آغاز کارزار تجلیل از پنجاهمین سالگرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین
انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین عالیترین سطح ادامۀ مبارزۀ طبقاتی و ادامۀ انقلاب در مرحلۀ گذار سوسیالیستی از سرمایه داری به کمونیزم برای رسیدن به جهان کمونیستی، که جنبش کمونیستی بین المللی تا حال تجربه کرده است، محسوب میگردد. این انقلاب با تجربه اندوزی از احیای سرمایهداری در شوروی سوسیالیستی و موجودیت قدرتمندان رویزیونیست در حزب کمونیست چین و دولت چین، ضرورت عاجل سرنگونی این قدرتمندان پا نهاده در راه سرمایهداری و ضرورت اساسی ایجاد تحول مورد نیاز در جهانبینی حزب، طبقۀ کارگر، دولت و جامعۀ چین بخاطر ریشه کن کردن رویزیونیزم، فرمولبندی، راهاندازی و رهبری گردید و توانست مدت یک دهه از احیای سرمایهداری در چین جلوگیری نماید. اما تصرف قدرت توسط رویزیونیستهای درون حزب کمونیست چین و دولت چین در سال 1976، پس از درگذشت مائوتسه دون، از طریق یک کودتای نظامی و ناکامی جناح انقلابی داخل حزب کمونیست چین و دولت چین در جلوگیری از این کودتا و دستگیری رهبران آن جناح توسط کودتاگران رویزیونیست، به انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین پایان بخشید و باعث احیای سرمایه داری در چین گردید. همانطوری که مائوتسهدون گفته بود، هدف عاجل انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین، سرنگونی قدرتمندان پا نهاده در راه سرمایهداری در درون حزب کمونیست چین و دولت چین بود. او گفته بود: «ستاد فرماندهی بورژوازی در درون کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست چین است. این ستاد را به توپ ببندید!» در همان اولین ایام راهاندازی و پیشبرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی، ستاد فرماندهی بورژوایی تحت رهبری لیوشاوچی به سرعت افشا و سرنگون گردید و زمینه از لحاظ ایدیولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی برای برگذاری نهمین کنگرۀ سراسری حزب کمونیست چین و تثبیت مائوئیزم (در آن زمان اندیشۀ مائوتسهدون)، به عنوان سومین مرحله در تکامل ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری و تثبیت مجدد رهبری مائوتسهدون در حزب کمونیست چین، مساعد گردید. نهمین کنگرۀ سراسری حزب کمونیست چین- در سال 1969- اندیشه مائوتسه دون ( امروز مائوئیزم ) را تکامل بین المللی همه جانبۀ مارکسیزم- لنینیزم در هرسه جزء تیوریهای فلسفی، سیاسی و اقتصاد سیاسی و به عبارت دیگر سومین مرحلۀ تکامل همه جانبۀ بین المللی ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری اعلام کرد. هدف اساسی انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین، ایجاد تحول در جهانبینی حزب، دولت، طبقۀ کارگر و تودههای وسیع خلق چین بخاطر ریشه کردن رویزیونیزم بود. در واقع در راستای تأمین همین هدف بود که نه تنها حزب و رهبران و صفوف انقلابی آن در جریان این انقلاب بسیج شدند بلکه تودههای انقلابی دهها میلیونی خلق چین، به ویژه جوانان انقلابی، که پس از برپایی انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی در گاردهای سرخ سازماندهی و انسجام یافتند، نیز برای پیشبرد این انقلاب به میدانهای مبارزه کشانده شدند. ولی چه شد که این انقلاب پیروزمند دهساله، مدت زمان اندکی پس از درگذشت مائوتسهدون، نیمه کاره پایان یافت و در واقع به شکست کشانده شد؟ هدف عاجل انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین، با سرنگونی ستاد فرماندهی بورژوایی رویزیونیستی لیوشاوچی پایان نیافت. مدت زمان اندکی پس از تدویر نهمین کنگرۀ سراسری حزب کمونیست چین، ستاد فرماندهی انحرافی چپنما تحت رهبری لینپیائو در رهبری حزب کمونیست چین و دولت چین آشکارا سربلند کرد و به سرعت بطرف سازماندهی کودتا علیه مائوتسهدون حرکت نمود. این کودتا ناکام گردید و لین پیائو پس از ناکامی آن در جریان یک سانحۀ هوایی کشته شد. سنتریزم چوئنلای در خنثی کردن و به ناکامی کشاندن این کودتا نقش اساسی بازی نمود و همین امر باعث گردید که وی بتواند تینهسیائوپینگ رویزیونیست را دوباره به مراجع قدرت حزبی و دولتی برگرداند. جناح رویزیونیست تحت رهبری تینهسیائوپینگ در طی چندسال توانست بقدر کافی قدرت بگیرد و عاقبت پس از درگذشت مائوتسهدون علیه جناح انقلابی در حزب و دولت چین کودتا نماید. کودتای لینپیائو و نقش اساسی سنتریزم چوئنلای در ناکام ساختن این کودتا و برگشت مجدد تینهسیائوپینگ رویزیونیست به مراجع قدرت حزبی و دولتی، لبۀ مبارزاتی تیز ضد رویزیونیستی انقلاب فرهنگی و مشخصاً جناح انقلابی تحت رهبری مائوتسه دون در حزب کمونیست چین و دولت چین را، چه در رابطه با هدف عاجل انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی و چه در رابطه با هدف اساسی آن، تا حدی کند نمود. وقتی تینهسیائوپینگ به عنوان نمایندۀ عالی دولت چین در سخنرانی خود در اجلاس مجمع عمومی سازمانمللمتحد در سال 1973، علناً تیوری رویزیونیستی سه جهان را فرمولبندی و بیان نمود، کندی لبۀ مبارزاتی ضد رویزیونیستی مذکور بیشتر گردید. در نتیجه رویزیونیستها نه تنها مواضع شان را در داخل حزب کمونیست چین تحکیم و گسترش دادند بلکه توانستند در درون دولت چین و مشخصاً در بخش دیپلماسی بین المللی دولت چین نیز بطور روزافزونی قدرت شان را تحکیم و گسترش دهند. رویزیونیستهای چینی حتی توانستند تا این سرحد پیش بروند که بعد از درگذشت مائوتسهدون، تیوری رویزیونیستی سه جهان را به مائوتسهدون نسبت دهند و احزاب و سازمانهای کمونیست پیرو اندیشۀ مائوتسهدون در کشورهای مختلف جهان را وسیعاً به سوی این انحراف رویزیونیستی سوق دهند. علاوتاً نهمین کنگرۀ سراسری حزب کمونیست چین، علیرغم دستاورد عظیم تاریخی مبنی بر تثبیت اندیشۀ مائوتسه دون (امروز مائوئیزم ) به عنوان تکامل همه جانبۀ تیوریهای فلسفی، سیاسی و اقتصاد سیاسی ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری در سطح بین المللی، دو اشتباه فاحش تیوریک و تشکیلاتی مرتکب گردید: اشتباه فاحش تیوریک آن طرح تیوری "عصر زوال امپریالیزم" و اشتباه فاحش تشکیلاتی آن اعلام لینپیائو به عنوان جانشین مائوتسهدون بود. این دو اشتباه فاحشِ مرتبط بهم، گرچه نقش فرعی و ضمنی تأثیر گذاریهای لینپیائوئیستی بر جریان تدارک و تدویر نهمین کنگرۀ سراسری حزب کمونیست چین را نشان میدهد، اما پسلگدهای بعدی آن، پس از کودتای ناکام لین پیائو، برای حزب کمونیست چین و مشخصاً انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین به شدت زیان آور بود و تا حد زیادی توان و قدرت انقلاب و مشخصاً رهبری انقلاب در بسیج حزب و تودهها را کاهش داد. مائوتسه دون در اواخر عمر خود "گروه پنج نفر"، شامل گروه چهارنفر و خودش، را به عنوان ستاد رهبری جناح انقلابی حزب شکل داد. اما او نه تنها دورنمای تحولات سیاسی در چینِ بعد از خود را مخاطره آمیز میدید و درینمورد باری بطور مشخص به همسرش چیانچین هوشدار داد، بلکه ضعیفی "گروه چهارنفر" را به عنوان یک گروه تازه شکل یافته در درون حزب کمونیست چین و دولت چین، نیز به روشنی میدید. در واقع همین ضعیفی باعث گردید که "گروه چهار نفر" بعد از درگذشت مائوتسهدون با قرار گرفتن هواکوفینگ در رأس حزب کمونیست چین اجباراً موافقه نماید تا حداقل رأس قدرت حزبی و دولتی تحت کنترل مستقیم و فوری رویزیونیستهای شناخته شده ای چون تینهسیائوپینگ و نزدیکانش قرار نگیرد. اما قرار گرفتن هواکوفینگ در رأس حزب کمونیست چین برای جناح انقلابی درون حزب کمونیست چین راهگشا نبود. هواکوفینگ به عنوان یک پل عبور توسط رویزیونیستها علیه جناح انقلابی "گروه چهار نفر" مورد استفاده قرار گرفت و سپس به مراجع قدرت پایین تر کشانده شد و نقشش فرعی گردید. جناح انقلابی "گروه چهار نفر" در جریان کودتای رویزیونیستی نیز از خود قاطعیت و عکس العمل بموقع نشان داده نتوانست و در واقع به رویزیونیستها فرصت داد که کودتای ارتجاعی شان را به سرانجام رسانند. پس از دستگیری و زندانی شدن "چهارنفر" مقاومتهای مسلحانۀ پراگندۀ دستههای در حال فروپاشی گاردهای سرخ، که شجاعانه و قهرمانانه مدت چند سال دوام کرد، نتوانست تکامل و گسترش حاصل نماید و سرانجام بطور کلی شکست خورد و عاقبت رویزیونیستها توانستند بصورت بلامنازع بر حزب و دولت چین مسلط گردند. بنابرین روشن است که در جریان تدارک، برپایی و پیشبرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین نواقص و کمبودات جدی ایدیولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی وجود داشته است. علیرغم این نواقص و کمبودات جدی، تا زمانی که مائوتسه دون حیات داشت، صرفاً با تکیه بر اتوریتۀ عظیم انقلابی شخص مائوتسهدون از شکست کلی انقلاب و احیای سرمایه داری در چین جلوگیری گردید، هرچند عقبنشینیهای مهمی در عرصه های مختلف بر انقلاب فرهنگی و از اینطریق بر کل انقلاب چین تحمیل گردید. اما وقتی آن اتوریتۀ عظیم انقلابی شخصی از میان رفت، رویزیونیستها توانستند بهسرعت از جناح غیر عمده به جناح عمده در حزب و دولت چین مبدل شوند و در نتیجه قادر گشتند با توسل به خشونت عریانِ کودتایی، جناح انقلابی را از حزب و دولت چین تصفیه نمایند. در واقع باید گفت که کنگرۀ هشتم حزب کمونیست چین، که در سال 1956 دایر شد، تا حد زیادی باعث تحکیم و گسترش مواضع لیوشاوچی، تین هسیائوپینگ و سایرین در حزب کمونیست و دولت چین، که بعداً در ابتدای انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی به عنوان رویزیویونیست افشا شده و از قدرت به زیر کشیده شدند، گردید. در مورد این کنگره، در اسناد منتشر شدۀ کنونی توسط رویزیونیستهای بر سرقدرت با خوشوقتی گفته شده است: «این نخستین کنگرۀ حزب کمونیست چین از زمان برسر قدرت آمدن حزب در 1949 است. این کنگره در زمانی دایر گردید که تحول سوسیالیستی در چین عمدتاً انجام یافته بود و حزب با اوضاع نوین و وظایف نوین مواجه بود. مائوتسهدون سخنرانی افتتاحیه را ارائه نمود. لیوشاوچی گزارش سیاسی را تقدیم کرد. چوئنلای گزارش در مورد پیشنهادات برای پلان پنجسالۀ دوم (1958- 1962) برای انکشاف اقتصاد کشور را ارائه نمود. تینهسیائوپینگ گزارش در مورد اصلاح اساسنامۀ حزب کمونیست چین را تقدیم نمود. در کنگره خاطرنشان گردید که: نظر به اینکه نظام سوسیالیستی اساساً در چین برقرار گردیده است، تضاد عمده در کشور دیگر تضاد میان پرولتاریا و بورژوازی نیست، بلکه تضاد منتج از نیاز مردم برای انکشاف سریع اقتصادی و فرهنگی و کمبود مقتضیات آنها است. وظیفۀ عمده در مقابل تمام ملت، تمرکز تمامی تلاشها روی انکشاف نیروهای مولده، صنعتی ساختن کشور و رسیدگی تدریجی به نیازمندیهای در حال رشد اقتصادی و فرهنگی مردم است. کنگره روی مسئلۀ ساختمان حزب بر سر قدرت تأکید نمود، روی ضرورت پاسداری از سانترالیزم دموکراتیک و رهبریجمعی پافشاری کرد، با کیش شخصیت مخالفت نمود، دموکراسی درون حزبی و تحکیم پیوندهای حزب با تودهها را اولویت داد. بنابرین کنگره راستاهای انکشاف آرمانهای سوسیالیستی و ساختمان حزب در آینده را معین نمود. کنگره یک کمیتۀ مرکزی جدید، متشکل از 97 عضو اصلی و 73 عضو علی البدل، انتخاب نمود. در پولینوم اول کمیتۀ مرکزی هشتم حزب کمونیست چین، بدنههای رهبری متشکل از مائوتسهدون به عنوان صدر کمیتۀ مرکزی، لیوشاوچی، چوئن لای، چوته و چین یون به عنوان معاونین صدر و تینهسیائوپینگ به عنوان منشی عمومی انتخاب گردید. همچنان همین شش نفر انتخاب شدند تا کمیتۀ دایم دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب را شکل دهند.» (برگرفته از سایت حزب کمونیست چین) اگر عبارات نقل شدۀ فوق را با عبارات دیگری در مورد کنگرۀ سراسری هفتم حزب کمونیست چین مقایسه نماییم، نیرومندی وحشت آور لیوشاوچی و تینهسیائوپینگ را در جریان تدارک و تدویر کنگرۀ هشتم، یعنی ارائۀ گزارش سیاسی و پیشنهادات اصلاحی در مورد متن اساسنامۀ حزب توسط آنها و همچنان انتخاب لیوشاوچی به عنوان معاون اول صدر و انتخاب تین هسیائوپینگ به عنوان منشی عمومی و شمولیت هردوی شان در کمیتۀ شش نفرۀ دایم دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب، بخوبی مشاهده مینماییم. از جانب دیگر مخالفت کنگره با به اصطلاح کیش شخصیت از یک طرف و حذف "اندیشۀ مائوتسهدون" از اسناد اساسی حزب از طرف دیگر را به روشنی میبینیم. درینجا به نقل عباراتی در مورد کنگرۀ سراسری هفتم حزب کمونیست چین میپردازیم: «در کنگره: مائوتسه دون گزارش سیاسی در مورد حکومـت ائتـلافـی را ارائـه کرد؛ لیوشاوچی گزارش در مـورد اصلاح اساسنامۀ حزب را مطرح نمود؛ چوته گزارش نظامی در مورد میدان نبرد در مناطق آزاد شده را تقدیم نمود و چوئنلای یک سخنرانی مهم در بارۀ جبهۀ متحد ایراد نمود. کنگره خط سیاسی حزب را که عبارت بود از «بسیج جسورانۀ توده ها و گسترش نیروهای خلق تا که آنها تحت رهبری حزب ما متجاوزین جاپانی را شکست دهند، تمام مردم را آزاد سازند و یک چین دموکراتیک نوین بنا نهند» مورد تصویب قرار داد. اساسنامۀ جدید حزب که در کنگره به تصویب رسید تصریح نمود که: «حزب کمونیست چین اندیشۀ مائوتسه دون را که تیوری مارکسیستی- لنینیستی را با پراتیک انقلاب چین تلفیق نموده است به عنوان خط رهنمای تمامی کارهایش پذیرفته است». این به حزب کمک میرساند که به طرز بیسابقه ای استحکام و وحدت حاصل نماید و بنیاد برای پیروزی کامل علیه متجاوزین جاپانی و بعدتر پیروزی سرتاسری انقلاب دموکراتیک نوین را پیریزی کند. کنگره یک کمیتۀ مرکزی شامل 44 عضو اصلی و 33 عضو علی البدل انتخاب نمود. در پولینوم اول کمیتۀ مرکزی هفتم، مائوتسه دون، چوته، لیوشاوچی، چوئن لای، رن بیشی، چین یون، کان شین، گواگان، پین چین، دون بیوو، لین بوقو، زان وینتیان و پن دهوای به دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی انتخاب شدند. مائوتسه دون، چوته، لیوشاوچی، چوئن لای و رن بیشی به عنوان اعضای دبیرخانه انتخاب شدند و مائوتسه دون به عنوان صدر کمیتۀ مرکزی انتخاب گردید.» به این ترتیب کنگرۀ سراسری هفتم حزب کمونیست چین اندیشۀ مائوتسه دون را تلفیق تیوری مارکسیستی- لنینیستی با پراتیک انقلاب چین تعریف میکند و آن را به عنوان خط رهنما در تمامی کارهای خود میپذیرد. اما کنگرۀ سراسری هشتم آن حزب، که 7 سال بعد از پیروزی سراسری انقلاب دموکراتیک نوین چین و گذار به انقلاب سوسیالیستی تدویر گردید، عبارت اندیشۀ مائوتسه دون را از اسناد اساسی حزب حذف مینماید. کنگرۀ سراسری هشتم حزب کمونیست چین، یازده سال بعد از کنگرۀ سراسری هفتم آن حزب دایر گردید. اما کنگرۀ سراسری نهم حزب سیزده سال پس از کنگرۀ سراسری هشتم دایر گردید. در کنگرۀ سراسری نهم حزب کمونیست چین که پس از آغاز و پیشرفت چند سالۀ انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین دایر گردید، یکبار دیگر روی اندیشۀ مائوتسه دون تأکید صورت گرفت، اما در سطح عالیتر و تکامل یافتهتر، تأکیدی که در واقع در کنگرۀ سراسری دهم حزب بازهم تکرار گردید. در اساسنامۀ تصویب شده در کنگرۀ سراسری دهم حزب کمونیست چین، که در ماه اگست 1973 یعنی چهار سال بعد از کنگرۀ سراسری نهم حزب دایر گردید، گفته شده است که: «حزب کمونیست چین مارکسیزم- لنینیزم- اندیشۀ مائوتسه دون را به مثابۀ اساس تیوریک راهنمای اندیشۀ خود بکار میبندد.» بنابرین نه تنها حذف اندیشۀ مائوتسهدون توسط کنگرۀ سراسری هشتم حزب کمونیست چین، از زاویۀ نیرومندی رویزیونیستهایی چون لیوشاوچی و تینهسیائوینگ در داخل آن حزب قابل توجه است، بلکه تفاوت جدی در تعریف از اندیشۀمائوتسهدون توسط کنگرۀ سراسری هفتم حزب از یکطرف و کنگرههای نهم و دهم حزب از طرف دیگر قابل دقت است. کنگرۀ سراسری هفتم حزب، اندیشۀ مائوتسه دون را تلفیق تیوری مارکسیستی- لنینیستی با پراتیک انقلاب چین و به عنوان خط راهنمای حزب در تمامی کارهایش تعریف مینماید. اما کنگره های سراسری نهم و دهم حزب فرمولبندی «بکاربستن مارکسیزم- لنینیزم- اندیشۀ مائوتسه دون را به مثابۀ اساس تیوریک رهنمای اندیشۀ خود» میپذیرد. در کنگرۀ نهم کلیت مارکسیزم- لنینیزم- اندیشه مائوتسه دون (امروز مائوئیزم) اساس تیوریک رهنمای اندیشۀ حزب است، اما در کنگرۀ هفتم، اساس تیوریک حزب مارکسیزم- لنینیزم است و اندیشۀ مائوتسه دون صرفاً به مثابۀ تلفیق این تیوری با پراتیک انقلاب چین به عنوان "خط رهنما" در تمامی کارهای حزب پذیرفته می شود. از جانب دیگر تعریفی که کنگرۀ سراسری هشتم حزب کمونیست چین و کنگـره های سـراسـری نهم و دهم آن حزب از جامعۀ سوسیالیستی ارائه می نماید، تفاوت کیفی عظیمی باهم دارند. کنگرۀ سراسری هشتم حزب مدعی است که: «در کنگره خاطرنشان گردید که: نظر به اینکه نظام سوسیالیستی اساساً در چین برقرار گردیده است، تضاد عمده در کشور دیگر تضاد میان پرولتاریا و بورژوازی نیست، بلکه تضاد منتج از نیاز مردم برای انکشاف سریع اقتصادی و فرهنگی و کمبود مقتضیات آنها است. وظیفۀ عمده در مقابل تمام ملت، تمرکز تمامی تلاشها روی انکشاف نیروهای مولده، صنعتی ساختن کشور و رسیدگی تدریجی به نیازمندیهای در حال رشد اقتصادی و فرهنگی مردم است» اما در کنگرۀ سراسری دهم حزب، در تشابه با احکام صادره در کنگرۀ سراسری نهم حزب، در مورد جامعۀ سوسیالیستی گفته شده است که: «جامعۀ سوسیالیستی یک دورۀ تاریخی بس طولانی را در برمیگیرد. در سراسر این دورۀ تاریخی، طبقات و تضادهای طبقاتی و مبارزۀ طبقاتی وجود دارد، مبارزه بین راه سوسیالیستی و راه سرمایه داری جریان دارد، و خطر احیای سرمایه داری موجود است، و خطر براندازی و تخریب و تجاوز از جانب امپریالیزم و سوسیال امپریالیزم جامعه را تهدید میکند. این تضادها را تنها با اتکاء به تیوری ادامۀ انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا و با اتکاء بر پراتیک تحت رهبری آن میتوان حل نمود. به این ترتیب انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی یک انقلاب کبیر سیاسی است که پرولتاریا در شرایط سوسیالیزم، جهت تحکیم دیکتاتوری پرولتاریا و جلوگیری از احیای سرمایه داری علیه بورژوازی و سایر طبقات استثمارگر به آن دستزده است. باید به چنین انقلاباتی در آینده بارها و بارها دست زد.» برعلاوه آنچه در کنگرۀ سراسری هشتم حزب کمونیست چین از زاویۀ مسایل تشکیلاتی حزب بیان میگردد، با توجه به آنچه که رویزیونیستهای تینگهسیائوپینگی بعد از تصرف قدرت، سرنگونی سوسیالیزم و احیای سرمایه داری در چین در مورد مائوتسه دون بیان داشتند، قدرت تشکیلاتی رویزیونیستها از لحاظ تیوریک در درون حزب کمونیست چین را نشان میدهد: « کنگره روی مسئلۀ ساختمان حزب بر سر قدرت تأکید نمود، روی ضرورت پاسداری از سانترالیزم دموکراتیک و رهبریجمعی پافشاری کرد، با کیش شخصیت مخالفت نمود، دموکراسی درون حزبی و تحکیم پیوندهای حزب با تودهها را اولویت داد. بنابرین کنگره راستاهای انکشاف آرمانهای سوسیالیستی و ساختمان حزب در آینده را معین نمود.» ( تأکیدات توسط ما صورت گرفته است.) بدین ترتیب تحت تأثیر مسایل و اوضاع و احوال برشمرده در فوق، انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین گرچه موفق شد که ده سال تمام از سرنگونی سوسیالیزم و احیای سرمایهداری در چین جلوگیری نماید؛ اما از آنجایی که این انقلاب، به دلیل ناتوانیهای ذاتی جناح انقلابی و وسعت انحرافات و مشکلات در درون حزب کمونیست چین، نتوانست تمامی اشباحها و هیولاها را از سر راه انقلاب بروبد و مشکل جانشینان انقلابی را بطور قاطع و قدرتمندانه حل و فصل نماید، رویزیونیستهای تصفیهشده از حزب حتی در زمان حیات مائوتسهدون وسیعاً به درون حزب و دولت برگشتند و مواضع قدرتمندی را در دست گرفتند و با اتکاء بر آن مواضع توانستند پس از درگذشت مائوتسه دون با استفاده از ناتوانیهای دولتی، نظامی و تشکیلاتی جناح انقلابی "گروه چهارنفر" دست به کودتا بزنند و به قدرت حاکم بلامنازع در حزب و دولت چین مبدل گردند. در واقع در همان زمان حیات مائوتسه دون در نیمۀ اول دهۀ هفتاد، به هر میزانی که رویزیونیستهای تصفیه شده از حزب و دولت در نیمۀ اول دهۀ انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین (نیمۀ دوم دهۀ شصت)، به مواضع قدرت در حزب و دولت برمیگشتند، حداقل بصورت نسبی سیاستهای انقلاب فرهنگی خدشهدار میشد و بدین معنی سرمایهداری در ساحات تحت نفوذ آنها بصورت نسبی احیاء میگردید. بدین ترتیب در اواخر حیات مائوتسهدون سلطۀ جناح انقلابی بر حزب و دولت چین بسیار نسبی و در واقع متزلزل بود، سلطۀ بسیار نسبی و متزلزلی که در مدت زمان اندکی بعد از درگذشت مائوتسه دون از میان رفت. علاوه بر تمامی این مسایل و مشکلات، فروکش نسبی مبارزات انقلابی در سطح جهان بطور کلی و به انحراف کشانده شدن تعداد زیادی از مبارزات آزادیبخش ملی از زاویۀ وابسته شدن به سیاستهای سوسیال امپریالیستی شوروی، به عنوان شرایط تأثیرگذار بین المللی بر اوضاع چین، نیز در نیمۀ اول دهۀ هفتاد نقش منفی خود را بر اوضاع چین در جهت تضعیف جناح انقلابی تحت رهبری مائوتسهدون برجای نهاد. کل سیاست مبتنی بر عکس العمل منفی بیش از حد حزب کمونیست چین علیه تمرکز گرایی کمینترن، که منجر به نوعی کم توجهی یا حداقل عدم توجۀ کافی در قبال ضرورت سازماندهی کافی و قاطع جنبش کمونیستی بین المللی میگردید، نیز نقش منفی مذکور را تقویت و گسترش میبخشید. نقش منفی مذکور در نیمۀ اول دهۀ هفتاد طبق تیوری تقسیم دنیا به سه جهان و حتی تا حد معینی، و البته بصورت غیر مسلط، طبق تیوری رویزیونیستی سه جهان بطور روزافزون بر سیاستهای حزب کمونیست چین و دولت چین تقویت و گسترش می یافت. بدین ترتیب آنچه اساساً و عمدتاً باعث شکست انقلاب چین در کل و شکست انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین بطور خاص گردید، نادرستیها و کمبودات خط رهبری کنندۀ آنها نبود، بلکه عدم کفایت نیروی جناح انقلابی در یک مبارزه و ستیز طولانی پیروزمند علیه جناح رویزیونیست بود که در سطح کشوری و بین المللی رقم خورد. ناگفته پیدا است که نادرستیها و کمبودات خط رهبری کنندۀ انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین و در کل انقلاب چین نیز در حد خودش در برهم خوردن توازن قدرت به نفع جناح رویزیونیست در حزب کمونیست چین و دولت چین و سپس مسلط شدن بلامنازع جناح مذکور بر حزب و دولت نقش داشته است. بنابرین توجۀ دقیق به نادرستیها و کمبودات برشمرده در قسمتهای قبلی این سطور، با تکیه بر جنبههای اساساً و عمدتاً اصولی، درست و مثبت انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین، یک ضرورت جدی برای جنبش بین المللی کمونیستی مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی بین المللی محسوب میگردد. تجلیل از پنجاهمین سالگرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین مستلزم تکیه بر جنبههای اساساً و عمدتاً مثبت این انقلاب و دفاع قاطع از آن و در عین حال توجۀ دقیق به نادرستیها و کمبودات در این انقلاب است. آنچه در سطور فوق بصورت اولیه درینمورد بیان گردید، خاکۀ اجمالی اولیه و غیردقیقی است که میتواند- و باید- هرچه بیشتر در جریان پیشبرد کارزار تجلیل از پنجاهمین سالگرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین پرورانده شود و بسط یابد. با تأسف باید گفت که سطح درک کل جنبش چپ افغانستان و تا حد معینی سطح درک منسوبین حزب ما در مورد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین بسیار پایین است. به همین خاطر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان کارزار تجلیل از پنجاهمین سالگرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین را در طول سال جاری بصورت یک کارزار مطالعه و بررسی تیوریک این انقلاب پیش میبرد. ما در جریان پیشبرد این کارزار تجلیل، نه تنها به پرورش و بسط هرچه بیشتر نکات برشمرده در سطور قبلی این نوشته خواهیم پرداخت، بلکه به باز تکثیر اسناد موجود در مورد انقلاب فرهنگی و در صورت امکان به ترجمۀ پشتو یا دری آن اسنادی درینمورد که هنوز به این زبانها ترجمه نشده اند، خواهیم پرداخت. امیدواریم این کار بتواند در ارتقای سطح درک منسوبین حزب ما و کل منسوبین جنبش چپ افغانستان از انقلاب فرهنگی و در کل از مائوئیزم نقش اصولی مثبت و مفیدی بازی نماید. همچنان امیدواریم که این کار بتواند در جهت تلاش برای تدویر کنفرانس بین المللی احزاب و سازمان مارکسیست- لنینیست- مائوئیست کشورهای مختلف جهان ممد و مددگار ثابت گردد.