سند ذیل طبق فراخوان داده شده، علیه سازمان رهایی و به ویژه علیه اعلامیه اول سرطان 1395 آن سازمان و بعنوان دومین سند رسیده به ارگان مرکزی حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان است که در اختیار خوانندگان قرار میگیرد.
مبارزۀ ایدیولوژیک ـ سیاسی یا فحاشی
طبق اسنادی که از طرف حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان از جلسات رسمی وغیر رسمی بین نمایندگان حزب کمونیست(مائوئیست)افغانستان و"سازمان رهایی افغانستان" بیشتر از یک سال قبل به دسترس ما قرار گرفته بود، "سازمان رهایی افغانستان" باید کتباً و رسماً علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده که متشکل از جهادی ها و غیر جهادی ها است به عنوان دشمن عمدۀ کشور و مردمان کشور موضعگیری می نمود. "سازمان رهایی افغانستان" در این اسناد نه تنها علیه تیوری سه جهان به عنوان یک تیوری رویزیونیستی موضعگیری نموده و گذشتۀ "سازمان رهایی" را مورد انتقاد قرار داده، بلکه اشغالگران امپریالیست به رهبری امپریالیزم امریکا و رژیم دست نشانده را به عنوان دشمن عمدۀ کشور و مردمان کشور پذیرفته و وعده سپرده که هر چه زودتر در این مورد کتباً موضعگیری می نماید و این موضعگیری به دسترس کل جنبش چپ افغانستان قرار می گیرد. طوری که اسناد جلسات رسمی نشان می دهد نمایندگان "سازمان رهایی افغانستان" در ختم جلسۀ رسمی از نمایندگان حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان خواستند تا این جلسات ادامه یابد و کارهای عملی مشترک روی دست گرفته شود. اسناد جلسات رسمی بین حزب کمونیست (مائوئیست)افغانستان و سازمان رهایی افغانستان بیانگر آن است که نمایندگان حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان ادامۀ جلسات و همکاری های عملی را مشروط به موضعگیری "سازمان رهایی" ساخته بودند. نمایندگان حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان به نمایندگان "سازمان رهایی افغانستان" گفتند: «ادامۀ جلسات و همکاری های عملی مشترک در صورتی امکان پذیر است که "سازمان رهایی" رسماً و کتباً علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده به عنوان دشمن عمدۀ کشور و مردمان کشور موضعگیری نماید.» نمایندگان "سازمان رهایی افغانستان" این حرف را پذیرفتند و قول دادند که به زودی سازمان شان این موضعگیری را می نماید. اما شواهد و قراین این را می رساند که "سازمان رهایی" به هیچوجه حاضر نیست که از تسلیمی ملی در قبال اشغالگران و تسلیمی طبقاتی در قبال خاینین ملی غیر جهادی درون رژیم دست نشانده دست بکشد. اعلامیه ای که "سا زمان رهایی" در اول سرطان 1395 خورشیدی زیر عنوان "« سازمان رهایی افغانستان» و کاریکاتورهای « مائوئیست»" انتشار داده یک اعلامیه کاملاً تسلیم طلبانه در قبال اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده می باشد. جای اینکه "سازمان رهایی" طبق جلسات رسمی به وعده اش عمل می نمود و علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده به عنوان دشمن عمدۀ کشور و مردمان کشور موضعگیری می کرد، بیشتر روحیۀ تسلیمی و تسلیم پذیری در قبال اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده را دامن زده و از آن به دفاع بر خاسته است. اعلامیه بخوبی این مطلب را بیان می کند که "سازمان رهایی" هیچگاه حاضر نیست از موضع رویزیونیستی تسلیمی و تسلیم طلبانۀ خویش عقب بنشیند. اعلامیۀ "سازمان رهایی" به جای دامن زدن به مبارزات ایدیولوژیک ـ سیاسی به فحاشی و رکیک گویی پرداخته است. بیان موضوعات با بی عفتی کلامی و زبان لومپنانه خصیصۀ ذاتی "سازمان رهایی" است. این بی عفتی کلامی و زبان لومپنانه نه تنها در اعلامیۀ اول سرطان 1395 خورشیدی، بلکه تقریباً در تمامی نوشته هایش تبلور خاص خود را دارد. چنین زبانی (زبان لومپنانه) در ادبیات سیاسی افغانستان و بخصوص ادبیات سیاسی چپ افغانستان اصلاً مروج نبوده و نیست و اینکه این ادبیات از طرف "سازمان رهایی افغانستان" دامن زده می شود مایۀ ننگ و شرم است. اعلامیۀ مورخ اول سرطان "سازمان رهایی" نه تنها از جلسات رسمی نمایندگان شان انکار نموده و آن را یک دروغ بزرگ خوانده و فقط اعلان نموده که: « قبل از همه، متأسفانه واقعیت دارد که فردی از یک واحد سازمان با حرکت از خواست تفننی و پس گوش انداختن کامل موضع روشن سازمان، به جای رسیدگی به امور تشکیلاتی و چند صفحه مطالعه، وقتش را با آن دو نفر هدر داده است . » در مورد اعلامیۀ "سازمان رهایی افغانستان" رفقا بطور مفصل صحبت نموده و آن را همه جانبه به نقد کشیده اند، لذا ما ضرورت به تکرار مکرر آن نمی بینیم که جملات آن را یکی یکی نقل نموده و پیرامون آن صحبت نماییم، اما ضرور می دانیم که نظرات مان را در این مورد بطور کلی مطرح نماییم. چرا "اعلامیه" جلسات رسمی میان نمایندگان حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان و سازمان رهایی افغانستان را انکار نموده و با عصبانیت تمام حیثیت و اعتبار یکی از رهبران ارشد خود را زیر سوال برده است؟ "سازمان رهایی افغانستان" جلسات رسمی نمایندگانش را با حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان زمانی انکار می نماید که تدویر جلسات بحثی دو جانبه میان حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان و "سازمان رهایی افغانستان" از طرف حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان بطور وسیع هم در ویب سایت شعلۀ جاوید انتشار یافت وهم بطور وسیع در داخل کشور پخش گردید و حتی به دسترس اعضای "سازمان رهایی افغانستان" نیز قرار داده شد. این موضوع خشم وغضب "سازمان رهایی افغانستان" را بر انگیخت تا هم جلسات رسمی بحثی دو جانبه را انکار نماید و هم حیثیت و اعتبار نمایندۀ ارشدش را زیر سوال ببرد. "سازمان رهایی افغانستان" انتشار وسیع مسایل بحثی دو جانبه را به شدت به زیان خود دید. برای اینکه به زعم خود بتواند از این زیان جلوگیری به عمل آورد و یا حداقل این زیان را کاهش دهد مجبور می شود به انکار جلسات بحثی دو جانبه بپردازد."سازمان رهایی افغانستان" برای آن که بتواند دروغش را توجیه نماید تصمیم می گیرد تا یکی از رهبران ارشد خود را هجو نماید و او را یک فرد بی بضاعت تیوریک، مخبٌط، بی تجربه، مریض و کم عقل وانمود سازد. طبق اسنادی که وجود دارد تقریباً شش ماه قبل از جلسات رسمی میان نمایندگان دو تشکیل، جلسات بحثی دو طرفه میان یکی از نمایندگان حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان و نمایندۀ کاملاً با صلاحیت "سازمان رهایی افغانستان" ادامه داشته که با پیشنهاد نمایندۀ حزب برای رسمی نمودن جلسات نه تنها نمایندۀ سازمان بلکه " سازمان رهایی افغانستان" جواب مثبت داده و آن را«بالاتر از فال نیک» گرفته اند. طبق معلوماتی که از نمایندۀ ارشد"سازمان رهایی افغانستان" داریم: این شخص از افراد با صلاحیت، کار کشته و حرفه یی سازمان مذکور از زمان داکتر فیض تا کنون بوده است. او نه تنها در زمان داکتر فیض عضو کمیتۀ مرکزی و فرد مورد اعتماد داکتر فیض بوده و مسئول حوزۀ ... کشور و یکی از تیوریسن های "سازمان رهایی افغانستان" بوده است، بلکه بعد از مرگ داکتر فیض نیز از چنین موقعیتی برخوردار بوده است. اکنون که سازمان رهایی این شخص را "مخبٌط" (مبتلا به مرض دماغی) خوانده است، قاعدتاً باید او را از تمامی مسئولیت های سازمانی یا حد اقل از مهم ترین مسئولیت های سازمانی اش به زیر کشیده باشد. از اینکه اوضاع به نفع "سازمان رهایی افغانستان" نچرخیده، مجبور گردیده برای جلوگیری از زیان، حیثیت نمایندۀ ارشدش را پامال نموده و از جلسات بحثی رسمی دو جانبه انکار نماید. از اینکه "سازمان رهایی افغانستان" به لجن پراگنی علیه حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان و تمامی مائوئیست های داخل و خارج پرداخته و به فحش و نا سزاگویی پرداخته جای تعجب نیست. زیرا همان طوری که علوم طبیعی در طول تاریخ با موهومات، جهل و خرافات برخورد نموده و همیشه آماج مبارزۀ سبعانۀ طرفداران جهل و خرافات قرار گرفته و می گیرد، امروز جای تعجب نیست که مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم که مستقیماً علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده به عنوان دشمن عمدۀ کشور و مردمان کشور و هم چنین طبقات ستمگر و استثمارکنندۀ جامعه ایستاده و برای تنویر افکار نسل جوان و طبقۀ پیشرو و متشکل نمودن آن ها همت می گمارد، مجبور است در هر گامی که در راه زندگی بر می دارد نبرد کنان به پیش رود. در باره فلسفه بورژوازی که بطور فرمایشی برای تحمیق نسل جوان و توده های زحمتکش بکار برده می شود و مستقیماً در مقابل مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم ایستاده است جای بحثی وجود ندارد. فلسفۀ بورژوازی از زمانی که مارکسیزم روی پای خود ایستاد دیگر تاب مقابله رویاروی را از دست داد و مبارزات ضد مارکسیستی را از درون مارکسیزم شروع نمود که تا الحال ادامه دارد. لنین در این مورد می گوید: « ... ولی هنگامی که مارکسیزم عرصه را برتمام آموزش های کم و بیش جامع خصم تنگ نمود ـ آن تمایلاتی که درون این آموزش ها قرار داشتند به جستجوی راه های دیگری برای خود افتادند. شکل ها و انگیزه های مبارزه تغییر کرد ولی مبارزه ادامه داشت. به این ترتیب نیم قرن دوم موجودیت مارکسیزم (سالهای نود قرن گذشته) با مبارزۀ جریان ضد مارکسیستی درون مارکسیزم آغاز گردید.» (لنین ـ مجموع مقالات ـ مارکسیزم و رویزیونیزم ـ صفحه 31) رویزیونیزم در شرایط مختلف چهره تبدیل می نماید. امروز رویزیونیزم برنشتینی و رویزیونیزم خروشچفی به شکل خیلی ماهرانه توسط احزاب و سازمان های رویزیونیستی سه جهانی و پسا مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست آواکیانی دو باره احیا می گردد. در شرایط کنونی رویزیونیزم پسا مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست تلاش می ورزد تا مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم را قلب ماهیت نموده و ایدیولوژی منحط رویزیونیستی خویش را جایگزین آن نماید. در این مورد حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان بنا به رسالت تاریخی اش مبارزات جدی اش را به پیش برده و این رویزیونیزم را با کمک دیگر احزاب مائوئیست زمین گیر نموده است. اما "سازمان رهایی افغانستان" نمایندۀ رویزیونیزم سه جهانی در داخل افغانستان است. از اوایل دهۀ پنجاه خورشیدی که خط انحرافی اکونومیستی"گروه انقلابی خلق های افغانستان" در مقابل خط اصولی "سازمان جوانان مترقی" و جریان دموکراتیک نوین (شعلۀ جاوید) قرار گرفت، در مقابل چشم همۀ ما در اواخر دهۀ پنجاه خورشیدی به رویزیونیزم سه جهانی تبدیل گردید و در شمارۀ اول مشعل رهایی، ارگان تیوریکی این سازمان، تیوریزه گردید. از آن زمان تا کنون "سازمان رهایی افغانستان" مبلغ و مروج رویزیونیست های حاکم در چین گردیدند. این سازمان از زمان انشعابش از "سازمان جوانان مترقی" و جریان دموکراتیک نوین تا کنون مانند رویزیونیست های"حزب دموکراتیک خلق افغانستان" علیه مائوئیست ها توطئه و لجن پراگنی می نمایند. "سازمان رهایی افغانستان" تلاش می ورزد که بیش از پیش به کمک اصلاحات وارده در آموزش مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم سیستم فرتوت و تاریخ زده ای را که اساساً دشمن مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم است جایگزین مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم نماید. به همین دلیل است که مبارزه علیه بنیاد گرایی برایش از عمدگی برخوردار است، نه اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده (اعم از بنیاد گرایان و غیر بنیاد گرایان). روی این استدلال بی معنی است که تن به تسلیمی و تسلیم پذیری داده و مهر تایید بر اشغال کشور زده است و یکجا با بنیاد گرایان وغیر بنیاد گرایان درون رژیم دست نشانده در خوان یغمای اشغالگران شریک گردیده و در صف غیر بنیاد گرایان درون رژیم دست نشانده قرار گرفته و برای شان کمپاین های انتخاباتی راه اندازی می نماید و علیه بنیاد گرایان به اصطلاح مبارزه می نماید. به این اساس امروز "سازمان رهایی افغانستان" عملاً مبلغ ومروج اشغالگران امپریالیست و ارتجاع غیر بنیاد گرا گردیده است. رویزیونیزم همیشه تلاش می ورزد تا به توده ها و نسل جوان بقبولاند که بحرانها و ورشکستگی امپریالیزم از بین رفتنی است. چنانچه رویزیونیست های"سازمان رهایی افغانستان" در همان آوان کودتای هفت ثور 1357 خورشیدی به این اعتقاد رسیده بودند که کودتاگران با طرح ریفرم ها و اصلاحات می توانند مردم را راضی نگهدارند. به همین خاطر کمیتۀ مرکزی مشترک "گروه انقلابی..." و محفل زنده یاد مجید در مورد وی فیصله کرد که به حالت مخفی بودنش پایان داده و حالت علنی را اختیار نماید. گرچه زنده یاد مجید شخصاً چنین اعتقادی نداشت، اما نظر به فیصلۀ کمیتۀ مرکزی مشترک نزد دستگیر پنجشیری و سپس از طریق او نزد امین رفت. این وضعیت بیش از سه ماه دوام نیاورد و زنده یاد مجید دو باره زندگی مخفی را برگزید. این درس تلخ تاریخ هیچ اثری روی رویزیونیست های"سازمان رهایی" نگذاشت. بعد از اشغال افغانستان توسط اشغالگران امپریالیست به رهبری امپریالیست های اشغالگر امریکایی، این بار سازمان رهایی شیفته دموکراسی امریکایی گردیده بدنبال اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده راه افتاد و به سازش و تسلیمی در قبال اشغالگران تن داد. بازهم به این دلیلِ خام که اشغالگران به بحرانها و ورشکستگی خاتمه می دهند و به حالت اسفناک توده ها پایان می دهند و دموکراسی را به توده ها اعطا می نمایند. با این دلیل خام تسلیمی و تسلیم پذیری را پیشه خود ساختند و برای مزدوران درجه یک غیر بنیادگرای اشغالگران در درون رژیم کمپاین نمودند. تاریخ بخوبی اثبات نمود که نه تنها بحرانها منقضی نگردید، بلکه حادتر گردیده و فقط شکل ها و منظره های بعضی از بحران ها تغییر نمود. امپریالیزم به هیچ عنوان قادر به رفع بحران ها نیست. بحران ها جزء لاینفک و ناگزیر جهانِ تحت سلطۀ سرمایه داری امپریالیستی است. بحران های ادواری نظام سرمایه داری امپریالیستی حاکم بر جهان فقط از طریق انقلابات به رهبری طبقه کارگر و انهدام کامل سلطه امپریالیزم، فیودالیزم و بورژوازی کمپرادور بطور کلی از بین می رود. به این اساس رویزیونیست های"سازمان رهایی افغانستان" در رشته سیاست تلاش نموده و می نمایند که آموزش های مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم را در مورد تضاد ملی علیه اشغالگران امپریالیست و مبارزۀ طبقاتی مورد تجدید نظر قرار دهند. براساس این دیدگاه رویزیونیستی است که حاضر نیست از تسلیمی و تسلیم طلبی ملی در قبال اشغالگران امپریالیست و هم چنین تسلیمی و تسلیم پذیری طبقاتی در قبال رژیم دست نشانده گسست نماید. "سازمان رهایی افغانستان" از زمان اشغال کشور توسط امپریالیست های اشغالگر به رهبری امپریالیزم امریکا تا کنون عملاً اثبات نموده اند که خواهان وحدت با بورژوا ـ لیبرال های تحت رهبری اشغالگران امپریالیست اند. آن ها گفتۀ معروفِ ذیل بورژوا ـ لیبرال ها را در عمل پیاده می نمایند: « پارلمانتاریزم بورژوازی، طبقات و تقسیم طبقاتی را از میان می برد، چون کلیه افراد بدون هیچ فرقی حق رأی و حق شرکت در امور دولتی را دارند». اما تاریخ انقلابات در جهان و بخصوص انقلاب 1917 اکتبر و انقلاب 1949 چین و انقلاب فرهنگی چین بطلان این ادعا را بطور آشکار نشان داد و ثابت ساخت که فقط با پیروزی انقلابات پرولتری، برقراری دیکتاتوری پرولتاریا و ادامۀ انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا، طبقات و تقسیمات طبقاتی در مسیر از میان رفتن قرار می گیرد و عاقبت نابود می گردد. تسلیمی و تسلیم طلبی "سازمان رهایی افغانستان" به اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده بطور قناعت بخشی نشان می دهد که این تسلیمی ها و تسلیم طلبی ها ذهن نسل جوان و توده ها را مشوب می سازد و بجای اینکه اهمیت واقعی مبارزۀ شان را علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده بالا ببرد، از آن می کاهد و بطرف سازش و تسلیمی می کشاند. زیرا نسل جوان و مبارز را با کسانی آشنا می سازد که بمراتب متزلزل تر و خیانت کارتر اند. با این دلایل اگر خطر رویزیونیزم تسلیم طلب بیشتر از خطر نیروهای ارتجاعی جنایتکار نباشد، کمتر از آن نخواهد بود. لنین سیاست رویزیونیزم را چنین بیان نموده است: « سیاست رویزیونیزم عبارت است از تعیین روش خود از واقعه ای تا واقعۀ دیگر، تطبیق حاصل کردن با حوادث روز و با تغییرات وارده در جزئیات سیاسی، فراموش کردن منافع اساسی پرولتاریا و خصائص اصلی کلیه رژیم سرمایه داری و کلیه تکامل تدریجی سرمایه داری و فدا کردن این منافع در مقابل منافع آنی واقعی یا فرضی. و از خود ماهیت این سیاست آشکارا بر می آید که می تواند شکل های بی نهایت گوناگونی بخود بگیرد و هر مساله ایکه تا حدی"تازگی" داشته باشد و هر تغییری در حوادث که کمی غیر منتظره و پیش بینی نشده باشد، ولو فقط سر مویی و برای مدت کاملا کوتاهی مشی اصلی تکامل را تغییر داده باشد ـ ناگزیر و همیشه موجب پیدایش انواع رویزیونیزم خواهد گردید.» ( لنین ـ مجموع مقالات ـ مارکسیزم و رویزیونیزم ـ صفحه 33) نقل قول فوق بخوبی وضعیت رویزیونیزم را بطور عام و رویزیونیزم "سازمان رهایی افغانستان" را بطور خاص از لحاظ سیاسی نشان می دهد. به همین خاطر است که برای رویزیونیست های "سازمان رهایی" خط و مشی و اساسنامه ارزشی ندارد. این سازمان تقریباً بیش از دو دهه است که در حالت بی برنامگی به سر می برد. برنامه ای که در سال 1367 خورشیدی در کمیتۀ مرکزی موقت خود تصویب نمود تا کنون در کنگره ای به تصویب نرسیده است تا خود اساسنامه و همچنان کمیته مرکزی را از حالت موقتی بیرون نموده و از بی سر نوشتی نجات دهد. به این اساس بخوبی می توانند وضعیت خود را با حوادث روز تطبیق دهند وسیاست خود را از یک واقعه تا واقعه دیگر تعیین نمایند و منافع آتی پرولتاریا و خلق های زحمتکش افغانستان و هم چنین تضاد ملی مردمان کشور علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده را بدست فراموشی بسپارند. به این طریق منافع آتی را فدای منافع آنی نمایند. رویزیونیزم دشمن مارکسیزم است، زیرا که به لباس مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم یا مارکسیزم- لنینیزم- اندیشۀ مائوتسه دون علیه مارکسیزم ـ لنینیزم ـ مائوئیزم به مبارزه برخاسته و کوشش می کند که اپورتونیزم در لباس سوسیالیزم را احیاء نماید. لذا مبارزه با رویزیونیزم جزء لاینفک مبارزه با امپریالیزم است. مبارزه و مقاومت علیه اشغالگران امپریالیست به رهبری امپریالیزم امریکا و رژیم دست نشانده وظیفۀ عمده و امر ضروری و اجتناب ناپذیر درجه اول است، زیرا در شرایط کنونی اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده دشمنان عمده کشور و مردمان کشور محسوب می شوند. اما نباید این امر را فراموش نمود که بدون مبارزه با انواع رویزیونیزم و اپورتونیزم مبارزه با اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده به چالش های جدی بر خواهد خورد. به نظرما باید تمام اسناد جلسات بحثی در یکی از شماره های شعلۀ جاوید به صورت وسیع و بیرونی منتشر گردد. البته تصمیم گیری نهایی درینمورد بر عهدۀ کمیتۀ مرکزی حزب خواهد بود.