چنته اش نیست، برخواهد خاست. «طبقه کارگر اجازه استثمار خود را به سرمایه داران بدهد؟»  ما عمدا و بطور روشن و با صراحت هر چه تمامتر آنچه را که وجود خواهد داشت بیان میکنیم. زیرا در ایران امکان  نابودی به یکباره سرمایه داری امکان ناپذیر است. نمیتوان سرمایه های متوسط و کوچک را به یکباره خلع ید کرد. این یعنی بیرون کشیدن سرمایه از تولید، تجارت و خدمات. این یعنی ضربه به اقتصاد ایران، این یعنی راندن این طبقه بسوی ضد انقلاب و ضعیف کردن جبهه خودی. این یعنی بهانه دادن دست امپریالیستها تا هرچه میتوانند به کشوری که یا به تنهایی یا به همراه چند کشور دیگر در یک منطقه در محاصره تمام عیار اقتصادی است، ضربه بزنند. نباید به جای دیدن واقعیت و تجزیه تحلیل دقیق آن، دیدن اوضاع در جزییات و در مجموع، دست به عبارت پردازی «چپ» زد.
بطور کلی در مرحله نخست جهت عمده انقلاب دموکراتیک است و جهت غیر عمده سوسیالیستی و در مرحله دوم وضع برعکس خواهد شد وجهت عمده انقلاب سوسیالیستی و جهت غیرعمده انقلاب دموکراتیک.
مرز معینی و دقیقی وجود ندارد که بخواهیم بگویم کدام زمان جهش از انقلاب دموکراتیک به انقلاب سوسیالیستی رخ خواهد نمود. این بستگی به تکوین درونی جامعه ایران و شرایط خارجی خواهد داشت. ممکن است که هنوز بسی وظایف دموکراتیک انقلاب دموکراتیک مانده باشد که ما نیازمند حل و فصل مسائل سوسیالیستی انقلاب شویم. ممکن است بخش اعظم وظایف دموکراتیک انقلاب حل شده باشد که ما  نیازمند حل و فصل مسائل سوسیالیستی شویم. حتی ممکن است شرایطی بیرونی و داخلی موجب آن شود که هنوز ما در مورد مسائل انقلاب دموکراتیک جد و جهد نکرده، مجبور به انقلاب سوسیالیستی شویم.  اینها همه به وضعیت واقعی مبارزه طبقاتی در ایران وجهان  و تثبیت برخی مولفه ها در مبارزه طبقاتی ایران دارد که ما هنوز هیچکدام از آنها را بوجود نیاورده ایم. آنچه که کلیدی و مهم است از یک طرف دیدن وظایف اساسی انقلاب است نه پس و پیش شدن آنها و یا نیمه تمام مانده برخی از آنها و حل نهایی شان در مرحله بعدی.
این انقلاب با توجه به مجموع شرایط موجود، اینک مرحله دموکراتیک خود را میگذارند. اما در عین حال دراین مرحله، برخی وظایف سوسیالیستی انقلاب حل خواهد شد یا بسوی حل کردن آن سیر خواهد شد. همچنین در صورتی که تضادهای معین و شرایط  اجتماعی- سیاسی، انقلاب دموکراتیک را به انقلاب سوسیالیستی تبدیل کند، یعنی انقلاب سوسیالیستی را در دستور روز قرار دهد ،هر آنچه از مسائل انقلاب دموکراتیک ایران حل نشده باقی مانده باشد، طی انقلاب سوسیالیستی حل خواهد شد.
رهبری این انقلاب باید بدست طبقه کارگر باشد که بوسیله حزبش، حزب کمونیست انقلابی رهبری میشود. متحدین اصلی این طبقه در انقلاب دموکراتیک خرده بورژوازی شهری و روستایی(دهقانان بی زمین، خرده مالکین زمین- فقیر- میانه و مرفه) است. بورژوازی ملی نیز هر آنگاه که با دشمنان اصلی این طبقات واقعا و درعمل مبارزه کند، میتواند از پشتیبانی این طبقات اصلی خلق بهره مند شود. در صورت سازش با دشمنان خلق از سوی این طبقات طرد خواهد شد و در انفراد و انزوا قرار خواهد گرفت و در صورتی که علیه این طبقات به مبارزه دست زند، خلق با تمامی وجود در مقابلش خواهد ایستاد.
خواستهای طبقات  مختلف مردم ایران در مرحله کنونی دموکراتیک و ضد امپریالیستی است. در مبارزات کنونی از این دو سو، سویه ی دموکراتیک وسویه ی ضد امپریالیستی، وجه دموکراتیک عمده است. یعنی مرکز ثقل مبارزات کنونی مبارزه برای  آزادی و دموکراسی(یعنی مقدمتا دموکراسی سیاسی) است.
 مبارزه باامپریالیسم
بخاطر مواضع متضاد کنونی امپریالیستها غربی دربرابر این مبارزه ، وجوه ضد امپریالیسم غربی این مبارزه اینک شدت مبارزه برای دموکراسی را ندارد. اما از سوی دیگر بخاطر همراهی و همسویی روسیه امپریالیست و چین سرمایه داری قلدر با هیئت حاکمه کنونی، وجوه ضد امپریالیستی و ضد دخالت خارجی در مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران نیز موجود است.
این البته به این معنی نیست که امپریالیسم آمریکا نقش درجه دوم دارد. خیر! امپریالیسم آمریکا و انگلیس  به همراه امپریالیستهای غربی دشمنان اصلی خارجی ما هستند و همراهی ظاهری، نیم بند و مشکوک آمریکا با خواستهای ملت ایران همواره با تلاش برای رابطه پنهانی و پیگیر آمریکا با باند حاکم خامنه ای توام است.
ازیک طرف امپریالیسم آمریکا تلاش میکند - در شرایط فقدان یک تکیه گاه مردمی در جهان -  پناهگاه نیروهای رانده شده مخالف جمهوری اسلامی(عمدتا اصلاح طلبان) شود تا اگر بقدرت رسیدند شرایط وابستگی شان بخود را آماده کرده باشد. این نیروها نیز با پناه آوردن به آن، تا حدودی دلخواهانه و تا حدودی نیز از سر اجبار آنرا آرایش میکنند. در این راستا نقش فرهنگی رادیو و تلویزیونهای آمریکا و انگلیس برای وابسته کردن جنبش بخودشان در خور تامل است. این  رسانه ها با همراهی مذبذبانه و در مجموع آبکی  خود با جنبش مردم، تریبون خود را در اختیارطیف روشنفکران بورژوا قرار میدهند تا اینها نفس مسموم «مسالمت» صرف خود را به روح  جوشان و انقلابی مردم بدمند و زهر«سازش کاری» را در خون مردم جاری کنند.
ازسوی دیگر آمریکا عموما از هر چه جنبش و شورش است  بیزار است بویژه که این جنبش و شورش برای دموکراسی، آن هم در ایران باشد یعنی در کشوری در قلب خاور میانه. مشکل که آمریکا بتواند حتی همین همراهی نیم بند را مدت زمانی ادامه دهد. حمله به اردوگاه مجاهدین در عراق که نمیتواند بدون تایید آمریکا صورت گرفته باشد جز این معنی ندارد که جمهوری اسلامی این تقاضا را به عراقی ها داده تا مجاهدین را آواره کنند و بدینسان خطر یک نیروی متشکل و نظامی که در صورت اوج گیری جنبش ممکن است نقش مفیدی علیه جمهوری اسلامی ایجاد کند، را رفع نماید. همکاری آمریکا در این خصوص معنایی جز این ندارد که آمریکا نیز از اوج گیری مبارزات در ایران میترسد و با این نوع همراهی هایش به سران جمهوری اسلامی چراغ سبز نشان میدهد.
بطور کلی خواست طبقه کارگر، نیمه پرولترهای شهرو روستا، تمامی خرده مالکین  فقیر، میانه و مرفه روستا، تمامی اقشارطبقه خرده بورژوازی شهری و بورژوازی ملی دراین مرحله جمهوری دموکراتیک خلق است. هر گونه داد و فریاد بر سر تضاد کار و سرمایه و سوسیالیستی بودن مرحله کنونی انقلاب عبارت پردازی  پوچ و تو خالی است.
  نگارش مرداد 88 ،اصلاح و تنظیم  بهمن 88 - هرمز دامان