Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

اسـاسـنـامـۀ
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان


اساسنامۀ ح
زب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان شامل دو فصل است: فصل اول دربر گیرندۀ برنامۀ عمومی حزب کمونیست (مائوئیست)افغانستان و فصل دوم دربر گیرندۀ آئین نامۀ تشکیلاتی حزب کمونیست (مائوئیست)افغانستان است.
فصل اول اساسنامه (برنامۀ عمومي حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان) که پایه های ششگانۀ برنامۀ حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان را در بر دارد، نكات پایه یی برنامۀ حزب یعنی:
خصلت طبقاتي حزب؛
ايديولوژي رهنماي حزب؛
انترناسيوناليزم پرولتری؛
برنامۀ سياسي حزب؛
مهم ترين اهداف انقلاب دموكراتيك نوين؛ 

و
استراتژي مبارزاتي حزب، را بيان مي نمايد.
فصل دوم اساسنامه (آئین نامۀ تشكيلاتي حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان) به معرفی و توضیح پایه های ششگانۀ آئین تشکیلاتی حزب یعنی:
اصول تشكيلاتي حزب؛
ساختمان تشكيلات حزب؛
ارگان نشراتی مركزي، نشريۀ دروني مركزي، نشریه های درونی منطقه یی و سایر نشرات حزب؛
درفش حزب؛
مسايل مربوط به عضويت در حزب؛
و
اقدامات انضباطي در حزب؛ در چهل و هفت (47) ماده می پردازد.

فصل اول
برنامۀ عمومي حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان

  1. خصلت طبقاتي حزب:

حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان، حزب سياسي پرولتاريا و پيشاهنگ پرولتاريا در افغانستان است.
حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان داراي ايديولوژي پرولتري (مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی) است. موجوديت حزب، حاصل كاربست ايديولوژي پرولتري در جنبش انقلابي افغانستان است. حزب، دارای برنامۀ سیاسی و استراتژی مبارزاتی پرولتری و بيان كننده و نمايندۀ منافع اساسي پرولتاريا در افغانستان است. حزب، متعهد و مصمم است که بيان فشردۀ خصوصيات و كيفيات پرولتاريا در افغانستان باشد. حزب، صفوف پرولتاريا و ساير زحمتكشان افغانستان را پایگاه طبقاتی اصلی خود می داند و مكلفيت دارد مداوماً براي تحكيم و گسترش خود در ميان آنها بكوشد.
اين خـصـوصـيـات و جـهـتـگـیـری هـا مـعـرف پرولتري بودن حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان است.
حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان از لحاظ تیوریک در صف مقدم پرولتاریا و توده ها در افغانستان قرار دارد و متعهد و مصمم است که از لحاظ تشکیلاتی و فعالیت های عملی مبارزاتي  نیز قاطعانه در چنین موقعیتی قرار بگیرد. حزب، در اصل باید متشكل از پيشروان داخل صفوف  پرولتاريا باشد و در عین حال پيشروان انقلابي از ميان ساير اقشار و طبقات خلق ها را نيز که جهان بيني شان را آَگاهانه تغيير دهند و با پذيرش ايديولوژي پرولتاريا و شركت عملي در فعاليت هاي مبارزاتي پرولتري، موقعيت هاي طبقاتي پيشين شان را از لحاظ ايديولوژيك و تعلقات سياسي رها ساخته و به پرولتاريا بپيوندند، در خود جای دهد. حزب كمونيست (مائوئيست) افغانستان، جزء لا يتجزاي جنبش بين المللي كمونيستي است، از آن مايه گرفته و به آن خدمت مي نمايد.
اين خصوصيات و جهتگیری ها معرف حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان به مثابۀ پيشاهنگ پرولتاريا در افغانستان است.
خصلت پرولتري حزب چيزي نيست كه يكباره و براي هميشه تثبيت گردد. پرولتریزه شدن حزب جریان مداومی است که باید در متن و بطن پیشبرد مبارزات انقلابی در جامعه پیوسته ادامه داشته باشد. در درون حزب نیز مبارزات دو خطي بر سر حفظ و تكامل خصلت پرولتري حزب از يكجانب و قلب ماهيت نمودن و از بين بردن آن از جانب ديگر، دايماً بروز مي نمايد. اين مبارزات، انعكاس مبارزات طبقاتي جامعه در درون حزب است و بصورت اجتناب ناپذيري با فراز و نشیب تبارز می نماید. پيشبرد و به فرجام رساندن مستمر مبارزات دو خطي عليه خط های رويزيونيستي و اپورتونيستي اي كه از درون حزب سر بلند مي نمايند و انقلابي ساختن مداوم حزب، نقش مهمی در حفظ و تقویت خصلت پرولتري حزب و تكامل مداوم اين خصلت بازي مي نمايد.
حزب كمونيست( مائوئيست ) افغانستان ميراث دار و تكامل دهندۀ خط مائوئيستي اي است كه در اواسط دهۀ چهل شمسي پايه گذار جنبش كمونيستي (ماركسيستي - لنينيستي - مائوئيستي) افغانستان گرديد. اين جنبش با تاثير پذيري و الهام از مواضع ضد رويزيونيستي و ضد سوسیال امپریالیستی حزب كمونيست چين تحت رهبری مائوتسه دون، با رويزيونيزم و سوسیال امپریالیزم شوروي خط فاصل روشني ترسيم نمود و مبارزات نسبتاً وسيع دموكراتيك نوين كارگران و روشنفكران عليه امپریاليزم، سوسيال امپریاليزم و ارتجاع را پيش برد.
حزب كمونيست ( مائـوئيسـت ) افغانستان با جمعبندي از تجارب منفي و مثبت شركت جنبش چپ افغانستان در جنگ مقاومت ضد سوسيال امپرياليستي، پيريزي گرديده است.
یک جنبۀ مهم از شرکت جنبش چپ در جنگ مقاومت ضد سوسیال امپریالیستی این بود که بخش های مختلف این جنبش عملاً در این جنگ دخیل شدند و این نقش شعله یی ها مشخص و روشن بود. نقطۀ ضعف بزرگ شرکت جنبش چپ در این جنگ، آن بود که مستقلانه و به مثابۀ بخشی از استراتژِی مبارزاتی جنگ خلق پیش برده نشد. در آن زمان، سازمان ها و افراد متعلق به جنبش چپ وسیعاً تحت پوشش احزاب ارتجاعی جهادی درآمدند و یا خود به برآمد اسلامی دست زدند. 
به عبارت دیگر شرکت جنبش چپ در جنگ مقاومت ضد سوسیال امپریالیستی اصولی و درست بود، اما این شرکت باید مستقلانه می بود، با تکیه بر یک خط و مشی مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی صورت می گرفت و توسط یک حزب کمونیستی رهبری می گردید. تعیین تضاد عمده در این جنگ نیز درست و اصولی بود، اما مبارزۀ ضروری علیه دشمنان غیر عمده تا حد زیادی از نظر افتاده بود. چشم پوشی از پیشبرد این مبارزۀ ضروری و گرایش به مطلق سازی نقش تضاد عمده، تسلیم طلبی طبقاتی در میان منسوبین جنبش چپ را دامن زد.
اين حزب با تاُثير پذيري و الهام از مواضع جنبش کمونیستی بین المللی، مشخصاً جنبش انقلابی انترناسیونالیستی، در جذب روشن و اصولي تجارب انقلاب كبير فرهنگي پرولتاريايي چين و در موضعگيري و مبارزۀ قاطع عليه رويزيونيزم چيني و خوجه يي شالوده گزاري گرديد، شالوده گزاري اي كه متضمن مرز بندي صريح و مبارزۀ جدي عليه كليت انحرافات مسلط بر جنبش چپ افغانستان، در طول دهۀ پنجاه و نيمۀ اول دهۀ شصت شمسي و انحرافات بعدی بوده است. تكامل اين حزب با حضور در صفوف جنبش كمونيستي بين المللي و سهمگيري در مبارزات جهاني پرولتري، مشخصاً مبارزات جنبش انقلابی انترناسیونالیستی در زمان فعالیت آن و مبارزات برای احیای فعالیت های "جاا" بعد از غیر فعال شدنش یا ایجاد یک تشکیلات جدید بین المللی م ل م ، گره خورده است.
حزب كمونيست (مائوئيست) افغانستان حاصل سال ها مبارزه عليه امپرياليزم، ارتجاع، رويزيونيزم و اپورتونيزم است.
درفش حـزب کـمـونـیـسـت (مائوئیست) افغـانسـتان درفش وحدت دهندۀ تمامي مائوئيست هاي كشور است. آنها فقط در زير همين درفش مي توانند وظايف و مسئوليت هاي مبارزاتي دموكراتيك نوين و كمونيستي و بطور اخص وظايف و مسئوليت هاي كنوني در قبال مقاومت ملي مردمي و انقلابي عليه اشغالگران امپریالیست و خاینین ملی را به نحو اصولي و شايسته ادا نمايند.

  1. ايديولوژي رهنماي حزب:

حزب كمونيست( مائوئيست ) افغانستان ماركسيزم ــ لنينيزم ــ مائوئيزم را به مثابۀ ايديولوژي رهنماي انديشه و عمل خود پذيرفته و به كار مي بندد.
ماركسيزم ــ لنينيزم ــ مائوئيزم، ايديولوژي پرولتارياي بين المللي اسـت و خصلت جهانشـمول دارد و به هـمين جهت در شــرايط مشخص هر كشور، منجمله افغانستان، قابل تطبيق است.
ايديولوژي پرولتارياي بين المللي از زمان پيدايش خود تا حال سه مرحلۀ تكاملي را طي نموده است:
مرحلۀ ايجاد و انسجام اوليه يا  ماركسيزم.
مرحلۀ دوم تكامل يا ماركسيزم ــ لنينيزم.
مرحلۀ سوم تكامل يا ماركسيزم ــ لنينيزم ــ مائوئيزم.  
اين مراحل تكامل بهم پيوسته است و هر سه جزء فلسفه، اقتصاد سياسي و تيوري هاي سياسي را در بر مي گيرد.

  1. مـاركـسـيـزم:

پيدايش طبقۀ كارگر پايۀ عيني ايجاد ماركسـيـزم را فـراهم نمود. ماركسيـزم در متن مبارزات كارگران اروپا در اواسـط قرن 19  به وجود آمد و در ارتباط نزديك با مبارزات پرولتارياي بين المللي و در خدمت به آَن پرورانده شد.
سه جزء ماركسيزم:

  1. فلسفه ماركسيزم:

سيستم فلسفي فرا گير ماترياليزم دياليكتيك و ماترياليزم تاريخي يا به كاربست ماترياليزم دياليكتيك در مورد تاريخ جامعۀ بشري و تكامل آن، فلسفۀ ماركسيزم است.

  1. اقتصاد سياسي ماركسيزم:

اقتصاد سياسي ماركسيستي، نقد همه جانبه و بنيادي از اقتصاد سرمايه داري است كه از راز استثمار پرولتاريا توسط بورژوازي، انباشت سرمايه، انارشي و تضاد هاي ذاتي سرمايه داري پرده بر مي دارد.

  1. تيوري های سياسي ماركسيزم:

تيوري كسب قدرت سياسي از طريق انقلاب قهري و تيوري ديكتاتوري پرولتاريا، اساس تيوري سياسي ماركسيزم را تشكيل مي دهد. جمعبندي از درس هاي كمون پاريس و مبارزه عليه فرصت طلبان درون جنبش كارگري در تدوين اين تيوري داراي اهميت جدي بوده است.    
پايه گزاري و پرورش مرحلۀ اول ايـديـولـوژي پـرولـتـري با نام مـاركـس گـره خورد و ماركسيزم ناميده شد. مبارزه براي اينكه جنبش بين المللي كمونيستي ماركسيزم را به رسميت بشناسد، بعد از پدرود حيات ماركس، توسـط انـگـلس رهبري گرديد.

  1. لـنـيـنـيـزم:

تكامل سرمايه داري به سرمايه داري انحصاري و پيدايش عصر امپرياليزم، پايه عيني پيدايش لنينيزم و تكامل ماركسيزم به ماركسيزم ــ لنينيزم را به وجود آورد. لنينیزم در جريان رهبري جنبش انقلابي پرولتري در روسيه و مبارزه عليه رويزيونيزم درون جنبش کمونیسـتی بين المللي و بطور مشـخص در جريان رهبري انـقـلاب اكـتـوبـر، به وجود آمد.
تكاملات لنينيستي:

  1. در فلسفه:

تكامل فلسفۀ ماركسيستي در مبارزۀ فلسفي عليه امپريوكريتيسيست ها كه تلاش داشتند ماترياليزم و ايده اَليزم را با هم آشتي دهند.
تكامـل دياليكتيـك ماركسـيسـتي با مشـخص سـاختن قانون تـضـاد به عنوان جوهر دياليكتيك.  

  1. در اقتصاد سياسي:

تدوين تيوري امپرياليزم و توضيح خصوصيات سـرمايه داري امپرياليسـتي به
عنوان سرمايه داري طفیلی، گنديده، در حال احتضار و آخرين مرحله سرمايه داري.

  1. در تيوري هاي سياسي:

مشخص كردن عصر به عنوان عصر امپرياليزم و انقلابات پرولتري.
تدوين تيوري حزب سـياسـي طـراز نـويـن (حزب پيشاهنگ پرولتري) يا حزب
كمونيست و بنيانگذاري و ساختمان چنين حزبي براي رهبري پرولتاريا و توده هاي انقلابي بخاطر كسب قدرت سياسي.
تكامل تيوري و پراتيك انقلاب پرولتري در جريان رهبري انقلاب اكتوبر و برقراري ديكتاتوري پرولتاريا در شوروي.
اشاعۀ هر چه بيشتر جنبش كمونيستي در سراسر جهان.
تاُمين اتحاد ميان مبارزات انقلابي پرولتاريا و مبارزات خلق هاي ستمديده در جهان.
مبارزه عليه رويزيونيزم انترناسيونال دوم.
و
ايجاد انترناسيونال كمونيستي (كمينترن).
مرحلۀ دوم تكامل ايديولوژي پرولتاريا با نام لنين گره خورد و لنينيزم ناميده شد.  بعد از درگذشت لنين، مبارزه براي اينكه جنبش کمونیستی بين المللي، ماركسيزم ــ لنينيزم را به عنوان دومين مرحلۀ تكامل ايديولوژي پرولتري به رسميت بشناسد، توسط استالين رهبري گرديد.

  1. مـائـوئـيـزم:  

سرنگوني انقلاب پيروزمند پرولتري و احياء سرمايه داري در شوروي تواُم با تغييرات و تحولات جديد در نظام سرمايه داري امپرياليستي، پايۀ عيني پيدايش مائوئيزم و تكامل ماركسيزم - لنينيزم به ماركسيزم ــ لنينيزم ــ مائوئيزم را به وجود آورد. مائوئيزم طي رهبري طولاني انقلاب چين، بخصوص انقلاب كبير فرهنگي پرولتاريايي و رهبري مبارزۀ جهاني علیه رويزيونيزم مدرن، ايجاد گرديد.

تكاملات مائوئيستي:

  1. در فلسفه:

مطرح كردن قانون تضاد به عنوان قانون اساسي حاكم بر طبيعت و جامعه و تفكر انساني.
طرح مفهوم تضاد عـمـده و تفكيك آَن از تضاد اسـاسـي.
به كار گيري استادانۀ فلسفه در سياست و مبارزات سياسي.
تكامل تيوري شناخت در پرتو بر رسي عميق جهش از پراتيك به تيوري و سپس از تيوري به پراتيك با تكيه بر عمده بودن پراتيك.  
بردن فلسفه در ميان توده هاي مردم.
تحليل دياليكتيكي رابطه ميان زير بنا و روبنا يا نفي برداشت متافزيكي رابطۀ يكجانبه ميان آنها و رد تيوري رويزيونيستي رشد نيرو هاي مولده.

  1. در اقتصاد سياسي:

تكامل اقتصاد سياسي سوسياليستي با انتقاد از ضعف هاي سياست اقتصادي شوروي در ساختمان سوسياليزم و تدوين سياست اقتصادي ساختمان سوسياليزم به صورت متكامل تر.
تعیین دیالیکتیکی رابطه میان انقلاب و توسعۀ اقتصادی مبنی بر تقدم انقلاب نسبت به افزایش تولید و بیان آن بطور فشرده در شعارهایی مثل « انقلاب را دریابید، تولید را افزایش دهید.»، و « سرخ بودن و متخصص بودن» (تقدم انقلابی بودن نسبت به تخصص داشتن) در مبارزه علیه تیوری رویزیونیستی " رشد نیروهای مولده".
تدوين سياست اقتصادي دموكراسي نوين و طرح مفهوم سرمايه داري بروكراتيك به مثابه شكلي از سرمايه داري كمپرادور در كشورهاي تحت سلطه كه توسط امپرياليزم به وجود مي آَيد.

  1. در تيوري هاي سياسي:

تدوين تيوري انقلاب دموكراتيك نوين به مثابۀ انقلاب تحت رهبري پرولتاريا در كشورهاي تحت سلطۀ امپرياليزم در مرحلۀ اول انقلاب جهت زمينه سازي براي انقلاب سوسياليستي و گذار به آَن.
تكامل همه جانبۀ دانش نظامي پرولتري يا تدوين تيوري جنگ خلق.
شناخت طبیعت و شرایط انقلابی کشورهای تحت سلطۀ امپریالیزم به عنوان کشورهایی که در آن ها بطور عموم شرایط مساعد برای برپایی و پیشبرد جنگ خلق بصورت مداوم وجود دارد.
تكامل عميق درك از نقش تاريخ ساز توده ها یا تدوين مشي توده يي.
ارائه درك متكامل تر از چگونگي حفظ و تكامل خصلت انقلابي پرولتري حزب پيشاهنگ از طريق پيشبرد مبارزۀ دو خط در درون حزب عليه اشكال گوناگون رويزيونيزم و اپورتونيزم.
مبارزه عليه رويزيونيزم مدرن.
و بالا تر از همه:
تدوين تيوري ادامـۀ انقلاب تحـت ديـكـتاتوري پرولتاريا در جـــريان انقلاب كبير فرهنگي پرولتاريايي و مبارزه براي سرنگوني مقر فرماندهي بورژوازي یعنی مقر فرماندهی رویزیونیستی در درون حزب.
مائوئيزم، تكامل همه جانبۀ ماركسيزم  ــ  لنينيزم در فلسفه، اقتصاد سياسي و تيوري هاي سياسي را احتوا مي نمايد. در شرايط امروزي بدون مائوئيزم، ماركسيزم ــ لنينيزمی وجود ندارد و نفـي مـائـوئـيـزم يقيناً نفي مـاركـسـيـزم ــ لنينيزم است.
مبارزه براي به رسميت شناختن ماركسيزم ــ لنينيزم ــ مائوئيزم در جنبش بين المللي كمونيستي، به عنوان سومين مرحله در تكامل ايديولوژي پرولتري، مسير طولاني اي را طي نموده است. اين مبارزه در جريان نبرد عليه رويزيونيزم مدرن خصلت جهاني يافت و در جريان انقلاب كبير فرهنگي پرولتاريايي و به ويژه در كنگرۀ نهم حزب كمونيست چين به فرجام رسيد. اما سال ها عبارت "ماركسيزم  ــ لنينيزم  ــ  انديشۀ مائو تسه دون"  در جنبش بين المللي كمونيستي به كار برده مي شد.
رسميت بين المللي مائوئيزم به جاي انديشۀ مائو تسه دون، خدمتي است كه توسط جنبش انقلابی انترناسیونالیستی صورت گرفته است.
ماركسيزم ــ لنينيزم ــ مائوئيزم رهنماي انديشه و عمل است و در عمل مبارزاتي انقلابي به كار بسته مي شود. اين، به مفهوم جهش از تيوري به پراتيك، به مفهوم تلفيق تيوري با پراتيك و به مفهوم تطبيق حقايق عام ماركسيزم- لنينيزم - مائوئيزم با شرايط خاص مبارزات انقلابي پرولتري در افغانستان است.
ماركسيزم ــ لنينيزم ــ مائوئيزم، شريعت جامد نيست، بلكه يك ايديولوژي قابل تكامل است و مسير تكامل آَن در آينده نيز ادامه خواهد يافت.

  1. انترناسيوناليزم پرولتري:

انترناسيوناليزم پرولتري يك اصل اساسي حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان است. اين حزب، سپاه رزمندۀ اردوي بين المللي پرولتاريا در افغانستان است و مبارزات انقلابي در افغانستان را به مثابۀ سهمگيري در مبارزات انقلابي بين المللي  پرولتارياي جهاني به پيش مي برد. حزب مبارزات انقلابي در افغانستان را در خدمت به انقلاب جهاني گسترش مي دهد و پرولتاريا و خلق هاي افغانستان را طبق اساسات انترناسيوناليزم پرولتري پرورش مي نمايد، تا جامعۀ مسـتقـل، آَزاد و انـقـلابي آيـنـده بـتواند به عـنوان پايگاه مطمئني در خدمت به انقلاب جهاني قرار داشته باشد.
حـزب كـمـونـيـسـت (مـائـوئـيـسـت) افغانستـان، از لحـاظ بین المللی در عرصۀمبارزاتی جنبش انقلابی انترناسیونالیستی زاده شد و تکامل کرد. حزب، شموليت در مبارزات جنبش بین المللی کمونیستی را وظيفه و مسئوليت تخطي ناپذير خود محسوب مي نمايد، در اتحاد با احزاب و سازمان های مارکسیست – لنینیست – مائوئیست سایر کشورهای جهان، در مبارزات ايديولوژيك ــ سياسي روي مسايل عام و خاص در سطح بين المللي، مشخصا مبارزات علیه رویزیونیزم پسا م ل م اواکیانی و رویزیونیزم پاراچندا- باترای به مثابًه عوامل ایدیولوژیک اصلی غیر فعال شدن "جاا"، فعالانه سهم ميگيرد، در راه تدوين مشي عمومي سياسي جنبش بين المللي كمونيستي با جديت مبارزه مي كند و از طریق مبارزه برای احیای جنبش انقلابی انترناسیونالیستی یا ایجاد تشکیلات جدید بین المللی مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیسـتی و پیشـبرد فعالانۀ مبارزات آن، براي تشـكيل انترناسـيونال نوين كمونيستي تلاش پیگیر به عمل مي آورد.
حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان با احزاب و سازمان هاي ماركسيست ــ لنينيست ــ مائوئيست ساير كشورها روابط نزدیک دوجانبه نیز بر قرار مي  نمايد و تلاش به عمل مي آورد كه سطح اين روابط مطابق به معيارهاي اصولي ماركسيستي ــ لنينيستي ــ مائوئيستي بطور روز افزون ارتقا گسـترش يابد.
حزب كمونيست (مائوئيست) افغانستان از مقاومت ها و مبارزات ضد امپرياليستي و ضد ارتجاعي خلق هاي جهان حمايت و پشتيباني مي نمايد. حزب سعي مي كند كه با نيروهاي مبارز غير ماركسيست ــ لنينيست ــ مائوئيست ساير كشورها كه عليه امپرياليزم و ارتجاع مبارزه مي نمايند، روابط متقابلاً نزديك اصولي و مفيد ايجاد نمايد.
در كشور چند مليتي افغانستان كه شوونيزم طبقات حاكمۀ ملیت پشتون بر آن حاكم اسـت و بر مليـت هاي غير پشـتون سـتم مـلي اعـمال مي گردد، مبارزه عليه اين ستم و به رسميت شناختن حق مليت ها در تعيين سرنوشت شان به شمول حق جدايي، يكي از اصـول مـهـم انترناسيوناليستي حـزب كـمـونـيـسـت ( مائوئيست ) افغانستان محسوب ميگردد. در شرایط کنونی مستعمراتی کشور این مبارزه باید در تابعیت از مبارزه و مقاومت علیه اشغالگران و رژیم دست نشانده پیش برده شود. در شرایط فعلی، مبارزه علیه طرحات و شعارهای خاینین ملی مربوط به ملیت های تحت ستم که سعی دارند احساسات ملیتی ملیت های تحت ستم کشور را در خدمت اشغالگران امپریالیست قرار دهند، بخشی از این مبارزه محسوب می گردد.

  1. برنامه سياسي حزب:

برنامه سياسي حد اقل و حد اكثر حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان، انجام انقلاب دموكراتيك نوين، گذار سريع به انقلاب سوسياليستي، ساختمان سوسیالیزم، ادامۀ انقلاب تحت ديكتاتوري پرولتاريا از طريق انقلابات متعدد فرهنگي و پيشروي به سوي جامعۀ جهاني بي طبقه كمونيستي در متن انقلاب جهاني پرولتري است.
افغانستان در طی تقریبا یک قرن گذشته یک كشور تحت سلطۀ امپریالیزم و نیمه فیودالی بوده است. در طی این مدت سلطۀ امپرياليستي برين كشور گاهي حالت مستعمراتي داشته و گاهي حالت نیمه مستعمراتي. تضاد ميان توده هاي خلق ها ــ به مثابۀ بخش تعيين كنندۀ نيروهاي مولده ــ و مناسبات مستعمراتي  ــ نيمه فيودالي يا نيمه فيودالي ــ نيمه مستعمراتي،  تضاد اساسي جامعۀ افغانستان را تشكيل مي دهد. در حالت مستعمراتي، مبارزه عليه قدرت يا قدرت هاي امپرياليستي مهاجم و اشغالگر و خاينین ملي دست نشاندۀ شان و در حالت نيمه مستعمراتي مبارزه عليه ارتجاع داخلي حاكم وظيفۀ عمدۀ انقلاب محسوب مي گردد.
در شرايط کنونی، كه علیرغم جابجایی های نسبی در موقعیت های تاکتیکی جنگی نیروهای پوشالی داخلی و امپریالیستی اشغالگر، سپرده شدن مسئولیت های جنگی روزمره به قوای پوشالی رژیم دست نشانده و تغییرات ظاهری حقوقی در وضعیت نیروهای اشغالگر، كشور همچنان تحت اشغال پنجه های خونریز قوت هاي مهاجم و متجاوز امريكايي و متحدين شان قرار دارد، مقاومت عليه اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده، وظيفۀ عمدۀ فعلی انقلاب به حساب می آید.
امپریالیزم و طبقات فيودال و بورژواكمپرادور در پیوند با هم مـدافـعـيـن اصلي مناسبات مستعمراتي ــ نيمه فيودالي یا نیمه فیودالی – نمیه مستعمراتی هستند.  قطع سلطۀ امپرياليستي و سر نگوني اين طبقات ارتجاعي، وظايف اصلي انقلاب محسوب مي گردند.
كارگران، دهقانان، خرده بورژوازي و بورژوازي ملي، نيروهاي محركۀ بزرگ انقلاب هستند. طبقۀ كارگر نيروي رهبري كنندۀ انقلاب و دهقانان نيروي عمدۀ انقلاب را تشكيل مي دهند.  دهقانان فقير و ميانه حال،  متحد استوار طبقۀ كارگر در انقلاب هستند و قشر پاييني و ميانه حال خرده بورژوازي متحد نزديك آن.  دهقانان مرفه و قشر بالايي خرده بورژوازي متحدين متزلزل طبقه كارگر در انقلاب محسوب مي گردند. بورژوازي متوسط يا بورژوازي ملي نيروي ضعيف، متزلزل و نوساني است، با آنهم بر مبناي تضاد هايي كه با امپرياليست ها، فيودال ها و بورژوا كمپرادورها دارد، رويهمرفته در صف انقلاب قرار ميگيرد.
تضاد ميان شـوونيزم طبقات حاكمۀ مليت پشـتون و ملیت های تحت ستم و تضاد ميان شوونيزم مرد سالار و زنان، دو تضاد اجتماعي مهم در افغاستان هستند. اين تضاد ها که از جهات معینی مرزبندي هاي طبقاتي را عبور ميكنند و صفبندي هاي ويژۀ اجتماعي را تشكيل ميدهند، در پيوند با تضاد هاي طبقاتي و ستم امپرياليستي قرار دارند و در عین حال از قانونمندي ها و محركات خاص خود نيز برخوردار اند.
مبارزۀ مليت هاي تحت ستم براي كسب رهايي ملي از شوونيزم مليت حاكم و مبارزۀ زنان براي نجات از شوونيزم مرد سالار و حصول آزادي و برابري، نيروهاي محركۀ مهم انقلاب محسوب مي گردند. رهايي ملي مليت هاي تحت ستم از شوونيزم مليت حاكم و نجات زنان از شوونيزم مرد سالار و حصول آزادي و برابري براي زنان فقط و فقط در پرتو انقلاب پرولتري ممكن و ميسر مي گردد.
معضلۀ آوارگان که از زمان کودتای 7 ثور 1357 و اشغال افغانستان توسط قوت های مهاجم سوسیال امپریالیستی آغاز گردید، نه تنها کماکان لاینحل باقی مانده، بلکه در اشکال جدید ادامه نیز یافته است. تجارب بیشتر از 20 سال گذشته نشان داده است که اشغالگران امپریالیست امریکایی و متحدین شان و رژیم دست نشاندۀ شان و همچنان سایر مرتجعین نمی توانند این معضله را بطور بنیادی حل و فصل نمایند. انقلاب دموکراتیک نوین می تواند- و باید- از طریق اجرای موفقانۀ انقلاب ارضی در سرتاسر کشور راه حل اساسی و بنیادی برای این معضله پیدا نماید.
آلودگی محیط زیست در جهان تحت سلطۀ نظام سرمایه داری امپریالیستی و در نتیجۀ تولید بر مبنای منافع خصوصی، به یک معضلۀ جهانی مبدل شده است. اما در افغانستان، این معضله در نتیجۀ جنگ های تجاوزکارانه و اشغالگرانۀ سوسیال امپریالیستی و امپریالیستی، از طریق تخریب وسیع جنگلات، روستاها و ساحات سبز، استعمال وسیع مواد کیمیاوی زهری، یورانیوم خام و...  به وجود آمده است. برعلاوه رشد بی رویه و بی برنامۀ شهرها، محیط زیست در شهرهای کشور را شدیداً آلوده کرده است. درینمورد نیز تجربه نشان داده است که اشغالگران امپریالیست و دست نشاندگان شان، نه تنها قادر به حل بنیادی معضلۀ آلودگی محیط زیست در کشور نیستند، بلکه تحت حاکمیت آنها، معضلۀ مذکور روز بروز دامنه بیشتری می یابد. اخراج قوای اشغالگر امپریالیستی از کشور و سرنگونی رژیم دست نشانده، منبع اصلی این آلودگی محیط زیست را از میان می برد و به حاکمیت انقلابی آینده امکان می دهد که با تکیه بر بسیج وسیع توده های انقلابی مردمی، پاکی محیط زیست در کشور را تامین نماید. برعلاوه فقط یک حاکمیت انقلابی مردمی قادر است مبارزۀ بین المللی برای پاکی محیط زیست در جهان را پیش ببرد.     
ضرورت به سر انجام رساندن وظايف ملي و دموكراتيك انقلاب در افغانسـتـان مستعمره ــ نيمه فيودال يا نيمه فيودال ــ نيمه مستعمره، مرحلۀ انقلاب دموكراتيك نوين را قبل از برپايي و پيشبرد انقلاب سوسياليستي به وجود مي آورد و انقلاب را دو مرحله يي مي سازد. اين دو مرحله يعني انقلاب دموكراتيك نوين و انقلاب سوسياليستي، اجزاي بهم پيوستۀ يك انقلاب واحد است و توسط طبقۀ كارگر و ايديولوژي كمونيستي ( م ل م ) از طريق حزب كمونيست (مائوئيست) رهبري مي گردد.
برنامۀ انقلاب دموكراتيك نوين، برنامۀ حد اقل انقلاب پرولتري است. اين انقلاب سلطۀ امپرياليزم بر كشور را قطع ميكند و مناسبات نيمه فيودالي را بر محور پيشبرد انقلاب ارضي و تطبيق شعار محوري "زمين از آن كشتكار" ريشه كن مي سازد و بورژوازي كمپرادور را سلب مالكيت مي نمايد.
انقلاب دموكراتيك نوين، اسـتقلال و آزادي كشـور و مردمان كشـور از سـلطۀ امپرياليزم و حقوق دموكراتيك پايه يي سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی كارگران، دهقانان و توده هاي وسيع خلق ها را تاُمين مي نمايد.
اين انقلاب، شوونيزم مليت حاكم را سرنگون مي سازد، حق ملل در تعيين سرنوشت شان به شمول حق جدایی را به رسميت مي شناسد و در مسير تاُمين همه جانبۀ تساوي ميان مليت هاي مختلف كشور مي رزمد و بدین طریق زمینۀ وحدت حقیقی و داوطلبانه میان ملیت های مختلف را تامین می نماید.
اين انقلاب شوونيزم مرد سالار فيودالي و مرتبط با سلطۀ امپرياليستي را بر مي اندازد و در راه تاُمين برابري ميان زنـان و مـردان در هـمـۀ عـرصـه ها و تمامي سطوح گام بر مي دارد.
از آنجاييكه در شــرايط فعـلي، کشور تحت پـنـجـه های خونریز اشغالگران امپریالیست و حاکمیت پـوشـالی رژیم دست نشانده قرار دارد، وظيفه و مسئوليت اول و عمدۀ انقلاب، تدارک و برپائی جنگ مقاومت علیه اشغالگران و حاکمیت پوشالی رژیم دست نشانده است. 
ساير وظايف بزرگ و مهم انقلاب با وجودي كه به موجوديت، بزرگي و اهميت شان ادامه مي دهند، اما در شـرايـط فـعـلي هـمـگـي تابع مقاومـت عليه اشغالگران و رژیم دست نشانده مي باشند.
اين مبارزه كه عبارت است از مقاومت ملي مردمي و انقلابي علیه اشغالگران امپرياليست و رژیم دست نشاندۀ شان، شكل مشخص كنوني استراتژی مبارزاتی برای انجام انقلاب دموكراتيك نوين در کشور محسوب مي گردد. طرد و اخراج قوای اشغالگر امپریالیستی از کشور و سرنگونی رژِیم دست نشانده، هدف عمدۀ فعلي انقلاب دموكراتيك نوين را تشكيل مي دهد.
انقلاب دموكراتيك نوين در فرجام، ديـكـتـاتـوري دمـوكـراتيـك خلق را به مثابـۀ 
شكلي از ديكتاتوري پرولتاريا جايگزين سلطۀ امپرياليزم بر كشور و ديكتاتوري طبقات ارتجاعي سرنگون شده مي سازد. ديكتاتوري دموكراتيك خلق، ديكتاتوري مشترك اقشار و طبقات انقلابي تحت رهبري طبقۀ كارگر است كه محور آنرا اتحاد كارگران و دهقانان تشكيل مي دهد.
انقلاب دموكراتيك نوين داراي خصلت متضاد و گذرا است. اين انقلاب گرچه عمدتاً يك انقلاب بورژوا ــ دموكراتيك است، اما داراي جنبه های مهم سوسياليستي نيز مي باشد. اين انقلاب تحت رهبري پرولتاريا قرار دارد، بورژوازي بزرگ را سرنگون مي سازد، سرمايه داري بين المللي امپرياليستي را ضربه مي زند، بخشي از انقلاب جهاني پرولتري محسوب مي گردد و از همان آغاز داراي استقامت سوسياليستي است. مجموعۀ اين عوامل زمينه هاي پيشروي اين انقلاب را به سوي انقلاب سوسياليستي فراهم مي نمايد.
پـيـروزي سـرتـاسـري انـقـلاب دمـوكراتيك نوين، پس از طي دورۀ طولاني، پر فراز و نشيب و مملو از پيچ و خم جنگ خلق، منجمله در شكل كنوني جنگ مقاومت ملي مردمي و انقلابي، سر آغاز انقلاب سوسياليستي محسوب مي گردد. دولت انقلابي تحت رهبري پرولتاريا اهرم هاي اصلي سياست، اقتصاد و فرهنگ را به دست مي گيرد و شكلدهي سياست، اقتصاد و فرهنگ سوسياليستي به صورت سرتاسري آغاز مي گردد.
دولت دموكراتيك خلق شكلي از ديكتاتوري پرولتاريا است. تاُمين حاكميت سرتاسري اين دولت به معني شكلي از تاُمين حاكميت سرتاسري پرولتاريا و سر آغاز انقلاب سوسياليستي از لحاظ سياسي است. تحكيم و توسعًه روز افزون ديكتاتوري پرولتاريا، به مفهوم پيشروي انقلاب سوسياليستي از لحاظ سياسي است.
بخش دولتي اقتصاد كه بعد از پيروزي سرتاسري انقلاب قوياً توسعه مي يابد و نقش رهبري كننده بر كل اقتصاد كشور بازي مي كند، تحت رهبري دولت انقلابي به بخش سوسياليستي اقتصاد مبدل مي گردد. جنبش هاي وسيع توده يي بر انگيخته شده و سازماندهي و رهبري مي گردند تا زحمتكشان، عمدتاً دهقانان، داوطلبانه سازمان هاي كلكتيو اقتصادي شان را كه بخش ديگري از اقتصاد سوسياليستي محسوب مي گردد، ايجاد نمايند. تحكيم و توسعۀ هر دو بخش سوسياليستي اقتصاد، در مسير نابودي كل مالكيت بورژوايي و اقتصاد خصوصي دهقاني پيش مي رود.
در اقتصاد سوسياليستي سود از مقام فرماندهي مي افتد، نيروي كار و وسايل توليد بزرگ حيثيت كالايي خود را از دست مي دهند و عملكرد قانون ارزش و حق بورژوايي به صورت روز افزون مورد كنترل و تحديد قرار مي گيرد.
فرهنگ سوسياليستي كه از لحاظ ايديولوژيك انقلاب سوسياليستي را تدارك مي بيند، در پـيـوند با اقتصاد و سياسـت سوسياليستي بيشتر از پيش رشد مي نمايد.
انقلاب سوسياليستي دورۀ گذار از سرمايه داري به كمونيزم است. حل نهايي مسايلي از قبيل قانون ارزش، حق بورژوايي، تضاد ميان كار فكري و كار جسمي، كارگر و دهقان، شهر و ده، زن و مرد و همچنان فرهنگ و باورها و عادات به ارث مانده از گذشته و مجموع مسايل مربوط به انقلاب جهاني، داراي خصلت طولاني مدت است. از اين جهت دورۀ گذار سوسياليستي، يك دورۀ تاريخي بس طولاني است.
در سراسر اين دورۀ تاريخي طولاني، طبقات و تضادهاي طبقاتي وجود دارند، مبارزه بين راه سوسياليستي و راه سرمايه داري جريان مي يابد، خطر احياي سرمايه داري موجود است و خطر تخريب، تجاوز و براندازي از جانب قدرت هاي امپرياليستي و ارتجاعي خارجي، انقلاب را تهديد مي نمايد. اين تضاد ها را تنها با اتكاء بر تیوری و پراتيك مبتني بر «  تيـوري ادامـۀ انـقـلاب تـحـت ديكتـاتـوري پـرولتـاريـا  » يعني از طريق بر پايي و پيشبرد انـقـلابـات مـتـعـدد فرهنگي بر اساس مبارزه علیه "چهار کلیت" و نابودی ریشه یی آنها یعنی:
امحای کلیه تمایزات طبقاتی، امحای کلیه مناسبات تولیدی که پایه این تمایزات را تشکیل می دهند،  از میان برداشتن کلیه مناسبات اجتماعی مرتبط با این مناسبات تولیدی و انقلابی کردن افکار و اندیشه های مبتنی بر این مناسبات اجتماعی، می توان بصورت نهائی حل و فصل کرد.
هدف نهايي و دور نماي غايي حزب كمونيسـت (مائوئیسـت) افغانستان، مـحـو "چهار کلیت" فوق الذکر و تحقق كمونيزم است. اين هدف تنها از طريق اتحاد انترناسيوناليستي پرولتارياي تمامي كشورهاي جهان و پيروزي جهاني انقلاب پرولتري، به كف خواهد آمد. كمونيزم فقط با سرنگوني و نابودي قطعي بورژوازي و كليه طبقات استثمارگر ديگر و از ميان رفتن نهايي تمامي تمايزات و استثمارگري هاي طبقاتي و ساير اشكال ستم و در نتیجه از میان رفتن تمامی دولت ها و احزاب در سطح جهان، مي تواند متحقق گردد. « يا همه به كمونيزم خواهيم رسيد يا هيچ كس.»

  1. مهم ترين اهداف انقلاب دموكراتيك نوين:

یک: طرد و اخراج نيروهاي متجاوز و اشغالگر امپرياليستي از كشور و سرنگونی رژیم دست نشانده.
دو: سـرنگـوني حـاكـميت ارتجـاعـي طـبـقـات فـيـودال و بورژوا كمپرادور.
سه: بر قراري حاكميت سياسي توده ها تحت رهبري پرولتاريا، يعني برقراري ديكتاتوري دموكراتيك خلق، مبتني بر سيستم شوراهاي نمايندگان توده هاي وسيع خلق ها، بمثابه شكلي از ديكتاتوري پرولتاريا.
چهار: تاُمين حقوق و آزادي هاي سياسي و مدني افراد، مثل حق آزادي عقيده و بيان، مطبوعات، اجتماعات، مسافرت، كار، انتخاب شغل، تحصيل، تشكيل احزاب سياسي، تشكيل اتحاديه هاي صنفي، مصئونيت مسكن و مكاتبه و مخابره و .  بر مبناي مبارزات قاطع و سازش ناپذير عليه امپرياليزم، نيمه فيوداليزم و بورژوازي كمپرادور و همچنان عليه شوونيزم جنسي و شوونيزم ملي؛ در شرايط كنوني عمدتاً عليه اشغالگران امپریالیست و رژِیم دست نشاندۀ آنان.
پنج: سرنگوني شوونيزم طبقات حاكمهُ مليت پشتون، الغاي وحدت اجباري و تحميلي فعلي مليت هاي مختلف كشور و تاُمين وحدت انقلابي و داوطلبانه ميان آنها بر اساس قبول حق تعيين سرنوشت براي تمامي مليت ها به شمول حق جدایی و مبارزات پيگير و متحدانه عليه امپرياليزم  و ارتجاع؛ در شرايط كنوني عمدتاً علیه اشغالگران امپریالیست و خاینین ملی دست نشاندۀ شان.
شش: سرنگوني شوونيزم جنسي مردسالار فيودالي در جهت تاُمين تساوي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي ميان زنان و مردان.
هفت: جدايي دين از دولت، لغو دين رسمي، تاُمين آزادي اعتقاد به اديان و مذاهب گوناگون و تاُمين آزادي عدم اعتقاد به دين و مذهب.
هشت: مبدل ساختن افغانستان از يك پايگاه امپرياليزم و ارتجاع به پايگاهي براي انقلاب جهاني و درين راستا اتخاذ سياست خارجي مستقلانهُ انقلابي مبتني بر انترناسيوناليزم پرولتري.
نه: پيشبرد انقلاب ارضي بر مبناي شـعار " زمين از آن كشتكار " به منظور
ريشه كن كردن مناسبات فرتوت نيمه فيودالي و ايجاد اقتصاد دهقاني آزاد.
ده: مصادرۀ تمام سرمايـه هـاي امپرياليستي و سرمايه هاي كمپرادور كشور به منظور ايجاد سكتور عامۀ راستين ( سكتور دولتي دموكراتيك نوين ).
یازده: تنظيم تجارت خارجي و ملي ساختن كامل آن و تنظيم تجارت داخلي و نظارت بر آن، در جهت پيشرفت و ترقي سالم اقتصاد كشور بر مبناي سياست هاي اقتصادي دموكراتيك نوين.
دوازده: تطبيق اصل ماليه مـتـرقـي و مسـتقـيم به صـورت يكـسـان و منسجم.
سیزده: ايجاد اقتصاد برنامه ريزي شده براي تاُمين رشد و شگوفايي انقلابي اقتصاد ملي و رهايي از وابستگي به امپرياليزم.
چهارده: ایجاد شـوراهـای دهـقـانـی بـخـاطـر سهمگـیـری دهقـانان در قدرت
سیاسی انقلابی، تطبیق برنامۀ انقلاب ارضی، تشکیل تعاونی ها و کوپراتیف های دهقانی دارای استقامت استراتژیک ارتقا به سطح کمون های زراعتی و مزارع دولتی و رهبری مداوم آنها.
پانزده: ايجاد شـوراهاي كارگري بخاطر سهمگیری کارگران در قدرت سیاسی انقلابی، اداره كارخـانـجـات و مـعـادن بـزرگ و نظارت بر فعـاليـت هـاي سـرمايه داران متوسط و كوچك و همچنان تدوين قانون كار جديد، تعيين حد اقل هشت ساعت كار روزانه و تعيين حداقل مزد ماهانۀ مناسب براي كارگران، به مشورۀ این شوراها.
شانزده: زدودن بينش هاي خرافي و فقر علمي و آراسته شدن توده هاي مردم به زيور علم و دانش.
هفده: از ميان بردن امراض مهلك بيسوادي و فقر فرهنگي.
هجده: زدودن نا آگاهي و جهل سياسي و رشد و تقويت آگاهي سياسي انقلابي توده هاي مردم.
نوزده: ايجاد و پرورش فرهنگ ملي، توده يي، علمي و انقلابي دموكراتيك نوين.
بیست: مساعد ساختن زمينه برای عودت آبرومندانۀ آوارگان به كشور.
بیست و یک : احیاء و حفظ پاکیزگی محیط زیست کشور و پیشبرد مبارزۀ بین المللی برای احیاء و حفظ پاکیزگی محیط زیست جهان.

اسـتراتژي مبارزاتي حـزب:
اسـتراتـژي مبارزاتي حـزب كـمـونـيـست (مائوئيست) افغانستان براي پیروزی انقلاب دموکراتیک نوین در کشور عبارت است از استراتژی جنگ خلق. در شرایط کنونی
که کشور تحت اشغال نیروهای امپریالیستی قرار دارد و حاکمیت پوشالی رژیم دست نشانده بر آن تحمیل گردیده است، جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی، شكل مشخص كنوني جنگ خلق در كشور است.
در چنین شـرایطی، بسـیج سـرتاسـری تمامی نیروها و توده ها علیه اشـغالگران و دسـت نشـاندگان شان و تمرکز روی چنین مقاومتی، به مثابۀ وظیفۀ مبارزاتی عمدۀ مرحلۀ فعلی، امر ضروری و لازمی ای است که بی توجهی نسبت به آن فقط می تواند به نفع دشمن عمده تمام شود. اینچنین بسیج و تمرکزی، در قدم اول مستلزم تأمین صلح داخلی میان تمامی نیروهای جنگی مقاومت کننده و سپس مستلزم تأمین دموکراسی میان تمامی نیروها و توده های مقامت کننده است.
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان، مبارزه برای تأمین اینچنین صلح داخلی و دموکراسی را یک وظیفه و مسئولیت مهم مبارزاتی خود می داند و با تمام قدرت و توان در این مسیر حرکت می نماید. این وظیفه و مسئولیت مهم مبارزاتی، در برگیرندۀ دفاع فعال در مقابل تعرضات و تهاجمات سرسختان ضدکمونیست درون مقاومت عمومی علیه حزب و نیروهای تحت رهبری اش نیز می باشد. 
جنگ خلق در کل، جنگ توده هاي مردم تحت رهبـری پیش آهنگ انـقـلابـی پرولتری بخاطر سرنگونی سلطۀ امپریالیزم و ارتجاع بر کشور و مردمان کشور و حصول استقلال و آزادی ملی و تأمین حقوق دموکراتیک توده های مردم است. استقامت استراتژیک جنگ خلق پیروزی انقلاب دموکراتیک نوین در کشور است. نيروي عمدۀ جنگ خلق را در هر حالتی دهقانان تشكيل مي دهند و طبقه كارگر از طريق حـزب پـيـشـاهنگ خـود اين جـنگ را رهبري مي نمايد.
محور اصلي سوق الجيشي حركت جنگ خلق در افغانستان را جنگ در مناطق روستايي و محاصرۀ شهرها از طريق دهات تشكيل مي دهد؛ ولي در عين حال پيشبرد جنگ چريكي شهري و قیام های قسمی در شهر ها و درون قطعات نظامی دشمن نيز جزء ضروري اي از اين جنگ است كه مي تواند به نيروهاي دشمن ضربه وارد نمايد، تعداد زيادي از آنها را در شهرها ميخكوب نمايد، توده هاي شهرها و حومه هاي شهرها را در جنگ فعال نگه دارد، زمينه را براي تصرف شهرها از درون مساعد سازد و به اين صورت به نحو موُثري جنگ در مناطق روستايي را مدد رساند.
جنگ خلق يك جنگ طولاني و دراز مدت است و از زمان برپايي تا موفقيت سرتاسري ساليان متمادي دوام مي نمايد. در جريان اين پروسۀ طولاني جنگ است كه نيروهاي ضعيف و ناتوان انقلابی پيوسته رشد مي نمايند و به نيروهاي قوي و گسـترده تبديل مي شوند. اين جنگ طـولاني از سـه مرحلۀ دفـاع اسـتـراتـژيـك، تـعـادل استراتژيك و تـعـرض متقـابل استراتژيك عبور مي نمايد.
در مرحلۀ اول جنگ كه نيروهاي جنگ خلق ضعيف اند، مجبور اند كه مرحلۀ دفاع استراتژيك را از سر بگذرانند. اين مرحله سخت ترين مـرحلۀ جـنگ خلق اسـت و قوياً احتمال دارد كه طـولانـي ترين مرحلۀ آن نيز باشد.
در مـرحـلـۀ دوم جـنگ كه نـيـروهـاي جـنگ خـلـق بصورت نسبي رشد كرده و نيروهاي دشمن ضربات سختي را متحمل گرديده است، نوعي تعادل ميان قوت هاي هر دو طرف جنگ به وجود مي آيد كه معمولاً زياد طولاني نخواهد بود و هر دو طرف جنگ سعي خواهند كرد كه هرچه زود تر اين حالت را به نفع خود بهم بزنند.
در مرحلۀ سوم جنگ نيروهاي جنگ خلق در حالت تعرض متقابل استراتژيك قرار مي گيرند و نيروهاي دشمن در حالت دفاع استراتژيك و عقب نشيني. اين مرحله ممكن است مرحلۀ چندان طولاني نباشد و يا كم و بيش به طول بكشد.
جنگ خلق متکی بر مناطق پايگاهي انقلابي روستايي است. اين مناطق پايگاهي انقلابي حيثيت عقبگاه هاي استراتژيك جنگ را دارا مي باشند و از اهميت اساسي و تعيين كننده اي بر خوردار اند. با تكيه برين عقبگاه هاي استراتژيك است كه جنگ خلق مي تواند در مناطق مورد منازعه ( مناطق پارتيزاني ) و مناطق تحت كنترل موُثر دشمن به راه افتاده و گسترش يابد. اين مناطق پايگاهي انقلابي مي توانند حالت مخفي، نيمه علني و يا علني داشته باشند، ولي مبارزه براي ايجاد و استحكام آنها ضرورت اجتناب ناپذير دارد، زيرا كه بدون آنها جنگ از لحاظ كسب پيروزي سرتاسري و كسب قدرت سياسي فاقد دورنماي سياسي روشن مي گردد.
حزب كمونيسـت ( مائوئيسـت ) افغانسـتان، توده هاي تحت رهبري اش و نيروهاي سـياسي مـتـحد نـزدیکـش، در مناطق پايگاهي انقلابي نمونه هايي از آن مناسبات اجتماعي و قدرت سياسي را كه ميخواهند جانشين سلطه و حاكميت امپریالیزم و ارتجاع بسازند، به وجود مي آورند. اين امر به يقين آگاهي ملي مردمی و انقلابي توده ها را ارتقاء و گسترش مي دهد و شرايط مساعد براي افزايش دامنۀ جنگ خلق فراهم مي سازد.
حزب كمونيست (مائوئیست) افغانستان براي پيشبرد موفقيت آميز جنگ خلق، توده هاي وسيع خلق هاي مليت هاي مختلف كشور، اعم از زنان و مردان را در مسير جنگ بسيج و متحد مي نمايد و با تربيت و سازماندهي بهترين جنگندگان از ميان آنان، ارتش خلق را به وجود مي آورد. ارتش خلق دومين سلاح مورد نياز انقلاب بعد از حزب كمونيست ( مائوئيست ) است و مهم ترين تشكيلات توده يي محسوب مي گردد. تشكيل ارتش خلق و تقويت روز افزون آَن خود يك پروسۀ طولاني است. ضرورت گسترش توده يي هرچه بيشتر جنگ خلق ايجاب مي نمايد كه در پهلوي ارتش خلق، دسته هاي چريك توده يي و گروه هاي مسلح دفاع از خود توده يي نيز سازماندهي گرديده و دوش به دوش رزمندگان ارتش خلق در جنگ سهم بگيرند.
جنگ خلق جنگي است نقشه مندانه و آگاهانه كه براي برپايي و پيشبرد آن بايد فعاليت هاي مبارزاتي تداركي لازم و معيني را سازماندهي كرده و به پيش برد.
اوليـن وظـيـفـۀ تداركي براي بر پايي و پـيـشـبـرد جنگ خلـق، تـدارك ايديولوژيك ــ سياسي و تشكيلاتي خود حزب كمونيست (مائوئيست) افغانستان براي آماده شدن در برپايي و پيشبرد اين جنگ است.
دومين وظيفه تداركي براي بر پايي و پيشبرد جنگ خلق، تدارك توده يي است يعني پيشبرد كار توده يي و سازماندهي توده ها در اَن حدی كه بتوان با تكيه بر آنها جنگ را اَغاز كرده و به پيش برد.
وظيفه مهم ديگر در تدارك براي بر پايي و پيشبرد جنگ خلق، شناسايي مناطق مسـاعد و متمركز سـاختن فعـاليت هاي حـزبي و توده يي در اَن مناطق است.
يكي از فعاليت هاي تداركي ضـروري ديگر براي بر پايي و پيشــبرد جـنـگ خلـق، تدارک لوجیستیکی يعني فراهم آوري حد اقل وسايل و تجهيزات و امكانات نظامي و غير نظامي ضروري براي شروع جنگ است.
حزب كمونيسـت ( مائوئيسـت ) افغانسـتان براي پيشـبرد جنگ خلق و پيشبرد مبارزات انقلابي در مجموع، جبهۀ متحد تحت رهبري خود را به مثابۀ سومين سلاح مورد نياز انقلاب دموکراتیک نوین ايجاد مي نمايد. پايۀ اصلي جبهۀ متحد، بصورت استراتژيك، اتحاد كارگران و دهقانان است كه از طريق بسيج و سازماندهي توده هاي دهقاني توسط حزب كمونيست (مائوئيست) در مناطق پايگاهي انقلابي روستايي به وجود مي آيد.
حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان با در نظر داشت ضرورت هاي مبارزاتي، در شرایط قبل از برپایی جنگ خلق نیز می تواند به ائتلاف هاي طبقاتي و سیاسی گوناگون مبادرت ورزد، اما در هر حالتي با پيگيري و استواري براي حفظ استقلال ايديولوژيك ــ سياسي تشكيلاتي و نظامي خود و تقويت مواضع انقلابي و تاُمين منافع پرولتاريا، مبارزه مي نمايد. فقط به اين صورت، مبادرت به ائتلاف هاي طبقاتي و سیاسی گوناگون مي تواند در خدمت استراتژي مبارزاتي حزب قرار بگيرد.
مشي توده يي يكي از جوانب مهم استراتژي مبارزاتي حزب است. توده ها سازندگان تاريخ اند. پيروزي جنگ خلق و پيروزي انقلاب در كل، بدون بسيج، سازماندهي و رهبري آنان ممكن نيست. اين مسئوليتي است كه بر عهده حزب انقلابي پرولتاريا قرار دارد. انجام اين مسئوليت بدون پيوند با توده ها و اجراي وظايف توده يي مبارزاتي، ممكن و ميسر نمي گردد.   
بردن آگاهي انقلابي در ميان توده ها يكي از وظايف توده يي مهم حزب است زيرا كه آگاهي انقلابي پرولتري خود بخود در ميان توده ها به وجود نمي آيد. اجراي اين وظيفه شكل مهمي از پيوند حزب با توده ها است.
آموختن از توده ها وظيفۀ توده يي مهم ديگر حزب است. اين آموزش با تكيه بر علم انقلاب پرولتري صورت مي گيرد. حزب نظرات پراگندۀ توده ها را گرد مي آورد، با استفاده از علم انقلاب پرولتري آنها را تجزيه و تحليل كرده و فشـرده مي سـازد و به ميان توده هـا مي برد تا تـوده هـا اين ايـده هاي فشرده شده از لحاظ علمي را از خود دانسته و خوب جذب نمايند.
پذيرش نظارت توده ها بر حزب، يكي از موارد مهم آموختن حزب از توده ها محسوب مي گردد. حزب مكلف است به نظرات توده ها در مورد خود به دقت گوش داده و اين گفته ها را مطابق معيارهاي ماركسيستي ــ لنينيستي ــ مائوئيسـتي تجـزيه و تحليل نمايد و نتيجه گيري هاي علمي آنرا به كار ببندد.
اجراي اين وظيفه، شكل مهم ديگري از پيوند حزب با توده ها است.
بسيج و سازماندهي توده ها و رهبري مبارزات آنها، وظيفۀ توده يي مهم ديگر حزب محسوب مي گردد. حزب با بسيج توده ها و سازماندهي و رهبري مبارزات آنان، اين مبارزات را منظم و آگاهانه مي سازد و به سوي فتح و پيروزي سوق مي دهد. بدون رهبري حزب انقلابي مجهز به علم انقلاب پرولتري و قادر به درك فراز و نشيب هاي مسـير مبارزات انقلابي و عبور از آنها، توده ها شـكسـت مي خورند. اجـراي اين وظيفه نيز يكي از اشـكـال مهم پيوند حزب با توده ها است.
وظايف و پيوند هاي توده يي حزب، مرتبط و همبسته با هم هستند و متقابلاً بالاي همديگر تاُثير مي گزارند. بدون اجرا و ايجاد آنها، يا حزب به فرقه اي فرو رفته در خود مبدل مي گردد و يا به دنباله روي از توده ها مي پردازد. فقط با اجرا و ايجاد اين وظايف و پيوند ها، ساختمان، تحكيم و گسترش حزب در ميان توده ها موفقانه و به طور مستمر پيش مي رود.
مشي توده يي به مفهوم برخورد يكسان با تمامي بخش هاي توده ها نيست. توده ها بطور كلي از سه قسمت تشكيل مي شوند: بخش پيشرو، بخش ميانه و بخش عقب مانده. حزب، بخش پيشرو را تحت رهبري خود متحد مي سازد، با تكيه بر اين بخش، سطح آگاهي بخش ميانه را بالا مي برد و به سوي خود جلب مي نمايد و سعي مي كند كه بخش عقبمانده را به دنبال خود بكشاند و يا لا اقل خنثي سازد.
« رهبران بايد با مهارت عناصر قليل فعال را بگرد رهبري متحد گردانند و با تكيه به آنها سطح آگاهي سياسي عناصر ميانه را بالا برند و عناصر عقبمانده را بسوي خود جلب نمايند.»
حزب کمو نیست (مائوئیست) افغانستان، جنگ خلق را شکل عمدۀ مبارزۀ توده یی و ارتش انقلابی را شکل عمدۀ تشکیلات توده یی در کشور می داند و سایر اشکال مبارزات توده یی و تشکلات توده یی را در خدمت به تدارک و پیشبرد این مبارزه و ایجاد و تکامل این تشکل دامن می زند. مبارزۀ انقلابی در کل و شکل مشخص کنونی آن یعنی مقاومت ملی مردمی و انقلابی بطور خاص، مبارزه و مقاومت همه جانبه ای است که بر محوریت تدارک، برپایی و پیشـبرد جنگ خلق، که شـکل مشـخص کنونی آن جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی است، پیش برده می شود.
بنابرین مبارزه برای پیشبرد و تکامل اشکال غیر عمده ولی مهم مبارزات توده یی و مبارزه برای ایجاد و تکامل تشکلات غیر عمده ولی مهم توده یی، نیز بخشی از مشی توده یی حزب است. بی توجهی و کم توجهی به این مبارزات، کل مشی توده یی حزب را خدشه دار می سازد.  

فــصــل دوم
آئین نامۀ تشكيلاتي حزب کمونیست
(مائوئیست) افـغـانـسـتـان

اصول تشكيلاتي:

سانتراليزم دموكراتيك:

مادۀ اول: اصل اساسي تشكيلاتي حزب كمونيست (مائوئيست) افغانستان سانتراليزم دموكراتيك است كه در آن سانتراليزم عمده است. اين اصل شامل موازين ذيل مي باشد:
الف: تمام فعاليت هاي حزب كمونيست (مائوئیست) افغانستان در كليه سطوح، طبق الزامات مورد نياز براي تدارك، بر پايي و پيشبرد جنگ خلق که شکل مشخص کنونی آن جنگ مقاومت ملي مردمي و انقلابي در کشور است، تحت رهبري متمركز حزبي صورت مي گيرد.
ب: هيئت هاي رهبري حزب در كليه سطوح از طرق دموكراتيك و براي دوره هاي معين انتخاب مي شوند.
ج: كل حزب بايد اصول انضباطي واحدي را رعايت نمايند كه عبارت اند از:

  1. تبعيت فرد از تشكيلات

  2. تبعيت اقليت از اكثريت

  3. تبعيت سطوح پائين تر از سطوح بالا تر

  4. تبعيت كل حزب از كميتۀ مركزي.

د: رهبري جمعي و مسئوليت فردي در تمامي سطوح هيئت هاي رهبري و بدنۀ تشكيلاتي حزب.
هـ:  اعضای حزب در تمامی سطوح و همچنان داوطلبان عضویت در حزب باید گزارشات شان را به مسئولین یا هيئت هاي رهبري سطح مربوطه ارائه نمایند و رهنمودهای مبتنی بر گزارشات مذکور را بکار بندند. هیئت های رهبری حزب در تمامي سطوح بايد گزارشات شان را  به كنگره ها يا جلسات عمومي اعضاء ارائه نمايند و رهنمودهای مبتنی بر گزارشات مذکور را بکار بندند.
 و: نظارت اعضای حزب و داوطلبان عضویت برهيئت هاي رهبري حزب در تمامي سطوح. هیئت های رهبری حزب بايد به نظرات و پیشنهادات اعضاي حزب و داوطلبان عضويت گوش دهند و نـظـرات و پیشـنهادات درست آنها را بپذیرند.
انـتـقـاد و انـتـقـاد از خـود:
مادۀ دوم: اجراي جدي و پيگير اصل انتقاد و انتقاد از خود در كل بدنۀ تشكيلاتي و در تمامي سطوح رهبري حزب جهت شناسائي كمبودات و اشتباهات اعضاء و سازمان هاي حزب و رفع آنها يك امر حياتي است. اصل انتقاد و انتقاد از خود مبين انتقاد از خود و انتقاد از ديگران است. غرض تطبيق اين اصل، حزب مقررات ذيل را در مناسبات تشكيلاتي خود پذيرفته است:
الف: اعـضـاي حـزب و داوطـلـبـان عـضـويـت مي تواننـد داوطلبان عـضويت، اعضاء، واحد هاي تشكيلاتي و هيئت هاي رهبري حزب در تمامي سطوح را مورد انتقاد قرار دهند و پيشنهادات شان را در مورد آنها ارائه نمايند.
ب: جلو گيري از طرح انتقاد به هيچوجه مجاز نمي باشد.
ج: برخورد انتقام جويانه در مقابل انتقاد به هيچ صورتي جایز شمرده نمي شود.
د: انتقاد بايد از مجاري تشـكيلاتي و در وقت لازمه مطرح گردد و در جلسـات تشــــكيلاتي مورد رسيدگي قرار بگيرد.
هـ: انتقاد بايد بخاطر تصحيح مطرح شـود و نبايد به مثابۀ حربه اي جهت لـكه دار كردن طرف انتقاد شونده مورد استفاده قرار بگيرد.
و: انتقاداتي كه مورد رسيدگي قرار گرفته باشند، لازم نيست مجدداً مطرح گردند.
ز: داوطلبان عضويت، اعضاء، واحد هاي تشكيلاتي و هيئت هاي رهبري در كليه سطوح، بايد كمبودات و اشتباهات شان را پيوسته نشاني نموده و مورد انتقاد قرار بدهند و در جهت رفع آنها بكوشند.
ح: داوطلبان عضويت، اعضاء، واحد هاي تشـكيلاتي و هيئت هاي رهبري در تمامي سـطـوح بايد انتقادات درسـت بر خود را با شجاعت بپذيرند و در جهت رفع آنها تلاش نمايند.
مـجـاز نـبـودن فـراكـسـيـونـيـزم:
مادۀ سوم: حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان ممثل وحدت اراده و وحدت عـمل پرولتاريا در افغانستان است، لذا تعدد مراكز و فراكسيونيزم در آن به هيچ صورتي مجاز نمي باشد.
مـبـارزۀ دو خـط در درون حـزب:
مادۀ چهارم: داوطلبان عضويت، اعضاء، واحد هاي تشكيلاتي و هيئت هاي رهبري حزبي در كليه سطوح حق و وظيفه دارند كه فعالانه به مبارزۀ دو خط دست بزنند. غرض اجراي اين سياست، حزب وظايف و حقوق ذيل را براي هيئت هاي رهبري در كليه سطوح، واحد هاي تشكيلاتي، اعضاء و داوطلبان عضويت در نظر گرفته است:
الف: داوطلبان عضويت، اعضاء، واحد هاي تشكيلاتي و هيئت هاي رهبري حزبي در كليه سطوح، وظيفه دارند عليه نظرات، مشي ها و پلان هاي ضد پرولتري اي كه در درون حزب تبارز نمايند، مبارزات فعال ايديولوژيك - سياسي و تشكيلاتي را پيش ببرند.
ب: اقليت در هر سـازمـان حـزبـي حق دارد نظراتش را به نهاد حزبي عالي تر به صورت شفاهي يا كتبي انتقال دهد. نهاد حزبي عالي تر بايد نظرات متذکره را مطالعه نموده به جواب آن بپردازد و در صورت لزوم آنرا معۀ تقريظ نامۀ خود ميان اعضاء واحد مربوطه توزيع نمايد و يا در صورت توافق کمیتۀ مرکزی غرض نشر به نشريۀ دروني مركزي یا نشریۀ درونی منطقه یی مربوطه بسپارد.
ج: اگر حلقۀ حزبي با كميتۀ محلي، كميتۀ محلي با كميتۀ منطقه یی يا كميتۀ منطقه یي با كميتۀ مركزي در مورد راه حل مشكلات موجود و چشم انداز عمومي آنها اختلاف پيدا نمايد، هیئت رهبری پایین تر مي تواند برگزاري جلسات بحثي كاملي را با هيئت رهبري بالا تر براي حل اختلافات تقاضا نمايد. در صورتي كه مسايل مورد اختلاف حل و فصل نگردد، هیئت رهبری پایین تر باید طبق فیصلۀ هیئت رهبری بالاتر عمل نماید، ولی حق دارد نظراتش را حفظ نموده و به هيئت رهبري بالا تر بعدي حزب انتقال دهد. در صورتی که بازهم اختلاف حل و فصل نگردد، کمیتۀ مرکزی باید اجازه دهد که مسایل مورد بحث در نشریۀ درونی منطقه یی و یا در نشریۀ درونی مرکزی حزب انعکاس داده شود.
مـخـفـی کـاری:
مادۀ پنجم: مخفی کاری یک اصل جدی تشکیلاتی حزبی محسوب می گردد و رعایت جدی آن بخاطر حفظ موجودیت حزب و پایداری و تداوم مبارزاتی حزب، در انطباق با شرایط مراحل مختلف تکامل مبارزاتی حزب، لازمی است. در شرایط کنونی که حزب در مرحلۀ مبارزات تدارکی برای برپایی و پیشبرد جنگ خلق قرار دارد، اصل مخفیکاری باید شدیداً رعایت گردد. در عین حال مخفی کاری به عنوان یک اصل مبارزاتی نمی تواند توجیه کنندۀ محافظه کاری و پاسیفیزم باشد. این اصل تشکیلاتی شامل موازین ذیل است:
الف: ایجاد استخوان بندی تشکیلاتی حزب بصورت مخفی از دشمنان انقلاب و مبارزه برای پنهان نگه داشتن آن از عوامل دشمنان انقلاب، طبق شرایط مشخص مراحل مختلف تکامل مبارزاتی حزب.
ب: رعایت جدی سلسله مراتب تشکیلاتی حزب و اجتناب از رابطه گیری های افقی در تشکیلات حزب.
ج: رعایت جدی سلسله مراتب گزارشدهی حزبی و اجتناب از انتقال گزارشدهی های غیر لازم به سطوح پایین سلسله مراتب تشکیلاتی حزب.
د: حفظ دقیق و شجاعانۀ اسرار حزب تحت هرگونه شرایط.
هـ: اجتناب دقیق از افشای غیر ضروری هویت و موقعیت تشکیلاتی اعضای حزب در میان اعضا، داوطلبان عضویت و هواداران حزب.
و: اجتناب دقیق هر عضو حزب از افشای غیر ضروری هویت و موقعیت تشکیلاتی خود در میان اعضا، داوطلبان عضویت و هواداران حزب.
مخفی کاری به مفهوم مخفی نگه داشتن موجودیت، ایدیولوژی، برنامۀ سیاسی و استراتژی مبارزاتی حزب در جامعه نیست، بلکه یک اصل امنیتی برای جلوگیری از وارد آمدن ضربات تشکیلاتی بر حزب از جانب دشمنان انقلاب است.
2 ـ سـاخـتـمـان تـشـكـيـلات:
كـنـگـره سـرا سـری:
مادۀ ششم: كـنگرۀ سـراسـري حزب كمونيسـت ( مائوئيسـت ) افغانسـتان عالي ترين مرجع تشكيلاتي حزب است كه در هر پنج سال يكبار به دعوت كميته مركزي بر گزار مي گردد.
كنگرۀ سراسري مي تواند در اثر پيشنهاد دو ثلث مجموع اعضاء حزب و يا تصميم دو ثلث اعضاء كميته مركزي دير تر از موقع معينه بر گزار گردد. 
مادۀ هفتم: صلاحيت ها و وظايف كنگرۀ سراسري حزب قرار ذيل اند:
الف: گزارش سياسي كميته مركزي را استماع نموده و آنرا مورد بررسي قرار مي دهد.
ب: مسوده های اساسنامه حزب و ضمايم آنرا تصويب و يا اصلاح مينمايد.
ج: رهنمود هاي اساسي مربوط به خط مشي سياسي حزب را معين مي نمايد.
د: اعضاي اصلي و علي البدل كميته مركزي را از طریق رای گیری سری انتخاب مي نمايد.
مادۀ هشتم: شركت كنندگان در كنگره سراسري حزب عبارت اند از:
الف: اعضاي اصلي و علي البدل كميته مركزي.
ب: نمايندگان منتخب واحد هاي تشكيلاتي.
ج: در صورت لزوم عضو يا اعضائي از حزب با راُي مشورتي.
د: نماينده یا نمایندگان تشکیلات بین المللی مارکسیستی – لنینیستی – مائوئیستی – در صورت موجودیت – و در صورت لزوم نماينده يا نمايندگاني از احـزاب و سـازمـان هاي مارکسیست – لنینیست – مائوئیست سایر کشورها با رأی مشورتی.
مادۀ نهم: ضوابط انتخاب و نسبت نمايندگان براي كنگرۀ سراسري حزب قبل از هر كنگره توسط كميته مركزي تعيين و به مراجع مربوطه ابلاغ مي گردد.
مادۀ دهم: كنگرۀ سـراسـري در صورتي مي تواند دائـر گردد كه اكثريت شركت كنندگان داراي راُي در جلسۀ كنگره حضور داشته باشند.
مادۀ یاز دهم: كنگرۀ فوق العاده در اثر تقاضاي دو ثلث مجموع اعضاء حزب و يا تصميم دو ثلث اعضاء كميته مركزي مي تواند دائر گردد.
كـمـيـتـۀ مـركـزي:
مادۀ دوازدهم: كميته مركزي در فاصله بين دو كنگرۀ سراسري عالي ترين مرجع تشكيلاتي حزب و رهبري کنندۀ فعاليت هاي حزب در همۀ عرصه ها است و در مقابل كنگرۀ سراسري حزب مسئول مي باشد.
مادۀ سیزدهم: مهم ترين صلاحيت ها و وظايف كميتۀ مركزي:
كميتۀ مركزي:
الف: مسئول ارائۀ گزارش کار کنگره به تمامی بدنۀ حزب و مسئول اجرا و پيشبرد مصوبات كنگره است.
ب: سازمان هاي مختلف حزبي را رهبري، تنظيم و هماهنگ مي نمايد و همچنان سازمان هاي جديد حزبي به وجود مي آورد.
ج: حزب را در رابطه با احزاب و نيروهاي سياسي ديگر افغانستان نمايندگي مي كند.
د: مسـئـولـيـت انـتـشـار ارگان نشراتی مركزي، نشريه دروني مركزي و ساير نشريات مركزي حزب را بر عهده دارد.
هـ: فعاليت هاي نظامي و فعاليت هاي تداركي نظامي حزب را رهبري مي كند.
و: مسايل مالي حزب را تنظيم، رهبري و كنترل مي نمايد.
ز: براي هدايت و رهبري مستمر حزب نهادهاي لازم منجمله كميته نظامي حزب را به وجود مي آورد و اعضاي آنرا تعيين مي كند.
ح: مسئوليت حفظ وحدت حزب را بر عهده دارد. در صورتي كه فعاليت هاي هيئت رهبري محلي و يا منطقوي معين حزبي شكل فراكسـيوني اختيار نمايد و مبارزات ايديولوژيك ــ سـياسـي عليه آن نتيجه مثبت ندهد، كميتۀ مركزي مي تواند هيئت رهبري مذكور را منحل نموده و تشكيلات محلي يا منطقوي را بازسازي نمايد.
ط: مي تواند عضويت دسته جمعي محافل و گروه ها را در حزب بپذيرد و آنها را در تشكيلات حزب ادغام نمايد.
ي: مسـئوليت برنامه ریزی و رهـبـری فـعـالیت های مبارزاتی حزب برای تشکیل انترناسیونال نوین کمونیستی و درین مسیر برنامه ریزی و رهبری فعالیت های مبارزاتی حزب برای ایجاد، استحکام و گسترش تشکیلات بین المللی مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی و همچنان پيشبرد روابط حزب با تشکیلات مذکور و احزاب و سازمان هاي مارکسیست – لنینیست – مائوئیست سایر کشور ها را بر عهده دارد و چگونگي شركت حزب در كارزار هاي بين المللي و سائر فعاليت هاي مبارزاتي بين المللي حزب را تنظيم و رهبري مي نمايد.
ك: مسئولیت تنظیم و رهبری اقدامات مربوط به تشکیل کنگرۀ سراسری حزب و ارائۀ گزارش سیاسی به كنگره را بر عهده دارد.
ل: مسئوليت دامن زدن به مبارزات دو خطي و رهبري اين مبارزات در درون
حزب و در سطح بین المللی را بر عهده دارد.
م: در صورت ضرورت مي تواند عضو يا اعضاي جدیدی برای کمیتۀ مرکزی
از میان اعضای علی البدل کمیتۀ مرکزی تعیین نماید. در صورت ضرورت مي تواند عضو يا اعضاي علی البدل جديدي براي كميتۀ مركزي از ميان کادرهای حزب تعيين نمايد.
ن: مسئولیت تحلیل و تجزیۀ منظم گزارشات واحدهای منطقۀ یی حزب و برین مبنا ارائۀ رهنمودهای مورد نیاز به آنها را بر عهده دارد. 
مادۀ چهاردهم: اولين پولينوم كميتۀ مركزي بعد از كنگره، اعضاي دفترسياسي و همچنان صدر كميتۀ مركزي و معاون های صدر كميتۀ مركزي را از ميان اعضاء دفتر سياسي انتخاب مي نمايد. سایر پولينوم هاي كميتۀ مركزي سال يك بار توسط دفتر سياسي كميتۀ مركزي دعوت مي شود. این پولینوم ها می توانند در صورت ضرورت برای انتخاب مجدد دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی، صدر کمیتۀ مرکزی و معاون های صدر کمیتۀ مرکزی اقدام نمایند.
مادۀ پانزدهم: پولينوم هاي فوق العادۀ كميتۀ مركزي مي توانند بنا به دعوت دفتر سياسي دائر گردند.
مادۀ شانزدهم: در فاصله بين دو پولينوم كميتۀ مركزي، دفتر سياسي كميتۀ مركزي حزب به عنوان هستۀ رهبري كنندۀ دايماً فعال حزبي، وظايف كميتۀ مركزي ــ به استثناي تعيين اعضاُ يا اعضاي علي البدل جديدي براي كميتۀ مركزي از ميان كادر هاي حزب ــ را بر عهده داشته و قدرت آنرا اعمال مي نمايد.
دفتر سـیاسـی کـمـیـتـۀ مرکزی مسئولیت ارائۀ گزارشات منظم به پولینوم های کمیتۀ مرکزی را بر عهده دارد.
اقدامات و اجراآت دفتر سياسي كميتۀ مركزي بايد تائيد پولينوم های كميتۀ مركزي را حاصل نمايد.
واحـد هـاي تـشـكـيـلاتـي مـنـطـقـه یـی:
مادۀ هفدهم: واحد هاي تشـكيلاتي منطقـه یی حزب، نظر به ضرورت هاي مبارزاتي و ايجابات كار تشكيلاتي حزبي، در مناطق مختلف تشـكيل مي گـردنـد. هر واحـد تشـكيلاتي منطقه یی تعـدادي از واحد هاي تشكيلاتي پايه يي حزبي را در بر مي گيرد.
مادۀ هجدهم: اولین جلسۀ عمومي منطقه یی بعد از كنگرۀ سراسري فرا خوانده مي شود تا منطبق با فيصله ها و رهنمود هاي كنگره:
الف: رهنمود هاي مهم جهت رهبري فعاليت هاي حزب در منطقه و محلات مربوطه را تعيين و تصويب نمايد.
ب: فیصله های ضروری در مورد نشریۀ درونی منطقه یی به عمل آورد.
ج: كميته منطقه یی را انتخاب كند.
د: فيصله ها و رهنمود هاي جلسۀ عمومي منطقه یی بعد از ارائۀ گزارشات آن جلسه به کمیتۀ مرکزی و تائيد كميتۀ مركزي رسميت مي يابد.
هـ: سایر جلسات عمومی منطقه یی بعد از هر پولینوم کمیتۀ مرکزی حزب دایر می گردد و می تواند در انطباق با فیصله های پولینوم های کمیتۀ مرکزی حزب، ضمن اتخاذ سایر تصامیم مقتضی، در صورت ضرورت به انتخاب مجدد کمیتۀ منطقه یی اقدام نماید.
مادۀ نوزدهم: كميتۀ منطقه یی در ميان دو جلسۀ عمومي منطقه یی، فعاليت هاي حزب در منطقه، منجمله انتشار نشریۀ درونی منطقه یی، را تحت رهبري كميتۀ مركزي حزب هدايت مي نمايد و مسئولیت دارد که گزارشات فعالیت های خود را بطور منظم به کمیتۀ مرکزی ارائه نماید و رهنمودهای صادرۀ مبتنی بر این گزارشات از سوی کمیتۀ  مرکزی را مورد اجرا قرار دهد.
منشي كميتۀ منطقه یی توسط كميتۀ منطقه یی تعيين مي گردد.
واحـد هـاي تـشـكـيـلاتـي پـايـه يـي:
مادۀ بیستم: واحد هاي تشكيلاتي پايه يي حزب، نظر به ضرورت هاي مبارزاتي و ايجابات كار تشكيلاتي حزب، در محلات مختلف تشكيل مي گردند.
هر واحد تشكيلاتي پايه يي، تعدادي از هسته هاي حزبي را در بر مي گيرد.
مادۀ بیست و یکم: اولین جلسـۀ عـمـومي واحـد پايه يي، بعد از كـنگرۀ سـراسـري و جلسۀ عمومي منطقه یی مربوطه فرا خوانده مي شود. این جلسه در انطباق با فيصله ها و رهنمود هاي كنگره و جلسه عمومي منطقه یی وظیفه دارد که:
الف: رهنمود هاي مهم جهت رهبري فعاليت هاي حزبي واحد پايه يي را تعيين و تصويب نمايد.
ب: كميتۀ واحد پايه يي را انتخاب نمايد.
ج: فيصله ها و رهنمود هاي جلسۀ عمومي واحد پايه يي بعد از ارائۀ گزارشات آن به کمیتۀ منطقه یی و تصويب توسط كميتۀ منطقه یی رسميت مي يابد.
د: سایر جلسات عمومی واحد پایه یی حزب، بعد از هر جلسۀ عمومی واحد منطقه یی حزب دایر می گردد و وظیفه دارد که در انطباق به فیصله های پولینوم های کمیتۀ مرکزی و جلسات عمومی واحد های منطقه یی حزب، تصامیم مقتضی اتخاذ نماید.
مادۀ بیست و دوم: كميتۀ واحد پايه يي در فاصله ميان دو جلسه عمومي واحد پايه يي، تحت رهبري كميتۀ منطقه یی و كميتۀ مركزي، رهبري فعاليت هاي حزبي واحد پايه يي را بر عهده دارد و مسئولیت دارد که گزارشات خود را بطور منظم به کمیتۀ منطقه یی و از آن طریق به کمیتۀ مرکزی ارائه نماید و رهنمودهای صادرۀ مبتنی بر این گزارشات از سوی کمیتۀ منطقه یی و کمیتۀ مرکزی را مورد اجرا قرار دهد .
منشي كميتۀ واحد پايه يي توسط كميتۀ مربوطه انتخاب مي شود.
هـسـتـه هـای حـزبـی:    
مادۀ بيست و سوم: هستۀ حزبي كوچكترين واحد تشكيلاتي حزب محسوب مي گردد كه حد اقل سه عضو و داوطلب عضویت در حزب را در بر مي گيرد و در دهات، كارخانجات، معادن، بنگاه ها، دفاتر، موُسسات آموزشي و پرورشي، مغازه ها و ساير جاهاي مختلف داخل كشور و در ميان کارگران و پناهندگان خارج از كشور تشكيل مي گردد.        
هر عضو هستۀ حزبی مسئولیت دارد گزارشات خود را بطور منظم به جلسۀ هسته ارائه نماید و رهنمودهای جلسۀ هسته و رهنمودهای سطوح بالاتر رهبری حزبی را مورد اجرا قرار دهد.
هر هستۀ حزبی باید منشی خود را تعیین نماید. منشی هسته، مسئولیت رهبری هسته، مسئولیت آموزش اعضای هسته و مسئولیت گزارشدهی فعالیت های هسته به کمیتۀ پایه یی و جلسۀ عمومی واحد پایه یی را بر عهده دارد و نمایندۀ هسته در جلسۀ عمومی واحد پایه یی می باشد.
مادۀ بيست و چهارم: هواداران حزب در نقاط مربوطه بايد تحت نظر اعضای هستۀ حزبي فعاليت نمايند.
3 - ارگان نشراتی مركزي، نشريه دروني مركزي و ساير نشريه ها:
مادۀ بيست و پنجم: جريدۀ "شعله جاويد" ارگان نشراتی مركزي حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان است كه عمدتا در خدمت تدارك، برپايي و پيشبرد جنگ خلق – که شکل مشخص کنونی آن جنگ مقاومت ملي مردمي و انقلابي است - قرار دارد.
كـمـيـتـۀ مـركـزي نشـريـۀ دروني "كـمـونـيـسـت" را غرض پيشـبرد مباحثات ايديولوژيك - سياسي در درون حزب، پيشبرد مبارزۀ دو خط و تقويت و تكامل ايديولوژيك ـ سياسي اعضاي حزب، منتشر مي نمايد.
كميته مركزي در صورت ضرورت مي تواند انتشـار نشـريه يـا نشريه هاي ديگر و همچنان جزوات و رسالات را رويدست بگيرد.
تمامي نشريه ها بايد جهت تبليغ و ترويج و پيشبرد خط ايديولوژيك - سياسي حزب و مشخصاً خط اساسنامۀ حزب كار نمايند.
4 – درفـش:   
مادۀ بيست و ششم: درفش حزب كمونيست (مائوئیست) افغانستان، درفش سرخي است با عرض و طول دارای تناسب دو در سه و یک ستارۀ طلائي در قسمت يك چهارم سمت چپ طرف بالاي آن قرار دارد.
5 ـ عـضـويـت:
اعضاي حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان بايد زندگي شان را وقف مبارزه براي نيل به كمونيزم نموده و ثابت قدم باشند، از قرباني نهراسند و علیه هر مشكلي در راه كسب پيروزي با قاطعیت مبارزه نمایند.
مادۀ بيست و هفتم: هر كارگر، دهقان بي زمين، دهقان فقير يا هر عنصر انقلابي ديگر كه اساسنامه حزب را بپذيرد، به يكي از سازمان هاي حزب بپيوندد و در آن فعالانه كار نمايد، تصميمات حزبي را اجراء نمايد، انضباط حزبي را رعايت كند، در جلسات حزبي منظما شركت نمايد و به صورت منظم حق العضويت بپردازد، مي تواند عضويت حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان را حاصل نماید. 
حزب به عـضـوگيري از مـيان زنـان و مـردان طـبـقات زحـمـتـكش تـاُكيـد ويژه مي گذارد.
مادۀ بيست و هشتم: داوطلبان عضويت در حزب بايد شـخصاً مـراحـل پذيرش عـضـويت را طـــي نمايند. داوطلب عضويت بايد توسط دو عضو حزب معرفي شود. سازمان حزبي مربوطه مي تواند درخواست را در صورت تصويب آن توسـط كميتۀ منطقـه یی بپذيرد و فرد درخواسـت دهنده را به صـورت داوطلب عـضـويت در حزب قبول كند و او را براي فعاليت به يكي از حلقه هاي حزبي راهنمائي و معرفي نمايد.
مادۀ بيست و نهم: دورۀ داوطـلـبـي عـضويـت عـموماً مـدت شـش ماه ميباشد. براي افرادي كه داراي منشاء طبقاتي غير از طبقات كارگر، دهقان بي زمين و دهقان فقير مي باشند، اين دوره بايد تا حدي كه توسط كميتۀ منطقه یی تعيين مي گردد، تمديد يابد. در اين دوره داوطلب عضويت بايد جهت اجراي مسئوليت هاي ويژه گماشته شود و مورد آزمايشات متعدد ــ در صورت لزوم و امكان آزمايشات نظامي ــ قرار بگيرد. موقعي كه اين دوره با موفقيت به پايان رسيد، داوطلب عضويت مي تواند توسط واحد پايه يي حزبي مربوطه با موافقه كميتۀ منطقه یی به عضويت كامل حزب در آيد.
داوطلبان عضويت حقوق و وظايفي مانند اعضاي اصلي حزب دارند، اما حق راُي دهي و انتخاب شدن و انتخاب كردن در هيئت هاي رهبري را نداشته و از حق ضمانت براي معرفي داوطلبان عضويت بهره مند نمي باشند.
افراد متعلق به طبقات استثمارگر(فيودال ها و بورژوا ها) نمی توانند به عضویت حزب درآیند. این افراد فقط در صورتي مي توانند داوطلب عضويت به حزب شوند كه:
اول - از موقعيت طبقاتي شان گسست كامل نمايند.
دوم - تمام دارائي شان را به حزب بسپارند.
تـنـهـا پس از مشـاهـدات دقـيـق پـيـشـرفـت آنـهـا در كـارهـا و فـعـالـيـت هـــاي
مبارزاتي و موافقت كميتۀ مركزي، اينگونه افراد مي توانند عضويت حزب را حاصل نمایند.
مادۀ سی ام: اعضاي حزب شامل اعضاي تمام وقت و نيمه وقت مي باشند. اعضای تمام وقت حزب عهده دار پرداخت حق العضویت نیستند، در حالیکه تمامي اعضاي نيمه وقت حزب بايد حداقل 10 % از عواید ماهوار خود را بطور منظم به عنوان حق العضويت به حزب بپردازند. علاوتاً رفقایی که عواید نسبتاً بالایی دارند، تشویق می شوند که علاوه از پرداخت حق العضویت، کمک های مالی اضافی نیز به حزب برسانند. 
مادۀ سی و یکم: هر عضو حزب بايد آماده باشد كه در صورت دعوت حزب از وي بصورت انقلابي حرفه یی در آيد.
مادۀ سی و دوم: اعضاي حزب كمونيست( مائوئيست ) افغانستان بايد:
الف: با جـديت مطالعـه نمايند، ماركسـيزم ــ لنيـنيـزم ــ مائوئيـزم را به كار بندند و از آن دفاع نمايند، آگاهي كمونيستي خود را مداوماً ارتقاء بخشند و در مقابل فراز و نشيب راه انقلاب استوار و مقاوم باشند.
ب: عليه اشـكال مختلف رويزيونيـزم، دگماتيـزم، امپريـزم، اپورتونيــزم، شوونيزم و تسليم طلبي ملی و طبقاتي مبارزه نمايند.
ج: جرئتمندانه و با ثبات قدم زحمتكشان كشور و جهان را خدمت نمايند، با خستگي ناپذيري غرض متشكل ساختن آنها به دور مرام انقلاب كار نمايند و هميشه در پيشاپيش مبارزات مردم قرار داشته باشند.
د: نظرات شانرا با صراحت مطرح نمايند و شيوۀ  انتقاد از خود و انتقاد از ديگران را بخاطر رشد و استحكام كيفيت انقلابی خود شان، رفقاي شان و مجموع حزب دليرانه بكار بندند.
هـ: كيفيت تیوريك و عملي خلاق خـط حـزب را از طريق افزايش پيوستۀ سطح آگاهي و ابتكارات سياسي شـان انكشـاف دهند و آگاهانه عليه سـبك كارميكانيكي و فاقد شـور و شـوق كه اعضاي حزب را خود بخود فاسد مي سازد، مبارزه نمايند.
و: منافع شخصي شان را تابع مقتضيات امر انقلاب سازند.
ز: اسرار حزب را تحت هرگونه شرايطي حفظ نمايند.
ح: در حفظ اسناد و اموال حزب پيوسته تلاش كنند.
ط: قادر باشـند با اكثريت رفقاي شـان حتي موقعيكه آنان به غـلط مواضع مخالف شان را داشته باشند متحد شوند، ولي خالصانه و صادقانه در صدد اصلاح اشتباهات آنان باشند. ليكن لازم است هوشياري خاص عليه كرريست ها، دسيسه بازان و دو رويان داشته باشند تا از نفوذ همچو عناصر نا بكار در داخل حزب و غصب رهبري در سطوح مختلف توسط آنها جلو گيري به عمل آورند.
ي: آماده باشند كه در صورت دستور حزب در مبارزات مسلحانه و فعاليت هاي نظامي اي كه از طرف حزب رويدسـت گرفته شـود، شركت نمايند. آنها بايد از هر جهت در تدارک و پیشـبرد جنگ خلق و شکل مشخص کنونی آن یعنی جنگ مقاومت ملي مردمي و انقلابي نمونه باشند و در خطوط مقدم مقاومت قرار داشته باشند.
ك: دفاع از حيثيت رهبري حزب در مقابله با دشمنان را جدا در نظر داشته باشند و حرمت درفش حزب را پاسداري كنند.
ل: گزارشات شان را به صورت منظم از مجراهاي تشكيلاتي به حزب ارائه نمايند.
مادۀ سي و سوم: تمام اعـضاي حزب و مـتـقـاضيان عـضـويت از حقـوق ذيل برخوردار اند:
الف: شـركـت در مـذاكـرات و مـبـاحـثـات مربـوط به تمامي موضوعاتي كه در
جلسۀ واحد حزبی مربوطۀ شان مطرح مي شود، تصريح نقطه نظرات و ارائۀ پيشنهادات، انتقادات و طرحات در مورد هر موضوعي در جلسه واحد حزبي مربوطه.
ب: شـركت در هـر مـذاكره اي كه در آن راجع به چگونگي رفتار و حركات شان فيصله اي صادر مي نمايد، به استثناي حالاتي كه دلايل معيني مبتني بر مشكوكيت در مورد شان مطرح باشد.
ج: اعلام اعتراض عليه اقدامات انضباطي اي كه عليه شان اتخاذ مي گردد، به هيئت رهبري بالا تر تا سطح كميتۀ مركزي.
مادۀ سي و چهارم: عوامل دشمن، مرتدين اصلاح ناپذير، عناصر منحط، افراد داراي روحيه و اخلاقيات سست و ضعيف، اشخاص مطلقاً غير قابل اصلاح و عوامل طبقاتي بيگانه نبايد اجازه يابند به حزب داخل گردند. در صورتي كه چنين عناصري در حزب رخنه نموده باشند، بايد از حزب تصفيه گردند.
6- اقدامات تشویقی و اقدامات انضباطي:
مادۀ سی و پنجم: فعالیت های مبارزاتی ابتکاری و جانبازانۀ نمونه وار اعضای حزب، از طرف کمیتۀ مرکزی حزب، مورد تشویق، تمجید و تقدیر قرار می گیرد. 
مادۀ سي و ششم: در صورتي كه اعضاي حزب اساسنامه حزب را نقض نمايند يا منافع حزب را به مخاطره بيندازند و يا وظايف شان را اجرا نكنند و مبارزات ايديولوژيك ـ سياسي در مورد شـان بي نتيجـه بمانـد، اقدامات انضـباطي ذيـل در مورد شـان اعـمـال مي گردد: اخـطـار، اخطار جدي، تنزيل مسئوليت حزبي، تعليق و اخراج از حزب.
ماده سی و هفتم: هـرگاه عـضـو حـزب سـه بار بصورت پیهم حق العضویت
ماهانه اش را نپردازد یا سه بار بصورت پیهم، بدون عذر معقول در جلسات حزبی شرکت نکند، مشمول اقدامات انضباطی می گردد.
مادۀ سي و هشتم: اخـطار، اخـطار جدي و تنزيل مسـئوليت حـزبي عـضو تشكيلات پايه يي از صلاحيت هاي كميتۀ پايه يي مربوطه است.
مادۀ سي و نهم: اعمال اقـدامات انـضـباطي تا حـد تعـليق عضویت و اخراج  عضو بدنۀ تشـكيلات منطقـه یی از حزب از صلاحيت هاي كميته منطقه یی مربوطه است.
اخـراج عـضـو كميتۀ منطـقه یی از حـزب باید به تصویب دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب برسد.
مادۀ چهلم: در مورد اخراج دسته جمعي افراد از حزب، تصميم نهائي بر عهدۀ پولينوم كميتۀ مركزي است.
مادۀ چهل و یکم: تنزيل مسئوليت هاي حزبي اعضاي كميتۀ مركزي و اعضاي علي البدل كميتۀ مركزي تا حد تعليق عضويت شان از كميتۀ مركزي، از صلاحيت هاي دفتر سياسي است. اخراج اعضاي كميتۀ مركزي و اعضاي علي البدل كميتۀ مركزي از كميته مركزي، از صلاحيت هاي پولينوم كميته مركزي است.
مادۀ چهل و دوم: تعـليق و اخراج عـضو كميتۀ مركزي و عـضو علي البدل كميته مركزي از حزب از صلاحيت هاي پولينوم كميتۀ مركزي است.
مادۀ چهل و سوم: دوره اي كه عضو حزب در حالت تعليق قرار داده مي شود نبايد بيشتر از يكسال باشد. بر اساس برخورد هاي عضو تعليقي درين دوره، وي يا موقعيتش را مجدداً در حزب به دست مي اَورد و يا از حزب اخراج مي گردد. كـمـيـتۀ ويژه در دوره تعـلـيـق، وي را به اجراي مسـئوليت هاي خاص مي گـمـارد و برايش فـرصـت شركت در فعاليت هاي مبارزاتی و فرصت تصحيح خودش را مي دهد.
مادۀ چهل و چهارم: عضوي كه روحيۀ انقلابي اش را از دست داده باشد و عليرغم كوشش حزب براي تجديد تربيتش، بي روحيگي اش را حفظ نمايد، بايد به خروج از حزب ترغيب گردد.
ماده چهل و پنجم: وقتي كه عضو حزب از عضويت حزب استعفا مي دهد، هيئت رهبري واحد حزبي مربوطه مي تواند تقاضاي اسـتعفا را بپذيرد و مكلف اسـت گزارش آنرا فورا به هيئت رهبري عالي تر حزبي ارائه نمايد.
فرد مستعفي مكلف است كه:
الف: تمامي اسناد و اموال حزب و روابط حزبي اش را به واحد حزبي مربوطه تسليم نمايد.     
ب: تعهد بسپارد كه اسرار حزب را افشا نخواهد كرد.
مادۀ چهل و ششم: كميتۀ مركزي بايد يك كميسيون مركزي غرض رسيدگي به شكايات عليه مقررات انضباطي اتخاذ شده در مورد اعضاي حزب، تعيين نمايد.
مادۀ چهل و هفتم: در مورد خاينين و جواسيس تثبيت شده، اقدامات بالا تر از اخراج نيز مي تواند مورد اجرا قرار بگيرد.

*************
*******
****
**
*