بحران کرونا در جهان و افغانستان و ضرورت حضور نیروهای پیشرو در مبارزه علیه آن
تا کنون بیش از یک میلیون انسان در سراسر جهان به بیماری کووید 19 مبتلا شده اند و بیش از ۶۰ هزار نفر جان باختهاند. این رقم به سرعت در حال افزایش است به گونهای که آمار چند ساعت قبل کهنه به نظر میرسد. شیوع جهانی مریضی کوید 19 و تبعات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن تا کنون نشان میدهد کهرخداد تاریخی مهمیدر حال وقوع است. شیوع بیماریهای واگیر در تاریخ بشر بیپیشینه نیست. حداقل از آغاز اهلی سازی حیوانات، چندین بار بیماریهای جدید واگیر در بین جوامع انسانی شیوع پیدا کرده که نتیجۀ آن، بارها مرگ میلیونی نوع بشر بوده است. با این حال،جوامع بشری در هر زمان مطابق به شرایط مادی و تواناییهای علمیشان با آن مقابله کردهاند. اما شیوع بیماری کوید-۱۹ و تبدیل شدن آن به بزرگترین بحران صحی جهانی، نشاندهندۀ وضعیت فلاکتبار کنونی بشر است. گسترش جهانی این بیماری و چهگونگی برخورد حاکمان جهان با آن، آشتی ناپذیری مناسبات اجتماعی حاکم بر جهان را با منافع عموم بشر نشان میدهد و بیشتر از گذشته چهرهی ضد انسانی نظام سرمایهداری امپریالیستی را به نمایش میگذارد. امریکا و اروپا به ترتیب کانون اصلی شیوع فعلی این بیماری در جهان شناخته شده اند. تجربۀ این چند ماه نشان میدهد که ثروتمندترین کشورهای سرمایهداری برای مقابله با شیوع این بیماری و تداوی بیماران آن آمادگی ندارند. در ایتالیا، اسپانیا و امریکا کمبود شدید ضرورتهای اولیه صحی مانند ماسک، دستکش و لباسهای مخصوص برای داکتران و نرسها، کمبود بستر شفاخانهها و دستگاه تنفس مصنوعی برای بیمارانگزارش شده است. در نتیجۀ نبود این امکانات، داکتران مجبور شدهاند میان بیمارانشان انتخاب کنند: چه کسی زنده بماند و چه کسی بمیرد! امریکا در جهان و نیویارک در امریکا به کانون اصلی شیوع این بیماری تبدیل شده است. ادوارد سعید، نیویارک را به دلیل اهمیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن در جهان "پایتخت عصر ما" لقب داده است. حالا این "پایتخت عصر ما" با داشتن بیش از ۱۰۰ هزار بیمار مبتلا به این بیماری، به پایتخت شیوع این طاعون در جهان تبدیل شده است. در شهری که بعضی از شهروندان آن طیاره، زیردریایی و جزیرههای شخصی دارند، به دلیل کمبود یک تکنالوژی سادۀ صحی (دستگاه تنفسی)، صدها نفر روزانه جان میدهند. تنها در ۳ اپریل در نیویارک بیش از ۵۶۰ نفر جان باخته اند و بیش از دههزاروپنجصد نفر به این بیماری مبتلا شده اند. بر اساس گزارش رسانهها، "پایتخت عصر ما" دیگر جایی برای نگهداری مردهها ندارد. والی نیویارک در ۲۷ مارچ در یک کنفرانس خبری با شکایت از دولت فدرال امریکا گفته است: «در حالی که این ایالت به ۳۰ هزار دستگاه تنفس مصنوعی نیاز دارد، دولت فدرال برای آنان فقط ۴۰۰ دستگاه فرستاده است!» این فاجعه در ثروتمندترین کشور سرمایهداری اتفاق میافتد. در کشوری که پیشرفتهترین تجهیزات نظامی و جدیدترین تکنالوژیهای خشونت و سرکوب را در اختیار دارد، اما امروز صدها نفر در همین کشور به دلیل نبود یک دستگاه سادۀ صحی میمیرند. با این وجود، مقامات غربی از امکان ابتلای ۷۰ درصد نفوس این کشورها به بیماری کووید 19 خبر داده و آشکارا از مرگ میلیونها انسان صحبت میکنند. این وضعیت، بیشتر از هر زمانی، ماهیت ضد انسانی و جنایتکارانۀ نظام سرمایهداری امپریالیستی را آشکار میکند. یکی از دلایل شیوع گستردۀبیماری کووید ۱۹ در جهان، کمبود بستههای آزمایشی عنوان شده است. اکنون بسیاری از کشورهای جهان و در صدر آن کشورهای ثروتمند غربی، دچار کمبود بستههای آزمایشی، دستگاه تنفس مصنوعی و دیگر ضرورتهای اولیۀ صحی هستند. سازمان جهانی صحت از کشورهای غربی به دلیل عدم آزمایش کرونا به صورت گستردۀآن انتقاد کرده است. بر اساس برآورد این سازمان، آمار و ارقام مبتلایان به بیماری کووید ۱۹ زمانی قابل اعتماد خواهد بود که مردم به صورت گسترده آزمایش شوند، اما مـقـامـات غـربـی بـه گفتۀ رییس این سازمان، با چشم بسته با آتش مبارزه میکنند. نظام سرمایهداری بر اساس سود و انباشت سرمایه استوار است؛ اضافه تولید همیشه یکی از ویژهگیهای اصلی نظام سرمایهداری بوده است. در شیوۀ تولید سرمایهداری، همیشه کالا بیشتر از تقاضا یا توان خرید تولید میشود. این همواره یکی از دلایل بحران در نظام سرمایهداری نیز بوده است. پس چرا نظامِ همیشه دچار اضافه تولید، امروز دچار کمبود ضرورتهای صحی اولیه است؟ پاسخ این سوال در دیدگاه نظام سرمایهداری به مسئلۀ صحت نهفته است. بر اساس این دیدگاه، بهداشت عمومی به عنوان هزینه ارزیابی میشود، هزینهای که سود را کاهش داده، روند انباشت سرمایه را کند میکند. در چند دهۀ اخیر، سرمایهداری نیولیبرالی خدمات صحی را قربانی افزایش سود و انباشت سرمایه کرده است. از سوی دیگر، کار تحقیق روی ویروس کرونا و پیدا کردن راه حل، قربانی منافع کوتهنظرانه و سودجویانۀشرکتها و کشورهای مختلف میشود. مثالِ "بز در غم جان و قصاب در غم چربی" در اینجا صدق میکند؛ در زمانی که نوع بشر در تقلای زنده ماندن است، شرکتهای بزرگ سرمایهداری و دولتهای مدافع آن به فکر انحصاری کردن حق مالکیت و تولید واکسین جدید اند و با یکدیگر بر سر کشف و تولید آن رقابت میکنند. در عدم همآهنگی جهانی برای مبارزه با شیوع ویروس کرونا، تلاشها برای کشف واکسین جدید نیز با رقابت و هرجومرج معمول شیوۀ تولید سرمایهداری مواجه شده است. اگر گزارشهای دولت چین درست باشد، مهار ویروس کرونا امکانپذیر بوده است. اما در ابتدا کشورهای غربی به جای برنامهریزی برای جلوگیری از شیوع این ویروس، به گسترش آن کمک کردند. مقامات کاخ سفید در آغاز، خطر این ویروس را انکار نموده و آن را به زکام فصلی تشبیه کردند و حتی شیوع آن در چین را برای اقتصاد امریکا مثبت دانستند. مقامات ارشد صحی انگلیس بر بیفایده بودن جلوگیری از آن تأکید کردند. آنان پیشنهاد میکردند که بگذارید ۷۰ در صد جامعه به آن مبتلا شود تا "مصئونیت گله" به وجود آید. یعنی آشکارا از راهکاری سخن میگفتند که میلیونها انسان را به کام مرگ میفرستاد. در زمانی که کشورهای ثروتمند غربی در مقابله با این ویروس با شکست مواجه اند، وضعیت در کشورهای فقیرِ تحت سلطۀ امپریالیزم چهگونه خواهد بود؟ اگر لیبرال دموکراتهای غربی از ابتلای ۷۰ درصد نفوس کشورهای شان به این بیماری سخن میگویند، حاکمان مرتجع کشورهای تحت سلطۀ امپریالیزم مانند رژیم دستنشاندۀ افغانستان، برنامۀ بهتری برای مردم نخواهند داشت. طبقات حاکم در افغانستان برای نجات خود و خانوادههای شان تلاش خواهند کرد، اما تهیدستان و تودهها قربانی خواهند داد. همهگیری این بیماری در افغانستان توانایی خلق فاجعۀ عظیم را دارد. به این خاطر نیروهای پیشرو جامعه باید خطر این ویروس را جدی بگیرند. ما باید شناختمان را از این خطر افزایش دهیم. تودههای مردم را برای مبارزه با آن آگاهی دهیم، چون بدون شناخت با هیچ دشمنی نمیشود مبارزه کرد. تا هنوز بیشترین تلفات این بیماری در بین کهنسالان گزارش شده است، اما معلوم نیست یک جا شدن این بیماری با فقر، گرسنگی، سوءتغذی و بیماریهای دیگر که در کلبههای فقیرنشین وجود دارد، چه نتیجهای در بر خواهد داشت. شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی افغانستان، تودهها را در مقابل این بیماری آسیبپذیرتر میسازد. برای جلوگیری از شیوع بیماری، فاصلهگیری اجتماعی و شستن دستها توصیه شده است. توصیههاای که برای اکثریت تودههای شهری در افغانستان مسیر نیست. فاصلهگیری اجتماعی، ضرورت به خانهنشینی دارد، اما تودههای فقیر که روزمزد کار میکنند، چهگونه میتوانند در خانه بمانند؟ آنان به دلیل فقرِ اقتصادی، نمیتوانند از کارهای شان دست بکشند و در خانه بنشینند. شهرها مزدحم است و امکان فاصلهگیری اجتماعی در بیرون از خانه مسیر نیست. از سوی دیگر، همه اعضای یک خانواده معمولاً در یک یا دو اتاق کرایی به سر میبرند که در نتیجه، ابتلای یک نفر، به معنی ابتلای یک خانواده است. افزون بر آن، در بسیاری از موارد، تودههای شهری افغانستان به آب کافی دسترسی ندارند. شمار زیادی از مردم فقیر در دامنههای کوهها زندگی میکنند که به سختی آب آشامیدنیشان را به خانه میرسانند. به این ترتیب، شستن دست به گونهای که از سوی سازمان جهانی صحت توصیه شده، برای آنان ناممکن است. بنا بر این، تودههای مردم در افغانستان در مبارزه با کرونا تنها اند. در افغانستان زیر اشغال و در عدم مشروعیت حکومت، مردم نه تنها به خدمات صحی دولتی بیاعتماد اند، بلکه به تبلیغات و معلومات ارائه شده توسط رسانهها نیز به دید شک مینگرند. در این زمان، نقش نیروهای پیشرو و کمونیست در آگاهیدهی به تودهها و مبارزه با خرافات و باورهای غیرعلمی بسیار مهم است. آنان باید تودهها را در مبارزه علیه این بیماری یاری رسانند. این مهم است که حزب برای محافظت از نیروهای تحت رهبری خود، آمادگی لازم را بگیرد و برنامهریزی کند و در عین حال صفوف حزب را به مطالعه و بررسی این واقعۀ مهم تاریخی بسیج کند و برای چالشها و فرصتهای بعدی آمادگی بگیرد.