بعد از تجاوز مستقیم اشغالگران امپریالیست بتاریخ هفتم اکتبر در افغانستان و اشغال این سرزمین، رژيم پوشالی رسماً، تحت حمايت و نگهباني دقيق و گسترده زميني و هوايي اشغالگران امپرياليست به تاریخ اول جدي 1380 (22 دسامبر 2001 ) بر چوکی دست نشاندگی در كابل تکیه زد، این رژیم مانند رژیم های دست نشانده شاه شجاع و ببرك کارمل در خدمت منافع اربابان اشغالگرش در آمد و صحنه آراي سياسي كشور اشغال شده و پرده فريبي براي مردمان به انقياد كشانده شده آن وجهانيان گردید. اشغالگران امپرياليست تحت درفش فريبنده " سازمان ملل متحد " , در انطباق با فيصله هاي جلسه خائنين ملي در بن، به نگهباني از موجوديت رژيم دست نشانده و براي جلوگيري از برخوردهاي نابود كننده باند هاي متشكله آن با هم، در كابل گماشته شد.
بدين ترتيب تحت فشار فوق العاده و سنگين قوت های نظامی امپرياليستي و ارتجاعي و خيانت هاي دوجانبه مرتجعين " جهادي " و " طالبي "، در شرايطی که از یکسو افغانستان متحمل عوارض گوناگون يك دهه جنگ تجاوزكارانه سوسيال امپرياليستي و به دنبال آن يك دهه جنگ ارتجاعي داخلي و مصايب طبيعي، گردیده بود و از سوی دیگرنیروهای مائوئیست کشور با ضعف مفرط بسرمی برد سرزمين آزادگان و مردمان هميشه مقاوم آن موقتاً به زانو در آمدند و به انقياد كشانده شدند.
از آن زمان به بعد اشغالگران امپریالیست بخصوص امپریالیزم اشغالگر امریکا برای دوام و تداوم اشغالگری شان در افغانستان به حیله ونیرنگ های گوناگونی متوسل گردیدند، زیر نام "باز سازی افغانستان" و "مبارزه با تروریزم" قرار دادهای سری و علنی با رژیم دست نشانده به امضا رساندند.
تمام قرادادهای که رژیم دست نشانده با اشغالگران امپریالیست به امضاء رسانده است، قراردادهای چپاولگرانه و غارتگرانه برای حفظ و تداوم اشغالگری و استراتیژی دراز مدت اشغالگران امپریالیست در افغانستان می باشد. بعضی از این قرار دادها علنی و بقیه سری اند. چرا این قرار دادها سری اند، بدو دلیل:
1 ـ اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده از توده های ستمدیده ایکه با جنگهای غارتگرانه و چپاولگرانه مخالف اند می ترسند. ترس شان اینست که مبادا توده ها مانع اجرای قرار دادها شوند.
2 ـ چون اشغالگران امپریالیست برای تداوم اشغالگری و غارت و چپاول افغانستان و منطقه به سری بودن قرار دادها اصرار می ورزند و رژیم دست نشانده که عروسک کوکی در دست اشغالگران بیش نیست، خود را مکلف به سری نگهداشتن این قرار دادها می داند.
هر شخص فکوری که حوادث را دنبال کرده باشد، میداند که این قراردادها به منظور الحاق افغانستان و انقیاد مردمانش و هم چنین اهداف غارتگرانه اشغالگران امپریالیست به امضاء رسیده است.
بطور مثال به قرار داد سری کمپنی لویس برجر(Louis Berger Group ) با رژیم پوشالی نظری بیافکنید، بخوبی می توان اهداف اشغالگران امپریالیست ها را در افغانستان و منطقه در یافت. این قرار داد ظالمانه دارای 240 صفحه بوده و دارای 12 فصل می باشد. این قرار داد تا کنون سری مانده، هیچگاهی از طرف رژیم پوشالی انتشار نیافته است. این قرار داد ظالمانه برای اولین بار در شماره 16 شعله جاوید انتشار داده شده است. و پلان های شوم استعمارگرانه امپریالیست ها را دقیقا تحلیل و تجزیه نموده است. برای معلومات دقیقتر به شماره 16 شعله جاوید دور چهارم زیر عنوان" در پشت پرده چه می گذرد؟ مختصری از قرارداد یک پروژه امپریالیستی" مراجعه نمائید.
اهداف شوم اشغالگران از امضاء این قرارداد عبارت است از کنترول منظم اوضاع اقتصادی، نظامی و سیاسی افغانستان و فشار آوردن بر کشورهای منطقه از طریق افغانستان و دست یازیدن بر منابع طبیعی کشورهای منطقه، از آن جمله گاز و نفت.
هر گاه به متن این قرار داد نظری بیاندازید بخوبی چهره کاذب خائنین ملی و بخصوص چهره ریاکارانه تسلیم طلبانی که اهداف غارتگرانه اشغالگران را "باز سازی"، " دموکراسی"، " مبارزه علیه تروریزم" و " آزادی زنان از قید اسارت" می خوانند، مشاهده خواهید نمود.
بدين اساس بخوبي ديده ميشود كه قوت هاي اشغالگرامريكايي برمبناي يك استراتيژي بين المللي برافغانستان تجاوز كرده و اين كشور را اشغال كرده اند و ميخواهند بصورت دراز مدت دراين سرزمين باقي بمانند. به همين جهت از همان روز اول كه دست به تهاجم زده و افغانستان را اشغال كرده اند، به زمينه سازي براي استقرار دايمي شان درافغانستان پرداخته اند و هيچگاه اقدامات شان را دراين مورد متوقف نكرده اند.
اشغالگران امپریالیست بخوبی از موقعیت استراتیژیک و جیوپولیتیک افغانستان آگاهی دارند. آنها میدانند که افغانستان حکم یک چهار راه را دارد که آسیای میانه، جنوب آسیا و خاور میانه را به هم وصل میکند، و بخوبی می توان از طریق افغانستان کشورهای منطقه بخصوص روسیه وچین را زیر کنترول قرار داد، و به منابع گاز ونفت منطقه دسترسی حاصل نمود. بناءً یکی از اهداف عمده اشغالگران امپریالیست از اشغال افغانستان بمثابه پل عبور و دسترسی به منابع نفت وگاز آسیای میانه و یا کنترول آن منابع است. هدف عمده دیگر شان تحت نظر داشتن و کنترول حرکات چین و روسیه در منطقه است، که با کشیدن پایپ لین گاز ترکمنستان از طریق افغانستان و پاکستان به هندوستان و انتقال سریع آن به اروپا حضور اشغالگران دوامدار تر و پایگاه شان در افغانستان مستحکم تر می گردد. هیاهوی زیادی که چند هفته قبل در افغانستان و بخصوص شهر هرات بخاطر افتتاح خط لوله گاز براه افتاد، بیشتر از همه بخاطر فریب مردم و تحکیم حضور دراز مدت و تحکیم منافع اشغالگرانه در افغانستان بوده، نه تامین منافع توده های ستمدیده افغانستان.
اشغالگران امریکایی از زمان اشغال افغانستان جداً تلاش برای احداث لوله گاز ترکمنستان از طریق افغانستان نمودند، اما جنگ قسمی طالبان مانع عملی نمودن آن گردید، تا اینکه بالاخره بتاریخ 4 حوت 1396 خورشیدی با حضور رئیس جمهور دست نشانده افغانستان، رئیس جمهور ترکمنستان، پاکستان و وزیر دولت در امور خارجه هندوستان موفق به افتتاح این پروژه گردید. اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی سر و صدای زیادی راه انداخته و دست به تبلیغات وسیعی زدند که احداث خط لوله گاز ترکمنستان از طریق افغانستان زندگی مردم را هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ امنیتی تغییر می دهد.
رژیم پوشالی از اینکه طالبان از احداث پایپ لین گاز ترکمنستان از طریق افغانستان علنا حمایت نمودند خوشنود اند و این سر و صداهای توخالی را براه انداخته اند. طالبان در اعلامیه خود صریحا بیان داشته اند که:
«۲ : امارت اسلامی افغانستان در ساحات زیر کنترول خود برای تعمیل این پروژه همکاری می کند و جهت های پروژهء تاپی را به رعایت کردن موقف اصولی امارت اسلامی افغانستان متوجه می سازد.
۳ : رژیم فاسد کابل چون در فساد مالی و فریب کاری رکورد جهانی دارد و هیچ پروژهء مهمی را بدون فساد مالی و فریب کاری به تکمیل نرسانیده است ، درین پروژه نیز حتما دست به فساد گستردهء مالی می زند ، لهذا اگر در جریان تطبیق این پروژه برای امارت اسلامی افغانستان ثابت گردد که مقامات رژیم دست به فساد مالی و فریب کاری می زنند و حق مردم را تلف می کنند امارت اسلامی افغانستان جلو آن فساد را می گیرد و از طرف های ذی دخل نیز امیدوار است که درین مورد جداً توجه بکنند ، تا این پروژهء مهم ملی با تاخیر و مشکلی مواجه نشود.»
اشغالگران امریکایی و رژیم پوشالی حاضرند تا 2 ماده فوق الذکر طالبان را در نظر گرفته و ساحات زیر کنترول طالبان را طبق ماده 2 اعلامیه بخاطر همکاری شان به آنها واگذار نماید. آنها به این نظرند تا از این طریق طالبان را به گفتگو کشانده و به پروسه به اصطلاح صلح بکشانند. در این بازی سیاسی دو احتمال وجود دارد:
1 ـ ممکن طالبان حاضر شوند تا در ساحات زیر کنترول خود امنیت این پروژه را تامین نمایند. در این صورت طالبان نقش فعال نیروهای امنیتی رژیم دست نشانده را بعهده می گیرند و به گفتگوهای "صلح" تن دهند. در چنین صورتی آنها دیگر طالب باقی نمانده بلکه به بخشی از رژیم پوشالی تبدیل می شوند. مانند ملا رسول و ملا نیازی.
2 ـ امکان دیگر اینست که طالبان تا قسمتی از کار پروژه در داخل افغانستان همکاری نمایند یعنی بگذارند که نیمی از کار پروژه در داخل افغانستان پیش رود و از آن بعد نگذارند پروژه تکمیل گردد، و از آن بعنوان اهرم فشار بر اشغالگران و رژیم پوشالی استفاده نمایند.
به هر صورت چه طالبان به پروسه به اصطلاح صلح بپیوندند و چه نپیوندند، امکان ندارد که وضعیت مردم ستمدیده افغانستان از لحاظ اقتصادی و امنیتی بهبودی حاصل نماید. زیرا در مدت 80 سالی که افغانستان مستعمره انگلیس بود، انگلیس ها همراه ارتش هندوستان نه توانستند در وضعیت امنیتی این سر زمین بهبودی بوجود آوردند و نه در وضعیت اقتصادی اش. به همین ترتیب اشغالگران سوسیال امپریالیست هم موفق به چنین کاری نشدند. لذا اشغالگران امپریالیست هم موفق به چنین کاری نمی شوند. زیرا ماهیت و سرشت شان به آنها اجازه چنین کاری را نمی دهد. امپریالیزم یعنی جنگ، یعنی غارت و چپاول، یعنی ویرانی و بی خانمانی.
بسیاری فکر می کنند که گذر خط لوله گاز از افغانستان می تواند منافع عینی و واقعی اقتصاد افغانستان و کشورهای منطقه( پاکستان و هندوستان) را فراهم نمایند.بناء کشورهای منطقه مجبور اند بخاطر منافع خویش به تامین امنیت افغانستان توجه نمایند.
این فکر به دو دلیل غلط است:
1 ـ این ها عدم امنیت و یا بهتر بگوییم جنگ افغانستان را نه در اشغال مستقیم کشور توسط اشغالگران امپریالیست، بلکه در مداخلات کشورهای منطقه می بینند. در حالیکه علت عمده و اساسی جنگ در افغانستان تجاوزات مستقیم کشور های امپریالیستی و اشغال آن توسط قدرت های بزرگ امپریالیستی است. امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین که از اشغال افغانستان احساس خطر می نمایند به نحوی از انحا به خاطر حفظ منافع خویش و عقب راندن رقیب اشغالگرشان نیز در نا امن ساختن افغانستان نقش بازی می کنند، که این نقش علل ثانوی و فرعی را دارا می باشد. این بدان معنی نیست که پاکستان و ایران هیچ نقشی و یا مداخله ای در این زمینه ندارند، آنها هم طبق منافع خویش در این بازی شریک اند. همانطوریکه گفته شد علت عمده ناامنی در افغانستان اشغالگران امپریالیست تحت رهبری امپریالیزم امریکا است.
نکته دیگر اینکه این ها فکر می کنند همینکه طالبان به "پروسه صلح" به پیوندند، دیگر صدای تفنگی در افغانستان شنیده نخواهد شد. این طرز تفکر به این معنی است که توده های ستمدیده افغانستان بری از غرور ملی و میهنی است. کسانیکه چنین فکر می کنند هیچ احساس ملی و میهنی ندارند. آنها نمی دادند که اگر همین غرور ملی و میهن پرستانه توده ها نبود از طالبان هیچ کاری ساخته نبود. زمانیکه افغانستان از طرف اشغالگران امپریالیست به رهبری امپریالیزم امریکا اشغال گردید نیروهای مائوئیست کشور در حالت ضعف مفرط بسر می بردند، طالبان توانستند به بهترین وجهی از احساسات میهن پرستانه توده های آزادیخواه افغانستان که حاضر به پذیرش انقیاد نبودند، استفاده نموده و جبهات جنگ را گرم نگهدارند. چه بخواهید و چه نه، جنگ های اشغالگرانه روحیه میهن پرستی را در توده ها بیدار نموده و منجر به جنگ های ملی و آزادیبخش می گردد، که هیچ قدرتی نمی تواند مانع این جنگ ها و قیام ها گردد. قیام های خود بخودی علیه انگلیس ها و سوسیال امپریالیزم روسیه بر این گفته صحه می گذارد. هر گاه طالبان مانند گلبدین به "پروسه صلح" به پیوندند، و به بخشی از رژیم پوشالی تبدیل گردند ممکن موقتا جنگ در افغانستان تا حدودی فروکش نماید، اما کاملا خاموش نخواهد شد و شعله های جنگ میهنی و آزادیبخش شعله ور خواهد گردید.
2 ـ از لحاظ عینی احداث این پروژه ( گاز) و هر پروژه دیگری که توسط اشغالگران و رژیم دست نشانده روی دست گرفته شود، قبل از همه سلطه اقتصادی سرمایه های انحصاری نظامی اشغالگران امپریالیستی را در افغانستان مستحکم تر می نماید. تحکیم چنین سلطه ای به استتثمار بیش از حد کارگران منجر گردیده و صف بیکاران را طولانی تر می نماید . موجب خانه خرابی اکثریت کارگران می گردد. ما شاهد افتتاح پروژه برق بند سلما نیز بودیم. گذشت بیش از یکسال از افتتاح این پروژه بخوبی تثبیت نمود که این پروژه نه از لحاظ اقتصادی برای توده ها منفعتی به بار آورد و نه هم از لحاظ امنیتی وضعیت بهتر از گذشته گردید. از این پروژه فقط سرمایه گذاران خصوصی در شرکت برشنا استفاده بردند. پروژه تمام و کمال در خدمت آنها قرار گرفت، پول صرفیه برق نه تنها افزایش یافته بلکه زمزمه های است که در سال 1397 خورشیدی قیمت صرفیه برق در هرات دو برابر می شود.
اشغالگران امپریالیست امریکایی یک ماه قبل از افتتاح پروژه تاپی بفکر ساختن دو میدان هوایی در شهر هرات گردید، که در ظرف یک ماه هر دو میدان آماده شد. یکی در داخل شهر، منطقه تفریحگاه تخت سفربه مساحت 9 جریب زمین (معادل 18000 متر مربع) که هشت جریب آن اسفالت و آماده نشستن و پرواز برای هیلیکوپترها می باشد، و یک جریب دیگر حاشیه میدان، جوی کشی ها و درختان است. این میدان طوری ساخته شده که به دو قسمت جداگانه تقسیم گردیده که هر قسمت آن گنجایش پرواز همزمان دو هلیکوپتر را دارا است. یعنی از این میدان همزمان 4 هلیکوپتر می تواند پرواز نماید. قیمت مجموعی این میدان هوایی 600000 (ششصد هزار ) دالر امریکایی می باشد. به همین ترتیب یک میدان هوایی دیگر در منطقه تورغندی به همین مساحت و قیمت که قیمت مجموعی هر دو میدان 1200000 ( یک میلیون دوصد هزار) دالر امریکایی است. یعنی از هر دو میدان همزمان هشت هیلیکوپتر می تواند نشست و پرواز نماید.
ساختن این دو میدان هوایی فرعی بیانگر آنست که اشغالگران امپریالیست طبق قرار داد "پیمان امنیتی" می خواهند تا پایگاه های نظامی خویش را در مناطقی که نیاز دارند گسترش دهند. از این طریق هم مخالفین مسلح را کنترول و سرکوب نمایند و هم منطقه را بهتر و بیشتر زیر نظر بگیرند. رژیم پوشالی در قرار داد "پیمان امنیتی" دست اشغالگران امپریالیست را برای ایجاد پایگاه های فرعی نظامی باز گذاشته است. طبق این قرار داد هر قدر که امپریالیست ها بخواهند می توانند پایگاه های فرعی نظامی احداث نمایند. این دو میدان هوایی یقینا که به پایگاه فرعی نظامی اشغالگران تبدیل می گردد.
ساختن دو میدان هوایی در ولایت هرات بمعنی تشدید جنگ در این ولایت می باشد. یقینا که اشغالگران و بخصوص اشغالگران امریکایی که رهبری این جنگ را بعهده دارند هر دومیدان را وسعت زیاد تری خواهند داد تا از آنها بمنزله پایگاهای نظامی شان استفاده نمایند. با وسعت دادن این دو میدان هوایی در قدم اول به آسانی می تواند که ولسولی های رباط سنگی، کشک کهنه، گلران و قسمت هایی از ولایت بادغیس مانند سنگ آتش را تحت پوشش قرار دهند و کنترول نماید و از تجمع وسیع نظامی نیروهای مخالف علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی که سبب تهدید شهر هرات ویا شاهراه تورغندی می گردد جلو گیری کنند.
از زمان طرح "استراتیژی جدید امریکا در افغانستان" بخوبی دیده می شود که اشغالگران امریکایی به شکلی از اشکال به فکر تحکیم موقعیت خویش در افغانستان بوده و می باشند. آنها از طریق ایجاد میدان های هوایی جدید طبق " استراتیژی جدید امریکا در افغانستان" خواهان تشدید عملیات هوایی علیه مخالفین خود می باشند. به زعم اشغالگران امپریالیست به آسانی می توانند از تجمع نظامی مخالفین جلو گیری نموده و چهره های نظامی سرشناس شان را آماج حملات شان قرار دهند.
ایجاد دو میدان هوایی در هرات عملیات های شبانه و حمله بر دهات و خانه های مردم را برای اشغالگران و رژیم پوشالی آسانتر خواهد نمود، و در عین حال کشتار و خانه خرابی اهالی ملکی را افزایش خواهد داد.
به هر حال نه ایجاد میدان های هوایی در افغانسنتان و نه "استراتیژی جدید امریکا در افغانستان" باعث شکست قطعی مخالفین و به انقیاد در آوردن مردمان این سر زمین می گردد.
در صورت وخامت اوضاع در هرات اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی عملیات وسیع هوایی را با عملیات وسیع زمینی بطور همزمان و مشترک پیش خواهند برد. چنانچه همین اکنون اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی این عملیات را در ولایت فراه روی دست گرفته اند، اما این عملیات ها هم جز شکست مفتضحانه چیزی دیگری را در پی نخواهد داشت، لشکر کشی اشغالگران در ولایت فراه بیانگر این شکست مفتضحانه شان است.
صف بندی امپریالیستی ـ ارتجاعی در شرایط کنونی بیانگر تشدید تضاد میان این صف بندی امپریالیستی ـ ارتجاعی و هم چنین بیانگر تشدید جنگ در خاور میانه و افغانستان می باشد. هر قدر این صف بندی تشدید گردد به همان اندازه جنگ ها در افغانستان و خاور میانه تشدید خواهد گردید.
امروز بخوبی مشاهده می شود که امپریالیزم امریکا در اتحاد با امپریالیستهای اروپایی، استرالیا، جاپان و هند و هم چنین کشورهای کوچکتر ارتجاعی مانند اسرائیل، کوریای جنوبی، عربستان سعودی و تایوان از یکسو و امپریالیزم روسی در اتحاد با سوسیال امپریالیزم چین و کشورهای کوچکتری مانند کوریای شمالی، ایران از سوی دیگر در مقابل هم صف بندی نموده اند. پاکستان و ترکیه هم تا حدی به صف بندی امپریالیزم روسی و چین سوسیال امپریالیستی نزدیک گشته است.
این صف بندی ها به شدت و حدت جنگ در افغاستان و منطقه دامن زده است و باعث خانه خرابی روز افزون توده های ستمده افغانستان و کشورهای عربی در خاور میانه گردیده است.
ایجاد پایگاهای نظامی اشغالگران امریکایی در افغانستان از طریق ایجاد میدان های هوایی جدید به منظور خاتمه بخشیدن به جنگ نیست، بلکه به معنی تشدید جنگ و استحکام پایگاهایش در برابر صف بندی امپریالیستی ـ ارتجاعی طرف مقابلش می باشد.
ایجاد میدان های هوایی جدید و پایگاهای نظامی جدید اشغالگران امریکایی یکی از اجزای مهم " استراتیژی جدید امریکا" در افغانستان می باشد. ایجاد چنین پایگاهای هیچ معنای جز سرکوب ملی و ترویج انقیاد طلبی ملی توسط اشغالگران امپریالیست در افغانستان را نمی تواند داشته باشد. افزایش قوای اشغالگر، چند برابر ساختن بمباران هوایی و قتل عام نمودن توده های زحمتکش و هم چنین تجهیز و تسلیح هر چه بیشتر نیروهای مسلح رژیم پوشالی چه پیامی را میرساند؟ این عملکرد اشغالگران امپریالیست پیام آور صلح در افغانستان و منطقه نبوده، بلکه پیام آور تشدید جنگ های غارتگرانه امپریالیستی در افغانستان و منطقه است.
ما بخوبی شاهدیم که از زمان بستن قراردادها سری و علنی رژیم پوشالی با اشغالگران امپریالیست و بخصوص قرار داد به اصطلاح پیمان امنیتی نه تنها قتل عام توده های ستمدیده توسط ارتش پوشالی و بمباران کور امپریالیستها کم نگردیده بلکه بیشتر از پیش شدت یافته است. توده های ستمدیده کشور بخوبی درک نموده اند، که رژیم دست نشانده بطور مطلق سر سپرده به اشغالگران امپریالیست می باشد و هیچ گام عملی برای پایان بخشیدن به قتل عام توده های ستمدیده کشور که بخاطر منافع اشغالگران امپریالیست صورت می گیرد، بر نداشته و بر نخواهد داشت.
رژیم دست نشانده نه می خواهد ونه می تواند که اهداف اشغالگرانه امپریالیست ها را در افغانستان در نظر نگیرد. رژیم پوشالی نه تنها این کار را نمی کند، بلکه قراردادهای تحمیلی اشغالگرانه و اهداف شوم امپریالیستی که مشت خائن را بعنوان جلاد توده ها تربیت نموده و فاسد شان کرده و بر مردم ستمدیده تحمیل نموده تائید می کند.
ساختن دو میدان هوایی در هرات به بهانه افتتاح پروژه تاپی به معنی اینست که اشغالگران امریکایی خواهان ایجاد دو پایگاه نظامی دیگر در این ولایت اند. آنها از موقعیت استراتیژیک و جیوپولیتیک هرات بخوبی واقف اند. هر قدر که پایگاه های اشغالگران در این ولایت زیادتر و مستحکم تر گردد، به همان اندازه کنترول کشورهای خاور میانه و بخصوص ایران برای شان ساده تر خواهد بود.
آنهائی که در سمت اشغالگران ایستاده اند (رژیم دست نشاند، و تمام احزاب، سازمانها و نهادهای مدنی راجستر شده) همه بطور قطع با قرار دادهای تحمیلی و ایجاد پایگاه های نظامی اشغالگران موافقت دارند و همۀ شان با انتشار متن این قرار داد ها به علت اینکه اشغالگران امپریالیست نمی خواهد نیرنگ های شرم آور شان در برابر همگان افشاء شود مخالفت می نمایند. این کار، بدون اینکه اراده توده های ستمدیده افغانستان در نظر گرفته شود، به قصد فریب علنی انها صورت گرفته و صورت می گیرد زیرا معلوم است که این قرار دادهای تحمیلی توسط اشغالگران امپریالیست امریکایی قراردادهای چپاولگرانه و ظالمانه ایست که دست اشغالگران را برای چپاول و قتل عام مردمان کشور و منطقه باز نگهمیدارد.
سربازان کشور باید بدانندکه " شعار جنگ علیه تروریزم" و یا "شعار جنگ تا پیروزی" و همین طور " شعار جنگ میهنی" که از طرف رژیم پوشالی سر داده می شود، بمثابه پرده ساتری است که بمنظور تحکیم سلطه اشغالگران در افغانستان و بقیه کشورهای مستعمره و به انقیاد در آوردن کامل مردمان این کشورها صورت می گیرد. بناء ما سربازان کشور را به خروج شجاعانه از این صف دعوت می کنیم.
جنگ تحمیلی اشغالگرانه کنونی ادامه سیاست کشور گشائی و قلع و قمع توده های ستمدیده ملیت های مختلف و به انقیاد در آوردن این ملیت ها، وحشیگری باور نکردنی است که اشغالگران امپریالیست به رهبری امپریالیزم امریکا در افغانستان مرتکب می شوند.
در شرایط جنگ تحمیلی اشغالگران امپریالیست و به انقیاد در آوردن مردمان این سر زمین، اگر یک کارگر و یا دهقانی که از سیاست سر در نمی آورد و یا اینکه به اهداف شوم اشغالگران امپریالیست پی نمی برد، و اگر ساده لوحانه بگوید که : من بخاطر میهن جنگ می کنم جای تعجب نیست. جای تعجب در این است تسلیم طلبانی که خود را به اصطلاح شعله یی می خوانند به سطح کارگر و دهقان ساده ای تنزل نموده و حضور اشغالگران را " بارقه امید در چشمان اشکبار ملت ستمدیده افغانستان" می خوانند و در باره صلح و خلع سلاح صحبت می کنند. این ها با این موضع در جرگه خائنین ملی قرار گرفته و با این شعارهای ریاکارانه ادامه جنگ تحمیلی اشغالگران امپریالیست، کشتار توده های ستمدیده توسط اشغالگران و رژیم پوشالی، خفه نمودن مبارزات انقلابی و احیاء ضد انقلاب و فراموش نمودن کامل تمام عبارات در باره "صلح بدون الحاق" و جنگیدن برای الحاق جانبداری می کنند. آنها فراموش نموده اند که باید از جنگ کشورهای مستعمره علیه اشغالگران حمایت نمود و خواهان پیروزی کشورهای ضعیف و تحت سلطه علیه کشورهای بزرگ امپریالیستی بود.
« ... مثلا اگر فردا، مراکش به فرانسه، یا هندوستان به بریتانیا، و یا ایران و چین به روسیه و غیره اعلان جنگ بدهند، قطع نظر از اینکه کدام یک ابتدا حمله کرده اند، اینها جنگ های " عادلانه" و "تدافعی" خواهند بود؛ هر سوسیالیستی آرزو خواهد کرد که دولت های ستمدیده، وابسته و ضعیف بر قدرت های "بزرگ" ستمگر، سلطه طلب و چپاولگر پیروز شوند.»( لنین ـ جزوه" سوسیالیزم و جنگ" ـ چگونگی برخورد حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه با جنگ ـ تاکید از ماست.)
حقیقت مسلم اینست که در افغانستان تنها رژیم دست نشانده و احزاب و سازمانهای جهادی و خلقی پرچمی ها نیستند،
بلکه پاره ای از اشخاص و احزاب تسلیم طلب که ادعای "شعله یی" دارند ادعا می کنند که امپریالیست های اشغالگر به رهبری امپریالیزم امریکا در افغانستان علیه تروریزم می جنگند. این ها با این توجیه جنگ اشغالگرانه، نه تنها خواهان شکست خوردن اشغالگران در افغانستان نیستند، بلکه خواهان تسلط کامل اشغالگران در افغانستان می باشند. بناء ایجاد میدان های هوایی جدید و پایگاه های جدید نظامی اشغالگران مورد تائید شان قرار دارد. آنها هیچ شرمی به دل راه نمی دهند که از طریق تلویزیون ها اعلام کنند که « کشورهای دوست باید ارتش افغانستان را به سلاح های مدرن تر تجهیز نماید، تا آنها بتوانند تروریست ها را نابود کنند.» این ها با بی شرمی جنگ علیه اشغالگران امپریالیست را در ذهنیت توده های ستمدیده "تروریزم" جا می زنند و بدینگونه همیار و هم دست اشغالگران گردیده و خواهان شکست جنگ های تدافعی علیه اشغالگران اند. نه اشغالگران امپریالیست امریکائی و نه هم شرکا جرمی اش و نه هم رژیم دست نشانده و خائنین ملی حق سخن گفتن از جنگ علیه تروریزم و جا زدن جنگ های اشغالگرانه به جای "جنگ تدافعی" در افغانستان را ندارند، زیرا امپریالیست ها بزرگترین تروریست در سطح جهان اند و بقیه از جمله سر سپردگان به اشغالگران امپریالیست اند. جنگ شان جنگ اشغالگرانه و ضد انقلابی و ناعادلانه است.
تمام مردم ستمدیده افغانستان و جهان بخوبی میدانند که امپریالیست ها بخاطر غارت، چپاول و ستم نمودن بر ملل ستمدیده و بخاطر تامین منافع بورژوازی امپریالیستی که رنج درد ناک و خون پرولتاریا را تبدیل به ثروت های هنگفت کرده اند، جنگ های تجاوزگرانه و اشغالگرانه را راه انداخته و می جنگند. هر کمونیست( مارکسیست ـ لنینیست ـ مائوئیست) باید خواستار بی قید وشرط و بلاعوض و فوری آزادی مستعمرات باشد. این خواست در بیان سیاسی بنا بقول لنین مفهوم دیگری ندارد جز شناختن حق تعیین سر نوشت برای خود.
واقعیت طبقاتی بیانگر آنست که جنگ های تحمیلی اشغالگرانه برای به مستعمره کشاندن کشورها و انقیاد مردمان شان، صلح بدون الحاق نبوده، بلکه جنگ برای الحاق این کشورها است. این موضوعی است که تسلیم طلبان آنرا نمی بینند و یا نمی خواهند ببینند. آنها این موضوع را درک نکرده و یا نمی خواهند درک کنند که سرشت ویژه امپریالیزم عبارت از جنگ و غارتگری است، و ملتها به دو گروه ستمگر و ستمکش تقسیم گردیده است. ملت های ستمگر اقلیت ناچیز را تشکیل می دهند و ثروت بی پایان و قوای مسلح نیرومند دارند، اکثریت مردمان جهان که بیش از 80 درصد جمعیت جهان را تشکیل می دهند به ملل ستمدیده تعلق دارند. این ملل یا در حالت وابستگی مستعمراتی مستقیم مانند افغانستان، عراق، سوریه... قرار دارند و یا در حالت نیمه مستعمره اند که با قید قراردادهای تحمیلی به آن قدرت ها وابسته گردیده اند.
زمانیکه قدرت های بزرگ امپریالیستی با زور یک کشور را اشغال می کنند و به مستعمره خود در می آورند، جنگ اجتناب ناپذیر است.این جنگ تحمیلی باعث ویرانی و قتل عام مردمان کشور مستعمره می گردد. بنا بقول لنین: « وقتی نیروهای امپریالیست اروپائی و امریکائی با مدرنترین سلاح های ویرانگر به کشتار مردم بی سلاح و بی دفاع کشورهای مستعمره می پرداختند، این جنگ چیزی جز قتل عام به حساب نمی آمدند.» ( لنین ـ گزارش در باره اوضاع بین المللی و وظایف اصلی انترناسیونالیستی ـ 19 ژوئیه)
حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان بارها اعلان نموده که با هر گونه قراردادهای تحمیلی اشغالگران و بخصوص قرار دادهای امنیتی با امپریالیزم امریکا و سایر امپریالیستها و هم چنین ادامه حضور اشغالگران در افغانستان مخالف است و امضاء چنین قراردادهایی را خیانت ملی محسوب می نماید.
حزب کمونیست( مائوئیست) افغانستان بخوبی آگاه است که هر قراردادیکه سبب ادامه حضور قوت های اشغالگر در افغانستان گردد جز تشدید جنگ های تحمیلی بر خلق های ستمدیده افغانستان چیز دیگری را به ارمغان نخواهد آورد.
در چنین شرایطی هیچ ریفورم و یا پروژه ای التیام بخش دردهای مردم ستمدیده نبوده، بلکه این دردها را بیشتر از پیش شدت می بخشد. طرح چنین ریفورم و یا پروژه ها به منظور فریب مردم و به انقیاد در آوردن بیشتر شان و هم چنین تامین منافع نظامی بورژوازی امپریالیستی صورت می گیرد.
از زمان اشغال افغانستان توسط سوسیال امپریالیزم روسیه تا اشغال کنونی کشور صدها هزار نفر کشته و معلول و ملیون ها نفر بی خانمان و آواره گردیده اند. رژیم پوشالی و اربابان اشغالگر شان برای فریب توده های ستمدیده افغانستان " شورای عالی صلح" را سازماندهی نمودند. سازماندهی "شورای عالی صلح" طرفندی است از جانب اشغالگران امپریالیست تا چهره کریه و جنگ طلب شان را صلح طلب جلوه داده، تا از این طریق بهتر بتواند توده های ستمدیده افغانستان را در انقیاد کامل خود نگهدارد. هر گاه از این طریق صلحی هم بدست آید صلح نبوده، بلکه خفت و تحقیر مردمان کشور است، زیرا " شورای عالی صلح" که توسط اشغالگران و راهزنان مسلح سازمان دهی شده دارای شروطی است که به یک قربانی بی پایان برای مردمان بی دفاع دیکته می شود.
وظیفه و رسالت همه نیروهای مائوئیست و انقلابی است تا چهره خائنانه رژیم دست نشانده و اهداف شوم اشغالگران امپریالیست را به توده ها افشاء نموده و این نکته را بطور واضح و روشن بیان نمایند که بدون بیرون راندن قهری اشغالگران و سر نگونی رژیم دست نشانده بیرون شدن از این وضعیت اسفناک غیر ممکن است.
مائوئیست های سراسر جهان با تجاوزات و اشغالگری امپریالیست ها مخالف بوده و شعار شان همیشه چنین است: نابود باد جنگ های غارتگرانه بخاطر تقسیم مستعمرات و الحاق کشورها بخاطر بدست آوردن غنایم بورژوازی امپریالیستی.