بحران در نيپال: استعفای پاراچاندا از نخست وزیری
بحران اخیر نيپال بار دیگر ماهیت دروغین "انتخابات" و "پیروزی در انتخابات" را آشکار کرد.
4 مي 2009. سرویس خبری جهانی برای فتح
پاراچاندا ( پوشپا کمال داهال )، نخست وزیر نيپال، روز 4 مي پس از يك نزاع جدی بر سر اینکه آیا لوي درستيز اردوي نپال اجازه دخالت در اقتدار حکومت او را خواهد داشت یا خیر، استعفا داد.
پاراچاندا صدر حزب کمونیست متحد نيپال ( مائوئیست ) نیز هست. [ در اوایل 2009سال، حزب کمونیست نيپال ( مائوئیست ) پس از وحدت با حزب "مشعل" که قبلا از آن انشعاب کرده بود؛ نام خود را به حزب کمونیست متحد نيپال ( مائوئیست ) تغییر داد. مشعل از مخالفین سرسخت مفهوم "مائوئیزم" و جنگ خلق بود.]. پاراچاندا لوي درستيز اردوي نيپال ( روکمنگود کاتاوال ) را به دلیل سرپیچی از فرمان های حکومت، مقاومت در مقابل قانون اساسی موقت و " توافقنامه صلح جامع " که جنگ خلق دهساله را پایان بخشید، عزل کرد. اما رئیس جمهور نيپال ( رام باران یاداو ) تصمیم گیری پاراچاندا را ملغی کرده و به لوي درستيز دستور داد که در پست خود بماند. البته جنرال کاتاوال پیشاپیش نامه دولت پاراچاندا مبنی بر عزل خود را رد کرده بود. او از دستور وزیر دفاع ( رام بهادر تاپه ) نیز، که به اصطلاح مسئول اردوي نيپال است، سرپیچی کرد و حاضر نشد " تا رسیدن به توافق"، موقتا جنرال دیگری را بر جای خود بنشاند.
روز بعد، پاراچاندا در سخنرانی استعفای خود، بالاي رئیس جمهور نيپال به دلیل " نقض قانون اساسی و عملکرد غیر قانونی" انتقاد کرد و این کار وی را حمله ای به " این دموکراسی نوزاد و روند صلح " خواند. او گفت: « من به جای در قدرت ماندن و تعظیم در مقابل عناصر خارجی و نیروهای ارتجاعی، از این حکومت استعفا می دهم. »
رئیس جمهور، استعفای پاراچاندا را قبول کرد و از وی خواست تا تشکیل حکومت جدید، بعنوان نخست وزیر موقت در پست خود باقی بماند. رئیس جمهور جلسه ای متشکل از همه احزاب حکومتی برای بحث در مورد این بحران، فراخواند. در پاسخ به این وضع، حزب کمونیست متحد نيپال( مائوئیست ) اعلام کرد که رئیس جمهور باید در مقابل مجمع عمومی پارلمان حاضر شده و در رابطه با بازگرداندن جنرال معزول معذرت خواهی کند و تا زمانی که این کار را نکرده، این حزب تمام روندهای پارلمانی را مختل کرده و به سازماندهی اعتراضات خیابانی می پردازد.
بابورام باترای ( یکی از رهبران حزب و وزیر مالیه دولت) در جواب به یکی از خبرنگاران که آیا حزب او به حکومت جدید خواهد پیوست یا خیر؛ جواب داد که: « این به اصطلاح رئیس جمهور که بطور مستقیم زیر رهبری دهلی جديد است، فرمان گرفته که در مقابل دولت منتخب بایستد و لوي درستيز معزول اردو را در مقامش احیا کرده است. رئیس جمهور باید قبول کند که تصمیم او در تضاد با قانون اساسی است تا ما بتوانیم در مورد اینکه آیا به حکومت جدید خواهیم پیوست یا خیر فکر کنیم. تا آن زمان ما به خیابان ها رفته و توده ها را برای مبارزه با این حزب غیر دموکراتیک [ حزب كنگره نيپال ] سازماندهی خواهیم کرد. » ( روزنامه هندو- 4 مي )
یکی دیگر از احزاب عمده در حکومتی که تحت رهبری حزب کمونیست متحد نيپال ( مائوئيست ) شکل گرفت، جریانی است به نام یو ام ال ( حزب متحد مارکسیست لنینیست نيپال ). این حزب و یکی دیگر از احزاب کوچکتر حکومت، در اعتراض به عزل جنرال اردو توسط پاراچاندا، استعفا دادند. این وضع، حکومت پاراچاندا را با رای عدم اعتماد در پارلمان مواجه کرد. یعنی، حتا اگر پاراچاندا استعفا نمی داد، تضمیمنی به بقای حکومتش نبود. اما نباید گذاشت که کشمکش های پارلمانی موجب پنهان ماندن مسائل اصلی این ماجرا شود.
همانطور که پاراچاندا در سخنراني استعفای خود گفت، مقام ریاست جمهوری در نيپال یک " قدرت موازی" است. این مقام برای آن درست شده است که دولت وی نتواند اردو و نقش مرکزی آن را تضعیف کند یا سازمان اردو را عوض کند. نیروهای اردو، ستون مرکزی هر قدرت دولتی هستند و اصلا مهم نیست که چه کسی دفتر نخست وزیری یا ریاست جمهوری را در اختیار می گیرد. این حقیقت عام است؛ اما در نيپال دارای عملکرد ویژه است. نيپال نسبت به جمعیت خود، دارای بزرگترین اردوي آسیای جنوبی است. این اردو نقش نهادینه بسیار مهمی را در جامعه بازی کرده و ضمن همکاری نزدیک با دولت هند، در حفظ قدرت طبقات حاکمه نيپال نقش عریان دارد و برای ایفای این نقش دست به خشونت های بی حساب علیه توده های مردم زده است.
بحران اخیر چگونه شکل گرفت؟
ده سال پس از جنگ خلق تحت رهبری حزب کمونیست نيپال (مائوئیست) در نيپال، در نوامبر 2006، يك قرارداد صلح تحت عنوان " توافقنامه صلح جامع" میان مائوئیست ها و احزاب پارلمانی نظام سلطنتی نيپال امضاء شد. متعاقب آن، در اگست 2008، مائوئیست ها به یک پیروزی شگفت انگیز در انتخابات مجلس موسسان دست یافتند؛ سلطنت را لغو کرده و مسئول تشکیل حکومت شدند.
در انتخابات، این حزب بیش از مجموع آرای دو حزب بزرگ دیگر [حزب کنگره و حزب متحد مارکسیست- لنینیست ] رای آورد. اما احزاب دیگر، بر خلاف قواعد پارلمانی به این حزب اجازه تشکیل حکومت نداده و آن را مجبور کردند که ایجاد پست ریاست جمهوری را به مثابه رئیس دولت و سر قومندان اعلاي قوا، بپذیرد. در آن زمان گفته شد ریاست جمهوری صرفا یک مقام تشریفاتی است. اما معلوم شد که قدرت رئیس جمهور، وقتی که برای مشروعیت دادن به اردوي نپال بکار می رود، خیلی زیاد است.
جنرال کاتاوال در تمام عمر نظامی اش مسئول سرکوب انقلاب بوده است. او در ایالات متحده امریکا در " نیروهای ويژه " ( كلاه سبزها ) و " رنجرهای ضد چریکی"، و در برتانیه در آموزش فرماندهی، و همچنین در مدارس نظامی هند و پاکستان تعلیم دیده و به کسب مدال های افتخار نائل آمده است. در سال 2003 - 2004 وی در مقام قومندان قول اردوي غربی اردوي شاهي نيپال و و رئيس اركان حرب اردوي نيپال؛ رهبری برخی از جدی ترین نبردها علیه جنگ خلق را در دست داشت. در این نبردها، اردوي وی شکست های سختی از نیروهای انقلابی خورد. او در عملیات قتل، تجاوز و شکنجه و به آتش کشیدن روستاها توسط اردو، نقش عمده ای داشت. پس از آتش بس اپریل 2006 میان انقلابیون مائوئیست و دولت نيپال، و قبل از عقد " توافقنامه صلح جامع" در نوامبر 2006 که جنگ خلق را بطور رسمی پایان داد، او به مقام لوي درستيز اردوي شاهي نيپال رسید. او در کودکی توسط خاندان شاهي به فرزندی گرفته شد و در قصر بزرگ شد. وی بدون شک محصول نظام شاهي بود، اما زمانی که طبقات حاکمه نيپال، احزاب سیاسی و قدرت های خارجی به اجماع رسیدند که حفظ ثبات اجتماعی در نيپال فقط با تبدیل سلطنت به جمهوری ممکن است؛ او به منافع عالیتر طبقات حاکمه گردن گذاشت. به این ترتیب، کاتاوال تبدیل به نشانه تداوم سیاسی و اجتماعی نیروهای مسلح نيپال شد. او با لغو سلطنت مخالفت نکرد اما با هر گونه تغییر در اردوي نيپال جز تغییر نامش از " اردوي شاهی نيپال" به " اردوي نيپال"، مخالفت کرده است. طبق " توافقنامه صلح جامع"، اردوي رهائی بخش خلق باید " در درون نیروهای امنیتی ادغام شود ". این به معنای منحل کردن اردوي انقلابی بود؛ اما بر سر اینکه این اردوي انقلابی چگونه منحل خواهد شد، تنش و نزاع دائمي وجود داشته است. در حال حاضر 19 هزار تن از اعضای اردوي رهائی بخش خلق در اردوگاه های تحت نظارت سازمان ملل بسر می برند و سلاح های آنها نیز در ديپوهای قفل شده ي تحت نظارت سازمان ملل است. کاتاوال مخالف آن است که فرماندهان اردوي رهائی بخش مقام افسری خود را حفظ کنند و اعضای اردوي رهائی بخش وارد بدنه اردو شوند. او علنا اظهار کرده که اجازه نخواهد داد اعضای " سیاسی شده ی" اردوي رهائی بخش وارد اردوي نيپال شوند؛ گوئی اعضای اردوي نيپال سیاسی نیستند! در نتیجه، هیچ گونه " ادغامی" میان دو اردو صورت نگرفته است.
ارتش نيپال به جای پذیرفتن اعضای اردوي رهائی بخش، در حال سرباز گیری مستقل بوده است. اردوي نيپال از سال 2008 تا کنون، حداقل سه کارزار سربازگیری داشته که بصورت گسترده در رسانه های گروهی تبلیغ شده و همراه با برگزاری مراسم خیابانی بوده است. یان مارتین که فرستاده سازمان ملل در رابطه با روند صلح در نيپال است؛ در عکس العمل به این فعالیت ها اعلام کرد که هر گونه سربازگیری توسط طرفین، تخطی از " روح و نص صریح توافقنامه صلح جامع " است. ( به نقل از انترنيشنل کرایسس - 19 فبروري 2009 ) با این وصف هیچ یک از قدرت های خارجی که روند صلح را نظاره می کنند نه تنها شکایتی از این مسئله نکرده اند بلکه سفرای این قدرت ها جلسات متعددی با کاتاوال برگزار کرده اند؛ گوئی او رئیس دولت نيپال است.
در همین حال، حکومت پاراچاندا اجازه اظهار نظر در مورد فرماندهی اردو نداشته است. بحران اخیر در اوائل سال حاد شد؛ زیرا، دولت خدمت هشت جنرال را که به سن تقاعد رسیده بودند، تمدید نکرد. کاتاوال به حرف وزیر دفاع گوش نداد و خودسرانه خدمت این هشت جنرال را تمدید کرد. در ماه مارچ، دادگاه عالی تصمیم وزیر دفاع را به حالت تعليق در اورد. در اواسط اپریل، دولت رسما از کاتاوال خواست تا دلیل تخطی از دستورات دولت را در سه زمینه "روشن" کند: فعالیت های سربازگیری، تمديد مدت خدمت هشت جنرال متقاعد و بیرون کشیدن تيم ورزشي اردو از بازی های ورزشی سراسری میان شاخه های مختلف اردو و پلیس بدلیل آنکه قرار بود در مسابقه ای در مقابل تیم ورزشي اردوي رهائی بخش، شرکت کند.
جنرال و "مجامع بین المللی":
سرپیچی جنرال مربوط به خصائل فردی که بدلیل تربیت سلطنتی اش کسب کرده، نیست. قدرت های بزرگ به او گفته اند که محکم بایستد. " گروه بین المللی بحران " که یک نهاد مطلع است، در گزارش 19 فبروري خود می گوید: « هند، قوی ترین متحد بین المللی اردوي نيپال و سهیم در دغدغه های آن است. اردوي نيپال برای مقاومت در مقابل هر تلاشی که ممکنست ساختار و فرهنگ فعلی آن را تضعیف کند می تواند به هند تکیه کند ». " گروه بین المللی بحران" یک نهاد مشورتی مستقر در بروکسل است که توسط سران سابق دول غربی و مشاورین و معتمدین آنها اداره می شود. وقتی این گروه می گوید: " به هند تکیه کن" یعنی اینکه به هند تکیه کن، زیرا منافع دولت توسعه طلب هند مساوی با منافع قدرت های امپریالیستی است. اما دولت های امپریالیستی عمده و دیگر قدرت ها بسیار مستقیم تر از اینها در امور سیاسی نيپال دخالت کرده اند.
بنا به گزارش " نيپال نیوز" در 12 اپریل، هنگامی که حزب کمونیست متحد نيپال ( مائوئيست ) اعلام کرد که جنرال باید اخراج شود و متحدین پارلمانی این حزب متزلزل بودند، « فرستادگان هشت کشور منجمله امریکا، برتانیه، هند، چین و جاپان به خانه نخست وزیر رفتند تا بطور جمعی موضوع را بحث کنند. وزیر مالیه، بابورام باترای نیز حضور داشته است. جامعه بین المللی نارضایتی خود را از حرکت حکومت در عزل لوي درستيز اردو ابراز کرد و گفت که این کار به روند صلح ضربه می زند.» باید سوال کرد، چطور است که کنترل حکومت غیر نظامی بر اردو، " به روند صلح ضربه می زند " ؟ آیا همین مسئله نشانه آن نیست که " جامعه بین المللی" و مرتجعین نيپال قصد دارند انحصار قهر نظامی را در دست کسانی که مورد اعتمادشان بوده و به منافع شان خدمت می کنند، نگاه دارند؟ این در واقع تهدید نظامی تلویحی حزب کمونیست متحد نيپال ( مائوئيست ) بوده و هشداري به آن است که بهتر است طبق انتظارات این قدرت ها و مرتجعین عمل کند.
در پی این " بحث جمعی" که به سبک مخفی مافیائی برگزار شد، سفیر هند برای مشاوره به دهلی جديد بازگشت و « هشدار داد که اگر لوي درستيز اردو در مقام خود احیا نشود، ائتلاف کنونی که تحت رهبری مائوئیست هاست در عرض چند روز از هم می پاشد. گزارشگران همچنین می گویند كه وزیر خارجه هند ( پراناب موكرجی ) تلفنی به صدر حزب یو.ام.ل. گفته است که از نقشه مائوئیست ها مبنی بر اخراج لوي درستيز اردو حمایت نکند.» ( نيپال نيوز )
بعدا یکی از رهبران یو.ام.ال گفت: « هر چند حکومت حق دارد از لوي درستيز در مورد سرپیچی از دستورات توضیح بخواهد، اما حکومت این کار را با مقاصد غلط انجام داد.» ( نيپال نیوز. اول مي )
امریکا نیز سیگنال خود را فرستاد: روز 30 اپریل، وقتی که بحران در نيپال به اوج رسید، وزارت امور خارجه امریکا اعلام کرد که حزب کمونیست متحد نيپال( مائوئيست ) را در لیست رسمی سازمان های تروریستی خود نگاه خواهد داشت — علیرغم پایان جنگ خلق و پیروزی انتخاباتی مائوئیست ها!
بهانه وزارت امور خارجه امريكا این است که " لیگ جوانان کمونیست " که وابسته به حزب است، دست به خشونت می زند. این را دولتی می گوید که هم اکنون درگیر دو جنگ اشغالگرانه است که یکی از آنها ( جنگ عراق ) طبق قوانین سازمان ملل "جامعه بین المللی" غیر قانونی است و دیگری ( جنگ افغانستان )، طبق معیارهای انسانی و اخلاقی، یک جنایت است. بنابراین، امریکا اصلا در موقعیتی نیست که بخواهد در مورد خشونت های ادعائی جزئی قضاوت کند. به علاوه، کسی به خاطر نمی آورد که امریکا جنایت های نظامی گسترده و توده يی جنرال کاتاوال را محکوم کرده باشد. در ضمن، عین همان اتهاماتی که به لیگ جوانان کمونیست زده می شود به سازمان جوانان یو.ام.ال. وارد می شود؛ ولی اعتراض " جامعه بین المللی" علیه آن بلند نمی شود. نکته در آن است که اوباما، این " رئیس روسا " و فرمانده کل قوای مافیای "جامعه بین المللی" می خواست در رابطه با این ماجرا، حکم بدهد.