Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

آنچه در ذیل می خوانید بیانیۀ مطبوعاتی ریشی راج بارل، عضو سابق کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست نیپال (مائوئیست)، حزب تحت رهبری "کیرن" است. این بیانیه به تاریخ 2 می 2015 به آدرس الکترونیکی شعلۀ جاوید ارسال شده است. ریشی راج بارل سازمانده و نمایندۀ "جبهۀ انقلابی فرهنگی – روشنفکری نیپال" است. این تشکیلات یکی از امضاء کنندگان اعلامیۀ مشترک "اول می سرخ و انترناسیونالیستی" است.

بـیـانـیـۀ مـطـبـوعـاتـی


30 اپریل 2015

گســســـت قطــعی با انحــلال طلبان


در آغاز مایلم اعلام کنم که امروز به گسست قطعی با حزب کمونیست نیپال- مائوئیست، حزب تحت رهبری موهن بایدیا "کیرن"، رسیده ام.
این در جلسۀ چونوانگ بود که رهبری حزب تحت هدایت پاراچندا- باترای، حزب را به سمت نادرست- بطرف دموکراسی بورژوایی سوق داد. سپس پاراچندا- باترای تحت نام "پروسۀ صلح" خودشان را برای خدمتگذاری به امپریالیزم و توسعه طلبی هند تسلیم نمودند. بعد از آن، آنها یکی بعد از دیگری تمامی دستاوردها به شمول ارتش خلق را که طی ده سال جنگ خلق بدست آمده بود از بین بردند. در اساس آنها به انقلاب نیپال و تاریخ پر افتخار خلق تحت ستم نیپال خیانت کردند. بنابرین پپگیری آموزش های م ل م مبنی بر اینکه «شورش برحق است» ضرور بود.
در چنین موقعی ما گردهمآیی ملی را سازماندهی کردیم و حزب جدیدی را تحت رهبری رفیق موهن بایدیا "کیرن" شکل دادیم. بعد از تشکیل حزب جدید ما چیز متفاوتی می خواستیم. ما حزب طراز نوینی انباشته از شوروشوق انقلابی می خواستیم. اما قابل تاسف بود که حزب موفق به برداشتن این گام جدید نگردید. کلکتیو رهبری بایدیا (رهبری به معنای یک فرد تنها نیست، بلکه به معنای راس رهبری در مجموع است) نتوانست حزب را به جهت انقلابی رهبری نماید. بعد از گردهمآیی ملی آنها با عجله حزب را در کمسیون انتخابات ارتجاعی راجستر کردند. بعضی از رهبران ارشد، به شمول منشی عمومی (رام بهادر تاپه "بادًل") به دفاع از پیوستن به حکومت شروع نمودند. آنها پیشنهاد شکلدهی به حکومت تحت رهبری شوسیل کویرالا، رهبر حزب ارتجاعی کنگرۀ نیپال، را مطرح کردند. مبارزۀ دو خط دربارۀ این مسایل در درون صفوف حزب حاد گردید. برای حل و فصل مسایل ایدیولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی حزب فیصله نمود که کنگرۀ سراسری هفتم را سازماندهی نماید.
کنگرۀ سراسری نیز موفق نگردید که مشکلات را حل و فصل نماید. بجای حل و فصل مشکلات، مشکلات نوع جدیدی به وجود آمد. به ویژه دربارۀ خط ایدیولوژیکی و سیاسی حزب، مبارزۀ دوخط در درون حزب حاد گردید. با تمرکز روی خط ایدیولوژیکی و سیاسی، جنبش کمونیستی بین المللی و فعالیت های سیاسی مبتنی بر هویت [کمونیستی]، من یک یادداشت مفصل 45 نکته یی در بارۀ مسایل مورد اختلاف ارائه کردم.
در حقیقت کنگرۀ سراسری هفتم موفق به حل و فصل مسایل ایدیولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی نگردید. خط سیاسی حزب و تیم رهبری هر دو مورد مجادله و مناقشه قرار گرفتند. خط حزب ("قیام مردمی بر پایۀ جنگ خلق") که در کنگره به زور به تصویب رسید، نتیجۀ یک سازش سیاسی بود. این فیصله نه تنها چند پهلو بود بلکه متناقض نیز بود. این تصویب زورکی خط قیام مردمی، منجر به تشکیل جلسۀ دیگری از کمیتۀ مرکزی، که به عنوان جلسۀ پوکارا شناخته می شود، بخاطر حل و فصل مشکل گردید. در این جلسه یک مبارزۀ دوخط حاد و تند در بارۀ خط حزب و سبک کار رهبری درگرفت. اما بعد از جلسه، رهبری، علیه رفیق انیل شرما "بیرهی" و ریشی راج بارل، یعنی کسانی که به دفاع از خط انقلابی پرداخته بودند، دست به اقدام انضباطی زد.
شش ماه بعد از جلسۀ پوکارا، دفتر سیاسی جلسۀ دیگری از کمیتۀ مرکزی را فراخواند و فیصله کرد که گردهمآیی سراسری را «بخاطر غنی سازی خط سیاسی حزب» سازماندهی نماید. اما [خیلی] مسخره است که وقتی رفیق بیپلاو، منشی کمیتۀ مرکزی، سندش برای گردهمآیی سراسری را ارائه کرد، رهبری، گردهمآیی سراسری را بدون جمعبندی و فقط یک روز پیش از زمان تعیین شده، برای یک مدت نامحدود به تعویق انداخت.
قابل تعجب بود که رفیق موهن بایدیا (کیرن) در سند خود با پیشنهاد خط به اصطلاح "قیام مردمی" بدون ذکر مشخصات آن، از فیصلۀ کنگرۀ سراسری هفتم عقب رفت. او نیاز به جنگ خلق را کاملاً انکار کرد و تنها روی به اصطلاح "قیام"، آنگونه که او در سندش به آن اشاره کرده بود، تاکید نمود. در حقیقت او به تدریج خط انقلاب دموکراتیک نوین و مسیر آموزش داده شده توسط رفیق مائوتسه دون را رها کرد. آنگاه ما تشکیل کنگرۀ سراسری ویژه در طی شش ماه را درخواست کردیم. آنها نه تنها برنامۀ گردهمآیی سراسری را لغو کردند، بلکه همچنان اجازه ندادند که تاریخ کنگرۀ سراسری اعلام گردد. آنها صدای اکثریت اعضای حزب را خفه کردند.
در چنین وضعیتی رفیق بیپلاو همراه با طرفداران خود گردهمآیی سراسری را سازماندهی کردند و حزب جدیدی را تشکیل نمودند. اما بعضی از اعضای کمیتۀ مرکزی و روشنفکران که در موقعیت پشتیبانی از سند بیپلاو، به ویژه خط "انقلاب یکدست" قرار نداشتند، به حزب جدید نپیوستند. درین موقع هم، من/ ما با نوشتن یک مقاله در مورد این موضوع، موضع خود را روشن ساختیم که خط سیاسی بیپلاو نیز مبهم و متناقض است.
پس از انشعاب رفیق بیپلاو، حزب کمونیست نیپال- مائوئیست گردهمآیی سراسری را فراخواند. من درینجا نیز اختلافات خود را مطرح کردم و تقاضا نمودم که اختلافات نشانی گردد. اما رهبری حزب کمونیست نیپال- مائوئیست آماده نبود که حتی یک نقطه یا کامه در سند خود را اصلاح نماید. روشن بود که انشعاب رفیق بیپلاو باعث نگرانی آنها نبود، مثل اینکه آنچه اتفاق افتاده است چیزی بوده است که آنها می خواسته اند. در حقیقت این یک نقشۀ از قبل طرح شده بوده است که بیپلاو و طرفدارانش از حزب خارج شوند.
بعد از انشعاب رفیق بیپلاو، رهبری حزب کمونیست نیپال- مائوئیست پیشبرد هیچ برنامۀ نمونه را رویدست نگرفته است. برنامۀ حزبی آنها مبتنی بر مبارزۀ طبقاتی نیست، بلکه آنها فکر و عمل شان را روی وحدت مجدد با دارودستۀ خاین پاراچندا متمرکز کرده اند.
گرچه حزب کمونیست نیپال- مائوئیست م ل م را به عنوان اصل هدایت کنندۀ انقلاب در اسنادش درج کرده است، اما آنها در پراتیک آموزش های م ل م را تعقیب نمی کنند. آنها در اسناد شان نوشته اند که مسیر انقلاب نیپال، انقلاب دموکراتیک نوین خواهد بود. اما در عمل آنها بطرف وحدت مجدد با حزب کمونیست متحدۀ نیپال (مائوئیست)، حزب تحت رهبری پاراچندای خاین، یعنی کسی که قبلاً خط انقلاب دموکراتیک نوین را از زمان کنگرۀ سراسری هفتم حزب کمونیست متحدۀ نیپال (مائوئیست) به این طرف رها کرده است، حرکت کرده اند و حرکت می کنند. 
در حقیقت رهبری بایدیا (کیرن)هیچ نظری، هیچ برنامه و سیاستی برای پیشبرد انقلاب دموکراتیک نوین ندارد. آنها فقط می خواهند با وقت گذرانی هیچ کاری انجام ندهند. آنها فقط یک ماموریت دارند و آن وحدت مجدد حزب با پاراچندای خاین است و می خواهند به هر قیمت به این هدف برسند. وحدت مجدد حزب با پاراچندا به معنای تسلیم شدن به امپریالیزم و توسعه طلبی هند و خدمتگذاری به آنها است. تنها آن رهبری ای که از ارزش های م ل م بسیار فاصله گرفته باشد جرئت بهم پیوستن با پاراچندا- باترای را بخود می دهد. فقط بایدیا (کیرن) این کار را انجام داده است. بایدیا (کیرن) با نشانی کردن پاراچندا به عنوان یک رهبر انقلابی یک اعلامیۀ مشترک با پاراچندا در بارۀ وحدت مجدد حزب امضا کرده است. چه کار مسخره ای!
این موضوع را همه می دانند که پاراچندا موجودیت خود را با خدمتگذاری به قدرت های خارجی حفظ کرده است و بایدیا (کیرن) از طریق وحدت مجدد حزب با پاراچندا موجودیت او را می خواهد.
این موضوع به روشنی متبلور است که رهبری بایدیا "کیرن" م ل م را بکار نمی بندد، بلکه انحلال طلبی را بکار می بندد. او به دفاع از به اصطلاح "قیام مردمی" می پردازد و از خط جنگ خلق و مسیر انقلابی آموزش داده شده توسط مائوتسه دون دست کشیده است. او از نقش مبارزۀ طبقاتی و اعمال سیاست مبتنی بر هویت [کمونیستی] دست کشیده است. در حقیقت بایدیا (کیرن) یک شخص فاقد اراده و شورو شوق  انقلابی است. او قادر نیست انقلاب نیپال را رهبری نماید. کسانی از اعضای حزب که در موضع پشتیبانی از انحلال طلبی آنها قرار نداشته باشند سرکوب شده اند و سرکوب می شوند. در چنین وضعیتی، ماندن با آنها به معنای پوساندن خود و فریب دادن مردم تحت ستم نیپال است. به همین جهت من حزب کمونیست نیپال (مائوئیست) را رها کردم. من به گسست قطعی با انحلال طلبی رسیدم.
من قبلاً روشن ساخته ام که من/ ما کلاً با سند بیپلاو موافقت نداریم. من/ما فعلاً به هیچ حزبی نمی پیوندیم. ولی آن نیروهای انقلابی را که در راه انقلاب دموکراتیک نوین و تشدید مبارزۀ طبقاتی قرار داشته باشند پشتیبانی خواهیم کرد.
در پایان همۀ کادرهای انقلابی، به ویژه روشنفکران انقلابی را فرا می خوانم که آن گونه که ما در جریان ده سال جنگ خلق نقش مانرا بازی کردیم، بخاطر استقلال ملی و انقلاب دموکراتیک نوین در میدان [مبارزه] پیش بروند.