Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

سند ذیل (اعلام گسست از ساما)، اعلامیه ای بود که رفیق عزیز در اواخر تابستان سال 1370 (پانزدهم سنبلۀ 1370) پس از گسست از "ساما" و پیوستن به حزب کمونیست افغانستان شخصاً مسئولیت انتشار آن را بر عهده گرفت و در میان روابط "ساما" در محل بودوباشش پخش کرد. پاورقی ها این بار و از طرف ما علاوه گردیده است تا نکات معین قابل توضیح برای خوانندگان شعلۀ جاوید، گنگ نماند.

اعـلام گـسـسـت از "سـامـا"

 

انشعاب خزان سال 1364 در " ساما " حادثه اي بود كه رويداد هاي مثبت و منفي زيادي را بدنبال خود داشت. صرفنظر ازينكه در جريان تصادمات بعد از انشعاب هر يك از دو طرف قضيه تا چه حد از لحاظ شخصي و شيوه برخورد ميتواند مورد انتقاد باشد، (1) سير مبارزات در طول چند سال گذشته عملا و نظراً نشان داد كه از لحاظ ايدئولوژيك – سياسي مواضع كدام طرف درست و اصولي و مواضع كدام طرف اپورتونيستي و غير اصولي بوده و هست .
اكنون كه نتيجه گيري هايم از مسايل متذكره تكميل گرديده و به وسيله اين نوشته خارج شدنم را از" ساما " اعلام مي نمايم، لازم مي دانم به علت موقعيت خاصي كه در جريان انشعاب مذكور و حوادث بعد از آن داشته ام كم و بيش به شرح وقايع مربوطه پرداخته و دلايل خارج شدنم را از "ساما" مختصراً توضيح نمايم.
جلسه ايكه "اعلاميه بخش غرجستان ساما" (اعلاميه انشعاب) را ترتيب و تنظيم نمود مجموعاً از هشت نفر تشكيل شده بود كه هفت نفر در جلسه حاضر بودند و يكنفر در غياب نمايندگي گرديد. درين جلسه فردي كه عضو كمیته مركزي "ساما" بود و جلسه را دعوت نموده بود اعلام كرد كه ديگر حاضر به پيشبرد فعاليت هاي سياسي – تشكيلاتي مشترك با " رهبر " و رفقايش نيست و در هر حالتي ولو اينكه به تنهايي نيز باشد مواضعش را درينمورد كتباً اعلام خواهد كرد. اما ساير افراد شركت كننده در جلسه اقدام فردي ويرا رد نمودند و همگي در مورد انتشار اعلاميه انشعاب بنام بخش غرجستان " ساما " موافقت نشان دادند و در نتيجه متن اعلاميه بنا به توافق عمومي تهيه گرديد. (2)
هنوز اعلاميه بخش غرجستان "ساما" ( اعلاميه انشعاب ) وسيعاً پخش نشده بود كه چهار نفر از شركت كنندگان جلسه فوق الذكر – به شمول خودم – بنا به دلايل مختلف و منجمله بعلت متاثر شدن از تبليغاتي كه عليه نويسنده اعلاميه بخش غرجستان از طرف افراد وابسته به "رهبر"  و رفقايش دامن زده شده بود،  در قبال قضاياي مطروحه موضع "تحقيقي"  گرفتيم. نكته اصلي در تبليغات آنها اين بود كه فرد مذكور نسبت به مبارزه انقلابي بي باور شده و قصد دارد به امريكا فرار نمايد. (3)
من بر اساس اين باور كه انشعاب فقط روپوشي براي فرار از مبارزه انقلابي است، دوسيه و اسناد كميسيون تحقيق و بررسي تسليم طلبي را كه معه اسناد ديگري نزدم به امانت گذاشته بودند، مخفيانه از مسئول آن كميسيون در اختيار گرفتم. "مسئوليت" اين كار قبلاً  از جانب "رهبر" و رفقايش برعهده فرد ديگري گذاشته شده بود، اما وي قادر نگرديده بود "مسئوليت" خود را اجرا نمايد. (4)  موضوع خارج ساختن اسناد كميسيون تحقيق و بررسي تسليم طلبي از دست مسئول كميسيون مذكور همان موقع به اطلاع چند نفر از مخالفين انشعاب و بويژه شخص "رهبر"  رسانده شد. "رهبر" درين مورد دو دستور مشخص صادر كرد. يكي اينكه اسناد كميسيون تحقيق و بررسي تسليم طلبي را نزد خودم نگه دارم تا وي خودش مدتي بعد آنها را تسليم شود و ديگر اينكه موضوع مصادره پنهاني آنها كاملاً مخفي نگه داشته شود.
جلساتيكه من و ساير افراد داراي موضع "تحقيقي" با "رهبر" و رفقايش داشتيم عملاً و نظراً به جلسات موضعگيري عليه انشعاب و موافقت با مخالفين آن مبدل گرديد. پنج تن از افراد غرجستاني "ساما" – به شمول خودم – در جلسه كادرها و فعالين "ساما" شركت كردند و اعلاميه اين جلسه را مبني بر خيانت خواندن انشعاب و خائن خواندن نويسنده اعلاميه انشعاب يكجا با ديگران مورد تائيد و تصديق قرار دادند. (5) اما اعلاميه ايكه بنام واحد تشكيلاتي غرجستان " ساما " به عنوان اولين اعلاميه عليه انشعاب منتشر گرديد در اصل توسط فردي نوشته شده بود كه در آن مقطع اصلاً مربوط به اين واحد تشكيلاتي نبود و در حقيقت هيج يك از افراد مربوط به بخش غرجستان در تهيه اين اعلاميه ذيدخل نبودند. (6) اين اعلاميه با وجوديكه در اصل مورد تائيد افراد داراي موضع تحقيقي در بخش غرجستان واقع شد، اما نكات معين و مشخصي از متن آن و برعلاوه نحوه تهيه و انتشارش از طرف من و فرد ديگري مورد انتقاد قرار گرفت. (7) ما تقاضا كرديم كه اين اعلاميه نبايد بصورت فعلي اش منتشر شود، اما موقعيكه اين تقاضا به عمل آمد كار از كار گذشته بود و اعلاميه مذكور بدون اطلاع ما پخش گرديده بود.
يكي از نكات قابل مكث در اعلاميه هاي صادره عليه انشعاب اين بود كه عليرغم اطلاع "رهبر" و بعضي از رفقايش در مورد چگونگي وضعيت اسناد كميسيون تحقيق و بررسي تسليم طلبي، مطلب مطرح شده در اولين اعلاميه مسئول آن كميسيون در مورد اسناد مذكور واضحا مورد انكار قرار گرفت. هدف ازين كار چنانچه بعد ها معلوم گرديد تنها مردود اعلام كردن اتهام وارده بر خود نبود، بلكه مهم تر ازآن خاك اندازي كامل روي قضيه تسليم طلبي در "ساما" بود.
در جـلسـاتـيـكه افراد داراي موضع تحقيقي از بخـش غـرجسـتان با "رهـبـر" و رفـقـايش داشتند، آنها وعده دادند كه
بزودي كميسيون تحقيق و بررسي تسليم طلبي را باز سازي خواهند كرد تا نتايج تحقيقات آن تا بهار سال آينده ( بهار سال1365) به سويه جنبش نشر و پخش گردد. درين جلسات "رهبر" مفصلا در مورد تئوري سه جهان به بحث پرداخت و گويا عليه آن موضعگيري نمود. اما داشتن روابط حسنه سياسي با چيني ها را بنا به دلايل معين سياسي موجه جلوه داد.
نكته قابل تذكري كه در
مورد حادثه بوجود آوردن تعقيبات پوليسي براي نويسنده اعلاميه بخش غرجستان و اعضاي فاميلش وجود دارد اين است كه "رهبر" و رفقايش اين كار را يك امتحان عملي آشكار در مورد ايجاد كننده حادثه مبني بر مخالفت وي عليه انشعاب مي دانستند . اما پس از آنكه حادثه بوقوع پيوست و يكي از اعضاي فاميل نويسنده اعلاميه بخش غرجستان توسط پوليس كشور خارجي دستگير شد، مسئول منتصب شده "رهبر" در واحد تشكيلاتي غرجستان ساما نسبت به عواقب قضيه دچار اضطراب گرديد. (8)
برخورد ها و تصادمات بعد از انشعاب ميان موافقين و مخالفين بعدي اعلاميه بخش غرجستان تا حدودي نتيجه شيوه هاي برخورد نادرست دو طرف متذكره در واحد تشكيلاتي مذكور بود. (9) اما تحريكات لومپنانه و حتي ضد انساني گماشتگان "رهبر"  و رفقايش جو برخورد و تصادم را به شدت تقويت نمود. (10) علاوتا حركات تفرقه افگنانه و استفاده جويانه يكي از نيروهاي شامل در جبهه متحد ملي كه به علت سياست هاي انحلال طلبانه " ساما " كاملا در ميان روابط بخش غرجستان داخل شده بود، نيز نقش معيني را در جهت تقويت جو تصادم و برخورد بازي نمود. (11)
عليرغم اينكه من و افراد ديگري در بخش غرجستان پس از مدتي بر نادرستي مواضع سياسي مان در مخالفت عليه انشعاب پي برديم، اما فكر مي كرديم كه بعلت بروز درگيريها و كشمكش هاي بعد از انشعاب راه برگشت بطرف كسانيكه در موضع دفاع از اعلاميه بخش غرجستان باقي ماندند و پيش رفتند، كاملا بسته و مسدود است. بدين جهت با وجوديكه هيچگونه دلگرمي اي در مورد "ساما" وجود نداشت ارتباطات كجدار و مريز ما با آن سازمان مدتها دوام نمود. سوء ظن و برداشت ذهني من آنجنان نيرومند بود كه حتي بعد از تآمين مجدد تماس با مدافعين انشعاب در سال 1366 كه ديگر در چوكات "هسته انقلابي كمونيست هاي افغانستان" فعاليت ميكردند، نيز براي مدتها دوام آورد.
فقط پس از آنكه سير مبارزات چندين ساله، ورشكستگي ايدئولوژيك – سياسي و تشكيلاتي "ساما" را كاملا روشن ساخت، روابط باقيمانده بخش غرجستان را بصورت مكمل از هم پاشاند و بخشي از نيروهايش را بدامان كثيف سازمان "رهائي" انداخت و از طرف ديگر شگوفائي روز افزون و پيشرفت مداوم و پيگير مدافعين انشعاب از "ساما" در همراهي با ساير افراد و دسته هاي انقلابي كمونيست به روشني مبرهن شد، ديواره هاي ضخيم سوء ظن هايم به فروريختن آغاز كردند. (12)
از جانب ديگر برخلاف برداشتهایي كه من داشتم در مجموع برخورد هاي رفقاي هسته انقلابي كمونيست هاي افغانستان و بعدا سازمان كمونيست هاي انقلابي با من پس از تآمين تماس مجددم با ايشان حوصله مندانه، توآم با سعه صدر و مبتني بر پيشبرد مبارزه ايدئولوژيك – سياسي اصولي پيش رفت.
اينك كه پس از مدتها دودلي در مورد بريدنم از "ساما"  به مواضع و تصميم قاطعي درينمورد دست يافته ام دلايل خارج شدنم را ازين سازمان بصورت خلاصه تذكر مي دهم:
1 – "ساما" تمامي جروبحث هاي مفصل و مداوم بخش غرجستان، هسته انقلابي كمونيست ها و سازمان كمونيست هاي انقلابي به شمول "نامه به وطندار محترم" را در مورد مواضع ايدئولوژيك – سياسي خود بيجواب گذاشته و حتي در قالب چند سطر مختصر نيز به جروبحث درين مورد نپرداخته است. اين سكوت ممتد و پايدار و طفره روي كامل از مباحثات هيچ دليل ديگري ندارد جز اينكه مواضع ايدئولوژيك – سياسي "ساما"  در يك مباحثه صريح علمي قابل دفاع نيستند. من بنوبه خود هيچ دليلي نمي بينم كه تمامي انتقادات وارده بر "ساما" از سوي بخش غرجستان،  هسته انقلابي كمونيست ها و سازمان كمونيست هاي انقلابي را مورد تائيد قرار ندهم. در طول دو سه سال گذشته  من بارها تقاضا كردم كه مسئولين "ساما" به پرسشها و انتقاداتم پاسخ گويند، اما آنها هرگز حاضر نشدند حتي يك جلسه بحثي ايدئولوژيك – سياسي با من داشته باشند. اين امر نيز نشاندهنده درستي مواضعم درينمورد ميباشد.
2 – وعده "ساما" در مورد بازسازي كميسيون تحقيق و بررسي تسليم طلبي بعد از انشعاب بخش غرجستان نه تنها جامه عمل نپوشيد، بلكه روي قضيه تسليم طلبي كاملا خاك انداخته شد و از  لحاظ تشكيلاتي موقعيت هاي مهمي در "ساما" بصورت كاملا آشكاري در اختيار تسليم طلبان معروف قرار گرفت. تلاش بخاطر بالا بردن پرستيژ افراد تسليم طلب آنچنان پيش رفت كه مثلا وسايل دست داشته طباعتي بخش غرجستان را "پيكار" ( امضاء كننده پروتوكول تسليمي به دولت مزدور ) از سوي رهبري "ساما" در اختيار گرفت. شايد به همين سبب "رهبر" نتوانست بعد ها از من مطالبه نمايد كه اسناد كميسيون تحقيق و بررسي تسليم طلبي را در اختيارش قرار دهم. قسمتي از اين اسناد را سه سال قبل نويسنده "اعلاميه واحد تشكيلاتي غرجستان ساما" ( يكي از اعلاميه هاي ضد انشعاب ) كه يكي از مفرورين در غرب است به بهانه مطالعه از من گرفت و دوباره مسترد نكرد. اما قسمت ديگر اين اسناد تا همين اواخرنزدم باقي ماند و سرانجام تصميم گرفتم آنرا در اختيار كساني قرار دهم كه به علت اقدام من براي مدت چند سال بي جهت از دسترس شان خارج ساخته شده بود. (13)
3- روابط نزديكي كه فعلا "ساما" با سازمان رويزيونيستي "رهائي" برقرار كرده و در واقع به دنبالچه حقير آن مبدل گرديده است خود به گويا ترين شكلي نشان ميدهد كه "ساما" عليه رويزيونيست هاي چيني و مزدوران وطني آنها مخالفتي ندارد. موضع گيري هاي "رهبر" و رفقايش عليه آنها فريب و نيرنگي بيش نبوده و نمي باشد. (14)
4 – "ساما" در حقيقت فعلا يك سازمان فاقد برنامه است. برنامه تصويب شده در كنگره اول "ساما" ديگر كاملا كهنه شده است، اما حتي بر مبناي شرايط زمان تدوين و تصويب آن نيز انتقادات اصولي بيشماري بر متن آن وارد ميباشد. در چنين حالتي حتي اعضاي كميته مركزي "ساما" بصورت كاملا آشكاري بيان مي نمايند كه قادر نيستند برنامه جديدي براي "ساما" تدوين نمايند. (15)
5 – "ساما" مدافعين انشعاب را به فرار طلبي و داشتن قصد گريز به اروپا و امريكا متهم مينمود. ولي آنچه در ظرف چند سال گذشته عملا بوقوع پيوسته است موج فرار طلبي و گريز روابط و كادرها و حتي اعضاي كميته مركزي "ساما" به كشورهاي غربي مي باشد. مبلغين آتشين و پروپاقرص فرار طلبي نويسنده اعلامبه بخش غرجستان هم اكنون خود در ديار غرب بسر مي برند و لابد با برخورداري از زندگي مرفه و فاقد خطرات امنيتي و با رها كردن ديگران در ميدان، به فراغ خاطر و انبساط دماغي مورد خواست شان دست يافته اند. (16)
6 -  مدافعين انشعاب نه به غرب فرار كردند و نه ميدان مبارزه را ترك گفتند. برعكس، اين رفقا مواضع شانرا در جهت اصوليت انقلابي بطور روز افزوني مستحكمتر و عميقتر نمودند و يكجا با كمونيست هاي انقلابي ديگري هسته انقلابي كمونيست ها را پي ريزي كردند و مبارزات آنرا پيش بردند. پس از آن توانستند با "املا" بخش مائوتسه دون انديشه به وحدت برسند و با انتشاز سند معتبر، وزين و پيشرو، يعني اعلام مواضع سازمان كمونيست هاي انقلابي، موجوديت آن سازمان را اعلام نمايند. اكنون اين رفقا دوشادوش ساير انقلابيون كمونيست در جهت اعلام موجوديت و ساختمان حزب كمونيست افغانستان گام بر مي دارند. (17)
اميدوارم نيرو و توانم را در سنگر هاي مبارزاتي حزب كمونيست افغانستان بخاطر خدمت به انقلاب كشور و انقلاب جهاني بكار اندازم و اين توفيق را بدست آورم كه دوشادوش كمونيست هاي انقلابي ديگري سرباز فداكار جنگ خلق باشم.
زنده باد انقلاب!
زنده با كمونيزم!
از طرف ..........
سابقا يكي از كادرهاي بخش غرجستان "ساما"
پانزدهم سنبله 1370

 پاورقی ها:
1--  رفیق عزیز در جریان کشمکش های بعد از انشعاب خزان سال 1364، میان مخالفین و موافقین انشعاب، نقش فعال نداشت و فعالانه با هیچ طرف نایستاد. کسی که این کشمکش ها را در مجموع و مشخصاً غارت خانۀ تیمی سازمانی در شهر کویته، چپاول اموال خانۀ نویسندۀ اعلامیۀ انشعاب بخش غرجستان و مسئول کمسیون تحقیق و بررسی تسلیم طلبی در کمپ و بسیج کمپ نشینان مربوط به احزاب جهادی بالای وی را رهبری کرد، رفیق عزیز نبود، بلکه نویسندۀ "اعلامیۀ واحد تشکیلاتی غرجستان ساما" بود.
برعلاوه این کشمکش ها در مجموع تا سطح برخوردهای فزیکی از قبیل لت و کوب کسی و یا برخورد های گرم مسلحانه بالا نرفت.   
2 --  بدین ترتیب اعلامیۀ انشعاب (اعلامیۀ بخش غرجستان "ساما") نه به عنوان یک اعلامیۀ شخصی، مثل همین اعلامیۀ شخصی رفیق عزیز، بلکه به عنوان اعلامیۀ جمعی و در یک جلسۀ 8 نفره از مسئولین بخش غرجستان تهیه و منتشر گردید. اما اعلامیه های بعدی رهبر و رفقایش عمداً انتشار آن اعلامیه را یک اقدام فردی و شخصی جلوه داد تا گویا جلو تاثیرات ایدیولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی آن را بگیرند یا حد اقل تاثیرات مذکور را تخفیف دهند.
3 --  تبلیغات در مورد قصد فرار نویسندۀ اعلامیۀ انشعاب (اعلامیۀ بخش غرجستان) به امریکا نیز در اصل توسط نویسندۀ "اعلامی، واحد تشکیلاتی غرجستان ساما" دامن زده شد. او که یکی از اعضای هیئت 11 نفرۀ تحت رهبری مسئول آن وقت تشکیلات "ساما" به چین در سال 1364 بود، بعد از برگشت از سفر در صحبت های خصوصی دم از موضعگیری علیه رویزیونیست های چینی می زد. اما بعد پس از یک صحبت نسبتاً طولانی با رهبر سکوت اختیار کرد، بدون اینکه به کسی توضیح دهد که این سکوتش ناشی از اقناعی است که بعد از صحبت رهبر با وی حاصل شده است یا برعکس ناشی از تطمیع و یا تخویف توسط وی است؟ در هر حال چند سال بعد از انشعاب بخش غرجستان از "ساما"، او خود عازم امریکا شد و اکنون سال ها است که در آن دیار بسر می برد. چند سال قبل از یکی از روابط سابق بخش غرجستان"ساما" شنیدیم که او قصد دارد با امریکایی ها به افغانستان بیاید، اما می ترسد که کسی او را "شاه شجاع" بگوید. تا جایی که ما اطلاع داریم، او نتوانست لقب "شاه شجاع" را کمایی کند.
4 --  در اعلامیۀ کمسیون تحقیق و بررسی تسلیم طلبی گفته شده بود که اسناد کمسیون توسط گماشتۀ خاص رهبر به سرقت برده شده است. نادرستی این برداشت در مورد عامل اجرایی این حرکت، فقط پس از تصمیم گیری قاطع رفیق عزیز مبنی بر گسست از "ساما" یعنی شش سال بعد، روشن گردید. ولی از لحاظ سیاسی، همان گونه که در اعلامیۀ حاضر نیز درج گردیده، مسئولیت این کار در اساس بر عهدۀ رهبر و رفقایش بوده است و نه این یا آن شخص.
5 --  افراد به اصطلاح دارای "موضع تحقیقی" از بخش غرجستان در اصل 4 نفر بودند. به این افراد از همان ابتدای عقب کشیدن شان از انشعاب گفته شده بود که آنها قادر نخواهند بود تحقیقی انجام دهند، بلکه فقط می توانند به دنباله روی از رهبر و رفقایش در مخالفت با انشعاب قرار بگیرند و مورد استفادۀ سوء واقع شوند. جریان عمل این موضوع را ثابت ساخت. فرد پنجم از روابط بخش غرجستان در جلسۀ فعالین و کادرهای "ساما" (زبیر)، یکی دیگر از افراد شامل در گروپ 11 نفری اعزامی به چین تحت رهبری مسئول تشکیلات "ساما" بود. این فرد سابقۀ عضویت در "سازمان رهایی" داشت و یکی از مسئولین "کمیتۀ جوانان وحدت طلب..." بود. این کمیته بعد از جدا شدن از سازمان رهایی در زمستان سال 1360 به "ساما" پیوسته بود.
6 --  اعلامیه نویس در موقع نوشتن اعلامیه اش به پشاور انتقال یافته بود و هیچ رابطه ای از لحاظ تشکیلاتی با بخش غرجستان یا واحد تشکیلاتی غرجستان ساما نداشت و برعلاوه در نوشتن این اعلامیه نه تنها با هیچ یک از افراد مربوط به واحد تشکیلاتی غرجستان مشورت نشده بود، بلکه با هیچ فرد دیگری از سامایی ها نیز مشورت نشده بود.
7 ---  نکات معین قابل انتقاد در اعلامیه مورد نظر، مسایل مربوط به حملات شخصی علیه نویسندۀ اعلامیۀ انشعاب و اتهاماتی از قبیل اسلحه فروشی و سوء استفاده های مالی توسط وی و غیره  را در بر می گرفته است و نه مسایل ایدیولوژیک- سیاسی را. برعلاوه آنها انتقاد داشته اند که نویسندۀ اعلامیه حق نداشته است بدون اطلاع روابط بخش غرجستان بنام آنها اعلامیه صادر نماید.
8 --  این فرد یکی از مسئولین بخش غرجستان بود. وی نیز دارای سابقۀ عضویت در سازمان رهایی و یکی از مسئولین کمیتۀ جوانان وحدت طلب بود. برعلاوه وی یکی از نمایندگان بخش غرجستان در کنفرانس سرتاسری "ساما" و بعد از آن یکی از اعضای کمسیون تحقیق و بررسی تسلیم طلبی بود. این شخص همراه با "زبیر" بعد از آگاه شدن از قصد نویسندۀ اعلامیۀ بخش غرجستان مبنی بر انشعاب از "ساما" با وی همنوایی کردند، اما می خواستند در فعالیت های بعد از انشعاب، نمایندگی تمامی روابط ولسوالی شان به آنها واگذار گردد که مورد قبول قرار نگرفت. بعد از آن هر دو فرد متذکره در پهلوی رهبر و رفقایش قرار گرفتند.
فرد مورد نظر، دو روز بعد از کشمکش های درون کمپ مهاجرین میان طرفداران قیوم رهبر و طرفداران اعلامیۀ انشعاب و خارج شدن انشعابیون از کمپ، به یکی از حوزه های پولیس کویته عارض شده و ادعا کرده بود که حسین (نویسندۀ اعلامیۀ بخش غرجستان ساما) و یکی از برادرانش در یک منطقۀ بیرون از شهر کویته، بالای وی تفنگچه کشی کرده و مبلغ 30000 روپیه پول او را از وی به زور گرفته اند. در نتیجه یکی از افراد انشعابی توسط پرسونل آن حوزه دستگیر می گردد و مدت 24 ساعت در حوزه زندانی باقی می ماند. انجمن قومی و ریش سفیدان قومی درینمورد مداخله می کنند و او را آزاد می کنند. در واقع همین توطئه باعث می گردد که انشعابیون بطور کلی به سرعت از شهر کویته خارج شوند. حسین خود را به پندی و اسلام آباد انتقال می دهد و سایر افراد انشعابی به ایران و یا داخل کشور می روند.
در سال 1365 وقتی فرد مورد نظر متوجه می شود که یکی از برادران مسئول کمسیون تحقیق و بررسی تسلیم طلبی، که فرد غیر مربوط به ساما بود، در شهر کویته است، بازهم به همان حوزۀ قبلی پولیس کویته مراجعه کرده و او را در ارتباط به عریضۀ قبلی اش، به آن حوزه معرفی می نماید. او نیز دستگیر می گردد، ولی پس از چند ساعت توقیف موفق به فرار می گردد و از کویته خارج می شود. این فرد نیز بعدها متوجه می شود که در مسیر انحرافی حرکت می نماید و چون دیگر نمی تواند به "هستۀ انقلابی کمونیست های افغانستان" مراجعه نماید، در تشکیل "محفل جوانان مترقی" سهم می گیرد و مدتی بعد به کانادا می رود.
تا جایی که ما معلومات داریم وی پس از جابجایی در کانادا رابطه اش را با محفل جوانان مترقی قطع می نماید. بنا به بعضی معلومات غیر دقیق، وی در طی چند سال گذشته، برای یک و نیم یا دو سال در میدان هوایی قندهار بحیث مترجم با قوای اشغالگر کانادایی مستقر در آن میدان هوایی، کار کرده است.  
9 و 10 --  یقیناً « برخورد ها و تصادمات [ که بهتر است کشمکش ها گفته شود] بعد از انشعاب ميان موافقين و مخالفين بعدي اعلاميه بخش غرجستان تا حدودي نتيجۀ شيوه هاي برخورد نادرست دو طرف متذكره در واحد تشكيلاتي مذكور بود » و برعلاوه «... تحريكات لومپنانه و حتي ضد انساني گماشتگان "رهبر"  و رفقايش جو برخورد و تصادم [یا به بیان بهتر کشمکش] را به شدت تقويت نمود. »، اما هیچکدام از این مسایل، عامل اساسی کشمکش های بعد از انشعاب نبود.
عامل اساسی آن کشمکش ها، موضعگیری های نادرست رهبر و رفقایش علیه انشعاب بخش غرجستان از "ساما" بود. انشعاب بخش غرجستان از "ساما" یک انشعاب کمونیستی بود و در مخالفت اساسی با خط "ساما"، در کلیت ایدیولوژیک – سیاسی آن قرار داشت. اما از آنجاییکه رهبر و رفقایش نمی توانستند بطور مشخص و روشن علیه این حرکت کمونیستی قرار بگیرند و آن را از لحاظ ایدیولوژیک – سیاسی رد نمایند، به تیوری توطئه پناه بردند و آن حرکت را نتیجۀ یک خیانت اعلام کردند و نویسندۀ اعلامیۀ انشعاب را نیز سزاوار مجازات. به این ترتیب در واقع دستور تمامی تحریکات لومپنانه و حتی ضد انسانی گماشتگان رهبر و رفقایش، علیه انشعابیون، در اعلامیه های سه گانۀ رهبر و رفقایش بطور صریح و روشن درج گردیده بود. حتی بالاتر از آن، وظیفه ای که به گماشتگان مذکور داده شده بود خیلی بیشتر از آن تحریکاتی بود که آنها عملاً انجام دادند.
11 --  منظور از نیروی متذکره، " گروه توحیدی قیام مستضعفین" است که تحت رهبری قسیم اخگر قرار داشت. قسیم اخگر و ماشاءالله افتخاری بعد از آن به "جبهۀ متحد ملی" پیوستند که رهبری سازمان نصر در ایران بنا به   مخالفت آنها با جمهوری اسلامی ایران آنها را از سازمان مذکور اخراج نموده بود. آنها در واقع بعد از اخراج از سازمان نصر از ایران گریخته بودند و وقتی به کویته رسیدند، در آنجا نیز توسط افراد سازمان نصر تحت تعقیب قرار گرفتند. مرکز تشکیلات بخش غرجستان ساما در کویته قرار داشت. افراد بخش غرجستان ساما از هر دو فرد متذکره حمایت نمود و از آنها محافظت کرد. در صحبت های بعدی، ماشاءالله افتخاری در حد یک همکار با جبهۀ متحد ملی قرار گرفت، ولی قسیم اخگر به جبهه پیوست و در پیوند نزدیک با سامایی ها قرار گرفت. در واقع در جریان همین پیوند و حمایت از وی بود که او قادر شد "گروه توحیدی قیام مستضعفین" را تشکیل دهد. اما ماشاءالله افتخاری برای مدت زمان کوتاهی در کویته ماند و سپس علیرغم مخالفت سامایی ها و قسیم اخگر عازم داخل گردید و در بامیان مورد سوء قصد قرار گرفت و جان باخت. قسیم اخگر در کمپ مهاجرین موفق به تشکیل "گروه توحیدی قیام مستضعفین" و انتشار نشریۀ ان گردید.
در مورد اینکه قسیم اخگر و "گروه توحیدی قیام مستضعفین" در جریان حوادث بعد از انشعاب دست به تفرقه افگنی در میان سامایی ها زده باشد، فقط می توان شک داشت اما نمی توان بطور قطع صحبت کرد. ولی استفاده جوئی، بصورت تلاش برای جلب و جذب بعضی از روابط ساما، توسط وی صورت گرفت و در مواردی موفق نیز بود. "گروه توحیدی قیام مستضعفین" بعد ها در همکاری با "حزب کمونیست افغانستان" و "اتحاد راه زحمتکش" بخاطر تشکیل یک جبهۀ مبارزاتی مشترک ضد امپریالیستی و ضد ارتجاعی قرار گرفت. این تلاش به دلیل منحل شدن "اتحاد راه زحمتکش" و آنهم بخاطر انتقال مسئول آن گروه به اروپا، در نیمۀ راه متوقف گردید. فرد مذکور در اروپا در خط حزب کمونیست کارگری ایران افتاد. 
اما "گروه توحیدی قیام مسستضعفین" در جریان تلاش بخاطر تشکیل کنگرۀ سازمانی مدتی بعد به داخل کشور انتقال یافت، اما چون نتوانست چنین کنگره ای تشکیل دهد، رو به انحلال رفت و پس از مدتی ار هم پاشید.       
12 --  اکثریت افراد یک واحد محلی بخش غرجستان "ساما" که در جریان انشعاب در پهلوی رهبر و رفقایش قرار گرفت، مدتی بعد از انشعاب بصورت مکمل به سازمان رهایی جذب گردیدند. اما احتمالاً دو سال بعد، کسانی که آنها را به سازمان رهایی جذب کرده بودند، یکجا با آنها از سازمان مذکور انشعاب کردند و "اتحاد راه زحمتکش" را تشکیل دادند. پس از فروپاشی اتحاد راه زحمتکش، تعداد زیادی از آنها بطرف کشورهای غربی و احتمالاً استرالیا رفتند و واحد مذکور فروپاشید. اما کماکان این احتمال وجود دارد که یکی دو نفر از آنها همچنان با ساماهایی ها در ارتباط باشند.
13 --  بحث های کنفرانس سرتاسری "ساما" در مورد تسلیم طلبی که مدت تقریباً یک هفته دوام نمود، بصورت تحریری ثبت شده بود. این سند از میان مجموع اسناد کمسیون توسط "شاه جی" از رفیق عزیز گرفته شده و به احتمال قریب به یقین به رهبر و رفقایش تسلیم داده شده است. اما بقیۀ اسناد کمسیون مذکور را رفیق عزیز بعد از گسست از "ساما" در اختیار مسئول کمسیون تحقیق و بررسی تسلیم طلبی قرار داد. یک بخش از اسناد مذکور قبلاً انتشار یافته است. امیدواریم بخش های انتشار نیافتۀ اسناد مذکور را بخاطر روشن شدن هرچه بیشتر قضایای مربوط به تسلیم طلبی در "ساما" نیز بتوانیم هرچه زود تر انتشار دهیم.
14 --  قیوم رهبر تیوری سه جهان را به عنوان استراتژی بین المللی پرولتاریای افغانستان قبول داشت، اما نه به عنوان استراتژی بین المللی پرولتاریای جهان. اسناد مربوط به این بحث را بعداً منتشر خواهیم کرد.
15 – "ساما" هنوز هم یک سازمان فاقد برنامه است و بدتر اینکه سامایی ها به فکر رفع این بی برنامگی سازمانی نیز نیستند.
16 –   آنها رهبران و مسئولین ساما بودند. بنابرین نباید خودشان به کشورهای غربی می رفتند و روابـط شان را در
میدان رها می کردند تا دستوری و یا غیر دستوری به کام غند سنگین بیفتند، 31 نفر شان در راه برقراری روابط با دوستم توسط احمدشاه مسعود بکار مرگ بروند، مسئول ساما در کابل رابط مذاکراتی احمدشاه مسعود و مزاری گردد و عاقبت سامایی ها در دوران اشغال و حاکمیت رژیم پوشالی احزاب راجستر شدۀ قانونی تشکیل دهند. و "رهبران" خارجه نشین هم از یکطرف با افتخار و سربلندی در مسیر استفاده از مزایای "دموکراسی امریکایی" بیفتند و مصارف دفاتر احزاب قانونی در کابل و سایر شهرهای کشور را تهیه نمایند، از طرف دیگر سازمان نامنهاد م ل تشکیل دهند و برای آن تاریخ جعل کنند و از طرف دیگر هم روی تمامی تسلیم طلبی ها و تسلیمی های گذشتۀ شان خاک بیندازند.    
17 – کنگرۀ حزب کمونیسـت افغانستان در ماه ثور 1370 (ماه می 1991) دایر گردید، اما در کـنـگـره قرار برین شد
که اسناد کنگره در ماه میزان سال 1370 بیرون داده شود. به این ترتیب گسست رفیق عزیز از ساما بعد از تاسیس حزب کمونیست افغانستان صورت گرفت و او با این گسست در واقع به حزب کمونیست پیوست. اما طبق فیصلۀ کنگرۀ حزب کمونیست افغانستان، اعلامیۀ گسست رفیق عزیز از ساما نمی توانست بصورت صریح پیوستن وی به حزب را اعلام نماید.

ضـمـایـم
ضـمـیـمـۀ شـمـاره یـک:

متن موافقتنامۀ تسلیمی نیروهای "ساما" در شمالی به دولت مزدور کابل در خزان سال 1360 *

 

اين موافقتنامه بغرض تشديد مبارزه و همآهنگ ساختن سعي و تلاش برعليه ارتجاع سياه در نقاط مختلف افغانستان و ختم خونريزي در سرزمين جمهوريت ديموكراتيك افغانستان امضاء ميگردد.
بمقاصد آتي طرفين به موافقه ميرسند:
مكلفيت سازمان:
1 -  بعد از امضاء موافقتنامه قطع تمام فعاليت هاي مسلحانه نيروهاي سازمان برعليه قواي مسلح – څارندوي- خاد وغيره اشخاص و مؤسسات در سطح شمالي .
2 -  سهمگيري اكتيف تبليغات بر عليه امپرياليزم امريكا و افشاء چهره كثيف هژمونيستهاي چين اين متحدين امپرياليزم جهاني، رژيم نظاميگر پاكستان و ساير كشورهاي ارتجاعي بصورت شفاهي و تحريري.
3 – تعريف وضع جيش نيروهاي سـازمان – ارائه شـهرت مكمل اعضاي سـازمان، تعداد آنها – قـومـانـدانـان شـان و
راجستر سلاح دست داشته.
4 – پذيرش نمايندگان دولتي در داخل گروپ ها. تعداد  نفر جهت دخول در گروپ ها از طرف دولت تنظيم مي گردد.
5 – انجام فعاليت مسلحانه برعليه عناصر سياسي دشمنان مشترك ما با مساعي مشترك خاد - څارندوي- قواي مسلح.
6 – عمليات جداگانه سازمان مطابق پلان قواي مسلح صورت ميگيرد.
7 -  ماده مذكور ندارد .
  8 -  فعال ساختن ارگانهاي محلي دولتي در آن عده علاقه داري ها و ولسوالي ها كه تحت تاثير سازمان قرار دارد
حتمي است و تامين امنيت نيز بدوش نيروهاي سازمان است. اعضاي سازمان ميتوانند در اين ادارات مطابق احكام
قانون استخدام گرديده و اجراء وظيفه نمايند.
9 -  تامين امنيت شاهراه ها در مناطقيكه سازمان تاثيردارد بدوش نيروهاي سازمان است.
10 – نيروهاي سازمان مكلف به تعميل همه قوانين و فرامين دولت مي باشند.
11 – طبق احكام قانون دولتُ ميتوانند برندگي صلح آميز آغاز نموده و در چوكات اداري دولتي استخدام گردند.
12 – در صورت تخلف از اين موافقتنامه و يا ارتكاب اعمال خلاف امن و نظم عامه با متخالفين و خائنين مطابق احكام قانون و اصول انقلابي معامله صورت ميگيرد.
بخاطر تطبيق اين موافقتنامه و تقويه نيروهاي سازمانُ اداره رياست عمومي خدمات دولتي به نمايندگي دولت افغانستان مساعدت هایي را انجام مي دهد:
1 - كمك نظامي براي مبارزه عليه باند گلبدين، ساير گروپ هاي اجير و سياه در مناطقيكه نيروهاي سازمان بصورت كتلوي وجود دارد .
2 – اكمالات مهمات و در صورت لزوم سلاح آنهم در مورد بخصوص بعد از ارزيابي دقيق وضع براي اجراي عمليات موفقانه عليه دشمن مشترك و تامين امنيت محلات.
3 – مساعدت هاي افتصادي، مالي، براي جبهاتي ... **
4 – مساعدت در حمل و نقل از يك محل به محل ديگر.
5 – مساعدت در جهت رهايي آنعده زندانيان كه جرايم خفيف را مرتكب شده و آنهم صرف وقتيكه خطر ارتكاب جرايم از آنها در آينده متصور نباشد. البته بعد از تطبيق موافقتنامه.
6 -  مساعدت لازم در جهت پيشبرد تبليغات اكتيف عليه امپرياليزم امريكا، متحدين چيني اش و رژيم نظاميگر پاكستان و ساير نيروهاي ارتجاعي .

محل امضاء نماينده "ساما"                                        محل امضاء نماينده دولت جمهوري دموكراتيك افغانستان
                                                 

*- این متن از روی سند اصلی موجود در نزد یکی از اعضای کمیتۀ مرکزی "ساما" در زمستان سال 1360 در کابل نقل گردیده است. اصل نقل یک نوشتۀ قلمی است . متن تایپ شدۀ حاضر توسط ما صورت گرفته است.
** -  قسمت نقطه گذاری شده در متن اصلی به دلیل فرسودگی و رطوبت زدگی کاغذ خوانده شده نتوانسته و در نقل اصلی نیز موجود نمی باشد.

 

ضمیمۀ شماره دوم:
اعلامیۀ ذیل در خزان سال 1364 در جلسۀ هشت نفری مسئولین بخش غرجستان به تصویب رسیده و پخش گردید.


اعلاميه
سازمان آزاديبخش مردم افغانستان
بخش غرجستان*

كودتاي هفت ثور كه با زمينه سازيهاي قبلي اقتصادي، سياسي، نظامي و.... سوسيال امپرياليزم شوروي باند وطنفروش خلق و پرچم - اين نمايندگان بورژوازي بوروكراتيك وابسته – را بر اريكه قدرت سياسي نشانيد مقاومت سريع و جوشان تمامي طبقات و اقشار جامعه را عليه خود برانگيخت.
كنفرانس ماه سرطان 58 كه اساساً بخاطر حل اختلافات ايدئولوژيك محافل سه گانه داير شده بود تحت تاثير خيزش عمومي مردم و بعد از ناكامي طرح كودتاگرايانه به اصطلاح قيامي در واقعه چنداول اعلاميه تشكيل سازمان را انتشار داد و در نتيجه قبل از آنكه پيش شرط هاي ايدئولوژيك سياسي و تشكيلاتي ايجاد يك سازمان كمونيستي تامين گردد "ساما" اعلام موجوديت كرد.
در اثر اختلافات ايدئولوژيك، "ساما" نتوانست وحدت خود را حفظ نموده و يكي از سه محفل تشكيل دهنده سازمان بعد از دستگيري رهبر سازمان رابطه اش را با دو محفل ديگر قطع كرده و از سازمان انشعاب نمود.
كنگره سازمان كه توسط افراد دو محفل با قيمانده در سازمان تشكيل گرديد دو مشي متناقض و متصاد را در قالب هاي برنامه و اعلام مواضع رسميت بخشيد. موجوديت رسمي دو مشي متناقض در سازمان باعث ايجاد كشمكش ها و اختلافات بعدي در سازمان گرديده و سازمان را تا مرز نابودي كشاند. بعد از پولينوم دوم، مشي ليبراليستي – رويزيونيستي اعلام مواضع بر سازمان مسلط گرديد و در نتيجه نه تنها ايدئولوژي زدائي در درون سازمان روز بروز گسترش مي يافت بلكه زمينه تفاهم و نزديكي با بخش هاي ديگر جنبش كمونيستي كشور از بين رفته و امكان ايجاد ارتباط مستحكم با جنبش كمونيستي بين المللي عملا  ناممكن گرديد.
شگوفائي گذرا، موقتي و ظاهري اواخر سال 59 و اوايل سال 60- كه با وارد آمدن ضربات سختي بر سازمان توام بود – بعد از دستگيري اعضاي رهبري سازمان كاملاً از ميان رفت و بدنبال آن نيروهاي نظامي سازمان در كوهدامن در اثر فشار دوجانبه نيروهاي ارتجاعي و دولت مزدور در اواخر خزان سال شصت به دولت تسليم گرديد. اين تسليمي كه تحت تاثير حركات تسليم طلبانه در هرات و بدنبال آن بوقوع پيوست توسط مركزيت سازمان رسميت داده شد و تا سطح امضاي پروتوكول همكاري با دولت از جانب نماينده مركزيت سازمان ارتقا پيدا كرد. رابطه پروتوكولي با دولت، حركات تسليم طلبانه را از كوهدامن به پروان و مزار كشانيد و در آن مناطق نيز عناصري به دولت تسليم شدند.
جبهه قندز كه بعد از تسـليم شـدن كـوهـدامـن به دولت مجبورگرديد از مـنـطـقـه خـارج شـود، زمسـتان سال 60 توسط
نيروهاي ارتجاعي حين راه پيمائي قتل عام گرديد.
در اثر سـازشكاري همه جانبه مركزيت سـازمان، روابط نيـروهاي سـازمان با دولت همچنان ادامه پيدا كرد و باالاخره
زمينه قتل عام جبهه كوه صافي توسط نيروهاي ارتجاعي– دولتي را بوجود آورد. سكوت مركزيت وعدم موضعگيري عليه تسليم طلبي و همچنان مواضع غير كمونيستي مركزيت سازمان، عكس العمل وسيعي در تمامي صفوف سازمان بوجود آورده و باالاخره بعد از رسمي شدن مواضع سازشكارانه و غير ماركسيستي مركزيت و كميسيون تدارك كنگره در آئين نامه كنگره،  رابطه بخش غرجستان با رهبري سازمان قطع گرديد .
در اثر فشار صفوف سازمان و ناتواني مركزيت، طرح تشكيل كنگره بعد از چندين ماه صرف وقت كنار گذاشته شد و بصورت عجولانه و بدون تدارك لازمه قبلي "كنفرانس سرتاسري" داير گرديد . در كنفرانس مواضع ضد ماركسيستي ليبرال رويزيونيستها كاملا بر ملا گرديده و منجر به استعفاي نمايندگان اين مشي از سازمان گرديد . در مورد تسليم طلبي فيصله هائي بعمل آمده و طرح تشكيل كميسيون تحقيق و بررسي تسليم طلبي منظور گرديد.
در اثر اختلافات ايدئولوژيك- سياسي در مركزيت سازمان بسياري از فيصله هاي كنفرانس نتوانست در عمل پياده شود. از جانب ديگر به تدريج روشن گرديد كه مركزيت قبل از كنفرانس بصورت عامدانه بخصوص قضاياي مربوط به تسليم طلبي را تا آنجا كه برايش ممكن بوده از نظر كنفرانس مخفي نگهداشته و صادقانه گذارش نداده اند.
برخورد ها به تدريج روشن ساخت كه آنهائيكه قبل از كنفرانس ليبرال -  رويزيونيستها را در يك دست و تسليم طلبان را در دست ديگر نگه ميداشتند بعد از كنفرانس همچنان نه عليه رويزيونيزم موضع قاطع دارند و نه عليه تسليم طلبي. تلاش بخاطر ابقا و بالا كشيدن عناصرتسليم طلب همچنان ادامه دارد و خودسرانه با افراد خائني كه ابلاغيه مركزيت سازمان را ناديده گرفتند و در پوسته هاي نظامي دولتي باقيماندند دوباره ارتباط برقرار كردند. كميسيون تحقيق و بررسي تسليم طلبي تا حال چندين بار از طرف عناصر تسليم طلب و بخصوص حاميان بزرگ شان مورد تهديد واقع شده است.
اكنون بعد از گذشت دو سال از كنفرانس سرتاسري، سازمان قادر نگرديده برنامه آموزشي اش را تنظيم نمايد. نشريه دروني و نشريه تئوريك تا حال بفراموشي سپرده شده و فقط نداي آزادي با دعا وبسم الله بصورت غير منظم انتشار مي يابد.
فعاليت وحدت طلبانه با جنبش كمونيستي كشور كاملا با ركود مواجه است و سانسور شديدي بر نشرات گروه ها و سازمان هاي كمونيستي كشور در درون سازمان اعمال مي گردد.
در روابط خارجي تمامي زمينه هاي ارتباط و همكاري با جنبش كمونيستي بين المللي عامدانه تخريب مي گردد و برعكس روز بروز سازمان در تاروپود ارتباطات رويزيونيستي بيشتر از پيش گير مي افتد و بدين صورت به تدريچ "ساما" به يك سازمان كاملا وابسته تبديل مي گردد .
تمامي فعاليت هائيكه مطابق به اين مشي سازشكارانه و ضد ماركسيستي نباشد مورد تخريب و سبوتاژ قرار مي گيرد تا آنجائيكه حتي شركت رفقا را در جنگ ملي فعاليت هاي نظامي اي عليه خود تلقي مي كنند.
بخاطر حفظ مصالح منطقوي و حتي خانوادگي نسبت به گذشته سازمان برخورد انتقادي اصولي صورت نمي گيرد. نفاق افگني در بين رفقاي سـازمان به كار هر روز و هـر سـاعت تبديل گرديده و ..... با تشـكيـلات غـرجسـتان و حـتي
تمامي رفقاي هزاره با كين توزي و بصورت كاملا ضد دموكراتيك برخورد مي نمايند.
بخش غرجسـتان كه بخاطر حفظ وحدت سـازمان در " كنفرانس سـرتاسـري" شركت كرد و بـعـد از كنفـرانس رفقاي
مربوط به اين واحد تشكيلاتي تلاش كردند در  تطبيق فيصله هاي كنفرانس – عليرغم كمبود ها و كاستي هاي زياد اين فيصله ها- صادقانه سهم بگيرند، اكنون با توجه به مسايل مطروحه فوق اعلام ميدارد كه بعد ازين فعاليتهاي خود
را مستقلانه پيش مي برد.
اين بخش با اعلام مبارزه قاطع، استوار، پيگير و بي برگشت عليه سوسيال امپرياليزم شوروي، اين دشمن عمده مردم ما طبقه كارگر و جنبش كمونيستي كشور، و با اعلام مبارزه قاطع عليه باند خلق و پرچم و نيروهاي ذخيره سوسيال امپرياليزم، در مبارزه عليه تسليم طلبي و عناصر خائن و تسليم طلب بر اساس مبارزه اصولي ضد رويزيونيستي با قاطعيت حركت مي نمايد.
اين بخش با اعتقاد راسخ به انترناسيوناليزم پرولتري به ايجاد پيوند، همكاري و وحدت با جنبش كمونيستي بين المللي بمثابه ضرورت جدي و اساسي جنبش كمونيستي كشور نگريسته و بر ضرورت مبارزه قاطع عليه اشكال جديد رويزيونيزم و انحراف تاكيد مي ورزد.
اين بخش بر لزوم پيوند بين جنبش كمونيستي كشور و مجموع جنبش مقاومت با مبارزات آزاديبخش ملل اسير بر اساس مبارزات ضد امپرياليستي و ضد ارتجاعي اعتقاد راسخ دارد.
بخش غرچستان ضرورت اساسي تشكيل حزب پيشآهنگ طبقه كارگر كشور را مسئولانه درك كرده و بر ضرورت جدي وحدت جنبش كمونيستي كشور بر اساس مبارزات سالم ايدئولوژيك و همكاري عملي تاكيد ميورزد. فعال ساختن روابط با بخش هاي مختلف جنبش كمونيستي كشور بر اساس مبارزه سالم ايدئولوژيك و همكاري عملي  براي ما بمثابه يك ضرورت جدي مطرح است.
اين بخش همكاري و وحدت با نيروهاي ملي و دموكرات را بر اساس مبارزات ضد سوسيال امير ياليستي – امپرياليستي و مبارزات ضد ارتجاعي بخاطر تشكيل جبهه متحد ملي صادقانه پيگيري كرده و برخورد معامله گرانه وغير صادقانه اي را كه بنام جبهه متحد ملي بصورت غير انقلابي اعمال مي گردد محكوم مي نمايد.
بخش غرچستان نظرات و مسايل مورد بحث خود را مسئولانه در اختيار روابط سازمان و ساير بخش هاي جنبش كمونيستي كشور قرار خواهد داد و از رفقا نيز برخورد مسئولانه و وحدت طلبانه را تقاضا دارد.

مرگ بر سوسیال امپریالیزم شوروی!
مرگ بر باند خلق و پرچم!
مرگ بر تسلیم طلبان!
مرگ بر رویزیونیزم!

*--  متن اصلی این سند با تایپ میخانیکی نوشته شده است. چون نقل سکن شدۀ متن مذکور بخوبی قابل تکثیر نیست، ناچار شدیم متن حاضر را به نقل از همان متن اصلی تهیه کنیم، تا هم بخوبی خوانا باشد و هم بخوبی بتواند قابل تکثیر باشد.


ضمیمۀ شماره سوم:   
اعلاميه
كميسيون تحقيق و بررسي تسليم طلبي

 

از زمان تسليم شدن نيروهاي نظامي "ساما" در كوهدامن و امضاي پروتوكول همكاري بين نماينده سازمان و دولت مزدور تا موقع داير شدن "كنفرانس سرتاسري" سياست رسمي مركزيت عبارت بود از سكوت در مورد قضاياي مربوط به تسليم طلبي و طفره رفتن از موضعگيري رسمي و در نتيجه ادامه رسميت پروتوكول امضاء شده. بعد از كنفرانس سرتاسري كه تا حدودي عليه تسليم طلبي موضع گرفته شد و طرح تشكيل كميسيون تحقيق فيصله گرديد، سياست قبلي بصورت كارشكني در مورد تشكيل كميسيون تحقيق و بعد از تشكيل بصورت كارشكني و تهديد در مورد پيشرفت كار كميسيون تحقيق از جانب "رهبر" و"شركاء" تغيير شكل داد. مضمون اصلي تمامي اين تهديدات و كارشكني ها عبارت بود از مخفي نگهداشتن خيانت و ادامه توطئه سكوت در مورد قضاياي مربوط به تسليم طلبي. اذعان در مورد امضاي پروتوكول همكاري با دولت و اعلام لغو رسمي آن از طرف سازمان، فقط بعد از تهديد مسئول اين كميسيون مبني بر خروج از سازمان در صورت ادامه ارتباط با  دولت توانست توسط اعلاميه رسمي سازمان صورت گيرد. ولي عليرغم اين اعلاميه ، "رهبر" و "شركاء" دوباره بصورت مخفيانه با خائنين باقيمانده در غند دولتي " سنگين " ارتباط برقرار كردند.
به ادامه اين سياست بود كه باالاخره گماشته خاص "رهبر" توانست قسمت عمده اسناد و مدارك جمع آوري شده توسط كميسيون تحقيق و بررسي تسليم طلبي را با استفاده از غفلت مسئول كميسيون به سرقت ببرد. مسئول كميسيون وقتي متوجه اين قضيه شد كه سارق فرار كرده و محل را روز قبل ترك گفته بود (29 / 9 / 1364 ) .
مسئله ايكه ضرورت به تحقيق جدي دارد و بايد عميقا بررسي گردد اين است كه آيا گماشته "رهبر" اين سرقت  را به تنهائي انجام داده و يا اينكه درين عمل تنها نبوده است؟
عليرغم اين سرقت خائنانه خود را مكلف مي دانم كه همچنان به كار تحقيقي خود ادامه داده و نتايج بررسي هاي خود را در اختيار روابط سازمان و ساير بخشهاي جنبش انقلابي مردم افغانستان قرار دهيم.

مرگ بر سوسيال امپرياليزم شوروي!
مرگ بر رويزيونيزم!
مرگ بر تسليم طلبان!
يا مرگ يا پيروزي!
مسئول كميسيون تحقیق و بررسي تسليم طلبي
31 / 9 / 1364