Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

زنده باد روز انترناسیونالیستی و انقلابی اول می !

مبارزات تدارکی برای برپایی و پیش‌برد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغال‌گران امپریالیست، رژیم دست‌نشانده و اشغال‌گران مرتجع داعشی را به فرجام برسانیم!

با فرارسیدن اول می، روز انترناسیونالیستی کارگران جهان، یک‌بار دیگر کارگران آگاه تحت رهبری احزاب و سازمان‌های کمونیست حقیقی (مارکسیست- لنینیست- مائوئیست) در ‌سراسر جهان این روز را تجلیل می‌کنند و یک‌بار دیگر تعهد خارایین و عزم محکم و متین شان برای رزمیدن علیه امپریالیزم و ارتجاع در راه پیروزی انقلابات دموکراتیک نوین و انقلابات سوسیالیستی و پیش‌روی به طرف کمونیزم جهانی را در کشورهای مختلف و در سطح جهان تازه می‌کنند.
در افغانستانِ تحتِ حاکمیت مستعمراتی اشغال‌گران امپریالیست امریکایی و متحدین شان و حاکمیت پوشالی رژیم دست‌نشانده، اشغال‌گران امپریالیست و رژیم پوشالی دشمن عمدۀ کنونی کشور، مردمان کشور و انقلاب کشور محسوب می‌گردند. پیش‌برد مبارزه و مقاومت همه جانبه علیه این دشمن عمده، بر محور جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی، وظیفۀ عمدۀ مبارزاتی مردمان کشور و نیروها و شخصیت‌های کمونیست، انقلابی، ملی و دموکرات را تشکیل می‌دهد. بنابرین برای حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان و سایر نیروها و شخصیت‌های مارکسیست- لنینیست- مائوئیست افغانستانی در شرایط فعلی مبارزه و مقاومت همه‌جانبه علیه اشغال‌گران امپریالیست و رژیم دست‌نشاندۀ آن‌ها، و هم‌چنان مبارزه و مقاومت همه‌جانبه علیه اشغال‌گران مرتجع داعشی، در قدم اول بر محور تدارک برای برپایی جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی و پس از برپایی بر محور پیش‌برد آن جنگ انقلابی تا پیروزی، وظیفۀ عمدۀ مبارزاتی در مسیر رزمیدن علیه امپریالیزم و ارتجاع در راه پیروزی انقلاب دموکراتیک نوین و انقلاب سوسیالیستی در افغانستان و ساختن این کشور به عنوان یک پای‌گاه برای انقلاب جهانی و پیش‌روی به طرف کمونیزم جهانی محسوب می‌گردد.         
تجربۀ بیش از یک‌ونیم دهۀ گذشته- از اواخر سال 2001 تا کنون- عملاً نشان داده است که لشکرکشی تجاوزکارانه و اشغال‌گرانۀ امپریالیستی تحت رهبری امپریالیست‌های امریکایی بر افغانستان، اشغال کشور و شکل‌دهی رژیم دست‌نشانده در آن نه تنها به مؤفقیت نینجامیده است، بلکه روز بروز عرصه بر اشغال‌گران امپریالیست و رژیم پوشالی تنگ‌تر شده است؛ به نحوی که اکنون بیش‌تر از 50% سرزمین کشور از کنترل آن‌ها خارج است و در بقیه نقاط کشور، حتی در شهر کابل، نیز قادر به تأمین "امنیت" دل‌خواه شان نیستند.
قبل از هر موضوعی باید گفت که تعداد زیادی از دولت‌های امپریالیستی و ارتجاعی متحد و دنباله‌رو امپریالیست‌های امریکایی نیروهای شان را از افغانستان بیرون کشیده اند و تعداد دیگری از آن‌ها نیروهای شان را تقلیل داده و صرفاً در امر آموزش‌دهی و تجهیز نیروهای نظامی پوشالی سهم می‌گیرند. در واقع اکنون فقط نیروهای نظامی اشغال‌گر امریکایی و تا حد معینی نیروهای نظامی اشغال‌گر برتانوی در میدان‌های جنگ رهبری نیروهای نظامی پوشالی رژیم دست‌نشانده را بر عهده دارند. این بدان مفهوم است که تعداد زیادی از قدرت‌های امپریالیستی و ارتجاعی متحد امریکا در جنگ افغانستان ازین جنگ پا پس‌کشیده اند، یا به عبارت دیگر شکست خورده و از میدان این جنگ خارج شده اند.
به همین سبب است که تلفات نظامیان پوشالی و مصارف جنگی اشغال‌گران امپریالیست امریکایی به شدت بالا رفته است. مصارف جنگی نیروهای نظامی اشغال‌گر امریکایی در بالاترین میزان حضور تجاوزکارانه و اشغال‌گرانۀ شان در افغانستان، که به یک‌صد هزار (100000) نفر می‌رسید، در حدود صد میلیارد (100000000000) دالر در سال بود. اما اکنون در حالی که پانزده هزار (15000) نفر از آن‌ها در کشور حضور تجاوزکارانه و اشغال‌گرانه دارند، مصارف جنگی سالانۀ شان پانزده میلیارد (15000000000) دالر نیست، بلکه طبق محاسبۀ خودشان خیلی بیش‌تر از آن یعنی پنجاه میلیارد (50000000000) دالر است که یک افزایش نسبی بیش‌تر از سه برابر (33،3 برابر) شدن مصارف جنگی سالانۀ آن‌ها برای هر فرد نظامی امریکایی در افغانستان (33، 3 میلیون دالر برای هر فرد نظامی امریکایی، به‌جای یک میلیون (1 میلیون) دالر، برای هر فرد نظامی امریکایی در افغانستان) را نشان می‌دهد. در واقع باید گفت که میزان کنونی مصارف جنگی سالانۀ امپریالیست‌های اشغال‌گر امریکایی در افغانستان کماکان بار سنگینی بر اقتصاد و هم‌چنان سیاست امپریالیستی بحرانی ایالات متحدۀ امریکا- بخصوص بعد از راه یافتن ترامپ به قصر سفید- بوده و باعث تشدید و گسترش بیش‌تر بحران مذکور می‌گردد.
در افغانستانِ تحت اشغالِ امپریالیست‌های امریکایی و متحدین شان و تحت حاکمیت پوشالی رژیم دست‌نشاندۀ آن‌ها بحران همه جانبۀ عمیق و گستردۀ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی بیداد می کند و روز به‌روز عمق و گستردگی آن بیش‌تر می‌گردد. اقتصاد مافیایی؛ سیاست مبتنی بر خیانت ملی، تفرقۀ ملیتی و قومی و لاقانونیت عمیق، گسترده و مزمن، حتی در قبال قانون اساسی و سایر قوانین خود رژیم؛ فرهنگ وطن‌فروشی و فساد و اختلاس و چور و چپاول دارایی‌های عامه و خصوصی و در یک کلام احتضار و حتی مرگ ارزش‌های والای ملی و بین‌المللی؛ مناسبات اجتماعی فروپاشیده و مافیایی و شکل‌گیری دارودسته‌های نظامی ای که جنگ وطن‌فروشانۀ ارتجاعی را "پر برکت" می‌دانند و به‌عنوان "منبع بزرگ درآمد" های میلیون دالری به آن نگاه می‌کنند، سراسر وجود رژیم دست‌نشانده و طرف‌داران و هوادارن وطن‌فروش آن را در بر گرفته است.
اشغال‌گران امپریالیست و رژیم دست‌نشانده تلاش دارند که از طریق برگذاری انتخابات قلابی پارلمانی و انتخابات قلابی شوراهای ولسوالی‌ها، سرخ‌آب و سفیدآبی بر روی بی‌آب‌روی شان بپاشند. اما واقعیت‌های تا کنونی نشان می‌دهد که این تلاش شان به یک ناکامی عظیم خواهد انجامید. اگر میزان کنونی ثبت نام رأی دهندگان به انتخابات پارلمانی و شوراهای ولسوالی رژیم را معیار قرار دهیم، تا زمان خاتمه یافتن زمان تعیین شده برای ثبت نام افراد دارای حق رأی در دفاتر"انتخابات"، صرفاً دو میلیون (2000000) نفر به مراکز ثبت نام مراجعه خواهند کرد. حتی اگر میزان ثبت نام افراد دارای حق رأی‌ در مراکز ثبت نام دو برابر گردد، بازهم فقط اقلیت کوچکی از مجموع افراد دارای حق رأی در کشور را در بر می‌گیرد. بنابرین اکثریت عظیم توده‌های میلیونی مردمان ملیت‌های مختلف کشور تصمیم گرفته اند که در "انتخابات" مذکور شرکت نکنند و آن را قبل از برگذاری با شکست فضاحت‌بار مواجه سازند.
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان وظیفۀ خود می‌داند که برای تعمیق و گسترش بیش‌تر این ناکامی اشغال‌گران امپریالیست و رژیم دشت‌نشانده با تمام توش‌وتوان بکوشد. ما آن بخشِ اندک از توده‌های مردمان ملیت‌های مختلف کشور را که هنوز برای تحریم این انتخابات قلابی قاطعانه تصمیم نگرفته اند فرامی‌خوانیم  که آن‌ها نیز از هم اکنون انتخابات پارلمانی و شوراهای ولسوالی رژیم دست‌نشانده را قویاً تحریم کنند و به مراکز ثبت نام رأی‌دهندگان مراجعه نکنند. ما از کسانی که تا حال به مراکز ثبت نام رأی‌دهندگان مراجعه کرده اند نیز جداً تقاضامندیم که اگر اشغال‌گران امپریالیست و رژیم دست‌نشاندۀ آن‌ها بی‌عزتی و بی‌آبرویی دموکراسی اشغال‌گرانه، وطن‌فروشانه، ارتجاعی و قلابی شان را به انتها برسانند و با وقاحت تمام "انتخابات" شکست خوردۀ قبل از برگذاری را دایر نمایند، در انتخابات مذکور شرکت نکنند. بدین ترتیب عملاً و قدرت‌مندانه نشان خواهیم داد که نه تنها اشغال‌گران امپریالیست و رژیم دست‌نشاندۀ آن‌ها در افغانستان و در میان مردمان افغانستان از هیچ مشروعیتی برخوردار نیستند‌ بلکه مردمان کشور از آن‌ها قویاً متنفر نیز می‌باشند.
اشغال‌گران امپریالیست و رژیم دست‌نشاندۀ آن‌ها اکنون دیگر قویاً پی برده اند که نمی‌توانند از طریق تحمیل جنگ تجاوزکارانه و اشغال‌گرانۀ امپریالیستی و جنگ وطن‌فروشانۀ نیروهای پوشالی، مردمان کشور را به زانو در آورند و انقیاد بر آن‌ها را تحمیل کنند. زیرا اکثریت توده‌های مردمان کشور ما آن‌چنان نسبت به اشغال‌گران و رژیم دست‌نشاندۀ شان کینه و نفرت عمیقی دارند که در حال حاضر و در غیاب حضور نیروهای کمونیست، انقلابی، ملی و دموکرات در میدان کارزار مقاومت مسلحانه علیه اشغال‌گران و رژیم دست‌نشانده حتی تحت رهبری نیروی ارتجاعی فیودال- کمپرادور، شوونیست، زن ستیز و وابسته ای مثل طالبان، که حتی شکل‌گیری شان در جنگ علیه تنظیم‌های جهادی و قدرت‌گیری شان در زمان امارت اسلامی با مساعدت‌های مستقیم و غیرمستقیم امپریالیست‌های امریکایی و انگلیسی و قدرت‌های ارتجاعی منطقه‌یی وابسته به آن‌ها ممکن و میسر گردید، برزمند و بیش‌تر از نصف سرزمین کشور را از تحت سلطۀ اشغال‌گرانه و وطن‌فروشانۀ آن‌ها بیرن کشند. بنابرین اشغال‌گران امپریالیست و رژیم پوشالی مذاکرات بدون قید و شرط برای صلح میان طالبان و رژیم دست‌نشاندۀ اشغال‌گران را مطرح و پیش‌نهاد کرده اند تا بدین طریق در قدم اول نیمه مشروعیتی برای رژیم دست‌نشانده و تحمیل شده بر مردمان کشور فراهم نمایند و در قدم‌های بعدی جنگ مقاومت ارتجاعی و قسمی طالبان را به شکست بکشانند و انقیاد مستعمراتی بر مردمان کشور را در سراسر کشور تحمیل نمایند.
 اما این پیش‌نهاد، با وجودی که هنوز از جانب طالبان با قاطعیت و صراحت رد نگردیده است، قویاً احتمال دارد که نتواند طالبان را به پای میز مذاکرات صلح با رژیم پوشالی بکشاند. پیش‌نهاد مذاکرات برای صلح از جانب رژیم پوشالی باربار در گذشته نیز مطرح گردیده است، اما با وجودی که در آن ایام "اجماع بین‌المللی" میان امریکا و متحدین و دنباله‌روان شان و سایر قدرت‌های امپریالیستی، سوسیال امپریالیستی و ارتجاعی خارجی در مورد افغانستان و "مبارزه و جنگ علیه تروریزم" در آن وجود داشت، هر بار شکست خورد و نتوانست در عمل پیاده گردد. در حالی که از مدتی به این‌طرف، به علت تشدید تضاد میان قدرت‌های امپریالیستی امریکا و اروپا و قدرت‌های ارتجاعی دنباله‌رو شان از یک‌طرف و قدرت‌های امپریالیستی روسیه و سوسیال امپریالیستی چین و قدرت‌های مرتجع دنباله‌‌‌روشان از طرف دیگر، این "اجماع بین‌المللی" در مورد افغانستان و "مبارزه و جنگ علیه تروریزم" در آن، فروپاشیده است. بنابرین پیش‌نهاد جدید مذاکرات بدون قید و شرط برای صلح که از جانب اشغال‌گران امپریالیست و رژیم پوشالی مطرح گردیده است به احتمال زیاد نمی‌تواند رسماً آغاز شود و اگر آغاز هم گردد نمی‌تواند به موفقیت بینجامد.  
دلیل عمدۀ از میان رفتن "اجماع بین‌‍‌المللی" در مورد افغانستان و "مبارزه و جنگ علیه تروریزم" در آن تشدید و گسترش تضاد میان قدرت‌های امپریالیستی در جهان، منطقه و افغانستان است. در واقع تشدید و گسترش جدید گلوبلازیسیون امپریالیستی در جهان، مشخصاً سرمایه‌داری شدن شوروی سوسیالیستی و چین سوسیالیستی، باعث تخفیف تضاد میان قدرت‌های مختلف امپریالیستی نگردیده و برعکس باعث تشدید و گسترش بیش‌تر این تضاد در جهان گردیده و روسیۀ امپریالیستی و چین سوسیال امپریالیستی را، به عنوان قدرت‌های اصلی رقیب امپریالیزم امریکا و متحدینش، به میدان کشمکش‌های امپریالیستی وارد ساخته است. البته مقدم برین امر تشدید و گسترش جدید گلوبلازیسیون سرمایه داری امپریالیستی در جهان باعث تشدید و گسترش تضاد میان امپریالیزم و خلق‌ها و ملل تحت ستم جهان و تشدید و گسترش تضاد میان پرولتاریا و بورژوازی در کشورهای امپریالیستی و سرمایه‌داری جهان گردیده است. بدین ترتیب پایه‌های عینی مبارزات ملی آزادی‌بخش ضد امپریالیستی در مسیر مبارزه برای انقلابات دموکراتیک نوین در کشورهای تحت ستم و پایه‌های عینی مبارزات ضد سرمایه‌داری امپریالیستی پرولتاریا و متحدینش در مسیر مبارزه برای انقلابات سوسیالیستی در کشورهای امپریالیستی و سرمایه‌داری بیش‌تر از پیش تعمیق و گسترش یافته است.
امپریالیزم روسیه که از چند سال به این‌طرف رخوت‌های اولیۀ فروپاشی بلوک وارسا و شوروی سوسیال امپریالیستی را پشت سر گذاشته و جان نسبتاً تازه ای یافته است در طول چند سال گذشته نه تنها ساحۀ استراتژیک و با اهمیتِ شبه جزیرۀ کریمیه را از اوکراین پس گرفته و شرق اوکراین را که اکثریت نفوس آن روس تباران هستند عملاً از آن کشور جدا ساخته است، بلکه در سوریه نیز پای‌گاه یا پای‌گاه‌های نظامی استراتژیک به دست آورده است. تصادم مستقیم نظامی میان امپریالیست‌های امریکایی، انگلیسی و فرانسوی از یک‌طرف و امپریالیست‌های روسی از طرف دیگر در جریان بمباران سوریه از طرف نیروهای امریکایی، انگلیسی و فرانسوی اوج تشدید و گسترش تضاد میان امپریالیست‌های روسی و امپریالیست‌های امریکایی را نشان می‌دهد. چندی قبل نیروهای امریکایی مجموعاً 103 موشک دوربرد علیه اهدافی در سوریه پرتاب کردند، در حالی که نیروهای روسی مستقیاً به دفاع در مقابل آن حمله پرداخته و 74 موشک امریکایی یعنی بیشتر از 70% آن را قبل از رسیدن به اهداف تعیین شده تخریب نمودند. در طول تاریخ کشمکش میان امپریالیست‌های امریکایی از یک‌طرف و امپریالیست‌های روسی و قبل از آن سوسیال امپریالیست‌های شوروی از طرف دیگر، تصادمات نظامی مستقیم میان آن‌ها و آن‌هم در سطوح خیلی پایین‌تر از تصادم فعلی، به ندرت اتفاق افتاده است. تصادم نظامی مستقیمِ نسبتاً مهم فعلی امپریالیستی میان امریکا و روسیه باعث تشدید بیش‌تر تضاد میان آن‌ها از طریق تشدید بیش‌تر مسابقات تسلیحاتی میان آن‌ها خواهد شد. نتیجۀ این تصادم نظامی مستقیم میان امپریالیست‌های امریکایی و روسی در واقع برای امپریالیست‌های امریکایی یک شکست بود. به همین جهت ترامپ تقریباً بلافاصله بعد از تصادم مذکور عزمش را برای مدرنیزه ساختن بیش‌تر سلاح‌ها و تجهیزات ارتش امریکا اعلام کرد که پی‌آمد آن جز تشدید مسابقات تسلیحاتی میان قدرت‌های امپریالیستی‌ چیز دیگری نخواهد بود.
چین رویزیونیست، سال‌های آغازین بی‌رمقی احیای سرمایه داری در آن کشور را پشت سر گذاشته و از چند سال به‌این‌طرف به عنوان یک قدرت سوسیال‌امپریالیستی در جهان قد برافراشته است. چین نه تنها هانکانگ و میکانگ را از برتانیه و پرتگال پس گرفته است، بلکه بر بحیرۀ جنوبی چین، به شمول تمام جزایر آن بحیره، علیرغم مخالفت کشورهای کوچک‌تر اطراف این بحیره و مخالفت امپریالیست‌های امریکایی و جاپانی، لشکرکشی نموده و آن ساحۀ وسیع و مهم استرتژیک را تحت تصرف گرفته است و برای ملحق ساختن تایوان به سرزمین اصلی چین نیز پیوسته در تلاش است. این قدرت سوسیال امپریالیستی که اقتصادش جاپان و جرمنی را پشت سر گذاشته و به دومین اقتصاد بزرگ جهان، بعد از اقتصاد امریکا مبدل شده هم اکنون حیثیت بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار امپریالیست در قارۀ افریقا را حاصل کرده و تلاش دارد که سلطۀ اقتصـادی اش را بـر کشورهای قارۀ آسیا از طریق سرمایه‌گذاری‌های صدها میلیارد دالری گسترش دهد. به همین جهت قادر است که در مقابل فشارهای اقتصادی و تجارتی امریکا بایستد و آن فشارها را خنثی نماید. هم اکنون این قدرت سوسیال امپریالیستی در معرض تبدیل شدن به یک ابر قدرت جهانی قرار گرفته است، زیرا اگر اوضاع جهان و منطقه به همین منوال پیش برود اقتصاد چین سوسیال امپریالیست یکی دو دهه بعد به بزرگ‌ترین اقتصاد جهان مبدل خواهد شد و حتی اقتصاد امریکا را پشت سر خواهد گذاشت. این‌چنین است که آسیا در حال مبدل شدن به بزرگ‌ترین مرکز اقتصاد جهانی است و پیش‌رفت روز افزون این وضعیت سلطۀ امریکا بر آسیا و کل جهان را با خطرات جدی مواجه ساخته است. 
از جانب دیگر از آن جایی که اقتصاد ابرقدرت امپریالیستی امریکا در حال افول نسبی و کم و بیش مطلق قرار گرفته است، امپریالیست‌های امریکایی قادر نیستند از طریق اقدامات اقتصادی با "خطرات" ناشی از پیش‌رفت روز افزون وضعیت مذکور مقابله نمایند. لهذا بیش‌تر و بیش‌تر بر برتری نظامی خود در جهان تکیه می‌نمایند و سعی دارند از طریق تهدیدات و اقدامات نظامی موقعیت مسلط شان در جهان را حفظ نمایند. آن‌ها برای مقابله با "خطر چین" ائتلاف منطقه‌یی امریکا، جاپان، استرالیا، هند و قدرت‌های ارتجاعی کوچک‌تری مثل اسرائیل، عربستان سعودی و کوریای جنوبی و غیره را به وجود آورده اند. در چهارچوب این ائتلاف منطقه‌یی است که هند توسعه‌طلب به یک متحد امریکا و متحدین اروپایی اش در افغانستان، تا حدی در عرصۀ نظامی و به اندازۀ زیادی در عرصۀ اقتصادی، مبدل گردیده است.
از جانب دیگر پاکستان، که قدرت اصلی در آن همیشه اردوی تقریباً یک میلیون نفری آن است، به عنوان یک قدرت اتمی و در ضدیت با هند تا حد زیادی از امریکا فاصله گرفته و به طرف چین و روسیه نزدیک شده است. در نتیجه پاکستان روی‌هم‌رفته در ائتلاف عمومی روسیه، چین، ایران و سایر قدرت‌های ارتجاعی کوچک‌تر متحد آن‌ها قرار گرفته است.
درین میان سران حکومت ملکی موجود فعلی در آن کشور یعنی حکومت مسلم لیک تحت رهبری نواز شریف که در نزدیکی به هند قرار دارد در معرض اتهام فسادهای گوناگون مالی قرار گرفته، محاکمه شده و تا حال کم و بیش مجازات شده اند، در حالی که محاکمات آن‌ها هم‌چنان ادامه دارد و ممکن است به مجازات‌ بیش‌تری محکوم شوند و زمینه برای ناکامی مسلم لیک در انتخابات پارلمانی چند ماه بعدِ پاکستان به‌خوبی فراهم گردد.
در حال حاضر امریکا و هم‌چنان هند با حکومت ملکی موجود در پاکستان، به‌خصوص خاندان شریف‌، نزدیک است،
در حالی که برای اولین بار در تاریخ پاکستان اردوی آن کشور از امریکا فاصله گرفته و با چین و روسیه نزدیک‌تر شده است. نتایج انتخابات آیندۀ پارلمانی پاکستان مشخص خواهد ساخت که حکومت بعدی پاکستان یک حکومت نزدیک به امریکا و هند خواهد بود یا حکومتی که با امریکا و هند فاصله خواهد داشت. درین‌مورد چهار موضوع قابل دقت است:
یکم: قدرت اصلی در پاکستان کماکان اردوی آن کشور است و این اردو از امریکا فاصله گرفته است.
دوم: هند فعلاً متحد اصلی امریکا در آسیای جنوبی است، در حالی که دشمنی عمیقی میان پاکستان و هند وجود دارد. هند از طریق جنگ، پاکستان شرقی را که نصف بیش‌تر نفوس پاکستان را در بر می‌گرفت از پاکستان غربی جدا کرد و پاکستان را تجزیه نمود که در نتیجۀ آن پاکستان شرقی سابق به کشور بنگله‌دیش مبدل گردید. هم‌چنان مسئلۀ کشمیر به عنوان یک مسئلۀ لاینحل کماکان میان دو کشور باقی است. در واقع هند با پاکستان و موجودیت آن کشور به عنوان یک کشور مستقل از هند چندان راحت نیست، همان گونه که پاکستان با بنگله‌دیش و موجودیت آن کشور به عنوان یک کشور مستقل از پاکستان نیز چندان راحت نمی‌باشد.
سوم: توده‌های مردمان ملیت‌های مختلف پاکستان وسیعاً ضد امریکایی هستند.
چهارم: سران نیروی اصلی نزدیک به امریکا یعنی مسلم لیکِ نواز شریف، به شمول خود وی، به شدت فاسد هستند. نواز شریف تنها از طریق پسران خود یعنی حسن نواز و حسین نواز در حدود سه ملیارد دالر سرمایۀ پاکستان را از آن کشور خارج ساخته و به برتانیه انتقال داده است. گرچه قضای پاکستان به دلیل تابعیت انگلیسی پسران نواز شریف قادر نگردید آن‌ها را به محاکمه کشانده و مجازات نماید؛ اما خود نواز شریف را محاکمه نموده، به عنوان مجازات عهدۀ صدر اعظمی پاکستان و عهدۀ صدر مسلم لیک را از او گرفته است و در چند مورد دیگر فساد نیز تحت تحقیق و محاکمه قرار داده است. تعداد دیگری از رهبران مسلم لیک، به شمول شه‌باز شریف صدر جدید مسلم لیک، نیز تحت تحقیق و محاکمه قرار دارند. با وجود این مسائل، نواز شریف قادر گردیده است که تا حدی موقعیت رهبری خود در مسلم لیک را تا کنون تحت عنوان اختراعی جدید "قائد حزب" کماکان حفظ نماید.
برعلاوه احزاب پشتون و بلوچ وابسته به سوسیال امپریالیزم شوروی سابق، که احزاب فاسدی هستند، اکنون جزء متحدین اصلی مسلم لیک نواز بوده و با به فراموشی سپردن مبارزه علیه شوونیزم پنجاب، که مسلم لیک نواز فعلاً علم‌بردار اصلی آن است، به شدت در میان پشتون‌ها و بلوچ‌های پاکستان بدنام شده اند. 
در واقع رهبران طالبان ازین می‌ترسند که مبادا مسلم لیک نواز که اکنون مورد حمایت دولت امریکا قرار دارد در انتخابات پارلمانی بعدی پاکستان برنده شده و حکومت بعدی پاکستان را نیز در دست بگیرد، زیرا در آن صورت طالبان افغانستان در معرض فشارهای شدید سیاسی از سوی پاکستان قرار خواهند گرفت تا مذاکرات صلح با حکومت دست‌نشانده در افغانستان را شروع نمایند. بنابرین با رعایت جانب احتیاط تا حال نه پیشنهاد مذاکرات صلح بدون و قید شرط رژیم را پذیرفته اند و نه صریحاً آن را مورد تردید قرار داده اند و در عین حال به جنگ شان نیز ادامه می‌دهند.
گرچه با توجه به آن‌چه در فوق گفتیم امکان پیروزی مسلم لیک نواز از لحاظ سیاسی در انتخابات بعدی پاکستان تا حد زیادی متصور نیست، اما این امکان وجود دارد که آن حزب به کمک امریکا و انگلیس در جریان انتخابات پارلمانی بعدی پاکستان با صرف میلیاردها دالر برای خرید آراء رأی‌دهندگان پاکستانی صرف نماید و ازین طریق در آن انتخابات پیروز گردد. در آن صورت امکان کودتای نظامی در پاکستان نیز متصور است، زیرا پیروزی مسلم لیک نواز در انتخابات مذکور به یک معنی به مفهوم اختتام نقش سیاسی مستقیم اردو در سیاست پاکستان، به‌خصوص در روابط خارجی آن کشور، خواهد بود و اردوی پاکستان حاضر نخواهد بود که چنین وضعیتی را بپذیرد.
با شکست مسلم لیکِ نواز در انتخابات پارلمانی جدید پاکستان و به وجود آمدن یک حکـومـت جـدیـد، و احـتـمـالاً ائتلافی، تحت رهبری "حزب مردم پاکستان" یا "تحریک انصاف پاکستان"، سیاست حکومت ملکی پاکستان با سیاست اردوی پاکستان در قبال افغانستان هم‌سو و هم‌آهنگ خواهد شد و حالت دوگانگِی کنونی سیاست حکومت ملکی پاکستان و اردوی آن کشور در قبال افغانستان از بین خواهد رفت و بدین ترتیب پاکستان نیز از "اجماع بین‌المللی" اولیه در مورد افغانستان و "مبارزه و جنگ علیه تروریزم" در آن به‌صورت یک‌دست خارج خواهد شد و به جرگۀ مخالفین امریکا و هند خواهد پیوست. یقیناً این وضعیت پشت جبهۀ پاکستانی طالبان افغانستان را، و هم‌چنان صف‌بندی قدرت‌های خارجی مخالف امریکا در افغانستان را، بیش‌تر از پیش تقویت خواهد کرد. در آن صورت احتمال قوی‌تر این است که طالبان پیش‌نهاد مذاکرات صلح و آتش بس رژیم را صریحاً رد کنند و هم‌چنان به جنگ شان ادامه دهند.
اما پیروزی طالبان در جنگ نیز متصور نیست و اگر پیروز هم گردند قادر به حل مشکلات اساسی کشور و مردمان کشور نخواهند بود، آن‌چنان که در زمان امارت اسلامی نه تنها نتوانستند این مشکلات اساسی را حل و فصل نمایند، بلکه آن را بیش‌تر از پیش تحکیم و گسترش دادند.
1 - مشکل اساسی کشور و مردمان کشور چیست؟ این مشکل اساسی عبارت است از سلطۀ امپریالیزم، در حال حاضر سلطۀ مستقیم و مستعمراتی، فیودالیزم و بورژوازی کمپرادور. طالبان صرفاً با سلطۀ مستقیم و مستعمراتی امپریالیزم مخالف هستند و نه با سلطۀ نیمه‌مستعمراتی امپریالیزم. برعلاوه آن‌ها با فیودالیزم و بورژوازی کمپرادور به‌طور کل مخالفتی ندارند. در واقع مناطق تحت کنترل طالبان در افغانستان به‌طور کل مناطق آزاد از سلطۀ امپریالیست‌ها نیست، بلکه فقط مناطق آزاد از سلطۀ مستقیم امپریالیست‌ها است و حالت نیمه‌مستعمراتی دارد. نیمه‌فیودالیزم نه تنها بر این مناطق مسلط است، بلکه تسلط فرهنگ فیودالی بر آن مناطق قوی‌تر از مناطق تحت کنترل اشغال‌گران امپریالیست و رژیم دست‌نشانده است.
2 - برعلاوه در رابطه با دو مشکل مهم دیگر جامعۀ افغانستان یعنی مشکل سلطۀ شوونیزم ملیتی بر مردمان ملیت‌های تحت ستم کشور و مشکل سلطۀ شوونیزم مردسالار بر زنان کشور، وضعیت طالبان نسبت به وضعیت رژیم بدتر است. شوونیزم ملیتی و شوونیزم جنسیتی طالبان غلیظ‌ تر از شوونیزم ملیتی و شوونیزم جنسیتی رژیم دست‌نشانده است.
3 - هم اکنون بخش نسبتاً مهمی از نیروهای سابق طالبان، تحت رهبری ملا محمد رسول و ملا عبدالمنان نیازی، عملاً و در میدان‌های جنگ به ملیشه‌های رژیم دست‌نشانده مبدل شده اند. هم‌چنان بخش نسبتاً مهم دیگری از نیروهای سابق طالبان بیرق "داعش" را بلند کرده و در عین جنگ علیه نیروهای پوشالی علیه خود آن‌ها نیز می‌جنگند. "محاذ فدایی..." نیز بخش جداشدۀ دیگری، هر چند بخش ضعیف‌تر از دو بخش دیگر، از بدنۀ اصلی طالبان است. برعلاوه "شبکۀ حقانی"، علیرغم این‌که سراج الدین حقانی معاون اول مولوی هیبت الله است، تا حد زیادی یک بخش مستقل از بخش مولوی هیبت الله است و مستقلانه عمل می‌نماید. جناح‌بندی میان دو بخش متذکره گاه‌گاهی در مناطقی از جنوب شرق و جنوب کشور در سطح واحدهای محلی و ولسوالی‌ها باعث بروز مشکلات و کشمکش میان مسئولین و صفوف طالبان می‌گردد.
4 - موضوع خیلی مهمی که در رابطه با تحریک طالبان در سطح منطقه باید دقیقاً  مورد توجه قرار بگیرد، این است که بخش نسبتاً مهمی از تحریک طالبان پاکستانی که پس از شکست در جنگ با اردوی پاکستان به مناطق شرق افغانستان عقب نشینی کرده اند و کماکان جنگ با اردو و پولیس پاکستان را پیش می‌برند، به‌صورت غیر مستقیم و از طریق کانال‌های مختلف، منجمله عوامل دولت هند در درون رژیم دست‌نشانده، دیگر وابسته به کمک‌های دولت هند هستند. این بخش که در واقع یک بخش فاسد شدۀ تحریک طالبان در منطقه، حتی طبق معیارهای طالبانی، را تشکیل می‌دهد در نهایت نیرویی در خدمت اشغال‌گران امریکایی و انگلیسی و رژیم دست‌نشانده در افغانستان محسوب می‌گردد. 
5 - تعداد نسبتاً قابل توجهی از جنگ‌جویان "جهادی" خارجی که زمانی اکثریت شان بیرق‌های سیاه داعش را بلند نمودند هنوز هم در صفوف طالبان موجود هستند. آن‌ها در واقع علاقۀ چندانی به "امارت اسلامی افغانستانِ" ندارند و فقط از بیم سرکوب و نابودی توسط طالبان مؤقتاً بیرق داعش را پایین کشیده اند و اگر روزی شرایط برای شان مساعد گردد باز هم آن بیرق را بلند خواهند کرد. این "جهادی"های خارجی که داعشیان باالقوه هستند و عمل‌کردهای شان هم اکنون نیز تا حد قابل توجهی مثل داعشیان است،به شدت مورد نفرت توده‌های مردمان کشور قرار دارند.
6 - تعداد نسبتاً قابل توجهی از رهبران میانه و پایین طالبان نیز گرایشات نسبتاً نیرومند داعشی دارند. این‌ها که تشنجات فرقه‌یی مذهبی علیه شیعیان و برخوردهای ملیتی علیه غیر پشتون‌ها در افغانستان را دامن می‌زنند، در زیر بیرق سفید طالبان کار پرچم سیاهان داعشی را انجام می‌دهند و عملاً در خدمت آن‌ها قرار دارند. در واقع می‌توان گفت که کار مشترک با داعشیان در تجارت و نقل و انتقال مواد مخدر پایۀ اقتصادی این خوش‌خدمتی به داعشیان را تشکیل می‌دهد.
7 -  بهم خوردن "اجماع بین‌المللی" امپریالیستی و ارتجاعی در مورد افغانستان و وابسته شدن نسبتاً آشکار و صریح طالبان به صف‌بندی امپریالیستی- سوسیال امپریالیستی و ارتجاعی روسی- چینی و قدرت‌های ارتجاعی دنباله رو شان که در تقابل با صف‌بندی امپریالیستی- ارتجاعی امریکا و متحدین و دنباله‌روان شان، که در آینده به احتمال قوی بیش‌تر از پیش تشدید و گسترش خواهد یافت، بدین معنا است که جنگ مقاومت ارتجاعی طالبان علیه امپریالیست‌های اشغال‌گر و رژیم دست‌نشانده، دیگر به‌صورت صریح و آشکار انعکاس دهندۀ روز افزونِ تضاد روسیه و چین با امریکا و انگلیس و دنباله‌روان شان نیز هست.
گرچه در چنین وضعیتی نیز عمدگی تضاد ملی مردمان کشور با اشغال‌گران امپریالیست امریکایی و متحدین و دنباله‌روان و رژیم دست‌نشاندۀ شان کماکان باقی است و تضاد با طالبان و حامیان امپریالیست و ارتجاعی خارجی شان حالت غیرعمده دارد؛ اما باید قویاً و به نحو قدرت‌مندانه ای اعلام کرد که وابسته شدن آشکار و صریح جنگ مقاومت طالبانی علیه اشغال‌گران امپریالیست امریکایی و قدرت‌های امپریالیستی و ارتجاعی متحد و دنباله‌رو شان به بازی‌های سیاسی و استراتژیک منطقه یی و جهانی امپریالیست‌های روسی و سوسیال‌امپریالیست‌های چینی و قدرت‌های ارتجاعی دنباله‌رو شان، بحران افغانستان را، منجمله در عرصۀ نظامی، بیش‌تر از پیش تشدید و گسترش می‌دهد و موانع جدی روز افزونی بر سر راه پیروزی این جنگ به وجود می‌آورد. به عبارت دیگر چنین وضعیتی کشور ویرانه را به‌طور روز افزونی ویرانه‌تر و درد و رنج مردمان کشور از جنگ امپریالیستی را طولانی‌تر و خونین‌تر خواهد ساخت. اما حتی پیروزی نسبتاً غیر محتمل جنگ مقاومت طالبانی نیز فاجعه بار خواهد بود؛ هم‌چنان که پیروزی نسبی جنگ مقاومت ضد شوروی در فرجام یک فاجعه انجامید. 
تجربۀ جنگ مقاومت ضد "شوروی" در افغانستان تحت رهبری نیروهای ارتجاعی، که به‌طور روز افزونی در چنبرۀ وابستگی‌های روز افزون امپریالیست‌های امریکایی و اروپایی، رویزیونیست‌های چینی و ارتجاع منطقه گیر افتاد و عاقبت به آلۀ دست کامل آن‌ها مبدل گردید، واضحاً نشان داد که با وجود پیروزی نسبی آن جنگ در اخراج قوای اشغال‌گر سوسیال امپریالیستی و انتقال قدرت به احزاب جهادی، نه تنها بحران همه جانبۀ افغانستان حل و فصل نگردید، بلکه آن پیروزی خود زمینه‌ساز تجاوز و اشغال‌گری امپریالیست‌های امریکایی و متحدین و دنباله‌روان امپریالیستی و ارتجاعی خارجی شان و قدرت‌گیری پوشالی رژیم دست‌نشاندۀ آن‌ها در کشور گردید.
بنابرین اوضاع کشور، منطقه و جهان بیش‌تر از پیش برپایی و پیش‌برد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغال‌گران امپریالیست، رژیم دست‌نشانده و اشغال‌گران مرتجع داعشی را به یک ضرورت عینی و ذهنی جدی‌تر مبدل ساخته و در حال حاضر پیش‌برد هرچه اصولی‌تر و قاطع‌تر مبارزات تدارکی برای برپایی و پیش‌برد چنین جنگی و به فرجام رساندن آن را اجتناب‌ناپذیر‌تر ساخته است.
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان یک‌بار دیگر عزم متین و قاطع خود را به ره‌پویی در چنین مسیر مبارزاتی بیان می‌نماید و در تجلیل از روز انترناسیونالیستی و انقلابی اول می در سال 1397(2018) اعلام می‌کند که به‌خاطر به پایان رساندن هرچه اصولی‌تر و سریع‌تر مسیر مبارزات تدارکی برای برپایی و پیش‌برد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغال‌گران امپریالیست و رژیم دست‌نشانده و هم‌چنان اشغال‌گران مرتجع داعشی، طرحات و پیش‌نهادات سیاسی انقلابی ملی مردمی و انقلابی ذیل را روی‌دست گرفته و در جهت متحقق ساختن عملی آن‌ها با تمام توش و توان خود صادقانه و شرافت‌مندانه خواهد کوشید:
1 – تلاش پی‌گیر برای استحکام و گسترش ایدیولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی حزب تا حدی که حزب بتواند هم‌نوا و هم‌آهنگ با متحدین سیاسی خود مسئولیت برپایی و پیش‌برد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی را بر عهده بگیرد.
2 -  مبارزۀ جدی برای تأمین وحدت نیروها و شخصیت‌های مائوئیست‌ بیرون از حزب با حزب از طریق پیش‌برد مبارزات ایدیولوژیک- سیاسی درونی و هم‌کاری‌های عملی مبارزاتی.
3 -  مبارزۀ حوصله‌مندانه و پی‌گیر در جهت ایجاد هم‌نوایی‌ها، هم‌آهنگی‌ها و هم‌کاری‌های تیوریک و عملی مبارزاتی میان حزب و آن بخش‌هایی از سازمان‌های چپ شعله‌یی که از تسلیم‌طلبی‌ها یا بی‌تفاوتی‌های گذشتۀ شان گسست کرده و علیه اشغال‌گران امپریالیست و رژیم دست‌نشانده موضع‌گیری کرده اند و مبارزه می‌نمایند.
4-  سعی و تلاش پی‌گیر در جهت زدودن بی‌روحیگی‌ها و بی‌تفاوتی‌های اشخاص منفرد از منسوبین سابقۀ جریان دموکرات نوین کشور و هم‌کاری با آن‌ها در جهت فعال ساختن شان در مبارزات جاری، ولو برای شمولیت در حزب آمادگی نداشته باشند.
5 -  تلاش برای ایجاد روحیۀ شمولیت عملی سازمان‌های توده‌یی ملی- دموکراتیکِ ضد اشغال‌گران و ضد رژیم دست‌نشانده در مبارزات وسیع ملی- دموکراتیک توده‌یی، در عین پیش‌برد مبارزات ویژۀ بخشی و صنفی شان.
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان توأم با اجرای پی‌گیر این وظایف مبارزاتی در کشور، از لحاظ بین‌المللی برای ایجاد پیوندهای هرچه فشرده‌تر مبارزاتی با احزاب و سازمان‌های مارکسیست- لنینیست- مائوئیست کشورهای دیگر مبارزه خواهد کرد، به دفاع فعال‌تر از جنگ خلق در هند و جنگ خلق در فلیپین خواهد پرداخت و سعی خواهد کرد که وظایف ایدیولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی انصراف ناپذیرش را در جهت ایجاد یک مرکز جدید بین‌المللی مائوئیستی در جهان با اصولیت و شجاعت بر عهده بگیرد.

زنده باد روز انترناسیونالیستی و انقلابی اول می (روز جهانی کارگر)!
زنده باد انترناسیونالیزم پرولتری!
به پیش در راه برپایی و پیش‌برد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی! 

حـزب کـمـونـیـسـت (مـائـوئـیـسـت) افـغـانـسـتـان
اول می
1397 (2018)

www.sholajawid.org
sholajawid2@hotmail.com

http://www.facebook.com/896077590481875