Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

باید برای یک مقاومت طولانی و سخت
علیه اشغالگران و خاینین ملی دست نشانده شان آمادگی داشت

اکنون دیگر مسلم گردیده است که اعلام خروج نیروهای اشغالگر امپریالیستی در آخر سال 2014 از افغانستان، درامه مضحکی برای دوام اشغال کشور و حاکمیت پوشالالی خاینین ملی به اشکال و صور دیگر است. آنچه درین میان از اهمیت اساسی و استراتژیک برخوردار است، ادامه حالت واقعی اشغالگری امپریالیستی و حاکمیت رژیم دست نشانده است و نه تغییرات شکلی در جنبه های حقوقی این اشغالگری و حاکمیت پوشالی. این تغییرات شکلی صرفا می توانند به درجات مختلف دارای اهمیت تاکتیکی و بعضا اوپراتیوی باشند.
نباید فراموش کرد که در زمان کنونی و مشخصا در قرن 21، دوران استعمار کهن بصورت رسمی و از لحاظ ظواهر شکلی حقوقی به سر آمده است و اشغالگری های امپریالیستی از لحاظ ظواهر حقوقی نمی توانند از رسمیت حقوقی برخوردار باشند. با تکیه بر همین ظواهر حقوقی است که اشغالگران امپریالیست، رژیم پوشالی و نهاد های بین المللی خادم امپریالیست ها، از موجودیت حالت اشغال کشور و دست نشاندگی رژیم انکار می ورزند. بنابرین نباید فریب ظواهر حقوقی حالت موجود در کشور را خورد، بلکه باید واقعیت تلخ حالت مستعمراتی در کشور را در پشت ماسک های حقوقی فریبنده ای که نقش ساتر این واقعیت تلخ را بازی می نمایند، با دید باز و واقعبینانه دید و برای مقابله طولانی و سخت علیه آن آمادگی داشت.
راه اندازی جار و جنجال روی ظواهر حقوقی توسط اشغالگران و دست نشاندگان شان، نقش مهمی در شکلدهی ذهنیت سازی عامه به نفع شان، حد اقل بصورت قسمی، بازی می نماید. رسانه های چاپی و الکترونیک وابسته به آنها، این جاروجنجال ها را در ابعاد وسیعی بزرگسازی می نمایند و هیاهوهای گسترده ای براه می اندازند تا حد اقل بخشی از ذهنیت عامه را به نفع شان شکل دهند.
هیاهو ای که در حال حاضر در مورد مصئونیت قضایی دادن به نیروهای اشغالگر امپریالیستی، مشخصا نیروهای امریکایی، که بعد از سال 2014 در افغانستان باقی خواهند ماند، و یا ندادن چنین مصئونیتی به آنها، براه افتاده است، آخرین تلاش اشغالگران امپریالیست و خاینین ملی دست نشانده آنها درین راستا است.
اولا نیروهای اشغالگر در طول بیشتر از یازده سال گذشته، عملا و حتی رسما، از چنین مصئونیتی برخوردار بوده اند و هم اکنون و تا آخر سال 2014 نیز برخوردار هستند و برخوردار خواهند بود. لذا مصئونیت قضایی دادن به آنها در سال های بعد از 2014 نیز امر جدیدی نبوده و ادامه وضع قبلی و موجود محسوب می گردد.
ثانیا آنچه دارای اهمیت عمده است، باقی ماندن پایگاه های نظامی استراتژیک اشغالگران در کشور، بعد از سال 2014 است که ظواهر حقوقی آن هرچه باشد، هیچ مفهوم دیگری جز دوام حالت اشغال در افغانستان نخواهد داشت. این واقعیت عینی، قانونمندی های خود را علیرغم تمامی ظواهر حقوقی، حتی اگر بصورت عدم مصئونیت قضایی برای نیروهای اشغالگر ظاهر گردد، تحمیل خواهد کرد. چنانچه سال ها است که عملیات ها و خانه تلاشی های شبانه توسط نیروهای اشغالگر ظاهرا مورد مخالفت رژیم پوشالی قرار دارد، اما همچنان ادامه یافته است.
ثالثا در صورتیکه اشغالگران نتوانند برای باقی ماندن قسمتی از نیروهای جنگی و پایگای نظامی استراتژیک شان در کشور، راه های به اصطلاح قانونی بیابند، می توانند در همراهی با دست نشاندگان شان به حیله های دیگری متوسل شوند. مثلا در عراق مادامی که اشغالگران امپریالیست امریکایی و رژیم دست نشانده شان نتوانستند روی مصئونیت قضایی نیروهای امریکایی در عراق به توافق برسند، امریکایی ها از طریق باقی گذاشتن 15000 نفر از نیروهای شان تحت پوشش نیروهای امنیتی سفارت ایالات متحده امریکا در عراق به حضور نظامی اشغالگرانه در آن کشـور ادامه دادند و به تازگی ها با اسـتفاده از توافقنامه اسـتراتژیک با رژیم عراق  و در راستای مداخلات بیشتر در منازعات سوریه، نیروهای جدیدی به آن کشور داخل کرده اند.
در هر حال، اکنون دیگر مسلم گردیده است که رژیم دست نشانده اشغالگران در کشور، که چاکر منشی اش حد و مرزی نمی شناسد، حتی در سطح رژیم پوشالی عراق در رابطه با موضوع مصئونیت قضایی نیروهای اشغالگر امریکایی، برای حفظ ظواهر شکلی حقوقی نمی کوشد و آنچنان آبروباخته و بی حیثیت است که برای پیشکش نمودن چنین مصئونیتی به نیروهای اشغالگر امریکایی بطور اشکار امادگی می گیرد. چانه زنی هایی که از مدتی به اینطرف میان دست نشاندگان و اربابان شان جریان داشته است و ممکن است چند ماه دیگر نیز ادامه یابد، در واقع روی موضوع اصلی نیست بلکه روی قیمت این فحشای سیاسی بر سر مام میهن است.  
نباید به توهمات مبتنی بر شکست نهایی اشغالگران در افغانستان و دلخوشی های میان تهی پناه برد و نیروهای اشغالگر را در حال جستجوی راه فرار از افغانستان به تصور در آورد. دامن زدن به چنین توهماتی، کل مقاومت علیه اشغالگران و رژیم دست نشانده را به شدت صدمه می زند و باعث ایجاد و تقویت روحیات تسلیم طلبانه در میان این مقاومت می گردد و بلکه هم اکنون بروز چنین روحیاتی را باعث گردیده است.
شکی وجود ندارد که امپریالیست های اشغالگر قسمت بیشتر نیروهای شان را تا آخر سال 2014 از افغانستان بیرون خواهند کرد و جنگ جاری در کشور را ظاهرا بیشتر بین الافغانی خواهند ساخت. اما توجه دقیق به اوضاع کشور، منطقه و جهان و مشخصا اوضاع امپریالیست های امریکایی و متحدین شان، که موضوع محوری در آن هم اکنون در سه جزء، یعنی آمادگی عمیق و گسترده رژِیم دست نشانده و پایه های اجتماعی آن برای پذیرش بی پرده ترین چاکر منشی ها و وطنفروشی ها، محدودیت های مفرط اجتماعی، ملیتی و جنسیتی مقاومت ارتجاعی طالبانی و امیدواری اشغالگران و دست نشاندگان شان برای کشاندن این مقاومت قسمی و تاریخا بی فرجام به سازش و تسلیمی و باالاخره ضعف مفرط مقاومت ملی مردمی و انقلابی در کشور متبارز است، نشان می دهد که یانکی ها هنوز با شکست کامل در افغانستان فاصله دارند.
بنابرین نباید میدان کارزار را کوتاه برید و میانبر زد، بلکه باید برای پیشبرد یک مبارزه و مقاومت طولانی و سخت، بر محور تدارک برای برپایی هر چه سریعتر و پیشبرد موفقانه و پیشروانه جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی آمادگی گرفت. ضعف مفرط کل مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغالگران امپریالیست و خاینین ملی دست نشانده شان را فقط و فقط از همین طریق می توان – و باید – از میان برد و به قوت و توانمندی مبدل نمود. هرگونه تلاش و تقلای دیگری نادرست، بی نتیجه و ناکام خواهد بود .
    

 

بازگشت به صفحۀ اول