بهمناسبت تجلیل از پنجاهمین سالگرد بنیادگذاری جریان دموکراتیک نوین افغانستان
امروز، 13 میزان سال 1394 خورشیدی، مصادف است با پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان جوانان مترقی افغانستان. سازمان جوانان مترقی افغانستان در نشست عمومی مؤسس آن سازمان در 13 میزان سال 1344 خورشیدی اعلام موجودیت کرد. خط و مشی مبارزاتی سازمان یک خط و مشی علمی و ضد ارتجاعی، ضد تجدید نظر طلبی و ضد امپریالیستی و ضد سوسیالامپریالیستی بود. اتخاد این خط و مشی مبارزاتی به پیشگامی رفیق زندهیاد اکرم یاری صورت گرفت. با تکیه بر این خط و مشی مبارزاتی اصولی و فعال، سازمان جوانان مترقی به زودی توانست ابتکار راه اندازی جریان دموکراتیک نوین افغانستان را رویدست گیرد. از آنجاییکه انتشار جریدۀ شعلۀ جاوید به عنوان ناشر اندیشه های دموکراتیک نوین نقش موثری در رشد و گسترش جریان دموکراتیک نوین افغانستان بازی نمود، جریان مذکور به نام جریان شعلۀ جاوید معروف گردید، به نحوی که تا امروز تمامی شخصیتها و تشکلاتی که ریشههای تاریخیشان از لحاظ فکری و سیاسی به جریان دموکراتیک نوین افغانستان در دهۀ چهل خورشیدی میرسد بنام شعلهیی یاد میشوند. سازمان جوانان مترقی و جریان دموکراتیک نوین افغانستان در هرسه عرصۀ مبارزاتی ضد ارتجاعی، ضد رویزیونیستی و ضد امپریالیستی و سوسیال امپریالیستی به نحو اصولی و فعالانه مبارزاتش را پیش میبرد. به همین جهت جریان دموکراتیک نوین افغانستان یا جریان شعلۀ جاوید بهسرعت بهبزرگِترین جریان سیاسی توده یی و کثیر الملیتی کشور مبدل گردید که بخش بزرگی از روشنفکران، کارگران و خرده بورژوازی شهری مبارز از ملیتهای مختلف کشور را در رهبری و صفوف خود جای داده بود. به همین جهت مورد کینه و نفرت عمیق و گستردۀ ارتجاع، تجدیدنظرطلبان وطنی و امپریالیست ها و سوسیالامپریالیستها قرار گرفت. اولین قربانی حملۀ ارتجاع بر جریان دموکراتیک نوین افغانستان زمانی صورت گرفت که این جریان هنوز قد راست نکرده بود و از طریق پخش شبنامه ها و سایر شکلهای فعالیت های مبارزاتی مخفی و نیمهمخفی مبارزاتش را پیش میبرد. این رفیق جانباخته یکی از منسوبین کارگری جریان بود که حین پخش یک شبنامه توسط پولیس ارتجاع دستگیر گردید و زیر شکنجه های ددمنشانۀ قاتلان مرتجع و هار جانباخت. دومین حمله بر جریان که توسط سانسورچیان ارتجاع به منظور غضب یک وسیلۀ مهم تبلیغاتی آن صورت گرفت، توقیف جریدۀ شعلۀ جاوید پس از انتشار 11 شمارۀ آن در اوایل سال 1347 خورشیدی بود. حملۀ سوم ارتجاع بر جریان که به تعقیب حملۀ دوم و مدت کمی بعد از آن صورت گرفت، حملۀ "قوای ضربۀ" پولیس ارتجاع بر تظاهرات روشنفکری- کارگری تحت رهبری جریان بود. در اثر این حمله، تظاهرات سرکوب گردید و عدۀ زیادی از روشنفکران و کارگران شعله یی و به ویژه عده ای از رهبران جریان دموکراتیک نوین دستگیر گردیده و به زندان انداخته شدند. جنبههای ضعیف خط و مشی عمدتاً اصولی سازمان و سرکوبگریهای ارتجاع ظاهر شاهی در قبال جریان دموکراتیک نوین دستبهدست هم داده از یکطرف زمینهساز اولین انشعاب در جریان گردید و از طرف دیگر شکلگیری یک خط و مشی متفاوت با خط و مشی مؤسس سازمان را بهصورت درونی باعث گردید. اما اینِ انشعاب آشکار در جریان و شکلگیری درون سازمانی یک خط و مشی متفاوت با خط و مشی رفیق زنده یاد اکرم یاری، نتوانست تأثیرات سوء برجسته و گسترده یی بر فعالیتهای مبارزاتی جریان داشته باشد. ولی فشارهای درونی و بیرونی بر سازمان و جریان زمینهساز مبتلا شدن رفیق زندهیاد اکرم یاری به یک مریضی جانکاه گردید که در اثر آن دیگر نتوانست بهفعالیتهای سازمانیاش ادامه دهد و ناگزیر از سازمان کنارهگیری اختیار نمود. پس از آن خط و مشی متفاوت با خط رفیق زنده یاد اکرم یاری که از قبل در درون سازمان شکل گرفته بود بر سازمان مسلط گردید. زمانی که یک گردهمآیی جریان دموکراتیک نوین افغانستان در سال 1351 خورشیدی در پوهنتون کابل مورد حملۀ ددمنشانۀ ارتجاع اخوانی گلبدینی قرار گرفت، یکی از رزمندگان فعال جریان یعنی "سیدال سخندان" جانباخت. در همین سال مسئولیت کشته شدن مشکوک یکی از متعلمین مکاتب شهر هرات در جریان یکی از تظاهرات در آن شهر توسط جناح خلق حزب دموکراتیک خلق افغانستان به دوش شعلهییها انداخته شد. بهدنبال این حوادث، سازمان و جریان به دو بخش مدافعین و انتقادیون تقسیم گردید. رهبری جدید سازمان جوانان مترقی و خط و مشی غیر اصولی و غیر فعال آن نهتنها قادر نگردید بر این مشکلات فایق آید، بلکه در مقابل آن سپر انداخت. در نتیجه، سازمان بهسرعت بهطرف انحلال سوق یافت، جریان فروپاشید، بخش اعظم منسوبین سازمان و جریان غیرفعال گردیدند و منحرفین اکونومیست که بخش عمدۀ انتقادیون را تشکیل میدادند بر بخشهای زیادی از فعالین باقیماندۀ جریان مسلط شدند. جریان دموکراتیک نوین که پراگنده شده و فروپاشیده بود نهتنها نتوانست از کودتای 26 سرطان سال 1252 داودخان، که به همکاری فعال مزدوران تجدید نظر طلب سوسیالامپریالیستهای شوروی و موافقت و همکاری خود "شورویها" صورت گرفت، جلوگیری نماید، بلکه در مواجهه با استبداد داودخانی، که تحت نام و ماسک جمهوریت صورت میگرفت، بیشتر از پیش پراگنده و متشتت گردید و بقایاِی آن بهطرف انحرافات و انشعابات بیشتر پیشرفتند و در صحنۀ مبارزات سیاسی افغانستان بیشتر از پیش به حاشیه کشانده شدند. کودتای 7 ثور 1357 توسط مزدوران تجدید نظر طلب سوسیالامپریالیزم شوروی بههمکاری نزدیک مشاوران نظامی و قوای هوایی متجاوز "شوروی" و آغاز سرکوبگریهای سبعانۀ وسیع و گستردۀ کودتاچیان علیه تمامی نیروهای سیاسی مخالف شان در افغانستان- به شمول منسوبین سابق سازمان جوانان مترقی، جریان دموکراتیک نوین و تشکلات برخاسته از متن آنها و حتی شعلهییهای سابق غیرفعال و غیرمربوط بهتشکلات موجود- باعث گردید که یکبار دیگر جنبوجوش مبارزاتی در میان بقایای جریان دموکراتیک نوین افغانستان بهوجود آید و خواست عمومی برای وحدت بخشهای مختلف بقایای جریان در میان آنها شکل بگیرد. اما این خواست مبنای ایدیولوژیک- سیاسی روشن و میدان توده یی وسیع نداشت. بخشهای مختلف بقایای جریان دموکراتیک نوین افغانستان نهتنها در صحنۀ سیاسی افغانستان سالها عقبماندگی داشتند بلکه در قبال انکشافات جدید در جنبش انقلابی بین المللی نیز شدیداً عقبمانده بودند و کمبودات و انحرافات سابق شان وسیعتر و عمیقتر گشته بود. طبیعی بود که این جنبشِ مبتلا به کمبودات و انحرافات وسیع و عمیق و دچار تشتت و تفرقه نهتنها نتواند عکسالعمل اصولی و نیرومند در قبال کودتاچیان 7 ثوری و سپس تجاوز و اشغالگری سوسیالامپریالیستهای شوروی از خود نشان دهد، بلکه بخشهایی از آن به دامان ناپاک تجدیدنظرطلبیهای جدید در جنبش انقلابی بین المللی سقوط کردند و بطور کلی از دایرۀ جنبش دموکراتیک نوین بیرون رفتند. در هرحال این جنبش متشتت و متفرق نه از لحاظ ایدیولوژیک- سیاسی آمادۀ مقابلۀ اصولی با اشغالگران سوسیالامپریالیست و دستنشاندگان تجدیدنظرطلب وطنی شان و رشد و گسترش روزافزون نیروهای ارتجاعی وابسته به امپریالیستهای غربی و قدرتهای ارتجاعی منطقهیی بود و نه از لحاظ توان تودهیی سازمانیافته و نظامی. با وجود این در مبارزه و مقاومت علیه رژیم کودتا و اشغالگران سوسیالامپریالیست دهها هزار نفر از رهبران و صفوف خود را قربانی داد. طبیعی بود که فرجام این نبرد چیزی جز شکست تلخ چیز دیگری نمیتوانست باشد. زخمهای این شکست تلخ آنچنان عمیق است که تا هم اکنون- یعنی پس از گذشت تقریباً سه دهه از زمان شکلگیری مجدد خط و مشی اصولی میراث دار، ادامه دهنده و تکامل دهندۀ خط و مشی اصولی رفیق زنده یاد اکرم یاری و ارتقا و گسترش آهسته و پیوسته اش تا زمان حاضر- همچنان تازه است و درد و سوز جانکاهش هنوز احساس میشود. ما در جریان چندین تحول پیهم سیاسی- نظامی در طی این سه دهه (خروج قوای متجاوز و اشغالگر سوسیالامپریالیستی از کشور و سپس فروپاشی رژیم بازمانده از دوران اشغال "شوروی"؛ رویکار آمدن تنظیمهای جهادی، تشکیل دولت اسلامی و خانهجنگیهای خانمانسوز میان جهادیها؛ شکلگیری تحریک اسلامی طالبان، گسترش سریع نفوذ آنها در کشور و تشکیل امارت اسلامی طالبان در اثر حمایتهای ارتجاعی و امپریالیستی خارجی و سرانجام تجاوز و اشغالگری امپریالیستهای امریکایی و متحدین شان بر افغانستان، سرنگونی امارت اسلامی طالبان توسط آنها، تشکیل حاکمیت پوشالی رژیم دست نشانده و سپس آغاز مقاومتهای جنگی ارتجاعی طالبان علیه اشغالگران و رژیم دست نشانده و گسترش آن) در سطح یک جنبش ضعیف سیاسی مخالفِ امپریالیستها و مرتجعین باقی ماندهایم و هنوز نتوانستهایم یک مقاومت وسیع و همهجانبه علیه اشغالگران کنونی و دستنشاندگان شان را بسیج، سازماندهی و رهبری نماییم. یکی از عوامل مهم ابتلای ما به این وضعیت نامناسب و نامساعد آن است که هنوز درد و سوز زخمهای عمیقِ شکستِ تلخ جنبش ما در مقاومت ضد سوسیال امپریالیستی جانوتن ما را میآزارد و روحوروان ما را پژمرده میسازد. اما نجات از این درد و پژمردهگی نهتنها مورد نیاز و ضروری است بلکه قطعاً ممکن و قابل حصول نیز میباشد. نباید فراموش کنیم که جنبش ما در طی سه دهۀ گذشته، علیرغم سقوط عدۀ زیادی از رفقای نیمه راه و دشمنشادکن به منجلاب تجدیدنظر طلبی و خیانتهای طبقاتی و ملی در قبال دشمنان ارتجاعی و امپریالستی، مشخصاً در قبال امپریالیستهای اشغالگر امریکایی و متحدین شان و رژِیم پوشالی دستنشاندۀ شان، پیوسته به موضعگیریهای ضد ارتجاعی و ضد امپریالیستی پرداخته و پیشاپیش همه نیروهای سیاسی افغانستان به مخالفت با حاکمیت ارتجاعی "جهادیها"، امارت قرون وسطایی و عقبگرای طالبان، تجاوز و اشغالگری امپریالیستهای امریکایی و متحدین شان و رژیم دستنشاندۀ شان برخاسته است. به گفتۀ یکی از نویسندگان مرتجع، ما پیوسته "دولت ستیز" باقیمانده ایم. بنابرین ما از یک پایۀ فکری و سیاسی ارتقا و گسترش مخالفت ضعیف سیاسی کنونی علیه اشغالگران و رژیم دست نشانده به یک مقاومت همهجانبۀ ملی مردمی و انقلابی علیه آنها برخوردار هستیم؛ بهشرط اینکه کمبودها و نواقص خود را بزداییم، بر اصولیتها و درستیهای علمی فکری و سیاسی مان قاطعانه اتکاء کنیم و برمبنای خط و مشی اصولی علیه پراگندهگی و تفرقه در جنبش قاطعانه مبارزه نماییم. مبارزه علیه امپریالیزم، ارتجاع و اپورتونیزم پایه و اساس مبارزۀ انقلابی را تشکیل میدهد. اما این پایه و اساس، در مراحل مختلف تکامل اجتماعی کشور، در اشکال عمده و غیرعمدۀ تبارز خود نمایان میگردد. در حال حاضر سلطۀ امپریالیزم بر افغانستان از لحاظ نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بهطور عمده در سلطۀ همه جانبۀ اشغالگران امپریالیست امریکایی و متحدین شان بر افغانستان متبلور گردیده است، همچنانکه سلطۀ ارتجاع عمدتاً توسط سلطۀ پوشالی رژیم دستنشاندۀ اشغالگران بر کشور مشخص شده است. برعلاوه باید گفت که متاسفانه هنوز اشغالگران امپریالیست از کشور رانده نشده و رژیم دست نشانده سرنگون نشده است که تجاوز خزندۀ یک دولت ارتجاعی خارجی (داعش) بر افغانستان و گسترده شدن روزافزون دامنۀ اشغالگریهایش را شاهد هستیم. اینها مجموعاً در حال حاضر دشمنان عمدۀ کشور و مردمان کشور محسوب میگردند و آماج مقاومت ملی مردمی و انقلابی کنونی و مقاومت همۀ جانبۀ ملی مردمی و انقلابی آینده هستند. در واقع اپورتونیستهای تسلیم شدۀ تجدیدنظرطلب به این دشمنانِ عمدۀ کشور و مردمان کشور نیز در زمرۀ همین دشمنان قرار دارند و باید آماج مقاومت ملی مردمی و انقلابی دانسته شوند. عمده دانستن مقاومت علیه این دشمنان عمدۀ کشور و مردمان کشور بهمفهوم نادیده گرفتن کامل مبارزه علیه دشمنان غیر عمده نیست و نمیتواند باشد. اما این مبارزه باید تابع منافع عمومی مقاومت علیه دشمنان عمده باشد و در همسویی و همآهنگی با آن پیش برده شود. مبارزه علیه سایر دولت های امپریالیستی و ارتجاعی خارجی و وابستگان شان را باید در زمرۀ همین نوع مبارزه بهحساب آورد و به پیش برد. برعلاوه مبارزه علیه سایر گرایشات اپورتونیستی وغیر تجدیدنظرطلب در میان منسوبین کنونی جنبش مترقی و انقلابی کشور نیز ضروری و مهم است و نباید بهفراموشی سپرده شود. کمیتۀ برگزارکنندۀ پنجاهمین سالگرد تاسیس سازمان جوانان مترقی، علیرغم تمامی محدودیتها و ناتوانیهای دستوپاگیر تلاش کرده است که طی چندین محفل در نقاط مختلف کشور، تجلیل شایسته ای از این روز بهعمل آورد. از تمامی رفقا و دوستانی که در جوانب مختلف این کاروپیکار ما را مدد رسانده اند اظهار امتنان مینماییم و تمامی رفقا و دوستانی را که در محافل امروزی شرکت کرده اند خیرمقدم میگوییم. امیدواریم برگزاری این محافل گام کوچکی باشد در جهت معرفی جنبش ما، جنبشی که علیرغم ضربات پیهم وارده بر پیکرش در طی عمر مبارزاتی پنجاه ساله اش و جانباختن باربار کل جمع بزرگان و رهبرانش در مبارزه و مقاومت علیه امپریالیزم و ارتجاع همچنان زنده است، نفس میکشد و در صحنۀ مبارزاتی کشور در خونخفتۀ ما کماکان حضور دارد. اگر کل برنامۀ برگزاری از پنجاهمین سالگرد بنیادگذاری جنبش دموکراتیک نوین کشور بتواند گام روشنی باشد در جهت تثبیت این حضور و ارتقا و گسترش درست، اصولی و رزمندۀ آن در آینده، ما احساس غرور و افتخار می نماییم و اعلام میکنیم که تمامی رفقا و دوستان همکار ما و تمامی رفقا و دوستان حاضر در محافل امروز نیز در این احساس سربلندی مبارزاتی با ما شریک و سهیم هستند.
زنده، شگوفا و پیشرونده باد جنبش دموکراتیک نوین در افغانستان! بهپیش در راه برپایی و پیشبرد مقاومت ملی مردمی و انقلابی همه جانبه علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم دستنشانده و مرتجعین متجاوز و اشغالگر داعشی! کمیته برگزاری پنجاهمین سالگرد بنیادگذاری جریان دموکراتیک نوین افغانستان 13 میزان 1394 خورشیدی (5 اکتوبر 2015 میلادی)