Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

جنگی در راستای تحکیم بیشتر اسارت

از چند ماه به اینطرف درگیری های مسلحانه میان کوچی ها و اهالی بومی منطقه بزرگی از هزاره جات ( بهسود، دایمیرداد و ناهور ) ادامه دارد. ابعاد این جنگ وسیع است و هزاران خانواده از هر دو طرف در آتش آن می سوزند.
این جنگ تا حال صد ها نفر کشته و زخمی بجا گذاشته، باعث آوارگی جمعیت بزرگی از اهالی محل شده و خسارات مالی بزرگی بار آورده است. تعداد زیادی از خانه های اهالی محل به آتش کشیده شده، هزاران درخت قطع گردیده و مزارع وسیعا نابود شده اند. از آنطرف، تعدادی از خیمه های کوچی ها به آتش کشیده شده و تعدادی از حیوانات شان توسط طرف مقابل یا تصاحب گردیده و یا از بین برده شده است. در میان سلاح هائیکه درین جنگ مورد استفاده قرار می گیرند صرفا قوای هوایی و قوای زرهی و توپخانه سنگین وجود ندارد، ولی از بقیه تمامی سلاح های خفیفه و ثقیله استفاده به عمل می آید. از جانب کوچی ها حتی از پاکستان بسیج به عمل آمده است، در حالیکه ده نشینان هزاره منطقه مورد منازعه را، داوطلبان جنگی مناطق دیگری از هزاره جات و همچنان کابل یاری می نمایند.
کوچی ها ظاهرا متکی به حمایت جناح کرزی در رژیم دست نشانده و بطور مشخص متکی به وکلای کوچی در پارلمان رژیم هستند، ولی در عین حال حمایت هایی را از جانب طالبان نیز دریافت می کنند. از جانب دیگر، جنگجویان هزاره را حلقه های " خلیلی " و " محقق " و سائر حلقات درون رژیم مثل حلقه " اکبری "و تا حد معینی دار و دسته دوستم و احتمالا حلقات معینی در بیرون از رژیم مورد حمایت قرار می دهند.
قوت های خارجی " ائتلاف بین المللی ... " و " ناتو " تا حال در قبال این جنگ تماشاچی باقی مانده اند و گمان نمی رود که در آینده نیز درینمورد مستقیما مداخله کنند. در واقع بروز و ادامه چنین جنگ هایی میان افغانستانی ها به نفع این قوت ها بوده و آنها هیچ لزومی نمی بینند که برای متوقف ساختن آن ها اقدام نمایند.  
سال گذشته شاهد یک درگیری چند ماهه میان کوچی ها و ده نشینان منطقه بهسود هزاره جات بوده ایم. ولی درگیری مذکور در همان سطح محدود باقی ماند، چرا که کوچی ها اصلا به طرف منطقه ناهور نرفتند. اما امسال هم شاهد سرازیر شدن بیشتر کوچی ها به سراسر منطقه، منجمله ناهور، هستیم و هم شاهد گسترش و دوام بیشتر برخورد های مسلحانه.
جنگ نسبتا محدود سال گذشته سر انجام با پا در میانی شخص کرزی مبنی بر تقاضا از کوچی ها برای تخلیه موقت منطقه پایان یافت. پس از آن یک کمسیون دولتی تشکیل گردید تا موضوع را مورد بررسی قرار داده و در خلال مدت چند ماه به یک فیصله رسمی در مورد دست یابد. این کمسیون تشکیل گردید، اما نه تنها در ظرف چند ماه بلکه تا ختم سال 1386 نیز نتوانست راه حلی برای این معضله پیدا نماید.
دلیل این امر آن بود که اعضای این کمسیون تقریبا همه افرادی بودند که در واقع دو طرف منازعه در درون رژیم را تشکیل می دهند. جنگ امسال در نتیجه ناکامی مطلق این کمسیون در یافتن راه حلی برای حل معضله براه افتاده است. حتی در همان سال گذشته، هیچ یک از دو طرف منازعه برین باور نبودند که کمسیون مذکور بتواند راه حلی پیدا نماید. به همین سبب توقف درگیری های پارسال عملا یک دوره استراحت برای گرفتن آمادگی های بیشتر برای درگیری های شدید تر و گسترده تر امسال را به وجود آورد.
در واقع هم اکنون نیز هیچیک از دو طرف قضیه باور ندارند که رژیم اوراق و پریشان کرزی بتواند راه حلی برای خاتمه دادن به این درگیری ها پیدا نماید. این بی باوری انعکاس دهنده عمق تاریخی و اجتماعی این مشکل است، مشکلی که اصلا رژیمی مثل رژیم دست نشانده موجود نه می تواند – و نه واقعا می خواهد – آنرا حل و فصل نماید. تا حال کمسیون های تعیین شده از طرف رژیم، غیر از اینکه سفر هایی به منطقه انجام دهند و ضمن مهمانی خوری های مفصل با دو طرف درگیری صحبت هایی انجام دهند، کار دیگری از پیش نبرده اند.
سردمدارانی که در درون رژیم، حامی طرف های درگیر هستند، از این موضوع به نفع کمپاین انتخاباتی شان برای انتخابات ریاست جمهوری رژیم استفاده می نمایند. گویا این انتخابات قرار است در خزان سال آینده بر گزار گردد، ولی کارزار تبلیغاتی و عملی مربوطه آن از هم اکنون براه افتاده است.
استفاده از این موضوع به نفع کمپاین انتخاباتی مبتنی بر جلب احساسات ملیتی طرف های درگیر است. کرزی که دیگر در میان مردمان افغانستان آبرویی برایش باقی نمانده است، آشکارا تلاش دارد که به عنوان مدافع حقوق پشتون ها خود را مطرح نماید. از جانب دیگر کسانی مثل " خلیلی " و " محقق " که خزیدن زیر بیرق اشغالگران، شمولیت در رژیم دست نشانده، معامله با سیاف و نشستن زیر تصاویر بزرگ قهرمان قتل و کشتار کابلی ها را توجیه ملیتی کرده و می کنند، یکبار دیگر می کوشند روی مجبوریت های مردم هزاره به معامله بنشینند.
یکی از حرکت های گمراه کننده ایکه در رابطه با این معضله براه افتاده است، طرح آن به عنوان یک موضوع حقوقی است. این حرکت، عوامل سیاسی – اجتماعی معضله را می پوشاند و نمی تواند یک راه حل اساسی و اصولی برای آن بیابد. علاوتا جنبه های حقوقی معضله، متناقض و پیچیده اند و نمی توان بر مبنای اسناد حقوقی دو طرف درگیری قضاوت قاطع به عمل آورد.
کوچی های منطقه بهسود و دایمیرداد یک فرمان از امیر عبدالرحمان خان و یک فرمان از نادر شاه بدست دارند و بر مبنای این فرامین، چراگاه های طبیعی منطقه را " میل " تابستانی شان می دانند. ولی در عین حال اهالی بومی منطقه با در دست داشتن قباله های ملکیت مشاع کل منطقه، ادعای ملکیت دارند و سندیت دایمی فرمان های شاهی سابقه را نمی پذیرند.             
وضعیت حقوقی چراگاه های ناهور از این هم پیچیده تر است. این چراگاه ها، بخصوص چراگاه دشت ناهور، تا اواسط دهه 30 شمسی مورد استفاده تابستانی گله های اسپ دولتی قرار داشت. این گله های اسپ که مورد استفاده پولیس و اردو قرار داشت، از مناطق مختلف غزنی و حتی کابل و قندهار به ناهور آورده می شدند. اهالی منطقه، این گله های اسپ را " کمند " می گفتند.
عبور و مرور " کمند " ها در بهار و خزان هر سال برای اهالی اطراف ناهور و توقف چند ماهه آنها در ناهور برای خود اهالی محل، یک مصیبت واقعی بود. افسران و سربازان " کمند " برای خود شان، تخم مرغ، گوشت مرغ و شیر و ماست و برای اسپ های شان کاه سفید و بعضا جو از اهالی حصول می کردند. در اوایل حکومت داود خان در دهه 30 اجبار درینمورد ممنوع شد و افسران و سربازان " کمند" ها مکلف شدند که اشیای مورد ضرورت شان را از اهالی خریداری کنند. اما در عمل تا زمانیکه " کمند " ها وجود داشتند، حصول اجباری مواد متذکره کماکان ادامه یافت.
با براه افتادن جریان مدرنیزه شدن اردو و پولیس دولت که از اواخر دهه 20 شمسی شروع شد، " کمند " ها در معرض نابودی قرار گرفتند. در همین زمانی که تعداد اسپ های " کمند " ها روز به روز کمتر و کمتر می شد، افسران مربوطه فرصت یافتند که فروش موقتی قسمت هایی از چراگاه دشت ناهور به کوچی ها را بصورت وسیع رویدست بگیرند و همه ساله دامنه این معامله را گسترش دهند. قبلا نیز اینگونه معامله ها جریان داشت  ولی دامنه آن محدود بود.
به این ترتیب موقعیکه در اواخر صدارت داود خان، " کمند " کشی به ناهور متوقف گردید، دیگر کوچی ها چراگاه ها را تصرف کرده بودند. در یک فیصله رسمی حکمرانی و شورای ولایتی غزنی – که یک شورای انتصابی و متشکل از سران اقوام و قبائل بود، در سالهای پایانی حکمرانی سید عباس، در اواخر دهه 30، چراگاه های ناهور " میل " تابستانی کوچی ها اعلام شد و فیصله نامه رسمی به عنوان سند ملکیت کوچی ها به آنها داده شد.
در ناهور نیز، همانند مورد بهسود و دایمیرداد، اهالی محل اسناد ملکیت مشاع منطقه را در دست دارند و سندیت دایمی فیصله تقریبا پنجاه سال قبل حکمرانی و شورای ولایتی غزنی را قبول ندارند. 
ورود کوچی ها به هزاره جات از زمان امیر عبدالرحمان خان شروع شد. درجریان شورش هزاره جات و بعد از آنکه این شورش توسط عبدالرحمان خان به شدید ترین وجه سر کوب گردید، اقدامات چهار گانه تنبیهی شدیدی که به فرمان امیر خون آشام علیه این منطقه و اهالی آن رویدست گرفته شده و به مرحله اجرا در آمدند، عبارت بودند از:
1 – دستگیری، زندانی ساختن و اعدام تعداد زیادی از سران شورشی.
2 – به بردگی کشاندن تعداد زیادی از پسران و دختران جوان و حتی اطفال شکست خوردگان جنگ.
3 – تسلیم نمودن زمین های زراعتی شورشیان شکست خورده به گروه های ایله جار پشتون شامل در جنگ.
4 – سازماندهی کوچی ها برای ورود وسیع به هزاره جات و به تصرف در آمدن چراگاه های منطقه توسط آنها.
هر چند افتخارات و درد های کشتار، برده سازی و برده گی و متصرف شدن و از دست رفتن زمین های زراعتی وسیع در آن دوره هنوز هم به فراموشی سپرده نشده اند، ولی دیگر مسائل زنده ای نیستند که عملکرد های ملموس و انعکاسات روشن اجتماعی مداوم داشته باشند. به عبارت دیگر، اینها دیگر خاطرات تاریخی محسوب می شوند و انعکاسات عملی اجتماعی شان نیز در همان محدوده باقی می مانند. احیانا اگر گاهی هوای برده داری در سر فلان وکیل شوونیست جاهل پارلمان رژیم خانه کند و او با افتخار " خیل و خت " خود را بادار و هزاره ها را غلام خطاب کند، ناچار می شود چند روز بعد به عذر خواهی بپردازد. ولی معضله کوچی ها تا هنوز به عنوان یک مشکل زنده اجتماعی باقی مانده است که راه حل اساسی عاجل می طلبد و هر قدر دوام نماید، نه تنها در حد خود باعث ایجاد و گسترش منازعات و تصادمات ملیتی میان پشتون ها و هزاره ها خواهد شد، بلکه خاطرات تاریخی مرده را نیز بطور روز افزون زنده خواهد کرد.
مناسبات میان هزاره ها و کوچی ها هیچگاه راحت و بدون درد سر نبوده است. در دوره هایی که حکومت مرکزی از ثبات و استقرار برخوردار بوده، منازعات طرفین به حکومت کشانده شده و در محاکم دولتی عمدتا به نفع کوچی ها حل و فصل گردیده است. اما در دوره هائیکه حکومت مرکزی ضعیف بوده، منازعات شکل حاد تری بخود گرفته و تا حد برخورد های مسلحانه بالا گرفته است.
قبل برین، در دوره جنگ های ارتجاعی خانمانسوز میان جهادی ها و بعدا جهادی ها و طالبان، که عملا حکومت مرکزی ای در افغانستان وجود نداشت، ورود کوچی ها به هزاره جات تقریبا بصورت کامل متوقف گردید. اما پس از آنکه طالبان کابل را تصرف کردند و بخصوص پس از آنکه سمت شمال و هزاره جات بدست آنها افتاد، کوچی ها با تکیه بر امارت اسلامی طالبان به صورت وسیع به منطقه سرازیر شدند و بر علاوه انتقام غیبت چند ساله شان را نیز گرفتند.
اما پس از رویکار آمدن رژیم دست نشانده کرزی که هیچگاه نتوانسته نقش واقعی یک حکومت مرکزی ولو ارتجاعی را بازی نماید، باز هم ورود کوچی ها به هزاره جات متوقف گردید. کوچی ها از دو سال به اینطرف تلاش دارند که مجددا به این منطقه راه یابند. اینک که رژیم دست نشانده بیشتر از پیش اوراق و پریشان شده میرود، منازعات میان کوچی ها و اهالی بومی بیشتر از هر زمانی حدت و شدت اختیار کرده است و بطرف تشدید و گسترش بیشتر پیش می رود.
رژیم کنونی نمی تواند هیچ راه حل منصفانه ای برای حل و فصل این معضله بیابد. این رژیم فقط قادر است توسط جناح مختلف خود این معضله را دامن بزند و بیشتر از پیش حاد بسازد و یا به ضرر یکی از دو طرف منازعه فیصله دهد که به نظر نمیرسد قابل اجرا نیز باشد.
این معضله و گسترش بیشتر آن نفاق ملی را دامن میزند و در شرایط کنونی که مقاومت علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده آنها، وظیفه و مسئولیت میهنی و ملی فرد فرد این آب و خاک از تمامی ملیت ها واقلیت های ملی است، به شدت به نفع اشغالگران است و باعث تداوم هر چه بیشتر اسارت کشور و مردمان آن می گردد.   
حل درست و منصفانه معضله کوچی ها بدون شناخت درست آن ممکن و میسر نیست. ببینیم این معضله اساسا چگونه معضله ای است؟
تعداد کوچی ها را فعلا می توان بیشتر از یک میلیون نفر تخمین زد. خود آنها ادعا دارند که مجموعا چهار میلیون نفر هستند. تعدادی از اینها در میان مناطق مختلف افغانستان به کوچیگری می پردازند ، ولی تعداد دیگری از آنها چند ماه سال را در قلمرو پاکستان و چند ماه دیگر آنرا در افغانستان بسر می برند. اینها به قبائل مختلف پشتون تعلق دارند. دوام و بقای شیوه زندگی بدوی کوچی ها از یک جهت محصول سیاست های شوونیستی طبقات حاکمه پشتون در افغانستان می باشد. اینها بخاطریکه کوچی ها را چون آلت سرکوبی علیه ملیت های غیر پشتون در افغانستان در دست داشته باشند در صدد بر نیامده اند تا شیوه زندگی آنها را که فلاکتی بیش نیست تغییر دهند. بافت جمعیت کوچی ها یک بافت طبقاتی است و در آن استثمارگران و اقشار تحت استثمار وجود دارند. مگر مناسبات قبیلوی در جمعیت کوچی ها بسیار قوی است و این امر از قطب بندی شدید طبقاتی در میان آنها جلوگیری می نماید.، کما اینکه در عین حال باعث تداوم عقبماندگی و بدویت نیز میباشد.
موجودیت کوچی ها و رفت و آمد آنها در مناطق مربوط به ملیت های غیر پشتون و استفاده از چراگاه های آن مناطق یک منبع مهم
نا آرامی های ملیتی و جنگ میان پشتون ها و غیر پشتون ها است. بنابرین یکی از جنبه های مهم حل و فصل منازعات ملیتی و رفع
شوونیزم و ستم ملی را حل درست و اصولی مسئله کوچی ها تشکیل می دهد.


اما مقدم بر آن، آنچه از اهمیت برخوردار است، مسئله نجات این جمعیت بزرگ انسانی از زندگی فلاکت بار بدوی است. یگانه راه حل درست و منصفانه مسئله کوچی ها اسکان دادن آنها و ده نشین ساختن شان است. اسکان دادن و ده نشین سازی کوچی ها بايد از پايه مادي برخوردار باشد . توزيع زمين و آب و وسائل زراعتی به آنها و كمك به ايشان جهت آموختن و خو گرفتن به زندگي و كار در يك محل، در چوکات یک انقلاب ارضی سرتاسری، يگانه راه مطمئن پايان دادن به فلاكت و بدبختي ای است که دجار آن هستند. کوچی ها قبل از هر چیزی حق دارند از زندگی پر مشقت و تاریخا منسوخ شده کوچیگری نجات یابند.                                  
یاد داشت ضروری –  شماره نزدهم شعله جاوید برای انتشار آماده می شد که خبر ختم درگیری ها و آمادگی کوچی ها برای عودت از منطقه درگیری پخش گردید. امسال نیز همانند پارسال بنا به تقاضای کرزی از کوچی ها برای ترک موقت منطقه، آنها اعلام کرده اند که به تدریج منطقه را ترک می گویند، ولی برای آخرین بار و تا بهار سال آینده باید راه حلی برای این معضله پیدا شود. البته به یک معنی موسم عودت عادی کوچی ها از منطقه فرا رسیده است. آنها در سال های پر برف و باران برای چهار ماه ثور، جوزا، سرطان و اسد بصورت مکمل در منطقه بسر می برند و از ماه سنبله برگشت شان را به چراگاه های خزانی و زمستانی شرق افغانستان و آنطرف خط دیورند اغاز می کنند. ولی در خشک سالی ها این عودت از ماه اسد شروع می گردد. امسال به دلیل خشک سالی، آنها بصورت عادی نیز مجبور بودند عودت شان را از منطقه سر از ماه اسد شروع نمایند. به همین جهت تقاضای کرزی و پذیرش این تقاضا از طرف کوچی ها یک امر تبلیغاتی صرف است تا حیثیت و اتوریته ای برای او در میان کوچی ها دست و پا شود. طبعا این حرکت عوام فریبانه احساسات ناخوشایند ملیتی در میان هزاره ها و همینطور گرایشات شوونیستی در میان پشتون ها را بیشتر از پیش دامن خواهد زد و نفاق ملی در کشور را گسترده تر و عمیق تر خواهد ساخت. کمان نمی رود که رژیم دست نشانده بتواند راه حلی برای این معضله بیابد. اگر وضعیت به همین ترتیبی که تا حال بوده ادامه یابد، در سال آینده شاهد درگیری های خونین تر و ویرانی ها و خسارات عظیم تر در منطقه خواهیم بود.

 

بازگشت به صفحۀ اول