صدمین سالگرد انقلاب کبیر اکتوبر را هرچه با شکوهتر تجلیل نماییم!
صدمین سالگرد انقلاب کبیر اکتوبر فرارسید. صد سال پیش از امروز پرولتاریای انقلابی روسیه و متحدینش تحت رهبری حزب پیشآهنگ پرولتاریا در روسیه قیام عمومی مسلحانه علیه حاکمیت ارتجاعی تحت رهبری کرنسکی را برپا نموده و پس از سرنگونی قهری آن حاکمیت ضد انقلابی، یعنی سرنگونی قهری حاکمیت سرمایهداران و فیودالان، حاکمیت انقلابی کارگران و متحدینش را در سراسر قلمرو وسیع آن کشور، که تقریباً یک هفتم تمام خشکۀ روی زمین را در بر میگرفت، ایجاد نمودند و کل قدرت سیاسی به شوراهای کارگران، دهقانان و سربازان تعلق گرفت. پیروزی انقلاب اکتوبر و تأسیس دولت انقلابی پرولتری (دیکتاتوری پرولتاریا) در روسیه نه تنها در اثر سرنگونی حاکمیت سرمایه داران و فیودالان ممکن و میسر گردید، بلکه در نتیجۀ این انقلاب تمامی ملل ساکن در روسیۀ تزاری، که بهحق زندان ملل اسیر نام گرفته بود، پس از سرنگونی شوونیزم ستمگرانۀ روس، به استقلال و آزادی حقیقی رسیدند و همه با کسب حق تعیین سرنوشت، بهشمول حق جدایی و استقلال، در جمهوریهای مستقل سازماندهی شدند و با اتحاد انترناسیونالیستی در یک اتحاد انقلابی بهنام "اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" متشکل گردیدند. به این ترتیب اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به عنوان یک اتحاد انترناسیونالیستی ملل مختلف اروپایی و آسیایی، نه تنها از لحاظ ایدیولوژیک- سیاسی بلکه از لحاظ پراتیکی و عینی نیز پلی میان غرب امپریالیستی سرمایهدارانه و کشورها و ملل تحت ستم جهان گردید و توپهای انقلاب اکتوبر مارکسیزم را به چین، هند، ایران، ترکیه و سایر کشورها و ملل تحت ستم انتقال داد و آن را به معنای واقعی کلمه در سطح جهان گسترش داد. دیکتاتوری پرولتاریا در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، نه تنها در بخشهای اروپایی شوروی شوونیزم مردسالار سرمایه دارانه را از قدرت برانداخت، ستم بر زنان را قاطعانه مورد ضربت قرار داد و مبارزات زنان را به نحو قدرتمندی بهسوی محو کامل شوونیزم مردسالار و ستم جنسیتی سوق داد، بلکه شوونیزم مردسالار و ستم نیمه فیودالی بر زنان را در مناطق آسیایی شوروی، که نسبت به مناطق اروپایی شوروی کمتر سرمایهدارانه شده بود، نیز از قدرت بر انداخت که در نتیجۀ آن زنان بهچنان حقوق و آزادیهایی رسیدند که تا آن زمان در تاریخ مکتوب انسان بیسابقه بود. بدین ترتیب پیروزی انقلاب اکتوبر و تأسیس دولت انقلابی پرولتاریا (دیکتاتوری پرولتاریا) در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، "عصر امپریالیزم" را، که از اواخر قرن نزدهم با تکامل سرمایه داری رقابت آزاد به سرمایهداری انحصاری در اروپا شروع شده بود، عملاً مبدل به "عصر امپریالیزم و انقلابات پرولتری" کرد و ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری را وارد دومین مرحلۀ تکاملی اش، یعنی مارکسیزم- لنینیزم نمود. رهبری مبارزه برای رسمیت بخشیدن بین المللی به مارکسیزم- لنینیزم به عنوان دومین مرحله در تکامل ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری، خدمتی بود که توسط استالین، این مارکسیست- لنینیست کبیر و ادامه دهندۀ راه لنین، صورت گرفت. انقلاب کبیر اکتوبر نه تنها انترناسیونال دوم را که نظراً و عملاً تغییر ماهیت داده و به یک انترناسیونال زرد مبدل شده بود از اعتبار انداخت، بلکه زمینۀ تشکیل و گسترش انترناسیونال کمونیستی یا انترناسیونال سوم را که احزاب کمونیست کشورهای مختلف جهان، اعم از کشورهای امپریالیستی و کشورهای تحت ستم امپریالیزم، را در خود جای داده بود، فراهم نمود. به این ترتیب جنبش کمونیستی (مارکسیستی- لنینیستی)، در عمل به یک جنبش کمونیستی بینالمللی متشکل در یک تشکیلات کمونیستی بینالمللی (انترناسیونال سوم یا انترناسیونال کمونیسستی)، علیرغم نواقص معینی، سازماندهی گردید. کمون پاریس قبلاً نشان داده بود که پرولتاریا فقط از راه زور یعنی فقط با توسل به قیام مسلحانه و جنگ میتواند قدرت سیاسی را کسب نماید. اما کمون پاریس با عدم قاطعیت، با حاکمیت محلی و غیر سرتاسری، با بافت عمدتاً انارشیستی و با عمر کمتر از یکونیم ماه خود نتوانست عملاً در ساختمان سوسیالیزم یک الگوی جدی قابل تعقیب ارائه نماید. بنابرین تجربۀ ساختمان سوسیالیزم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، اولین تجربۀ عملی ساختمان سوسیالیستی پرولتاریا در جهان بود. اما علیرغم کمبودات و نواقص، تجربۀ ساختمان سوسیالیزم در اتحاد جماهر شوروی سوسیالیستی عمدتاً (70%) مثبت بود. این تجربه از لحاظ مبارزه برای نابودی استثمار و ستم و تأمین حقوق کارگران، دهقانان، ملل تحت ستم و زنان و همچنان از لحاظ رشد اقتصادی به آنچنان دستآوردهای تاریخی مثبت نائل گردید که تا آن زمان مثل و مانندی در جهان و در تاریخ مکتوب انسان نداشته است. دولت و خلقهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در جنگ علیه ارتشهای سفید و مداخلات قدرتهای امپریالیستی و سپس در زمان جنگ جهانی دوم در جنگ مقاومت قهرمانانۀ ضد فاشیستی، علیرغم کمبودات بسیار جدی، قهرمانی هایی از خود نشان دادند که تا آن زمان در تاریخ جنگها در جهان کم نظیر و به یک معنی حتی بینظیر بود. در نتیجۀ پیروزی عظیم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در جنگ کبیر ضد فاشیستی در جریان جنگ جهانی دوم و سپس پیروزی انقلاب چین در سال 1949 بود که اردوگاه سوسیالیستی، علیرغم درخشش مستعجل و کوتاه مدت خود، پا به عرصۀ وجود گذاشت و تقریباً یک سوم قلمرو و جمعیت جهان را در بر گرفت. ولی در عینحال طبیعی بود که تجربۀ ساختمان سوسیالیزم در شوروی با کمبودات و نواقص جدی تیوریک و عملی ای مواجه گردد که حداقل، طبق محاسبات تخمینی مائوتسهدون و حزب کمونیست چین، سی فیصد مجموع آن تجربه را در بر بگیرد. اما اشتباهات تیوریک و عملی زمان استالین در ساختمان سوسیالیزم و در روابط بینالمللی شوروی، و عوامل عینی و ذهنی دیگری، زمینهساز آن گردید که پس از درگذشت وی رویزیونیستهای مدرن شوروی (رویزیونیستهای خروشچفی) "تیر خلاص" بر سوسیالیزم در شوروی را شلیک کنند و در واقع از طریق یک کودتای رویزیونیستی قدرت را قبضه نموده انقلاب را سرنگون سازند و سرمایهداری را تقریباً سه دهه بعد از پیروزی انقلاب کبیر اکتوبر در "شوروی" احیاء نمایند. از آن پس "حزب کمونیست شوروی" و "اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" صرفاً نامهایی بودند که بالای یک حزب بورژوایی بروکراتیک و یک دولت سوسیال امپریالیستی اطلاق میگردید تا ماهیت سرمایه دارانۀ رویزیونیستی و سوسیال امپریالیستی آنها را بپوشاند. از آن پس هرچه در داخل "شوروی" و در سایر کشورهای جهان توسط "شوروی" انجام یافت، دیگر ربطی به انقلاب کبیر اکتوبر و اهداف نظری و عملی آن انقلاب نداشت، بلکه در ضدیت با منافع علیای پرولتاریای "شوروی"، پرولتاریای بینالمللی و خلقهای جهان بود و به بخشی از ضد انقلاب در جهان تعلق داشت. شوروی سوسیال امپریالیستی طی دورۀ کوتاه سردمداری خروشچف و چند سال اول سردمداری بریژنف نیاز داشت که در تدارک برای دستاندازیهای بعدی سوسیال امپریالیستی به اطراف و اکناف جهان، شیوههای غلیظ آشتیجویی و مصالحه با ابرقدرت امپریالیستی رقیب یعنی امپریالیزم امریکا و متحدینش را در پیش بگیرد. اما پس از سپری شدن آن دورۀ کوتاه، خود و متحدین سوسیال امپریالیست و رویزیونیست دیگرش به شیوههای کودتاگری و مداخلات نظامی و حتی تجاوز و اشغالگری مستقیم علیه کشورها و ملل تحت ستم جهان متوصل گردیدند تا سهم سوسیالامپریالیستی خود از جهان را بیشتر سازند. در اوج این عربده کشیها و چنگودندان نشاندادنهای خرس قطبی بود که کشور و مردمان کشور ما در ابتدا توسط کودتاهای مداخلهگرانه سوسیالامپریالیستها لگدمال گردیدند و سپس مورد تجاوز و اشغالگری سوسیال امپریالیستی ددمنشانه ای قرار گرفتند که تأثیرات خونبار و ویرانگرش آنچنان عمیق و گسترده بوده و هست که نه تنها طی سه دهۀ گذشته و تا هم اکنون با پوست و گوشت و تا مغز استخوان خود احساس میکنیم، بلکه به عنوان یک صفحۀ تاریک در تاریخ کشور و مردمان کشور ماندگار خواهد بود. در عینحال باید تأکید کرد که مقاومت حماسی مردمان کشور علیه این تجاوز و اشغالگری سوسیال امپریالیستی و قربانیهای بیهمتایی که در مقابله علیه این تجاوز و اشغالگری سوسیال امپریالیستی متقبل گردیدند، علیرغم خلاءهای عظیم و وحشتناک ارتجاعی ای که از یک جهت راه صافکن تجاوز و اشغالگری امپریالیستی جاری بر کشور و مردمان کشور گردیده است، صفحۀ درخشانی از ظرفیت جانبازی و ایثار مردمان کشور علیه تجاوز و اشغالگری سوسیال امپریالیستی و هر نوع تجاوز و اشغالگری امپریالیستی و ارتجاعی خارجی دیگری را نشان میدهد. با وجودی که امروز در جهان هیچ کشور سوسیالیستی وجود ندارد و در تمامی کشورهای سوسیالیستی سابقِ، به شمول چین، انقلابات پیروزمند سوسیالیستی سرنگون شده و سرمایهداری احیاء گردیده است، عصر کماکان همان "عصر امپریالیزم و انقلابات پرولتری" باقی مانده است. ادغام کامل اقتصادی روسیۀ امپریالیستی و چین سوسیالامپریالیستی به اقتصاد سرمایهداری امپریالیستی اگر از یکجانب گلوبلازیسیون سرمایهداری امپریالیستی را وسیعاً گسترش داده است از جانب دیگر باعث تشدید تضاد میان قدرتهای امپریالیستی بهخاطر تقسیم مجدد در جهان در حال چند قطبی شدن گردیده است. در چنین حالتی ابرقدرت امپریالیستی قرار گرفته در مسیر افول استراتژیک، یعنی ابرقدرت امپریالیستی امریکا، در تلاش مذبوحانه برای حفظ نفوذ اقتصادی و سیاسی خود بر جهان و گسترش آن، دستیازی تندروانه به استقراض دولتی و غیر دولتی هزاران میلیارد دالری و تحمیل اجحافات سرمایۀ مالی اقتصاد نیو لیبرالی بر تودهها را در پیش گرفته و ازین طرق هم بحران جاری نظام امپریالیستی را و هم عکسالعمل تودههای جهان علیه آن را عمیقتر و گستردهتر میسازد. تلاشهای مذبوحانه برای حل بحران مالی تقریباً یک دهه پیش نتیجه ای جز شکست پی در پی نداشته، باعث تشدید تمامی تضادهای بزرگ جهانی (تضاد ملل و خلقهای تحت ستم با امپریالیزم، تضاد پرولتاریا با بورژوازی در کشورهای امپریالیستی و سرمایهداری و تضاد قدرتهای امپریالیستی با همدیگر شان) یعنی افزایش بحران گردیده است. امپریالیستها، در رأس امپریالیستهای امریکایی، حسب معمول بار بحران و افزایش بحران را به دوش تودههای کشورهای امپریالیستی و ملل و خلقهای تحت ستم جهان میاندازند و راه اندازی جنگهای تجاوزکارانه و اشغالگرانۀ امپریالیستی و جنگهای نیابتی امپریالیستی و ارتجاعی و افزایش جنگهای مذکور علیه ملل و خلقهای تحت ستم جهان را در پیش گرفته اند. طبیعی است که عکس العمل توده ها علیه این همه اجحافات امپریالیستی و ارتجاعی چیزی جز مقاومت و مبارزه علیه امپریالیستها و مزدوران و دستنشاندگان شان چیز دیگری نمیتواند باشد. وظیفه و رسالت تاریخی ما است که در تجلیل از صدمین سالگرد انقلاب کبیر اکتوبر، یکبار دیگر روی آموختن از درسهای انقلاب کبیر اکتوبر تأکید ویژه نماییم و این درسها را، در پرتو ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری تکامل یافته به مرحلۀ سوم یعنی مارکسیزم- لنینیزم- مائوئیزم، در مبارزه و مقاومت ضد امپریالیستی و ضد ارتجاعی جاری در افغانستان و جهان بهکار بندیم. ما باید حزب انقلابی پرولتاریا در افغانستان را استحکام و گسترش دهیم؛ ما باید خط و مشی صحیح ادیولوژیک- سیاسی و تشکلاتی حزب انقلابی پرولتاریا در کشور را بیشتر از پیش حدادی نماییم، ما باید مبارزه علیه انواع اپورتونیزم، در رأس مبارزه علیه تسلیم طلبی در قبال دشمنان عمدۀ کشور و مردمان کشور، را هرچه بیشتر شگوفا سازیم؛ ما باید برای شگوفایی و استحکام و گسترش جنبش انقلابی توده یی از هیچ تلاش و کوششی دریغ نهورزیم. ما باید نیک بدانیم که در شرایط کشوری مثل افغانستان، شکل عمدۀ جنبش انقلابی تودهیی جنگ خلق و شکل عمدۀ سازماندهی تودهیی ارتش خلق است. فقط بدین صورت است که قادر خواهیم بود در میدان رزم مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغالگران امپریالیست و مرتجع و رژیم دستنشانده، که شکل مشخص کنونی جنگ خلق در افغانستان است، حضور پیدا نماییم و درین میدان از منافع کارگران، دهقانان و سایر اقشار و طبقات خلقهای کشور دفاع نماییم.
زنده باد درسهای عظیم انقلاب کبیر اکتوبر! زنده باد آموزشهای لنین کبیر و استالین بزرگ!ً به پیش در راه تجلیل هرچه با شکوهتر صدمین سالگرۀ انقلاب کبیر اکتوبر! حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان 26 اکتوبر 2017 (پنجم عقرب 1396)