یادداشتهای ذیل که اخیراً از طریق آدرس الکترونیکی ویب سایت شعلۀ جاوید در اختیار ما قرار گرفته است علاوه در نشر در ویب سایت شعلۀ جاوید، پیوست با اصل گزارش "غزنوی" در شمارۀ 19 جریده نیز خواهد شد.
"غزنوی" (23 عقرب 1397) چند یادداشت ضـروری بعدی مرتبط با گزارش جنگ شهر غزنی یادداشت شماره اول :– در جریان جنگ پنج شبانه روزه در شهر غزنی، بعضی از منسوبین دستاندرکار طالبان که گاهگاهی در ویب سایت آنها گزارشات و مقالات مختصر تحلیلی ارائه مینمایند، با عجله و شتاب غیر قابل وصف فتوحاتی را به نیروهای طالبان نسبت دادند که حقیقت نداشت. گرچه این عجله و شتاب ناشی از خصلت این جنگ به عنوان جنگی به خاطر گرفتن امتیازات در عرصۀ مذاکرات با دولت امریکا بود، ولی در چنین اوضاعی نیز لازم نیست در ویب سایت طالبان اخبار بی پایه و نادرست پخش گردد. حتی امتیازگیری در عرصۀ مذاکرات نیز بر مبنای واقعیتهای عینی میدان جنگ شکل میگیرد و نه از طریق پخش اخبار فتوحات به دست نیامده. شاید چنین اخبار به اصطلاح تبلیغاتی در همان لحظات اولیۀ پخش برای خوانندگانش احساسات زودگذر مساعد ایجاد نماید، ولی به محض این که غیر واقعی بودن آن روشن گردید، این احساسات اولیه جای خود را به نوعی دلزدگی و حتی دلآزردگی از منبع خبر میدهد و میتواند بی باوری دوامدار نسبت به آن منبع ایجاد نماید. در چنین صورتی خبرپراگنی مقاومت با خبر پراگنی اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی در یک صف قرار میگیرد و برتری اخلاقی و روانی آن از میان میرود. در واقع ایجاد چنین وضعیتی به ضرر مجموع مقاومت، و نه صرفاً به ضرر طالبان، است و در نهایت به نفع دشمن اشغالگر و رژیم پوشالی تمام میشود. در هر حال پخش اخبار ناصحیح، نادرست و مضر است. در این جا فقط دو ادعای نادرست مطرح شده در ویبسایت طالبان را متذکر میشویم: 1-- ادعای فتح زندان ولایت غزنی به نام زندان کوهباد و آزادی زندانیان طالبان. این زندان مورد حملۀ شدید نیروهای طالبان قرار گرفت و جنگ شدید و نسبتاً دوامداری در اطراف زندان رخ داد. ولی این جنگ باعث فتح زندان نشد. نیرومند بودن استحکامات نظامی اطراف زندان همراه با مسلح و مجهز بودن کافی محافظین سرسخت زندان و شامل شدن کندک تقویتی اردوی رژیم، که در نزدیکی زندان قرار دارد، در جنگ به نفع محافظین زندان باعث گردید که این باستیل ولایتی کماکان پابرجا باقی بماند. 2-- نیروهای طالبان قادر به فتح ساختمان "پی. آر. تی." در شهر غزنی نشدند. این ساختمان وسیع با استحکامات و زیرزمینیهای مستحکم و محفوظ، آخرین پناهگاه سردمداران رژیم در ولایت غزنی محسوب میگردد و فتح آن برای نیرویی مثل طالبان بدون سازماندهی مؤثر یک قیام درونی توسط عوامل نفوذی و صرفاً با حمله از بیرون ممکن نیست و از قرار معلوم طالبان چنین امکاناتی در اختیار نداشته اند. یادداشت شماره دوم:- حملۀ طالبان بر شهر غزنی و باقی ماندن نیروهای آنها برای چندین روز در بخشهای وسیعی از شهر غزنی، علیرغم عقبنشینی بعدی آنها ازین شهر، باعث گردید که قلمرو تحت کنترل رژیم درین ولایت به شدت محدود گردد. در حال حاضر غیر از مراکز ولسوالیهای گیلان، مقر و قره باغ، تمامی ولسوالیهای پشتون نشین دیگر ولایت غزنی، به شمول مراکز آنها، از کنترل رژیم پوشالی بیرون است. مراکز کنونی به اصطلاح دولتی این ولسوالیها فقط پوستههای امنیتی هستند و در حقیقت بخشی از پوستههای امنیتی کمربندی اطراف شهر غزنی محسوب میگردد که مداوماً تحت حمله قرار دارند. ولسوالی خواجه امیری عمدتاً هزاره نشین نیز تحت کنترل مکمل طالبان قرار دارد. در عینحال مناطق هزاره نشین ولسوالیهای قرهباغ و چغتو نیز در واقع تحت کنترل طالبان است. به عبارت دیگر فقط مراکز و مناطق وسیع ولسوالیهای هزاره نشین جاغوری، ناهور و مالستان تا حال تحت کنترل رژیم و عوامل آن قرار دارد، اما این ولسوالیها نیز دیگر به مناطق پارتیزانی طالبان مبدل شده و برای رژیم و عوامل آن دیگر کاملاً امن نیست. بنابرین جنگ در شهر غزنی اگر از یک طرف باعث وارد آمدن تلفات سنگین بر نیروهای طالبان گردید، اما از جانب دیگر از لحاظ نظامی باعث پیشروی نسبتاً وسیع نیروهای آنها در مناطق اطراف ولایت غزنی شد. یادداشت شماره سوم:- جنگ شهر غزنی، به عنوان جنگی برای امتیازگیری در عرصۀ مذاکرات با اشغالگران امریکایی، از یکطرف به نفع طالبان تمام شد و از طرف دیگر باعث گردید که این مذاکرات از حالت پنهانی بیرون شود و شکل آشکار و علنی را به خود بگیرد. طالبان همیشه خواهان ان بودند که با اشغالگران امریکایی وارد گفتگو و دادومعامله شوند و نه با رژیم پوشالی. اکنون گویا این خواست طالبان برآورده گردیده و زلمی خلیلزاد به عنوان نمایندۀ رسمی دولت امریکا با نمایندگان رسمی آنها وارد گفتگو گردیده است، بدون این که دولت امریکا مالکیت رژیم پوشالی بر "مذاکرات برای صلح" در افغانستان را، ولو در ظاهر و در حال حاضر، عملاً در نظر بگیرد. البته این احتمال زیاد وجود دارد که این مانور امریکاییها در آینده برای رژیم پوشالی مفید واقع گردد و آنها بتوانند نمایندگان طالبان و رژیم پوشالی را پشت میز مذاکرات بنشانند. ولی احتمال این که امریکاییها به تنهایی و بدون حضور نمایندگان رژیم پوشالی مذاکرات با طالبان را تا آخر ادامه دهند خیلی کم است. ازین نظر قویاً محتمل است که امتیازگیری کنونی طالبان در نهایت فقط یک امتیازگیری مؤقتی و تاکتیکی باشد و دادومعامله ای در سطح استراتژیک میان آنها و امریکاییها صورت نگیرد بیرون شدن مذاکرات میان امریکاییها و طالبان از حالت پنهانی و علنی شدن آن طالبان را بیشتر از پیش به پشت میز مذاکرات سوق خواهد داد و این وضعیت خواهی نخواهی قیوداتی در عرصۀ فعالیتهای نظامی آنها به وجود خواهد آورد. ممنوع شدن حملات انتحاری و به قول خود انها حملات استشهادی از سوی رهبری طالبان، گرچه نتیجۀ فشار جلسات پیهم ملاها از کشورهای مختلف اسلامی، به شمول عربستان سعودی، بود؛ ولی میتواند مقدمه ای بر وضع سایر قیودات نظامی بر آنها نیز باشد. در هر حال نشستن طالبان پشت میز مذاکرات برای صلح باعث خواهد شد که آنها از حالت یاغیگری تام خارج شوند و نورمهای پذیرفته شدۀ بینالمللی این نوع مذاکرات را به تدریج بپذیرند و این یعنی وارد شدن به آستاتۀ دادوگرفت، معامله و دادوگرفت با سایرین. اگر این سایرین امروز میتواند دولت امپریالیستی اشغالگر امریکا باشد فردا رژیم دستنشاندۀ آنها نیز میتواند باشد. برعلاوه جنگ شهر غزنی از لحاظ زمینهسازی "کنفرانس صلح مسکو" نیز گویا به "نفع طالبان" تمام شد؟! برگذاری "کنفرانس صلح مسکو" و شرکت نمایندگان طالبان و نمایندگان "شورای عالی صلح"، که در واقع جزئی از رژیم دستنشانده و ساختۀ اشغالگران امپریالیست است، در کنفرانس مذکور حداقل به معنای تغییر سیاست طالبان در قبال شورای متذکره است، شورایی که زمانی رئیس سابقۀ آن، یعنی برهان الدین ربانی، توسط طالبان از بین برده شد. برعلاوه "کنفرانس صلح مسکو" ازین جهت نیز به "نفع طالبان" تمام شد که مناسبات آنها با امپریالیستهای روسی تحت عنوان به اصطلاح صلحخواهی را کاملاً علنی و آفتابی ساخت. به همین جهت دست روسها در تماسها و ارتباطاتشان با طالبان بیشتر باز شد و این وضعیت یقیناً میزان و کیفیت "دستآوردهای" نقدی و جنسی قابل دریافت طالبان از "دوستان روسیشان" را افزایش خواهد بخشید. چه بیچاره است مردمان کشور ما که در جنگ مقاومت علیه سوسیال امپریالیزم شوروی، که میراثخوار امروزی آن امپریالیزم روسیه است، به دام امپریالیستهای امریکایی افتاد و امروز در جنگ مقاومت ضد اشغالگران امپریالیست امریکایی و متحدین امپریالیستشان در مسیر افتادن به دام امپریالیستهای روسی قرار گرفته است؟! یادداشت شماره چهارم:- با توجه به مطالب مطرح شده در فوق و با توجه به ماهیت طبقاتی فیودال- کمپرادوری طالبان و مناسبات بینالمللی آنها در گذشته و حال باید گفت که طالبان ضمن مخالفت با اشغالگران امریکایی، متحدینشان و رژیم دستنشاندۀشان و پیشبرد مقاومت ارتجاعی جنگی علیه آنها طالب یک افغانستان "مستقل" نیمه مستعمره- نیمه فیودال هستند. واضح است که "استقلال" نیمه مستعمراتی- نیمه فیودالی به هیچ وجه نمیتواند یک استقلال حقیقی باشد. آن چه طالبان خواهان آن هستند استقلال ناقصی است که در بهترین صورت خود میتواند وابستگی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، به شمول وابستگی نظامی، به امپریالیزم روسیه و سوسیال امپریالیزم چین را با خود همراه داشته باشد، کما اینکه آن استقلال ناقص میتواند وابستگیهای کنونی را نیز حفظ نماید. اما از جانب دیگر، طالبان را با وجود این استقلالخواهی ناقصشان و با وجود ماهیت ارتجاعی مقاومت جنگی شان نمیتوان- و نباید- در شرایط اشغال امپریالیستی کشور و حاکمیت پوشالی رژیم دستنشاندۀ اشغالگران امپریالیست، دشمن عمدۀ کشور و مردمان کشور قرار داد و آنها را با اشغالگران امریکایی و غیر امریکایی و داعشی و رژیم دستنشانده در یک صف به حساب آورد. در عینحال طرح موضوع به معنای انصراف از پیشبرد هرگونه مبارزات ایدیولوژیک- سیاسی ضروری علیه طالبان نیز نمیتواند- و نباید- باشد.