Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

 

گرما گرمی میز مذاکرات " صلح " در قطر
و
گرما گرمی میدان های جنگ در افغانستان

ما در سرمقالۀ شمارۀ نزدهم دورۀ نشراتی چهارم شعلۀ جاوید، که در ماه عقرب سال 1397 منتشر گردید، با صراحت اعلام کردیم که «"تلاش برای صلح" راه دیگری برای تشدید منازعات و جنگ در کشور» است. تجارب چند ماه گذشته از آن زمان تا حال واضحاً نشان داده است که علی‌رغم برگذاری چندین دور "مذاکرات صلح" میان نمایندگان دولت امریکا و نمایندگان طالبان و گفتگوهای طولانی و چند هفته‌یی دوجانبۀ آن‌ها نه تنها هیچ توافق تثبیت شده‌ای میان آن‌ها حاصل نشده است، بل‌که دوام مذاکرات و طولانی شدن پیهم جلسات آن تشدید روز افزون درگیری‌های جنگی در میدان‌های جنگ افغانستان را در پی داشته است.
سؤال اصلی این است که چرا علی‌رغم اعلام چندین صد بارۀ رژیم دست‌نشانده در مورد «مذاکرات صلح به رهبری و مالکیت افغان‌ها» که منظور از آن رهبری و مالکیت رژیم پوشالی بر این مذاکرات بود و هست، نمایندگان دولت امریکا، مشخصاً زلمی خلیل‌زاد افغانستانی تبار، مذاکرات مذکور را با نمایندگان طالبان شروع کردند و ادامه دادند. این وضع حتی پس از آن که نمایندگان طالبان در مذاکرات قطر تحت رهبری مستقیم ملاعبدالغنی برادر، که در واقع فعلاً پر نفوذترین شخصیت در رهبری عالی طالبان محسوب می‌گردد، قرار گرفتند به حال خود باقی ماند و به‌همان صورت ادامه یافت.  
اولاً به مثابۀ یک واقعیت تاریخی باید اذعان داشت که در زمان تصمیم‌گیری دولت سوسیال‌امپریالیستی شوروی تحت رهبری گرباچوف مبنی بر خروج قوای اشغال‌گر "شوروی" از افغانستان، دولت "شوروی" و رژیم مزدور "شوروی" در افغانستان حاضر نشدند تنظیم‌های جهادی به رسمیت شناخته شده توسط امپریالیست‌های غربی و متحدین ارتجاعی غرب در منطقه، به شمول دولت رویزیونیستی چین، را به عنوان یکی از طرف‌های اصلی جنگ در افغانستان بپذیرند. آن‌ها فقط حاضر شدند راجع به "مسایل اطراف افغانستان" دولت ارتجاعی پاکستان را در توافق با دولت امریکا طرف اصلی رژیم مزدور در کابل قلم‌داد کنند و بر پایۀ تضمین خودِ ابرقدرت سوسیال امپریالیستی شوروی و ابرقدرت‌ امپریالیستی امریکا آن‌ها را در "مذاکرات ژنیو" در مقابل هم بنشانند. امضای موافقت‌نامۀ ژنیو برای رژیم مزدور نجیب در زمانش ظاهراً یک برد سیاسی در مقابل تنظیم‌های جهادی به حساب آمد.     
اما به مثابۀ یک حقیقت تاریخی تثبیت شده در تمامی جنگ‌ها، که پیروزی و عدم پیروزی طرف‌های جنگ اساساً در میدان جنگ تعیین می‌گردد و نه در میز مذاکرات برای صلح، سرانجام طرف پیروز در جنگ آن زمان در افغانستان، تنظیم‌های جهادی بودند و نه دولت مزدور نجیب.
بنابرین در قدم اول باید طرف پیروز در جنگ کنونی افغانستان تثبیت گردد و سپس این پیروزی در جنگ در فیصله‌های میز مذاکرات صلح تثبیت گردد و جنگ در اثر تسلیم شدن یک طرف جنگ به طرف دیگر آن و یا کوبیده شدن کامل آن توسط طرف پیروزمند به صلح مبدل شود.  
در حال حاضر، علی‌رغم کسب پیروزی‌های نسبی توسط نیروهای طالبان در میدان‌های جنگ و گسترش مناطق تحت کنترل آن‌ها در طی چند سال گذشته، هنوز طالبان به عنوان پیروز قطعی میدان‌های جنگ در افغانستان به‌صورت قطعی مشخص و روشن نشده است تا بر مبنای آن، پیروزی شان در میز مذاکرات صلح نیز تثبیت گردد. طالبان به عنوان یک نیروی ولو مقاومت کننده ارتجاعی نه مورد حمایت قاطع توده‌های مردم در افغانستان قرار دارد و نه حامیان پروپاقرص خارجی بین‌المللی دارد. اهالی داخل افغانستان اکثراً با طالبان در حال "گذاره" قرار دارند و نه در حال حمایت فعال از آن‌ها و حامیان خارجی شان، به خصوص حامیان خارجی بزرگ کنونی شان، از قبیل روسیه و چین، فقط از آن‌ها علیه دولت امریکا استفادۀ سیاسی به عمل می آورند.
اشغال‌گران امپریالیست امریکایی و رژیم دست‌نشاندۀ شان نیز تا حال با شکست قطعی در جنگ افغانستان مواجه نشده اند تا در میز مذاکرات به این شکست شان اذعان نمایند و پیروزی طالبان را بپذیرند.
عدم مخالفت گسترده و قاطع مردمان امریکا با جنگ امپریالیستی امریکا در افغانستان، به دلیل مواجهۀ عملی قوای امریکایی با نیرویی مثل طالبان و القاعده و سایر متحدین خارجی طالبان در افغانستان بهر حال یک نقطۀ قوت داخلی برای اشغالگران امپریالیست امریکایی است؛ کما این‌که رژیم دست‌نشانده یک رژیم غیر محبوب در نزد اکثریت مردمان افغانستان است و این برای رژیم یک جنبۀ بسیار ضعیف موجودیت آن را تشکیل می‌دهد. 
به همین جهت است که هم‌زمان با گرماگرمی میز مذاکرات صلح در قطر، گرماگرمی میدان‌های جنگ در افغانستان نیز افزایش یافته است. حالا چه رژیم دست‌نشانده در ادامۀ مذاکرات صلح در قطر دخیل گردد و چه نگردد، سرنوشت نهایی جنگ و صلح در افغانستان در میدان‌های جنگ مشخص می‌گردد و در پشت میز مذاکرات برای صلح تثبیت می‌شود. در غیر آن فقط می‌تواند یک صلح سازشی و معامله‌گرانه در میان باشد.
پیش‌برد "دیپلماسی پنهان" در جریان پیش‌برد مذاکرات صلح در قطر در طی چند ماه گذشته، چه از طرف طالبان و چه از طرف امریکایی‌ها، نشان‌دهندۀ تمایل هر دو طرف برای رسیدن به یک "توافق صلح" سازش‌کارانه میان شان است. روشن است که "معامله‌گری" و "سازش‌کاری" یک جنبش چریکی در کشور ویران‌شده و تخریب گشته‌ای مثل افغانستان با یک ابر قدرت امپریالیستی اشغال‌گر و درجه اول جهان، علی‌رغم قرار گرفتن آن در سراشیب اقتصادی، سیاسی و نظامی، به تسلیم شدن کدام طرف به طرف دیگر خواهد انجامید، به خصوص اگر جنبش چریکی مذکور قبلاً توسط کمک‌های پیدا و پنهان همین ابرقدرت امپریالیستی ایجاد و پرورده شده و تسلیح و تجهیز شده باشد.
بدین ترتیب از هم اکنون روشن است که اگر خلای حضور نیروی انقلابی رهبری کننده در میدان جنگ افغانستان و بالاتر از آن خلای حضور قدرت‌مند آن هم‌چنان ادامه یابد، یک‌بار دیگر شکست قطعی در میز مذاکرات نصیب مقاومت ارتجاعی موجود در کشور خواهد شد و افغانستانی‌ها مثل همیشه سربلند میدان جنگ و بازندۀ میدان سیاست خواهند بود.
اگر اوضاع تاریخی حساس کنونی را در نیابیم و برای اجرای قاطع مسئولیت‌های تاریخی خود نکوشیم، تاریخ کشور و مردمان کشور ما را نخواهند بخشید و عذر تقصیر ما پذیرفته نخواهد شد.