اشغالگران امپریالیست، رژیم پوشالی و اشغالگران "داعشی"
جنگهای فرقه یی مذهبی در افغانستان و منطقه را دامن میزنند
-
حاجی محمد محقق رهبر "حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان" و معاون دوم رئیس اجرائیۀ رژیم دست نشاندۀ به اصطلاح حکومت وحدت ملی چند روز قبل در یک سخنرانی در مرکز ایران (تهران) جنگجویان شیعۀ افغانستانی ضد "داعش" و متشکل در "لشکر فاطمیون" در سوریه را مورد حمایت و پشتیبانی قرار داد. وی از جنرال قاسم سلیمانی، یکی از جنرالان بلندپایۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، سازمانده اصلی "لشکر فاطمیون" و رهبریکنندۀ فعالیت های جنگی این "لشکر"، نیز قدردانی نمود.
"لشکر فاطمیون" که گفته میشود تعداد افراد شامل در آن اکنون چند هزار نفر رسیده است که متشکل از پناهندگان افغانستانی مقیم ایران است. این افراد ظاهراً توسط مأمورین جمهوری اسلامی ایران به سوریه فرستاده میشوند تا به طرفداری از رژیم بشار اسد علیه "داعش" و سایر مخالفین رژیم مذکور بجنگند. تا حال تعداد زیادی از این افراد در جنگهای سوریه کشته شده اند و اجساد شان به ایران انتقال داده شده و در آنجا دفن شده اند. برعلاوه تعداد دیگری از آنها توسط مخالفین رژیم اسد دستگیر گردیده و در رسانهها نمایش داده شده اند.
انگیزۀ ایدیولوژیک این افراد گویا جنگیدن علیه دشمنان رژیم بشار اسد، یعنی رژیم تحت رهبری علویان سوریه، و مقدم بر آن قرار گرفتن در مسیر اهداف منطقهیی جمهوری اسلامی ایران به عنوان مرکز قدرت مسلمانان شیعه در جهان یا به بیان بهتر مرکز قدرت بنیادگرایان اسلامی شیعه در جهان است. این انگیزه در هر دو مورد یک انگیزۀ ارتجاعی، عوام فریبانه و مزدورمنشانه است.
واقعیت این است که "تیکه داری" اهل تشیع در منطقه و جهان برای دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقهیی ارتجاعی عمدتاً بهترین وسیله برای پیشبرد اهداف منطقهیی و جهانی ارتجاعی اش است و نه وسیله ای برای دفاع از مردمانی که به عنوان اقلیت مذهبی شیعه در کشورهای گوناگون تحت ستم قرار دارند. برعلاوه پشتیبانی تجاوزکارانه و اشغالگرانۀ نیروهای جمهوری اسلامی ایران و نیروهای خارجی ای مثل "لشکرفاطمیون" در سوریه- که ظاهراً توسط رژیم حاکم بر ایران استخدام گردیده و سازماندهی و تجهیز شده اند- از رژیم بشار اسد نمیتواند دفاع از اقلیت مذهبی علویان به عنوان یک اقلیت مذهبی تحت ستم در سوریه باشد. حاکمان این اقلیت مذهبی که به زحمت در حدود ده فیصد از نفوس سوریه را تشکیل میدهد چندین دهه است که اکثریت قریب به اتفاق مقامات عالیۀ نظامی و ملکی قدرت حاکمه در سوریه را در انحصار خود گرفته اند و بر اکثریت اهالی آن کشور- مسلمانان سنی هفتاد در صد، اقلیت خوارج ده در صد و غیر مسلمانان عیسوی ده درصد نفوس کشور- ستم روا میدارند.
برعلاوه حاکمیت این اقلیت کوچک ربط چندانی با اختلافات ایدیولوژیک بنیادگرایان اسلامی سنی و شیعه ندارد. حاکمیت حزب بعث بر سوریه از همان آغاز قدرتگیری اش تا کنون رسماً یک حاکمیت به اصطلاح سیکولار و غیر مذهبی بوده است. حتی در قانون اساسی جدید تصویب شده در زمان حاکمیت بشار اسد قید گردیده است که: «تشکیل احزاب بر مبنای دینی و مذهبی در سوریه غیر قانونی است.» برین مبنا رژیم تحت رهبری بشار اسد مثل دولت تحت رهبری حافظ اسد پدرش یک رژیم به اصطلاح سیکولار و غیر مذهبی است و نیروهای متعلق به جمهوری اسلامی ایران و همچنان "لشکر فاطمیون" و جنگجویان شیعۀ پاکستانی در سوریه در واقع از رژیم به اصطلاح سیکولار و غیرمذهبی بشار اسد به عنوان یکی از متحدین منطقهیی جمهوری اسلامی ایران پشتیبانی میکنند.
مقدم بر این مسایل، جنگی را که نیروهای رژیم بشار اسد، حزب الله لبنان، نیروهای متعلق به جمهوری اسلامی ایران و جنگجویان شیعۀ افغانستانی، پاکستانی و غیره به عنوان نیروهای زمینی در زیر چتر پشتیبانی و حمایت نیروهای هوایی قدرتمند و مدرن امپریالیستهای روسی در سوریه پیش میبرند، در حال حاضر عمدتاً یک جنگ ارتجاعی نیابتی تأمین کنندۀ منافع امپریالیستی روسیه در منطقه است و جنگ بخاطر حفظ رژیم بشار اسد یا حفظ امتیازات علویان در سوریه به عنوان یکی از متحدین منطقهیی جمهوری اسلامی ایران در تابعیت از آن پیش برده میشود.
ولی آنچه پایۀ مادی و عینی جنگجویی "لشکر فاطمیون" در سوریه را تشکیل میدهد، فقر شدید و سایر اجبارات ناشی از آوارگی در ایران، روحیۀ نیرومند فرار از افغانستان و بی علاقگی و حتی بیزاری از برگشت به این کشور تحت اشغال و جنگ زده و تلاش افراطی برای دستیابی به تابعیت ایرانی است. این جنگجویان در بدل معاش ماهوار پنجصد دالر امریکایی در جنگهای سوریه شرکت میکنند و دولت جمهوری اسلامی ایران برای خانوادههای کشتهشدگان شان تابعیت ایرانی میدهد.
حاجی محمد محقق، تقریباً دو سال قبل که حملات هوایی طیارات نیروهای ائتلاف دولتهای عربی خلیج علیه حوثی ها در یمن آغاز گردید، اعلام حمایت اشرف غنی سردمدار رژیم پوشالی از ائتلاف دولتهای عربی خلیج را مورد نکوهش قرار داد و آن را محکوم نمود. در واقع در همان زمان روشن بود که حمایت اشرف غنی از ائتلاف دولتهای عربی خلیج ناشی از مزدورمنشی در قبال سلطنت آل سعود در عربستان سعودی و محکوم ساختن حمایت مذکور از طرف حاجی محمد محقق مبتنی بر مزدور منشی در قبال جمهوری اسلامی ایران است. حمایت و پشتیبانی کنونی حاجی محمد محقق از "لشکر فاطمیون" و به ویژه قدردانی از جنرال بلند پایۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران (قاسم سلیمانی) در سوریه، عمق مزدور منشی وی در قبال جمهوری اسلامی ایران را نشان میدهد.
از جانب دیگر "لوای خراسان" که متشکل از "داوطلبان" سنی افغانستانی و پاکستانی و احتمالاً ایرانی است نیز در سوریه میجنگد. "لوای خراسان" در ارتباط با "جبهۀ فتح شام" (جبهۀ النصرۀ سابق)، که مرتبط با القاعده است، در نبرد علیه رژیم بشار اسد سهم میگیرد. این لوا حتی قبل از پیدایش "داعش" در عراق و سوریه، که منجر به "داعشی" شدن تمامی نیروهای مربوط به القاعده در عراق و انشعاب میان نیروهای القاعده در سوریه به دو بخش "داعشِ" سوریه و "جبهۀ النصره"- بعداً "جبهۀ فتح شام"- گردید، توسط دولتهای ارتجاعی عربی مثل دولتهای عربستان سعودی، قطر، امارات و همکاری طالبان پاکستانی و افغانستانی از طریق اعزام کارگران آوارۀ افغانستانی در کشورهای عربی خلیج به سوریه برای جنگیدن علیه رژِیم بشار اسد تشکیل گردید. بعد از پیدایش "داعش"، نقشۀ طالبان افغانستان این بود که لوای مذکور را به نفع "جبهۀ النصره" تحت کنترل بگیرند و احتمالاً بیشتر تقویت نمایند. ولی متحقق ساختن این نقشه مستلزم همکاری همآهنگ میان دولتهای عربستان سعودی و ترکیه باهم و با طالبان افغانستان بود، اما چنین همآهنگی ای بهخاطر بروز اختلافات میان دولتهای ترکیه و عربستان سعودی حاصل نگردید و در نتیجه نقشۀ مذکور عملی نگردید. برعلاوه تضعیف شدید "جبهۀ النصره" در سوریه و کلاً تضعیف شدید "القاعده" در کشورهای مختلف جهان پس از پیدایش "داعش" باعث تضعیف "لوای خراسان" نیز گردید، زیرا "لوای خراسان" نیز دو پارچه شد و بخشی از نیروهای آن به "داعشِ" سوریه پیوست. این بخش نیز در اثر شکست وسیع "داعش" در سوریه، عمدتاً در اثر پیشبرد جنگ امپریالیستی شدیدً ویرانگر و تباه کننده توسط نیروهای روسی در سوریه، تارومار گردیده است. بخش مربوط به "جبهۀ فتح شام" موازی با تضعیف خود این جبهه تضعیف گردیده و در وضعیت نا مساعد قرار گرفته است.
تا حال فکر میشد که اعزام جنگجویان افغانستانی به سوریه برای حمایت از رژیم بشار اسد منحصراً کار مأمورین و نظامیان وابسته به جمهوری اسلامی ایران است. اما سخنرانی اخیر حاجی محمد محقق نشان داد که چنین نبوده است و یا حداقل بعد ازین تا حدی چنین نخواهد بود. با وجودی که جمهوری اسلامی ایران جنگ علیه "داعش" در سوریه را خاتمه یافته اعلام کرده است، اما جنگ های فرقۀ مذهبی بطور کلی در سوریه پایان نیافته است و جنگ علیه "جبهۀ فتح شام" و سایر مخالفین رژیم بشار اسد و همچنان بقایای "داعشِ" سوریه باقی مانده است. با وجود این دیر یا زود تأثیرات منفی یک نیروی چهل هزار نفری آموزش دیده در جنگ های فرقه یی مذهبی در سوریه از لحاظ نظری و عملی مستقیماً در افغانستان احساس خواهد شد. ممکن است نیروهای شامل در آن "لشکر"، و یا حداقل بخشی از نیروهای آن، به ایران و یا حتی به افغانستان برگردد. ممکن است نیروهای مذکور، یا حداقل بخشی از آن نیروها، تحت نام نبرد علیه "داعش" در افغانستان بسیج گردند و طبعاً این بار به عنوان یک نیروی "شبه حربکی" و زیر چتر حمایت مستقیم نیروهای اشغالگر امریکایی و از طریق تمویل، تجهیز و تسلیح توسط آنها و قسماً سپاه پاسداران ایران. این احتمال نیز وجود دارد که تمویل، تجهیز و تسلیح این نیرو کلاً و یا قسماً به عنوان یک پروژۀ مشترک روسی- ایرانی پیش برده شود.
در واقع حتی همان زمانی که جمهوری اسلامی ایران شعار "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی" را مطرح میکرد این دولت ارتجاعی هم شرقی و هم غربی بود و با ابرقدرت امپریالیستی امریکا و ابرقدرت سوسیال امپریالیستی شوروی و همچنان امپریالیستها و سوسیالامپریالیستهای متحد آنها کرشمه بازی داشت. جنگهای امپریالیستی و ارتجاعی در خاورمیانه یکبار دیگر- و این بار با وضوح هرچه تمامتر- نشان داد که این دولت ارتجاعی میتواند، بنا به اقتضای منافع ارتجاعی منطقهییاش، بطور همزمان در عراق متحد جنگی ارتجاعی امپریالیستهای امریکایی و در سوریه متحد جنگی امپریالیستهای روسی باشد. چنانچه در افغانستان نیز از زمان اشغال کشور توسط امپریالیستهای امریکایی تا حال گفتار و کردار دو پهلو داشته است؛ به این معنا که از یکجانب رژیم دستنشاندۀ اشغالگران امپریالیست و در واقع حضور اشغالگرانۀ خود آنها در افغانستان را تائید مینماید و از جانب دیگر بخشهایی از طالبان را حداقل گاهگاهی تمویل و تجهیز مینماید.
ماهیت ایدیولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی "حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان" و احزاب ارتجاعی دیگر مشابه به آن مبتنی بر بنیادگرایی شیعه، ناسیونالیزم قومی (ملیتی) هزارهگی، چاکری به بارگاه جماران و جنگیدن در رکاب اشغالگران امریکایی و متحدین شان و شمولیت در رژیم دستنشاندۀ اشغالگران امپریالیست است. این حزب و احزاب ارتجاعی مشابه دیگر مداوماً از لحاظ مذهبی نقش فرقه گرایانه و از لحاظ ملیتی نقش تفرقه افگنانۀ ضد ملی نیرومند بازی نموده اند و در آینده نیز نمیتوانند چنین نقشی بازی ننمایند. این احزاب حتی در میان شیعیان افغانستان و حتی در میان ملیت هزاره، چه در زمان اشغال افغانستان توسط سوسیال امپریالیست های شوروی و چه بعد از آن، عامل و حامل تفرقه و خانه جنگی های خانمانسوز و جنایات ارتجاعی بیشمار بوده اند و هستند. شواهد نشان میدهد که سخنرانی مزدورمنشانۀ حاجی محمد محقق در تهران پس از یک سلسله زمینهسازیهای مقدماتی در داخل افغانستان صورت گرفته است و صرفاً یک ابراز نظر شخصی، آن طوری که خودش مدعی گردیده است، نمیباشد. این حزب قصد دارد تا به طرق گوناگون و حتی با ظاهرسازی های فرهنگی جنگهای فرقه یی مذهبی را در افغانستان هرچه بیشتر دامن بزند تا بدین طریق بتواند در خدمت به باداران ایرانی و امریکایی اش کم و کسری باقی نگذارد. مبارزه و مقاومت علیه اشغالگران و فرقه گرایان مذهبی "داعشی" نمی تواند- و نباید- در تابع از مطامع و منافع امپریالیستی اشغالگرانۀ امپریالیست های امریکایی و متحدین امپریالیستی و ارتجاعی شان و مطامع و منافع وطنفروشانه و ارتجاعی رژیم پوشالی، منجمله مطامع و منافع حزب مزدورِی که بطور
همزمان حلقۀ غلامی امپریالیست های اشغالگر امریکایی و شوونیزم جمهوری اسلامی ایران را به گردن دارد، پیش برده شود.
جنگ مذهبی فرقهیی که از یکجانب توسط عربستان سعودی و "داعشیان" و از جانب دیگر توسط جمهوری اسلامی ایران و نیروهای مزدورش دامن زده میشود، اکنون سراسر منطقۀ خاورمیانه، از سوریه و عراق تا یمن و بحرین، و افغانستان و پاکستان را فرا گرفته است. مردمان تحت ستم سراسر منطقه حق و مسئولیت دارند که در عین مبارزه علیه ستمگران بومی و برتری طلبان و مداخله گران سعودی و ایرانی، مبارزه و مقاومت علیه جنگ ها و مداخلات گوناگون امپریالیستی توسط امپریالیست های امریکایی و روسی در کشورهای منطقه را نیز پیش ببرند. امپریالیست های امریکایی و روسی در حال حاضر تلاش دارند که کشمکش ها و جنگ های فرقه یی مذهبی در منطقه را که توسط دولت های ارتجاعی سعودی و ایران دامن زده میشود را هرچه بیشتر در خدمتِ منافع منطقه یی و جهانی امپریالیستی شان قرار دهند. درین چهارچوب است که سلطنت سعودی یعنی سلطنتی که در رأس آن "خادم حرمین شریفین" قرار دارد و مزدوران این سلطنت از افغانستان و کشورهای دیگر، بدون هیچ شرمی در خدمت به امپریالیست های امریکایی و اتحاد با صهیونیست های اسرائیلی معامله گری بر سر سرنوشت خلق رزمندۀ فلسطین و "قبلۀ اول مسلمانان" یعنی بیت المقدس را در پیش گرفته اند. از جانب دیگر در همین چهارچوب است که "جمهوری اسلامی [ولایت فقیهی] ایران" و مزدورانش از افغانستان و کشور های دیگر، بدون هیچ شرمی و بطور همزمان در عراق در خدمت به امپریالیست های امریکایی و در سوریه در خدمت به امپریالیست های روسی علیه سنیان و وهابیان می جنگند.
و در همین چهارچوب است که گفته میشود جنگجویان شیعۀ افغانستانی متشکل در "لشکر فاطمیون " حالا یک نیروی نظامی تقریباً چهل هزار نفری را تشکل می دهند. در عکس العمل علیه فعالیت این "لشکر" در سوریه است که در حملات انتحاری "داعشیان" علیه اهالی ملکی شیعه و مساجد و تکیه خانه های شیعیان در شهرهای کابل، هرات و مزار و همچنان گروگان گیری آنها در مسیر بزرگ راه ها تا حال بیشتر از یک هزار نفر کشته و زخمی شده اند. با یقین کامل می توان گفت که گفتار و کردار کنونی حاجی محمد محقق و حزب تحت رهبری اش، دامنۀ این جنگ فرقه یی مذهبی و تلفات ناشی از آن را بیشتر از پیش در کشور افزایش خواهد داد و تلفات و صدمات اهالی ملکی کشور نیز بیشتر از پیش افزایش خواهد یافت.
اما "رهبرانی" مثل حاجی محمد محقق و افراد مشابه با او بدون هیچ تشویش و دلهره ای از افزایش این تلفات و صدمات، کماکان به فرقه گرایی های مذهبی، بخاطر ادامۀ حیات سیاسی ننگین شان، ادامه خواهند داد. سزاوار دقت است که محمد کریم خلیلی و "حزب وحدت اسلامی افغانستان" تحت رهبری اش، علیرغم تعلق داشتن به جناح حاکم اشرف غنی در رژیم دست نشانده، نیز تا حال حاضر نشده اند که دلقک بازی سیاسی اخیر حاجی محمد محقق را حداقل در لفظ محکوم نمایند، آنهم در حالی که دفتر ریاست جمهوری رژیم دست نشانده، حرکت اخیر حاجی محمد محقق در تهران را رسماً محکوم نموده و آن را خلاف سیاست بین المللی به اصطلاح حکومت وحدت ملی افغانستان خوانده است. نکتۀ جدی قابل دقت این است که از یکطرف حاجی محمد محقق در یک اجتماع بین المللی متشکل از ثناگویان جمهوری اسلامی ایران در تهران و در واقع مورد حمایت امپریالیست های روسی، از "لشکر فاطمیون" در سوریه و جنرال قاسم سلیمانی ایرانی تمجید و تقدیر کرد و تقریباً همزمان با آن وزیر دفاع رژیم پوشالی در کنفرانس بین المللی متشکل از نمایندگان چهل و چند کشور اسلامی شامل در "ائتلاف بین المللی مبارزه علیه تروریزم" که تحت رهبری سلطنت سعودی و در واقع مورد حمایت امپریالیزم امریکا قرار دارد، شرکت نمود.
بدین ترتیب واضح است که اشغالگران امپریالیست، جناحهای مختلف رژیم پوشالی، اشغالگران مرتجمع "داعشی" و همچنان دو قدرت ارتجاعی برتری طلب در منطقه یعنی سلطنت سعودی و جمهوری اسلامی ایران از جوانب مختلف جنگهای فرقه یی مذهبی را در افغانستان و منطقه، بخاطر تأمین منافع خود و قدرت های امپریالیستی مدافع شان، شعله ور ساخته اند و بیشتر از پیش دامن میزنند.
جنبش انقلابی و کمونیستی افغانستان وظیفه دارد که ضمنِ توجه به وظیفۀ عمدۀ مبارزه و مقاومت علیه اشغالگران امپریالیست، رژیم پوشالی و اشغالگران مرتجع داعشی و تلاش برای تکامل این مبارزه و مقاومت به یک مبارزه و مقاومت همه جانبۀ ملی مردمی و انقلابی بر محور تدارک، برپایی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی، مبارزه علیه اشکال گوناگون جنگ های فرقه یی مذهبی در افغانستان را پیش ببرد. پیشبرد مؤفقانۀ این مبارزه نه تنها مستلزم تلاش و کوشش برای همسویی بخشیدن به مبارزات نیروها و شخصیت های کمونیست، انقلابی، ملی و دموکراتیک در افغانستان است بلکه چنین همسویی و همآهنگی مبارزاتی در سطح منطقه را نیز طلب می نماید. حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان مسئولیت خود می داند که در راه تأمین این همآهنگی مبارزاتی در سطح کشور و منطقه تلاش پیگیر به خرچ دهد.
به پیش در راه مبارزۀ پیگیر علیه جنگ های فرقه یی مذهبی در افغانستان و منطقه!
حـزب کمـونیســت (مائوئیسـت) افغـانسـتان
یازدهم قوس 1396 ( دوم دسامبر 2017)