"تلاش برای صلح" راه دیگری برای تشدید منازعات و جنگ در کشور
اخیراً سرمنشی "ناتو" در جریان یک سفر به کابل طی یک مصاحبۀ مطبوعاتی که یک جا با "رئیس جمهور" رژیم دستنشانده انجام داد با تأکید اعلام نمود که: «ما برای بیرون رفتن نیروهای ما از افغانستان زمان مشخصی را در نظر نمیگیریم. نیروهای ما تا هر زمانی که لازم باشد این جا میمانند. بنابرین طالبان باید دست از آدمکشی بردارند و با حکومت افغانستان وارد مذاکرات برای صلح شوند.» این سخنان در حالی بیان میشود که زلمی خلیلزاد به نمایندگی از وزارت خارجۀ دولت امریکا چندی قبل مذاکرات با دفتر سیاسی طالبان در قطر را آغاز کرده و هر دو طرف به ادامۀ مذاکرات متعهد شده اند. البته این اولین مذاکرات میان نمایندگان دولت امریکا و طالبان محسوب نمیگردد، بلکه از سال 2010 تا حال چندین دور مذاکرات، به مناسبتهای مختلف و از جمله روی ختم جنگ و تأمین صلح در افغانستان، میان طرفین وجود داشته است. چنانچه فقط مدت زمان اندکی قبل از آغاز مأموریت زلمی خلیل زاد، چند دور مذاکرات میان طرفین صورت گرفت. خصلت ویژۀ مذاکرات خلیل زاد با نمایندگان طالبان آشکار بودن و غیرسری بودن آن است. به عبارت دیگر آن چه در طول هشت (8) سال گذشته به صورت نسبتاً سری و در خفا پیش برده میشد دیگر از پرده بیرون افتاده است. از جانب دیگر باالاخره "کنفرانس صلح برای افغانستان" به دعوت دولت امپریالیستی روسیه و اشتراک نمایندگان 10 دولت آسیایی، نمایندگان طالبان، نمایندگان "شورای عالی صلح افغانستان" و یک دیپلمات امریکایی مقیم ماسکو به عنوان نمایندۀ دولت امریکا دایر گردید. "شورای عالی صلح افغانستان" در واقع یک نهاد ساخته شده توسط رژیم دستنشانده بوده و در خدمت رژیم و اربابان امپریالیست اشغالگرش قرار دارد. بنابرین شرکت نمایندگانش در کنفرانس ماسکو را در حقیقت باید به مفهوم شرکت نمایندگان رژیم دستنشانده در کنفرانس ماسکو محسوب نمود. به عبارت دیگر انکار ظاهراً شدید طالبان از نشستن رویاروی با نمایندگان رژیم واضحاً درز برداشته و در حال از میان رفتن است. بنابرین قویاً احتمال دارد که در آیندۀ نه چندان دور سطح نشست میان نمایندگان طالبان و رژیم دستنشانده عالیتر و مستقیمتر گردد. در عینحال صرفنظر از رتبۀ نسبتاً پایین نمایندۀ ناظر دولت امریکا در کنفرانس ماسکو، واضح است که سرانجام دولت امریکا نیز در کنفرانس مذکور شرکت نمود و بدین ترتیب نخواست- و نتوانست- از آن کنفرانس بیرون بماند. به این ترتیب موضعگیری مخالف اولیۀ دولت امریکا علیه "کنفرانس صلح ماسکو" تعدیل شده و به شکل شرکت در سطح ناظر و پایین در آن کنفرانس تبارز نمود که در هر حال عدم اصرار روی مخالفت اولیه را نشان میدهد. این شکسته شدن روحیۀ انحصارطلبی مطلق دولت امریکا در رابطه با مسایل جنگ و صلح در افغانستان نشانه ای از ضعف کنونی دولت مذکور در قبال اوضاع افغانستان است. پیشنهاد تأخیر در انتخابات ریاست جمهوری رژیم دستنشانده به مثابۀ حرکت مبتنی بر حسن نیت در مقابل طالبان توسط بعضی از مقامات دولتی امریکا به شمول زلمی خلیلزاد را میتوان نشانۀ دیگری از ضعف دولت امریکا در قبال اوضاع افغانستان محسوب نمود. گرچه احتمال مبدل شدن این طرح به موضعگیری رسمی دولت امریکا ضعیف است ولی صرفاً طرح آن عیناً مثل مذاکرات مستقیم میان نمایندگان دولت امریکا و نمایندگان طالبان باعث گسترش و تعمیق بیشتر عدم مشروعیت رژیم دستنشانده گردیده است و اگر در عمل تطبیق میگردید عدم مشروعیت رژیم را شدت و وسعت بازهم بیشتری میبخشید. بنابرین موضوع دیگر این نیست که مذاکرات مستقیم برای صلح میان رژیم دستنشانده و طالبان شروع میگردد یا نه؟ بلکه این است که احتمال شروع این مذاکرات میان دو طرف بیشتر گردیده است. اما موضوع این هست که شروع مذاکرات مذکور نمیتواند به معنای ختم اتوماتیک جنگ و تأمین صلح در افغانستان باشد. چنانچه دوام چندین سالۀ مذاکرات برای صلح میان دولت اسلامی تحت رهبری ربانی- مسعود و طالبان باعث ختم جنگ میان آنها نگردید و آغاز چنین مذاکراتی در سوریه و یمن و دوام چندین ساله اش نیز تا حال باعث ختم جنگ در آن کشورها نشده است. برعکس از هم اکنون روشن است که شدت عینی و ذهنی تضادها در جامعۀ افغانستان و همچنان در سطح بینالمللی و منطقه، مرتبط با این وضعیت داخلی، باعث گردیده است که تلاشهای به اصطلاح صلحطلبانه خود به عرصۀ دیگری از نبرد برای تأمین منافع غارتگرانۀ امپریالیستی و ارتجاعی داخلی و خارجی در افغانستان مبدل شده است. در عینحال تلاشهای دروغین و احیاناً راستین برای شروع و پیشبرد مذاکرات به اصطلاح صلح دارای این خاصیت هست که از تشدید منازعات تا حد تکامل آنها به درگیریهای جنگی مستقیم میان قدرتهای بزرگ و کوچک امپریالیستی جلوگیری مینماید. تلاشهای به اصطلاح صلحطلبانۀ داخلی و خارجی در شرایط فعلی افغانستان خود بهانهای برای تشدید جنگ در کشور، ظاهراً برای کسب امتیازات بیشتر در شکلدهی به مذاکرات بعدی، گردیده است. چنانچه این مذاکرات در آینده آغاز گردد، جریان مذاکرات خود پروسۀ دیگری خواهد شد برای تشدید درگیریهای جنگی به خاطر امتیازگیری در پشت میز مذاکرات و نه تخفیف آن. مجموع این اوضاع ممکن است منازعات در افغانستان را ابعاد تازه ای ببخشد. داخل شدن پای روسیۀ امپریالیستی در مسایل افغانستان، تحت نام کنفرانس صلح، منازعات در افغانستان را به طرف حل و حتی تضعیف سوق نداده است، بلکه بیشتر از پیش پیچیده ساخته است. در واقع روسیه در پی احیای نفوذ سوسیال امپریالیستی "شوروی" سابق، به عنوان میراثخوار آن، به شکل نفوذ امپریالیستی و سپس افزایش آن نفوذ در افغانستان است. از لحاظ داخلی طالبان بخش بیشتر و رژیم پوشالی بخش کمتر مسئولیت تاریخی دخیل ساختن روسیۀ امپریالیستی، این اشغالگر دیروزی، در منازعات افغانستان را بر عهده دارند. تلاش امپریالیزم امریکا و متحدین امپریالیستش از یک جانب کماکان روی تحمیل انقیاد بر افغانستان و مردمان آن متکی است و از جانب دیگر روی جلوگیری از نفوذ و تعمیق و گسترش نفوذ امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین در افغانستان. در حالی که امپریالیزم امریکا در مسیر افول افتاده است و متحدین سیاسی و نظامی اروپایی امریکا در پیمان ناتو با ملایمت و گاهی با تندخویی فاصلۀ شان را با ابرقدرت رهبری کنندۀ این پیمان بیشتر میسازند. اگر قدرتهای امپریالیستی اروپا قادر گردند در آینده ارتش اتحادیۀ اروپا را شکل دهند، شکلگیری یک قطب جهانی امپریالیستی در وسط امریکا و روسیه به نحوی تکمیل خواهد شد و در نتیجه جهان بیشتر چند قطبی خواهد گردید. این اوضاع منازعات جهانی و منطقهیی، منجمله منازعات در افغانستان، را به طرف حل و تضعیف سوق نمیدهد. برعکس حرص روسیۀ امپریالیستی به عنوان قدرت بزرگ امپریالیستی در نزدیکی افغانستان را نسبت به کشور بیشتر خواهد ساخت، چنانچه از هم اکنون دعواهای منفعتخواهی امپریالیستیاش در افغانستان، همراه با قدرتهای ارتجاعی متحدش در منطقه، جریتر گردیده است. بنابرین کلاف سردرگم جنگ افغانستان کماکان در مسیر باز شدن پیش نمیرود و راه درازی تا رسیدن به صلح و آرامش در کشور در پیش است. وظیفه و مسئولیت تاریخی ما این است که برای به میدان آوردن نیرومند بدیل مقاومت همه جانبۀ ملی مردمی و انقلابی علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم دستنشانده در کشور پیوسته و فداکارانه تلاش کنیم تا از یکطرف میدانداری انحصاری مقاومت جنگی ارتجاعی طالبانی در نبرد علیه اشغالگران و پوشالیان و از طرف دیگر جلوهفروشیهای توجیه گرانۀ آنها با توسل به ماهیت تاریخاً کهن این مقاومت، به خصوص برای فریب اذهان مردم امریکا، شکسته شود و مقاومت مردمان افغانستان بتواند شبیه به مقاومت مردمان ویتنام علیه اشغالگران امریکایی، در داخل امریکا نیز حمایت تودهیی به دست بیاورد.