سند ذیل قبلاً توسط "گروه مائوئیستی شورش"- گروهی از رفقای مائوئیست ایرانی- ترجمه و منتشر گردیده است و اینک یکبار دیگر، بدون هیچگونه تغییر و به همان صورت ترجمه و منتشر شدۀ قبلی، توسط ما مجدداً انتشار مییابد
مائوئیسم دلیل زنده بودن تپهها در فیلیپین
نویسنده: مونگ پالاتینو
مترجم: ش.جوان
حضور شورشیان کمونیست در سرحداتِ جنگلی کشور را چگونه توضیح میدهید؟ آخرین فضاهای سبز باقیمانده در مناطق دورافتاده و روستانشین، بهشکل قابل توجهی به دژهای مستحکم ارتش نوین خلق تبدیل شدهاند. پس اگر استانی توسط ارتش نوین خلق آزاد اعلام میگردد، چه کسی واقعاً خوشحال میگردد؟ تودهها یا صنایعی که دمار از روزگار آنها در میآورند؟ بهنظر میرسد برای حفظ غِنای گونههای گیاهی و جانوری کشور، نیاز به آن است که جنگاورانِ سبز بیشتری با خصائل و خصوصیات ارتش نوین خلق عازم میدان گردند. سرخها احتمالاً قابل اتکاءترین متحد سبزها هستند؛ ولو اینکه سخن گفتن از این اتحاد امکان پذیر نباشد. این خلق و مقاومت او است که تپهها را زنده نگه میدارد و یار و یاور او در این راه، ارتش نوین خلق است.
اما بدون ذکر دلایل استقرار نیروهای ارتش نوین خلق در مناطق روستایی، روایت مبارزه ناقص میماند. آیا از آنان انتظار نمیرود که قدرت را در مراکز شهری بهدست گیرند؟ شاید در آینده بتوانند، اما در حال حاضر ما در حال ساختن نهادهای قدرت سیاسی در روستاها هستیم. این میراث مائوئیسم در فیلیپین است.
از سالهای 1960، مائوئیسم در جامعهی فیلیپین بهیک «نیروی مادی» بدل شده است. با تاسیس مجدد حزب کمونیستِ ملهم از مائوئیسم در سال 1968، بنیان گذاری ارتش چریکی مائوئیستی در سال 1969 و برپایی جشن استقبال از انقلاب پیشِ رو توسط فعالان دانشجویی در سال 1970، سیاست بسیار مطبوعتر گردید. بهفاصلهای کوتاهی پس از آن، مقولات مائوئیستی نظیر «نیمهفئودالیسم»، «مشی تودهای»، «خدمت به خلق» و «جنگ طولانیمدت خلق» بهمقولاتی همهگیر و معّرفِ عام بدل گردیدند. این عبارات در دوران مبارزهی ضددیکتاتوری سالهای 1970 در سراسر کشور بهشکل وسیعی گسترش یافتند.
با این حال، امروزه مائو و مائوئیسم بهکرّات در جریان رسمی مطبوعات مورد هجو و کنایه قرار میگیرند. اساتید مارکسیست در دانشگاهها مشغول بهکارند، اما مائوئیستها چه؟ چپهایی هستند که با کبر و غرور خود را ضد استالین و ضد مائو مینامند. این کمکی به آن نمیکند که حکومت چین امروز در جهان بهمثابهی یکی از اُمّ الفسادان عالم رفتار میکند. آیا این که ما تصریح نماییم پلیتبوروی چین، پیشتر و از وقتی دن شیائوپین در 1978 قدرت را بهدست گرفت، از جوهر آموزههای مائو دست شست، کمکی میکند؟
نسلهای بعد از ما، بدون داشتن درکی مناسب از تاثیر بزرگ مائو بر تاریخ مدرن جهان – وقتی که خلق چین را در دوران جنگ جهانی دوم، در مبارزه علیه سلطهی خارجی و متعاقباً در 1949 در جریان رهایی ملی رهبری نمود - بزرگ میشوند. یک چهارم جمعیت بشر «بهپاخاسته» بود تا بهستم فئودالی و غارت امپریالیستی پایان دهد. حتی اگر معیارهای بدبینانه و عیبجویانه امروزی را ملاک قرار دهیم، مائو سزاوار آن است که از او بهعنوان میهنپرست و قهرمانی راستین که انقلاب چین را رهبری نمود، یاد گردد.
اما افسوس که بهلطف تبلیغات جنگ سرد، نزد بسیاری مائو بهعنوان دیکتاتوری چاق که تنها درگیری ذهنیاش قدرت و ایدئولوژی و افیون بود، فوراً رد میگردد.
واقعاً تاسفبار است؛ چرا که مائو آموزههای مفید بسیاری عرضه داشته که میتوانند برای 99 درصد جمعیت جهان سودمند باشند. بگذار محققین و پژوهشگران مجهز به تمام امکانات، فضای مجازی را با مدارک واقعی یا قلابی از پلشتیهای زندگی خصوصی مائو بترکانند؛ اما وظیفهی دانشآموزان تاریخ نظیر ما و کسانی که میخواهند از انقلاب پیروزمند چین بیاموزند، خواندنِ ورای لفاظیهای ضد کمونیستی و مطالعهی سیستماتیک مفهوم مائو و مائویسم است؛ حتی اگر این مطالعه نه به ترقی آکادمیک و نه به یک شغل نویسندگی نان و آب دار منجر گردد.
پس مائو و مائوئیسم بهما چه خواهند داد؟ آنچه که مائو زدون را نزد فعالان جوان و انقلابیون سالهای 50 و 60 محبوب و عزیز ساخته بود، چه بود؟ او چگونه توانست الهامبخش مبارزهی ضد استعماری در سالهای اولیه دوران جنگ سرد باشد؟ و آیا مائوئیسم، مارکسیسم را بهانحراف کشانیده یا برعکس، بدان غنا بخشیده است؟
انقلاب فرهنگی
مائوئیسم بهعقیدهی بدگویانش دربرگیرندهی دفاع از استالینیسم است. مائو بهراستی از میراث استالین دفاع کرد؛ اما او همچنین منتقد دیدگاههای استالین بود. برای مثال، او اظهارات استالین مبنی بر این که در اتحاد شوروی هیچ طبقه و مبارزهی طبقاتی وجود ندارد، را رد نمود. مائو هشدار داد که حتی اگر حزب پرولتری در قدرت باشد، بقایای نخبگان کهن و ایدئولوژی مسموم نظام کهن همچنان دارای قدرت نفوذ هستند. مائو اضافه کرد که تضادهای بین ایدههای کهنه و نو در درون رهبری حزب کمونیست بهموجودیت خود ادامه میدهند.
مائو در سالهای 1950 با مطالعهی تجربهی اتحاد شوروی نتیجه گرفت که مصادره و رشد نیروهای مولده کافی نیست، بلکه روبنا نیز میبایست بهطور متناظر تحول یابد. بهعبارت دیگر، اگر اقتصاد بهمالکیت اجتماع درآید، تنها نیمی از انقلاب بهانجام رسیده است. انقلاب باید با رادیکالیزه ساختن باورها، نهادها و سنتهای خلق تداوم یابد. بهعقیدهی مائو، استالین بیش از حد بر بنیان اقتصادی تمرکز میکرد و دیگر جنبههای انقلاب که بههمان درجه حائز اهمیت بودند، یعنی مبارزه در حوزهی ایدهها و فرهنگ و از این رو نیاز به یک «انقلاب فرهنگی» را نادیده میگرفت.
مائو به اشتباهات استالین اذعان نمود، اما رهبران جدید اتحاد شوروی را بهخاطر کنار گذاشتن میراث مثبت استالین، بهشدت هدف انتقاد قرار داد. این جرقهای برای انشقاق در بلوک کمونیستی بود که ما آن را با عنوان «جدل بزرگ» میشناسیم. مبارزهی ایدئولوژیک وقتی جدیتر شد که مائو هشدار داد رویزیونیستهای مدرن در اتحاد شوروی رهبری را بهچنگ گرفتهاند. او گفت اگر پیروزی آغازین انقلاب تحکیم نیابد، احیای سرمایهداری یک احتمال واقعی است. وقتی او در سال 1966 تودههای چینی را برای حمایت از «انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی» بسیج نمود، ثابت کرد که در این امر بسیار جدی است.
او رهبری بود که از تودههای تحت رهبریاش خواست تا کنترل بر بروکراسی را بهچنگ گیرند. طبیعی است که دنیای غرب مائو را دیوانهای بیانگارد که در تقلای یک کودتای شخصی بود.
اما بعد از آنکه «رویزیونیستهای مدرن» پولیتبورو را در چین و روسیه بهدست گرفتند و در پی آن سرانجام سرمایهداری در روسیه و چین احیا گردید، بهاثبات رسید که حق با مائو بوده است.
مائو این اساسیترین آموزهی مارکسیستی نیمهی دوم قرن بیستم را بهما عرضه داشت: دیکتاتوری پرولتاریا همواره میتواند به حاکمیت پیشین بورژوازی عقبگرد نماید. از این رو برای شکست قاطع رویزیونیسم مدرن، تودهها باید بهطور مداوم بسیج و در دفاع از انقلاب وارد میدان شوند.
جنگ خلق
اما در فیلیپین استراتژی مائو برای پیروزی انقلاب، جالبتر و کاربردیتر است. تحلیل او در خصوص نامناسب بودن مدل انقلاب بلشویکی روسیه برای شرایط حاکم بر چین نیمهفئودال و نیمهمستعمره، توسط انقلابیون دههی 60 فیلیپین نیز اتخاذ گردید. مائو بهجای قیام شهری بهپیشگامی کارگران، این را تئوریزه کرد که انقلاب چین میتواند ابتدا از طریق یک جنگ خلق به پیروزی نائل شود. نیروهای ارتجاع در شهرها قوی و از قرار معلوم شکست ناپذیر، اما در مناطق روستایی ضعیف و آسیب پذیر هستند. بحث مائو این بود که یک ارتش خلق میتواند در این مناطق دورافتاده قدرت و استحکام یابد، پایگاه سیاسی حزب را در مناطق روستایی ایجاد و تقویت نماید و آنگاه که جنبش تودهای قادر شد نیروی کافی بهدست آورد، شهرها را تصرف کند. مائو بر این تاکید میکرد که اگر ارتش خلق در مناطق روستایی و دور از مرکز علیه فئودالیسم مبارزه کند، از حمایت تودهای برخوردار خواهد گردید. پس برای جذب تودههای دهقانان، ارتش خلق باید اصلاحات ارضی را در رأس برنامهی خود قرار دهد. انقلاب برای استقلال و دموکراسی اصیل و واقعی میجنگد، اما به همینجا ختم نمیشود و تا ساختمان سوسیالیستی جامعه ادامه مییابد. این جوهر انقلاب دموکراتیک ملی با چشم اندازی سوسیالیستی است.
اگر این [نظریات مائو- م] بهنظر آشنا میرسد، به این خاطر است که ارتش نوین خلق [فیلیپین- م] متعهد بههمین الگوی مبارزهی انقلابی است. ارتش نوین خلق از ارتش رهاییبخش خلق چین الگو برداری کرده است. تفاوت اساسی این است که ارتش نوین خلق در یک مجمع الجزایر (مجمع الجزایر فیلیپین- م) میجنگد. اما هدف نهایی یکی است: محاصرهی شهرها از طریق روستاها؛ روستاهایی که در آنها موجودیت قدرت سیاسی امکان پذیر است.
آموزگاری به نام مائو
میراث مائو در فیلیپین به ارتش نوین خلق محدود نمیشود. ترجمهی شماری از مقالههای مائو توسط فعالان، بهمباحث سیاسی در این کشور غنا بخشید. اینکه میگوییم «از تودهها بیاموزید»، بازتابی از قدرت پایای نقل قولهای مائو است. کتاب سرخ چین آموزههای مائو را بهطور خلاصه بازگو میکند، اما محتوای اساسی این آموزهها طی مبارزه برای دموکراسی ملی و جامعهی فیلیپین و انقلاب*، معروفترین جزواتی که در این کشور در رابطه با کمونیسم نوشته و منتشر شدهاند، بسط و تفصیل یافته است.
سخنرانی مائو در نشست ینان که دربارهی هنر و فرهنگ هنر بحث میکند، بهواسطهی رادیکالیزه کردن تعداد بیشماری از هنرمندان و نویسندگان دههی 70، اهمیت بالای خود را نشان داد. این سخنرانی همچنین چارچوبی برای چگونگی ادغام زیبایی شناسی و سیاست فراهم آورد که چشماندازهای محافظه کارانهی چیره بر فضای آکادمیک را بهچالش میکشید.
دانشجویان فلسفه با خواندن دربارهی پراتیک و دربارهی تضاد میتوانند سطح دانش خود دربارهی دیالکتیک هگلی را بالا ببرند. مقالهی دیگر مائو، دربارهی برخورد صحیح با تضادها در میان خلق، نمونهای موثر از کاربست فلسفهی او برای مطالعهی اوضاع سیاسی است.
مائو برای از میان برداشتن فاصلهی مناطق شهری و روستایی دست بهپیکاری خللناپذیر زد. او در پی محوِ تقسیمات میان کار یدی و فکری بود. مائو دانش مجرّد بریده از پراتیک را به استهزا میگرفت و تئوری پردازی مفرط را از تک و تا میانداخت. او جوانان و روشنفکران را فرا میخواند تا در میان دهقانان و کارگران زندگی کنند.
رشد شگفت انگیز اقتصادی چین عمدتاً بهرفرمهای بازار که بعد از 1978 بهراه انداخته شد، نسبت داده میشود. اما در واقع در دوران فاز ساختمان سوسیالیستی تحت رهبری مائو بود که اقتصاد قدرتمند چین شالوده ریزی شد.
مائو در قرن بیست و یکم
تا کِی رهبری چین این ادعای دروغین را تکرار خواهد کرد که مفتخر به ادامه دادنِ میراث رادیکال مائو است؟ آیا خلق چین برای انقلابی نو، بار دیگر بهمبارزه برخواهد خواست؟
مائو مرده است، اما مائوئیسم در قرن بیست و یکم بهحیات خود ادامه میدهد. چه چیزی آن را در تمام این سالها و علیرغم خیانت در جبههی چین همچنان زنده نگه داشته است؟ یک نسل جدید از فعالان ایدههای اصیل و جسورانه مائو را باز میجویند. انقلابیون در سراسر جهان اعتبار و حقانیت مائوئیسم را میپذیرند و بر آن صحه میگذارند. و اینجا در فیلیپین، آموزههای مائو دربارهی جبههی متحد، رهبری او در راهپیمایی طولانی، تئوریهای او دربارهی جنگ چریکی، بحثهای او علیه انقلابیون دروغین و حتی سیاست خارجی او مشتاقانه و در نشستهای مطالعاتی گوناگون از مناطق روستایی گرفته تا شهرها به بحث گذاشته میشود.
12 آوریل 2015
مونگ پالاتینو فعال سیاسی فیلیپینی و نمایندهی سابق مجلس فیلیپین است. او ریاست باگونگ آلیانسانگ ماکابایان میترو مانیلا را برعهده دارد. آدرس پست الکترونیک او:
Mongpalatino@gmail.com
*******************
یادداشتها
*) دو جزوهی معروف که در دههی 70 میلادی بهقلم بنیانگذار و صدر حزب کمونیست فیلیپین، خوزه ماریا سیسون به رشتهی تحریر درآمد و منتشر گردید. برای دسترسی به ترجمۀ انگلیسی این دو جزوه، بهترتیب به لینکهای زیر مراجعه کنید:
لینک انگلیسی اول
لینک انکلیسی دوم
مرجع
Maoism is the reason why the hills are alive in the Philippines